Eghlima

حقیقت را بگو و سربلند باش

تقریبا از وقتی خودم را شناختم، کار داوطلبانه انجام دادم. از اساس این نوع نگاه که لازم است آنچه می توانم را با دیگران به اشتراک بگذارم بیشتر مرهون شیوه ی تربیتی مادرم است. او به من یاد داد که حتی به شعاع یک متری اطرافم اگر بتوانم تغییر کوچکی در راستای بهبود شرایط آدمها ایجاد کنم نباید دست از تلاش بردارم. چندسال پیش که بشدت درگیر کارهای روزمره مدیریتی بودم ناگهان دلم برای کار ترویجی در حوزه فرهنگ تنگ شد.بنا را گذاشتم بر معرفی کتاب در اماکن تاریخی تهران و یکسال هر پنج شنبه محدوده بازار تهران را کوچه به کوچه گشتم و در هر کنج تاریخی ، کتابی را برای مخاطبان معرفی کردم. همان زمان ها بود که مورد هجوم قبیله ای در محیط کارم واقع شدم و فردی که با امواج به ما رسیده و فاقد هرهویت سیاسی یا فرهنگی بود. به پوزخند گفت : هنوز هم برای مردم کتاب می خوانی ؟
در دلم گفتم چه کنم که این گونه تربیت نشدم که با عکسهای خصوصی شهردار تهران در نقش یک پاپاراتزی‌ ، از قبیله سیاسی مقابل از این صندلی های چندش آور اشغال کنم ! لبخند زدم و تایید کردم.
بعداز آن خیلی بازخوردهای متفاوتی را از مخاطبان دریافت می کردم. بعضی وقتها منصرف میشدم از ادامه راه اما به خودم نهیب می زدم که ادامه بده ! حتی اگر یک نفر با حرفهای تو به کتاب یا سفر یا مباحث تخصصی ارتباطات علاقمند شود، رسالتت را انجام دادی!
تا اینکه بحثی دیدم از دکتر آرش حیدری ، جامعه شناس جوان و متفاوت ایرانی که مضمون جمله ی کلیدی اش این بود:
«اندیشمند در زمین حقیقت بازی می کند ».
همین جمله کافی بود که مطمئن شوم کار درست گفتن حقیقت است. حتی اگر همه درها را به روی تو ببندند و تو را دیوانه خطاب کنند!
تصمیم گرفتم تمام مباحثی که در بیست سال تجربه کاری آموختم را با مباحث نظری و مطالعاتم تلفیق کنم و به صورت درس گفتار در اختیار عموم قرار بدهم!
قابل درک است که چرا افراد سعی در منصرف کردن من دارند و حتی جاهایی که می توانند از پتانسیل سالیانم استفاده کنند ، بدتر مسیر را مسدود می کنند. اما این ها دلیل نمی شود که من به رسالتم عمل نکنم ! آن ها گرفتار خویشند و گرفتار عمل خویش ...
به قول شاعر تازه درگذشته ، مرحوم محمدعلی بهمنی
من آن زلال پرست ام در آب گندِ زمان
که فکر صافی یِ آبی چنین لجن بودم

@eghlimap

www.tgoop.com/eghlimap/5388

497 viewsEghlima(Ensiyeh) Pouladzadeh, edited  Aug 30 at 20:56

حقیقت را بگو و سربلند باش

تقریبا از وقتی خودم را شناختم، کار داوطلبانه انجام دادم. از اساس این نوع نگاه که لازم است آنچه می توانم را با دیگران به اشتراک بگذارم بیشتر مرهون شیوه ی تربیتی مادرم است. او به من یاد داد که حتی به شعاع یک متری اطرافم اگر بتوانم تغییر کوچکی در راستای بهبود شرایط آدمها ایجاد کنم نباید دست از تلاش بردارم. چندسال پیش که بشدت درگیر کارهای روزمره مدیریتی بودم ناگهان دلم برای کار ترویجی در حوزه فرهنگ تنگ شد.بنا را گذاشتم بر معرفی کتاب در اماکن تاریخی تهران و یکسال هر پنج شنبه محدوده بازار تهران را کوچه به کوچه گشتم و در هر کنج تاریخی ، کتابی را برای مخاطبان معرفی کردم. همان زمان ها بود که مورد هجوم قبیله ای در محیط کارم واقع شدم و فردی که با امواج به ما رسیده و فاقد هرهویت سیاسی یا فرهنگی بود. به پوزخند گفت : هنوز هم برای مردم کتاب می خوانی ؟
در دلم گفتم چه کنم که این گونه تربیت نشدم که با عکسهای خصوصی شهردار تهران در نقش یک پاپاراتزی‌ ، از قبیله سیاسی مقابل از این صندلی های چندش آور اشغال کنم ! لبخند زدم و تایید کردم.
بعداز آن خیلی بازخوردهای متفاوتی را از مخاطبان دریافت می کردم. بعضی وقتها منصرف میشدم از ادامه راه اما به خودم نهیب می زدم که ادامه بده ! حتی اگر یک نفر با حرفهای تو به کتاب یا سفر یا مباحث تخصصی ارتباطات علاقمند شود، رسالتت را انجام دادی!
تا اینکه بحثی دیدم از دکتر آرش حیدری ، جامعه شناس جوان و متفاوت ایرانی که مضمون جمله ی کلیدی اش این بود:
«اندیشمند در زمین حقیقت بازی می کند ».
همین جمله کافی بود که مطمئن شوم کار درست گفتن حقیقت است. حتی اگر همه درها را به روی تو ببندند و تو را دیوانه خطاب کنند!
تصمیم گرفتم تمام مباحثی که در بیست سال تجربه کاری آموختم را با مباحث نظری و مطالعاتم تلفیق کنم و به صورت درس گفتار در اختیار عموم قرار بدهم!
قابل درک است که چرا افراد سعی در منصرف کردن من دارند و حتی جاهایی که می توانند از پتانسیل سالیانم استفاده کنند ، بدتر مسیر را مسدود می کنند. اما این ها دلیل نمی شود که من به رسالتم عمل نکنم ! آن ها گرفتار خویشند و گرفتار عمل خویش ...
به قول شاعر تازه درگذشته ، مرحوم محمدعلی بهمنی
من آن زلال پرست ام در آب گندِ زمان
که فکر صافی یِ آبی چنین لجن بودم

@eghlimap

BY Eghlima