Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
نشست ششم - قرآن کلام شفاهی
<unknown>
🔻ششمین نشست از سلسله نشست‌های «پانزده مقاله‌ قرآنی»

✔️بررسی مقاله‌ «قرآن کلام شفاهی؛ مشارکتی اسلامی در فهم متن مقدس» نوشتۀ ویلیام گراهام

🔹گفت‌وگوی جمعی با حضور مترجم مقاله، خانم نصرت نیلساز

نقد و گزارش آغازین: علی سلطانی

زمان برگزاری: پنج‌شنبه‌‌شب (۲۵ فروردین ۱۴۰۱)

دریافت فایل مقاله:
https://www.tgoop.com/dinonline/4758

@dinonline
#تفسیر_آیه_سبعا_من_المثانی
سلام بر دکتر نجفی عزیز
1. طبق فرمایش شما مراد از «سبعا من المثانی» همان قرآن می شود و لذا عطف در «سبعا من المثانی و القرآن العظیم» عطف تفسیری به شمار می رود.
این طور دانسته می شود که شما به واقع هر سوره را یک مثناة یا میشنا به شمار می آورید.
2. مشکلاتی که این نظر دارد، این است که:
اولاً، شما «سبع» را در آیه حقیقی ندانستید و مجازی به شمار آورده اید، یعنی دال بر کثرت شمرده اید. این در حالی است که موارد استعمال مجازی باید نزد اهل زبان شناخته شده باشد و این در حالی است که اهل زبان «سبع» را در چنین عبارتی مجازی و دال بر کثرت ندانسته اند.
ثانیاً، نظر تفسیری شما را هیچ روایتی تأیید نمی کند. به سخن دیگر هیچ روایتی در تأیید نظر شما به دست نیامده است. این خیلی مهم است که اگر این عبارت چنین معنایی داشت باید لااقل یک نقلی در تأیید آن وجود داشت.
ثالثاً، ربط معنایی میشنا در عبارت «سبعا من المثانی» روشن نیست. مناسبت لغوی میشنا این است که قرائت دومی از تورات است. با توجه به معنای لغوی میشنا معنای «سبعا من المثانی» چه می شود؟ آیا می فرمایید که قرآن عبارت از قرائت شفاهی تورات است؟
رابعاً مهم است که شما «من» را در عبارت «سبعا من المثانی» به چه معنایی می گیرید؟ بیانیه است یا تبعیضیه؟ هفتایی که از جنس میشنا است؟ یا هفت تا از میشنا؟
خامساً شما مثانی را در عبارت «کتابا متشابها مثانی» به معنای بسان میشناها گرفته اید. حال بفرمایید، قرآن چه شباهتی با میشناها دارد؟
سادساً اساساً شما میشنا را به چه معنایی اخذ می کنید؟ میشنا یعنی شریعت؟ یا میشنا به معنای تورات شفاهی؟ آیا در میشنا کلیت تورات که شامل عقاید و احکام و ادعیه است، در نظر گرفته می شود یا فقط احکام شرعی در نظر گرفته می شود؟
سابعاً هر معنایی را که در نظر می گیرید، با سیاق آیات مربوط چگونه سازگاری دارد. برای مثال آیه زمر در سیاق آیات قیامت است و شما اگر میشنا را به معنای احکام شرعی بگیرید، هیچ تناسبی با سیاق این آیه ندارد.
3. من در مقاله ای که سال ها پیش منتشر کرده ام، بر این نظر شدم که مثانی با ثناء سنخیت دارد و متضمن معنای دعاست؛ یعنی من هفت آیه ای به تو دادم که از جنس دعاست و مراد سوره حمد است.
این قول مؤیداتی دارد:
اولاً، سوره حمد ساختاری دعایی دارد و تنها سوره ای است که تمام آن خطاب به خداست و طی آن با خدا سخن گفته می شود و چنین ساختاری در هیچ سوره قرآن که تمام آن خطاب به خدا باشد، دیده نمی شود و لذا می توانیم سوره حمد را از کل قرآن متمایز بشماریم.
ثانیاً، ظاهر آیه ظهور در تباین «سبعا من المثانی» از «القرآن العظیم» دارد و لذا نمی توان «واو» در «و القرآن العظیم» را عطف تفسیری دانست. ظاهر آیه نشان می دهد که «سبعا من المثانی» چیزی غیر از «القرآن العظیم» است.
ثالثاً، به هفت طریق نقل شده است که مراد از «سبعا من المثانی» عبارت از سوره حمد است و لذا این قول بیش ترین مؤید روایی را دارد. هیچ قول دیگری این مقدار نقل مؤید ندارد.
رابعاً طبق روایات، سوره حمد اولین چیزی است که بر حضرت محمد(ص) القاء شده است و ظاهرا آن به عنوان متن نماز تعلیم ایشان شد و نماز هم از همان روز اول تعلیم او شد. در روایت است که لا صلاة الا بفاتحة الکتاب. هیچ نمازی هم بدون فاتحة الکتاب معهود نیست. نیز هیچ نمازی بدون فاتحة الکتاب نماز نیست. این هم به جهت جنبه دعایی داشتن سوره حمد است.
خامساً، ساختار تمام سوره های دیگر غیر از سوره حمد خطاب به پیامبر(ص) است و به واقع خطاب به پیامبر قرائت شده است و احتمالا قرآن به این اعتبار قرآن نامیده شده است که بر آن حضرت قرائت شده است: علینا قرآنه. حال آن که چنانکه عرض کردم، ساختار سوره حمد نشان نمی دهد که یک متنی باشد که بر آن حضرت خوانده شده باشد و خطاب از بالا به حضرت محمد(ص) باشد؛ بلکه خطاب از پایین به بالاست.
بعید نیست، آن نوشته ابرایشمی که در روز اول بعثت تعلیم او شده است و در روایات آمده، عبارت از همین سوره حمد بوده باشد؛ یعنی سوره حمد بر خلاف سوره های دیگر به صورت نوشته ای نزد پیامبر ممثل شده باشد و از او خواسته باشند که آن را قرائت کند.
سادساً لفظ «مثانی» در عبارت «کتابا متشابها مثانی» با معنای دعا تجانس بیش تری دارد تا معنای شریعت؛ چون در سیاق آن سخن از برپایی قیامت است که نوعا در دعا سخن از آن می رود؛ چنان که در سوره حمد عبارت «مالک یوم الدین» آمده است.
سابعاً من در مقاله «محکم و متشابه» توضیح دادم که مراد از آیات متشابه عبارت از آیات قیامت است.
#دین_عقلانی
سلام بر دوستان گرامی
1. این کانال به قرائت اینجانب از دین اختصاص دارد که از آن به دین عقلانی تعبیر کرده ام. منظورم از دین عقلانی آن دینی است که عقل من می فهمد.
2. به موجب این تعریف من هرگز متعرض موضوعاتی که عقلم نمی فهمد نمی شوم و فقط به موضوعاتی می پردازم که عقلم درستی آن را می فهمد.
3. به نظر می رسد، دینی که مبتنی بر عقل باشد، هم برای خود شخص جاذبه دارد و هم برای دیگران، و مردم از دینی می گریزند که درستی آن را درک نمی کنند.
4. این دینی که من از آن سخن می گویم، هرکسی با هر دینی می تواند درستی اش را درک کند و به واقع، این دین باطن تمام ادیان است و تمام ادیان هر کدام می تواند قالبی برای این دین باشد.
5. به سخن دیگر، هرکسی با هر دینی می تواند از دین عقلانی برخوردار باشد. این سخن من قریب این تعبیر است که «الطرق الی الله علی عدد انفاس الخلائق».
6. تعریفی که من از خدا به دست می دهم، همان خدای عرفانی یا خدای نامتشخص است که به تعبیر دیگر عین هستی و هستی مطلق نامیده می شود.
7. گوهر این دین عبارت از فانی در هستی مطلق شدن است؛ بسان قطره ای که به دریا می افتد و خودیت و منیت او فانی و عین دریا می گردد.
8. من اگرچه از میراث دینی خود برای بیان تعریف خود از دین عقلانی استفاده می کنم، اما ماهیت آن هرگز بر یک دین خاص منطبق نیست. به سخن دیگر، ما می توانیم از میراث دینی قرائت های متفاوتی داشته باشیم و من ترجیح می دهم، از میراث دینی خود، قرائتی تکثرگرا و غیرانحصاری به دست بدهم و از میراث دینی برای قرائتی دینی عقلانی بهره برداری نمایم.
9. در دین عقلانی می توان از خدا و نبوت و آخرت و امامت و دیگر مقولات دین اسلام، تعریفی به دست داد که مورد قبول تمام انسان ها با هر دینی باشد. در یادداشت های بعدی توضیحات بیش تری را عرضه خواهم کرد.
#تعریف_خدا_در_دین_عقلانی
#تأویل_خدای_دین_تاریخی
1. چنان که پیش تر بیان شد، خدا در دین عقلانی عبارت هستی مطلق است. از چنین خدایی در گفتمان فلسفی و عرفانی به خدای وحدت وجودی و در گفتمان مدرن به خدای نامتشخص تعبیر می شود.
2. برخی برای این که ثابت کنند که در دین تاریخی از چنین خدایی سخن به میان می آید، به آیاتی از قرآن نظیر آنچه که در پی می آید، استشهاد می جویند.
الف. هُوَ اْلأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (حدید،3)؛ او همان اول و آخر و ظاهر و باطن است و بر هر چیز داناست.
ب. وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ (بقره،115)؛ مشرق و مغرب از آن خداست. به هر جا که رو کنید، آنجا روی خداست. خدا گسترده و داناست.
3. من اینک نمی خواهم بگویم که آیا این آیات بر خدای نامتشخص یا خدای وحدت وجودی دلالت دارد یا نه؛ بلکه می خواهم بگویم که من چنین معنایی را برای چنین آیاتی می پسندم و با عقل و درک خودم سازگار می یابم.
4. نیز من نمی خواهم بگویم که تعریفی که من از خدا به دست می دهم، با خدای عرفانی و وحدت وجودی انطباق دارد یا نه. سخن من این است که ما اگر بخواهیم از خدا یک تعریفی به دست بدهیم که برای همه افراد بشر قابل درک و مورد قبول باشد، همین است که گفته شود، خدای عبارت از هستی مطلق است و لذا باید به همه کس و چه چیز عشق ورزید.
5. البته این به معنای انکار خدای متشخص نیست. تنها سخن ما این است که با ادله برون دینی اثبات خدای متشخص قابل اثبات نیست. باور به خدای متشخص ریشه در ایمان و اعتماد به بیانات انبیای الهی دارد؛ لذا اگر کسانی به بیانات انبیای الهی ایمان و اعتماد نداشته باشد، نمی تواند به خدای متشخص به مفهوم دینی اش یعنی خدای انسانوار سخنگو باور داشته باشد.
6. بر این اساس، ما به کسانی که از دین تاریخی اعراض کرده اند، عرض می کنیم، اگر خدای متشخص معقول نمی نماید، اما خدای نامتشخص یعنی هستی مطلق چنین نیست و معقول می نماید؛ چرا که بدیهی است که فقط من نیستم که هستم؛ بلکه غیر از من هم اعم از انسان ها و حیوانات و گیاهان و جمادات و نیز اعم از مشهودات و غیرمشهودات وجود دارند.
7. آنچه برای تمام انسان ها مسلم است، این است که آدمی در دامن این هستی خلق شده و پروریده است و هستی او وابسته به هستی مطلق است و او اگر یک آن، هستی مطلق نباشد، وجود نخواهد داشت.
8. لذا می توان نتیجه گرفت که ما باید شاکر هستی مطلق باشیم و به آن عشق ورزی بورزیم و با آن وحدت ذهنی و قلبی برقرار کنیم تا از رهگذر آن به آرامش و لذت معنوی برسیم.
9. پرستش چنین خدایی هم عبارت از همین عشق ورزی و فانی ساختن خودیت و منیت با وحدت در هستی مطلق است. چنین پرستشی می تواند روح عبادات و مناسک دینی را تشکیل دهد و از این رهگذر، عبادات و مناسک را دلپذیر و آرامش بخش سازد.
#نبوت_در_دین_عقلانی
#تأویل_نبوت_دین_تاریخی
1. نبوت به این معنا که خدای متشخص انسانوار سخنگو وجود دارد و او با انسان هایی سخن می گوید، از زمره ایمانیات است؛ یعنی تصدیق آن منوط به این است که به بیانات انبیای الهی اعتماد و ایمان پیدا بشود و لذا با عقل مستقل نمی توان آن را ثابت کرد؛ از این رو، من در اینجا در نفی یا اثبات آن سخن نمی گویم.
2. گفتنی است که برخی نبوت را از قبیل دریافت هایی شمرده اند که در نظیر تجربه های باطنی مثل تجربه های عرفانی و تجربه نزدیک مرگ و مانند آن حاصل می گردد. نیز برخی تجربه باطنی به هر شکلش را اعم از وحی یا خلسه عرفانی یا تجربه نزدیک مرگ یا رؤیا را منجر به کشف واقعیاتی خارخ از خود به شمار می آورند و برخی بر عکس، تجربه باطنی به هر شکلش را عبارت از مواجهه من عادی تجربه گر با من برتر خود او تلقی می کنند و آن را هرگز منجر به کشف واقعیاتی خارج از خود جز در محدوده ای مشخص نمی شمارند. من در اینجا در مقام نفی یا اثبات هیچ کدام نیستم.
3. شایان ذکر است که در تجربه های باطنی مثل خلسه های عرفانی و تجربه های نزدیک مرگ، تجربه گر پس از آن که در تجربه باطنی اش وحدت وجودی با هستی مطلق را تجربه می کند و وجود خود را در سراسر هستی حاضر و جاری می یابد، به یک حالت قدسی و اخلاقی نایل می آید که جز خیر و خوبی و اخلاق حسنه از او بروز و ظهور نمی یابد.
4. در روایت است که رؤیای صادقه که نوعی تجربه باطنی است، شعبه ای از نبوت است. در کتاب مقدس نبی به معنای رائی یا رؤیابین به کار رفته است و این بر هم سنخی نبوت و رؤیا و دیگر تجربه های باطنی دلالت دارد. ناگفته نماند که عرفا رؤیای صادقه را عبارت از کشف و شهود در هنگام خواب به شمار می آورند. نیز از پيامبر نقل است که فرمود: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‌: کسی که چهل روز خود را خالص کند، خداوندچشمه های حکمت را از قلب او به زبانش جاری می کند. در قرآن هم آمده است که به انبیاء حکمت داده شده است. در زندگی انبیاء نوعی تجربه باطنی مثل اعتکاف و خلسه و بیهوشی نقل کرده اند. جمع بندی این روایات، نشان می دهد که مرتبه ای از نبوت برای غیر انبیاء هم که مثل ایشان تجربه باطنی از سر بگذرانند، حاصل می گردد.
5. مع الوصف، من در اینجا درباره هیچ کدام از این موضوعات سخنی نمی گویم. تنها چیزی که در اینجا می خواهم بگویم، این است که تمرین و ریاضت در وحدت با هستی مطلق و عشق ورزی به هستی مطلق و مثبت اندیشی محض، باعث می گردد، روان آدمی اخلاقی شود و حکمت های اخلاقی از دل آدمی بر زبانش جاری گردد. این چیزی است که با تجربه ثابت می گردد و جزو ایمانیات محسوب نمی شود.
#وحدت_دین_عقلانی
#فضائل_اخلاقی_گوهر_ادیان
#تأویل_لکل_قوم_هاد
#تأویل_لکل_جعلنا_منکم_شریعة_و_منهاجا
1. در آیات چندی از قرآن سخن از این است که خدا برای هر قومی رسولی فرستاده است که اینک می آید:
* إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد،7)؛ تو ای محمد انذارکننده هستی و برای هر قومی هدایت گری هست.
* وَ لِکلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (یونس،47)؛ برای هر امتی رسولی هست که هرگاه رسولشان بیاید، میانشان به دادگری داوری می کند و آنان مورد ستم واقع نمی شوند.
* وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ (ابراهیم،4)؛ ما هیچ رسولی را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برای آنان روشنگری کند.
* وَ لَقَدْ بَعَثْنا في کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ(نحل،36)؛ در هر امتی رسولی فرستادیم که خدا را بپرستند و از طاغوت دوری کنند.
2. نیز در پاره ای از آیات قرآن آمده است که خدا برای هر قومی راهی و شریعتی قرار داده است که اینک می آید:
* لِکلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکوهُ فَلا يُنازِعُنَّک فِي اْلأَمْرِ وَ ادْعُ إِلی رَبِّک إِنَّک لَعَلی هُدًی مُسْتَقيمٍ (67)؛ برای هر امتی آیینی قرار دادیم که تا بر آن آیین باشند. پس ای محمد در این امر با تو منازعه نکنند و تو به پروردگارت فرابخوان. تو بر هدایتی مستقیم هستی.
* لِکلٍّ جَعَلْنا مِنْکمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکنْ لِيَبْلُوَکمْ في ما آتاکمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ (مائده،48)؛ برای هر [امتی] راه و شریعتی قرار دادیم. اگر خدا می خواست، همه شما را یک امت قرار می داد؛ اما [این طور نکرد] تا شما را در آنچه که به شما می دهد، بیازماید؛ پس در نیکوکاری از همدیگر پیشی گیرید.
* وَ لِکلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ (بقره، 148)؛ برای هر [قومی] سمتی است که به آن رو می کند؛ پس در نیکوکاری [از همدیگر] پیشی بگیرید.
3. برخی از این دو دسته آیات این گونه استفاده کردند که همه اقوام بشری دارای پیامبر و شریعتی الهی اند که در ظاهر با هم فرق می کنند؛ اما باطن همه آنها یکی است. باطن همه آنها دعوت به به فضائل اخلاقی و نیکوکاری؛ نظیر دادگری و شکرگزاری نسبت به مواهبی است که از آنها برخوردارند.
من نمی خواهم در رد یا تأیید این نظر سخنی بگویم و نمی خواهم عرض کنم که این آیات چنین دلالتی دارند و همه اقوام را دارای پیامبر و شریعتی الهی معرفی می کنند.
عرض من این است که من چنین مضمونی را می پسندم و عقلانی می شمارم که باطن ادیان، فضائل اخلاقی و سبقت در نیکوکاری است و اگر مناسک و آیین ها با هم فرق می کنند، امری ظاهری و بی اهمیت است و لذا نباید آن سبب تفاخر و منازعه بشود؛ بلکه باید همه اقوام بشری در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی بر پایه فضائل اخلاقی و نیکوکاری داشته باشند.
#تقاضای_معرفی_کانال_دین_عقلانی
1. من به عنوان استاد تمام دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث با بیش از 30 سال مطالعه و تحقیق در میراث دینی در مواجهه با دین گریزی نسل حاضر در لیالی قدر، 20 رمضان 1401 احساس کردم، وقتش است که با ایجاد کانالی به نام دین عقلانی به معرفتی قرائتی عقلانی از دین بپردازم. باشد که برای آنان که از دین تاریخی و تعبدی گریخته اند، مفید افتد.
2. من در این کانال، هرگز در مقام رد دین تاریخی و تعبدی نیستم؛ اما با رویکرد تأویلی می کوشم، از دین تاریخی و تعبدی، قرائتی فراتاریخی و تعقلی به دست بدهم. مرادم از تأویل، تفسیر و کشف مقاصد متون دینی نیست؛ بلکه حمل متون دینی بر معانی عقلانی و فراتاریخی است.
آنچه را که در این کانال من عرضه می دارم، حاصل آموخته ها و تجربیاتی نیم‌قرنه‌ای است که پشت سر نهاده ام. آنچه را که می نویسم، همان است که خودم درستی آنها را درک کرده ام و البته این سخن من هرگز به این معنا نیست که آنچه دیگران می گویند، نادرست است. به عبارت دیگر، من هرگز در این کانال در مقام انکار درستی آموزه های تعبدی نیستم؛ بلکه در مقام این هستم که از آموزه های تعبدی، قرائتی تعقلی به دست بدهم.
3. من از تمام دوستانی که محتوای این کانال را مفید تشخیص می دهم، تقاضا دارم، آن را در کانال ها و گروه های خود معرفی فرمایید. مخاطب مطالب من، عموم کسانی اند که باورهای دینی اشان متزلزل شده و احساس خلأ می کنند.
لینک این کانال از این قرار است:
https://www.tgoop.com/dineaqlani
دوازدهمین نشست از سلسله نشست‌های «پانزده مقاله‌ی قرآنی» با موضوعِ مقاله‌ی «گونه‌ی تفسیری ناسخ و منسوخِ قرآن» نوشتۀ دیوید پاورز

گفت‌وگوی جمعی با حضور پژوهشگر قرآنی، آقای جعفر نکونام

نقد و گزارش آغازین: علی سلطانی

سه‌شنبه‌شب (۶ اردیبهشت ۱۴۰۱)، ساعت ۲۲

لینک اصلی شرکت در جلسه (گوگل‌میت):

https://meet.google.com/xhc-gige-imf

دریافت فایل مقاله:
https://www.tgoop.com/dinonline/4802

لینک خرید نسخه‌ی الکترونیکِ کتاب:
https://b2n.ir/x02937

@dinonline
نشست دوازدهم - ناسخ و منسوخ
<unknown>
🔻دوازدهمین نشست از سلسله نشست‌های «پانزده مقاله‌ی قرآنی»
✔️ مقاله‌ «گونه‌ تفسیری ناسخ و منسوخِ قرآن» نوشتۀ دیوید پاورز

🔹گفت‌وگوی جمعی با حضور پژوهشگر قرآنی، آقای جعفر نکونام

نقد و گزارش آغازین: علی سلطانی

زمان برگزاری: سه‌شنبه‌شب ششم اردیبهشت ۱۴۰۱

دریافت فایل مقاله:
https://www.tgoop.com/dinonline/4805

لینک خرید نسخه‌ی الکترونیکِ کتاب:
https://b2n.ir/x02937

🆔@dinonline
تلویزیون اینترنتی دانشگاه تهران و دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران با همکاری سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی - نمایندگی قم به مناسبت ایام فرخنده عید سعید غدیر خم مناظره علمی برگزار می کند:

عنوان:
تفسیر آیه تبلیغ (عصمت) و پیوند آن با رخداد غدیر

ارائه دهندگان:
✒️ حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر فتح الله نجارزادگان؛ استاد تمام گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران

✒️ جناب آقای دکتر جعفر نکونام؛ استاد تمام گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم

دبیر علمی:
✒️ حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر مسلم محمدی؛ دانشیار گروه شیعه‌شناسی دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران

زمان:
چهارشنبه ۱۴۰۱/۴/۲۹
ساعت ۱۱ صبح

پخش زنده از تلویزیون اینترنتی دانشگاه تهران و سامانه‌های برخط سازمان علمی فرهنگی آستان قدس رضوی

http://tv.ut.ac.ir/live
http://webinar.aqr.ir/qom
https://heatonline.ir/heyat/3646
https://Instagram.com/qomislamic

عموم علاقمندان می‌توانند برای شرکت در این نشست به صورت حضوری به آدرس ذیل مراجعه نمایند:
*قم، چهارراه شهدا، ابتدای خیابان
مناظره_نجارزادگان_و_نکونام_درباره_آیه_تبلیغ_29_تیر_1401.mpeg
11.5 MB
مناظره دکتر نجارزادگان و دکتر نکونام درباره آیه تبلیغ 29 تیر 1401
190703_1530
مناظره دکتر نجارزادگان و دکتر نکونام درباره آیه تبلیغ 29 تیر 1401
تفسیر_آیات_اکمال_دین،_ولایت_و_تبلغ.pdf
821.4 KB
نوشتاری که اینک ملاحظه می کنید، یادداشتی است که به منظور مناظره با همکار گرامی جناب آقای دکتر نجارزادگان در زمینۀ دلالت آیۀ تبلیغ بر جانشینی امام علی(ع) به جای پیامبر اسلام(ص) فراهم شده بود و بعد مقداری ویرایش یافت و مطالبی بر آن افزوده شد.
جعفر نکونام
مورخ 3 مرداد 1401
🔸صوت
ـ
#نقدی_بر_مرزبندی_میان_روشنفکری_دینی_و_تجدید_نظر_طلبی_دینی
جعفر نکونام 12 مرداد 1401
اخیراً برخی به فرقه سازی روی آوردند و میان خود و رقبای فکری مرزکشی کردند و خود را روشنفکر دینی یا نواندیش دینی و رقبا را تجدید نظر طلب دینی نامیدند. روشنفکر دینی را کسی تعریف کردند که در مقام اصلاح معرفت دینی است و تجدید نظر طلب دینی را کسی خواندند که در مقام اصلاح خود دین است و بر این اساس، اظهار داشتند که روشنفکر دینی داخل اسلام است؛ اما تجدید نظر طلب دینی از اسلام خارج است؛ منتها پرهیز کردند که بگویند، تجدید نظر طلب دینی مسلمان نیست و کافر است؛ بلکه حتی تصریح کردند که هرکس مادامی که خود را مسلمان می داند، مسلمان است.
اینک من مناقشه نمی کنم که آیا اطلاق تجدید نظر طلب دینی بر کسانی که قایل به اصلاح دینی اند، تا چه اندازه صحیح و دقیق است و آیا خود کسانی که خود را نواندیش دینی معرفی می کنند، قایل به اصلاح دینی نیستند. من فرض می گیرم که چنین اطلاقی صحیح و دقیق باشد و لذا فعلاً با همین فرقه سازی مماشات می کنم و در قالب اصطلاح برساخته ایشان سخن می گویم.
آنچه اینک بیان می شود، به طور عمده در بیان این است که میان روشنفکری دینی و آنچه تجدید نظر طلب دینی نامیده می شود، مرزی وجود ندارد؛ بلکه فقط با الفاظ بازی شده است و نظراً و عملاً هر دو گروه از یک قماشند. همۀ آنان در مقام کنار نهادن گزاره های دینی خلاف عقل و تجربه بشری اند. منتها شیوه هایشان متفاوت است.
متن کامل مقاله را در اینجا مطالعه فرمایید.
https://www.tgoop.com/dineaqlani
1400 محمدمسیح-انگلیسی نهایی.doc
142.5 KB
محمد، مسیح خاتم، جعفر نکونام- قرآن و روشنگری دینی، شماره 4- اسفند 1400
محمد، مسیح خاتم

نویسنده: جعفر نکونام

استاد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قم، قم، ایران.

چکیده
مسیح طبق گفتمان کتاب مقدس عبارت بود از منجی ذریه حضرت ابراهیم از بی وطنی و برخوردارسازی آنان از سرزمین شهد و شیر، و این از شرایط تاریخی و فرهنگی زندگی آنان سرچشمه گرفته بود. ذریه حضرت ابراهیم همواره انتظار چنین کسی را می کشیدند و هر دوره ای مسیح را بر کسی منطبق می ساختند که تصور می کردند، منجی ایشان است که حضرت عیسی از آن جمله بود. در همین بستر تاریخی و فرهنگی بود که حضرت محمد اعلان فرمود، من همان موعود تورات و انجیلم که در آخر الزمان ظهور می کند و صالحان را وارث زمین شهد و شیر می سازد. بر اساس همین اندیشه آخر الزمانی بود که خود را پیامبر خاتم به شمار آورد. همه پیامبران ابراهیمی از جمله حضرت عیسی و حضرت محمد تبشیری بودند؛ یعنی بشارت به وراثت چنان سرزمینی می دادند. انجیل هم چیزی جز بشارت به چنان سرزمینی نبوده است. منتها در فرهنگ یهودی چنان سرزمینی دنیوی و زمینی معرفی می شد؛ اما در فرهنگ مسیحی بیش تر جنبه اخروی و آسمانی به خود گرفت و در فرهنگ اسلامی بیش تر شبیه فرهنگ یهودی جنبه دنیوی دارد؛ بر همین اساس، معاد قرآنی جسمانی توصیف شده است.

کلیدواژه‌ها: محمد مسیح حکومت خدا وراثت صالحان سرزمین موعود
🔸رویکردهای مختلف تفسیری در قبال آیات مربوط به پیدایش انسان
جعفر نکونام - 22 آبان 1401

در زمینۀ آیات خلقت انسان در قرآن پنج رویکرد تفسیری پدید آمده است که در این سخنرانی توضیح داده می شود. این رویکردها عبارت اند از: 1. نص‌گرایی، 2. تأویل‌گرایی، 3. اجمال‌گرایی، 4. مماشات‌گرایی و 5. اسطوره‌گرایی.
🔸 فایل صوتی
🔸اجمال مطالب
🔺سلسله نشست‌های علمی درآمدی به اخلاق قرآنی (انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی و آکادمی اخلاق‌پژوهی روشمند)

عنوان: معناشناسی قسط در قرآن

✔️دکتر جعفر نکونام؛ استادتمام علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم و نایب رئیس انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی

📅زمان: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد؛ ساعت ۱۸
اسلایدهای معناشناسی قسط در قرآن
🔶معناشناسی اسلام در قرآن
جعفر نکونام
🔹تاریخ ارایه: دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 17:30 تا 18 عصر
🔸صوت معناشناسی اسلام در قرآن
🔸 اسلایدهای معناشناسی اسلام در قرآن
🔻چکیده
در این ارایه حوزۀ معناشناختی اسلام بررسی می گردد و اسلام به عنوان واژۀ کانونی و دیگر واژگان مرتبط با آن معناشناسی تاریخی و توصیفی می‌گردد.
در معناشناسی تاریخی به طور عمده، خاستگاه پیدایش واژۀ اسلام و دیگر واژگان مرتبط با مراجعه سبک زندگی عرب توضیح داده می شود و در معناشناسی توصیفی معنای واژگان با تکیه بر همنشین ها و جانشین ها بررسی می‌گردد.
حاصل بحث آن که واژۀ اسلام و دیگر واژگان مرتبط به طور عمده از سبک زندگی غارتگری عرب سر برآورده است و بعد در ارتباط با خدا به کار برده شده است. اسلام در ابتدا معنای مطلق تسلیم در جنگ داشته و بعد به معنای تسلیم در برابر خدا به کار رفته و سرانجام به خصوص آیین حضرت محمد(ص) استعمال شده است. همۀ این معانی با نظر با جانشین‌ها و همنشین‌ها و تغییر آنها در گذر زمان آشکار می‌گردد.
https://www.tgoop.com/dineaqlani
2024/06/30 18:55:52
Back to Top
HTML Embed Code: