tgoop.com/dineaqlani/520
Last Update:
🔶 روشنفکری دینی داریم تا روشنفکری دینی
🔸در حاشیه نقد آقای ملکیان بر پروژۀ روشنفکری دینی
✅ جعفر نکونام 9 فروردین 1402
▫️ص1 از 3
فرزانه گرامی جناب آقای مصطفی ملکیان در مصاحبه با روزنامه شرق مورخ 28 اسفند 1401 اظهاراتی دربارۀ روشنفکری دینی داشته است که اینک ضمن آوردن خلاصهای از آن، به نقد آن میپردازم و چنان میاندیشم که این نقدم نیز با ذائقۀ ایشان سازگاری دارد.
1️⃣ تعریف روشنفکری دینی
🔹آقای ملکیان روشنفکری دینی را این گونه تعریف کرده است که آن یعنی جمع عقلانیت و دینداری و به سخن دیگر جمع تعقل و تعبد. او میگوید: روشنفکری یا عقلانیت یعنی اگر من به شما گفتم «الف، ب است» و شما از من مطالبه دلیل کردید، بتوانم نشان دهم «الف، ج است»، «ج، ب است»، پس «الف، ب است»؛ اما دینداری یا تعبد این است که اگر من گفتم «الف، ب است» و شما از من مطالبه دلیل کردید، بهجای اینکه دنبال یک «الف، ج است» و یک «ج، ب است» بگردم تا بشود «الف، ب است»، میگویم «الف، ب است»، چون x گفته است که «الف، ب است».
🔸اما ما میتوانیم، روشنفکری دینی را اینگونه تعریف کنیم که ما ایمانیات و تعبدیات دینی را تا جایی بپذیریم که با عقلانیت در تعارض نباشد و به طور کلی دربارۀ تمام ایمانیات و تعبدیات دینی مطالبه دلیل کنیم؛ آنگاه هرکدام از آنها که با عقلانیت و دلیل عقلانی تعارض نداشته و لااقل با عقل عملی سازگار باشد، قبول کنیم.
2️⃣ پارادوکسیکال بودن پروژۀ روشنفکری دینی
🔹آقای ملکیان روشنفکری دینی را با تعریفی که به دست داده، پاردوکسیکال شمرده است؛ به این دلیل که روشنفکری یعنی طرفداری از عقلانیت و دین یعنی ستیز با عقلانیت؛ چون متدین کسی است که لااقل سخن یک نفر را از روی تعبد یعنی بدون تعقل و بدون چون و چرا میپذیرد.
🔸البته با این تعریفی که ایشان از روشنفکری دینی به دست داده، ترکیب روشنفکری دینی پارادوکسیکال و غیر قابل جمع است؛ اما با تعریفی که در این یادداشت به دست داده شد، هرگز روشنفکری دینی پارادوکسیکال نخواهد بود؛ چون در این تعریف، عقلانیت، فصل الخطاب است و آن است که بر دین حکومت میکند و تکلیف تعارضات میان دینداری و عقلانیت را یکسره میسازد. این تعریف میگوید، باید به آن آموزههای دینی پایبند بود که با عقلانیت تعارض نداشته باشد.
3️⃣ نارضایتی دوجانبه از روشنفکری دینی
🔹آقای ملکیان اظهار کرده است، از مجموع مساعی روشنفکران دینی، نه مؤمنان راستین راضیاند و نه مدرنهای راستین؛ چون انسان مدرن امروزی میخواهد ارجاع همه چیز به استدلال باشد؛ اما میبیند در آثار روشنفکران دینی چنین چیزی نیست؛ بنابراین، راضی نیست.
متقابلاً یک مؤمن راستین میخواهد سخن خدا، رسول خدا، ائمه دین و پیشوایان دینی را بدون چونوچرا بپذیرد، اما روشنفکر دینی به دلیل عقلانیتی که میخواهد به آن التزام داشته باشد، چونوچراهایی میکند.
ازاینرو، روشنفکر دینی نمیتواند هیچکدام را راضی کند.
به خاطر اینکه اساساً این دو سبک زندگی روشنفکرانه و دیندارانه مستقل از هماند. وقتی بخواهید بعضی از اینها را با هم مخلوط کرده و از آنها آمیزه و ممزوجی ایجاد کنید، این آمیزه و ممزوج هیچ عیبی که نداشته باشد، اولین عیبش این است که اجزایش با هم تنافی دارند. حال آن که هر یک از این دو سبک زندگی به طور مستقل، هر عیب و نقصی داشته باشد، سازگاری درونی دارد؛ اما اگر خواستید آن دو را با هم مخلوط کنید، سازگاری درونی از دست میرود.
🔸این سخنان مخدوش به نظر میرسد؛ زیرا تعارض سنت و مدرنیته چیزی نیست که فقط در زندگی دیندارانه وجود داشته باشد. در زندگی غیردیندارانه هم هست. آدمی، چه دیندار باشد و چه غیردیندار، همواره با سنت که همان میراث تاریخیاش است، سروکار دارد و همیشه با این پرسش رو به رو هست که آیا آن بخش ناسازگار با مدرنیته را کنار بگذارد یا نه و البته سرانجام به این نتیجه خواهد رسید که هر بخشی از سنت که با عقلانیت تعارض دارد، باید کنار نهاده شود. هیچ انسانی را نمیتوان یافت که یکسره در سنت مانده باشد و هیچ تجدید نظری در آن پدید نیاورده باشد. همه انسانها چنیناند که پارهای از سنت و میراث تاریخی خود را کنار نهاده و بدیل مدرنش را به جای آن برگزیدهاند.
دین هم چیزی جز همان سنت یا میراث تاریخی انسانها نیست و لذا اگر بناست که رضایت آدمی با خالص شدن سنت یا میراث تاریخی از مدرنیته فراهم گردد، هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ لذا همواره نارضایتی آدمیان تداوم پیدا خواهد کرد.
▫️ صفحۀ 1 از 3
🌕 ادامه در صفحۀ بعد
BY دین عقلانی | جعفر نکونام

Share with your friend now:
tgoop.com/dineaqlani/520