tgoop.com/drbazargan/1227
Last Update:
داستان این بچه چیست که حتی خبرنگار گریه میکند؟
اسم این پسر یحیی است. نُه سالش است. با خانوادهاش در خانه نشسته بودند، که بمبهای اسرائیلی بر سرشان فرود میآید. خانوادهاش جلوی چشمانش تکه و پاره میشوند. تصورش را بکنید که تکههای بدن خواهر و برادر و پدر و مادرت را ببینی، دیگر چطور زندگی خواهی کرد؟ ولی تقدیر این بوده که یحیی به صورت معجزهآسا از این جنایت جان سالم به در ببرد.
حالا از این بچه ماتمزده میپرسند که آرزویت چیست؟ یحیی میگوید اینکه فقط یک بار دیگر صورت مادرم را ببینم، حداقل یک عکس از او بیاورید. ولی به این طفل خبر میدهند که عکسی از مادرت باقی نمانده! فقط یک عکس است که در آن صورتش معلوم نیست. اندوه بچه را ببینید. میدانم اکراه و شرم دارید ولی چشمهایتان را به او بدوزید.
حالا من میگویم، یحیی جان، گرچه نمیتوانم دعا کنم که مادرت زنده شود تا دوباره در آغوش گرمش جا بگیری، ولی دعا میکنم که حداقل به خوابت بیاید و یا عکسی از او پیدا شود تا دل کوچکت تسکین یابد. خدا به تو صبر دهد و اسرائیل بیهمهچیز و حامیان و طرفدارانش را به سزای اعمالشان برساند.
@drbazargan
BY یادداشتهای علیرضا بازارگان
Share with your friend now:
tgoop.com/drbazargan/1227