tgoop.com/dineaqlani/488
Last Update:
🔶 پارادکس جمهوری اسلامی
✅جعفر نکونام 29 اسفند 1401
این یادداشت در پاسخ به این سؤال است که آیا عبارت «جمهوری اسلامی» یا «مردم سالاری دینی» تناقضآمیز نیست؛ چرا که جمهوریت به دموکراسی(حکومت مردم بر مردم) انصراف دارد و اسلامیت به تئوکراسی(حکومت خدا بر مردم).
1️⃣ فرق تئوکراسی با دموکراسی
🔸تئوکراسی از ریشۀ یونانی theo به معنای خدا و kratia به معنای حکومت آمده که در مجموع به معنای حکومت خدا یا خداسالاری یا دینسالاری است. در نظریۀ خداسالاری سخن از این است که بشر صلاحیت ندارد که راجع به مقدرات خود تصمیمگیری کند؛ چون عقل او ناقص است؛ لذا باید خدا که خالق بشر است و به اسرار خلقت و راه سعادت او علم مطلق دارد، به او القاء کند که چطور زندگی کند تا از سعادت برخوردار گردد. در این نظریه، مردم نه حق انتخاب حاکم بر خود را دارند و نه حق تصویب قوانین حاکم بر خود را؛ بلکه آنها در صلاحیت خدا یا روحانیون است. روحانیون یا خود حکومت می کنند و قانون تصویب مینمایند و یا اگر دیگران حکومت کنند و قانون تصویب نمایند، نهایتاً باید به تأیید روحانیون برسد تا مشروعیت داشته باشند.
🔸در مقابل، دموکراسی قرار دارد که از ترکیب دو کلمه لاتین demos به معنای مردم و kratia به معنای حاکمیت تشکیل شده و به معنای حکومت مردم بر مردم یا مردم سالاری است. در نظریۀ مردمسالاری سخن از این است که بشر صلاحیت دارد که راجع به مقدرات خود تصمیمگیری کند؛ چون اگرچه عقل او ناقص است، اما بشر هیچ بدیلی بهتر از آن ندارد و با آزمایش و خطا و رشد علمی و تجربیاش میتواند راه سعادت خود را پیدا کند. در این نظریه، مردم، هم حق انتخاب حاکم بر خود را دارند و هم حق تصویب قوانین حاکم بر خود را. دموکراسی در عمل به معنای حکومت اکثریت مطلق یعنی دستکم نصف بهاضافه یک مجموع رأی دهندگان است.
2️⃣ انحلال خداسالاری به روحانیسالاری
نظر به این که خدا موجودی در دسترس بشر نیست، کسانی که خود را پسر خدا یا فرستادۀ خدا میخوانند، احکامی را به خدا نسبت میدهند و ادعا میکنند که آن احکام را خدا بر مردم صادر کرده است؛ لذا حکومت خدا به حکومت روحانیون بر مردم منحل میگردد. در میان مسیحیت، کشیشان مدعی بودند که آنان نمایندگان خدایند و در میان مسلمانان، فقهاء مدعیاند که از سوی خدا یا پیامبر یا امام نیابت دارند، بر مردم حکومت کنند.
ادیان مختلفی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام و نیز مذاهب گوناگونی که در این ادیان ظهور کردند، هر کدام از روحانیونی احکام و فتاوی متفاوتی دارند و همۀ آنان خود را نایب و خلیفه خدا یا پیامبر یا امام به شمار میآورند و لذا عملاً این خدا نیست که بر مردم حکومت میکند؛ بلکه بشر است که به اسم خدا بر مردم حکومت میکند و گرنه بیش از یک خدا وجود ندارد و او هم معنا ندارد، دربارۀ هر موضوع بیش از یک حکم صادر کند و لذا این که روحانیون هر دین و مذهبی احکام متفاوت و حتی متعارضی صادر میکنند و همگی احکام صادره از سوی خود را به خدا منسوب میسازند، حاکی است که به واقع این خدا نیست که بر مردم حکومت میکند؛ بلکه این روحانیون هستند که بر مردم حکومت میکنند.
دو دلیل وجود دارد که تحت لوای خداسالاری هرگز خدا بر مردم حکومت نمیکند؛ بلکه بشر بر مردم حکومت میکند: یک دلیل، اختلاف و حتی تعارض میان احکامی است که روحانیون ادیان و مذاهب صادر میکنند و دلیل دیگر، تغییراتی است که روحانیون در احکام در گذر تاریخ و بر اثر تغییر مقتضیات زمانه انجام میدهند و از رهگذر آن، برخی از احکام گذشته را نسخ میکنند و احکام جدیدی را به جای آنها مینشانند و با این کار به واقع، اجتهاد در برابر نص انجام میدهند و علناً با آنچه که علمای گذشته حکم خدا به شمار میآوردند، مخالفت میکنند.
3️⃣ پارادکس احکام خدا و احکام بشر
متون دینی ادیان و مذاهب حاوی احکامی است که به قرون گذشته تعلق داشتند و روحانیون آنها را احکام خدا نامبردار میساختند؛ اما به تدریج با گذر زمان و تغییر مقتضیات بسیاری از آن احکام کارآییاشان را از دست میدهند و دیگر قابلیت اجرا ندارند؛ لذا روحانیون در مقام تغییر آن احکام بر میآیند و احکام دیگری را به جای آن احکام میآورند. اینجاست که پارادکس احکام خدا و احکام بشر پدید میآید. منتها روحانیون سعی میکنند، با دوگانهسازیهای ایدئولوژیک نظیر دین و مذهب، ظاهر و باطن، طبیعی و خارجی، ثابت و متغیر، و ذاتی و عرضی چنین پارادکسی را حل کنند و از رهگذر آن، اظهار کنند که هرگز تعارضی میان احکام خدا و احکام بشر رخ ننموده است؛ بلکه یا احکام قدیم، احکام خدا نبودند؛ بلکه احکام بدیل، احکام خدایند و یا احکام بدیل در طول احکام خدایند؛ لذا هرگز احکام بشر در مقابل احکام خدا قرار نگرفته است.
🔹 یادداشتهای مرتبط با تعارض سنت و مدرنیته
BY دین عقلانی | جعفر نکونام
Share with your friend now:
tgoop.com/dineaqlani/488