ERFANVATASAVOF Telegram 2761
اجازه بده پایت را ببوسم!

نجم الدین کبری از مشایخ بزرگ صوفیه و موسس طریقت کبرویه از باورمندان به عشق مجازی بود.
در کتاب فوائح الجمال داستان یکی از تجارب عشقی خود را بیان می کند که خواندنی است:

«در يكى از اوقات و در يكى از شهرهاى مغرب زمين دل به- فريبائى بستم و در سراچه فريفتگى او نشستم تا آنجا كه همت گماشته و بر وى تسلط يافته او را گرفته و به بند عشق خود در آورده و او را از مراوده‏ى با ديگران ممانعت كردم آن دل‏آراى صاحب جمال بجز از من با ديگران هم سر و سرى داشت و از ابراز آن خوددارى مى‏كرد و با من به زبان حال گفتگوئى داشت چنانچه مى‏فهميدم چه مى‏گويد و مى‏فهميد چه مى‏گويم و كار ما با او تا آنجا رسيد كه من او شدم و او من شد و اتحاد كامل فيما بين برقرار گرديد و معاشقه منتهى به صفاى روح شد و پاى شهوت از هر جهت مقطوع گرديد در سحرگاهى روح او را مجسم ديدم كه در برابر من رخسار به خاك مى‏سايد و خطاب به من مى‏گويد اى شيخ الامان الامان مرا كشتى مرا درياب پرسيدم‏
منظور تو از اين كلمات چيست؟
گفت تمنا دارم به من اجازه دهى تا پاى تو را ببوسم خواسته‏اش را جامه اجازت پوشانيدم و به وى اجازه دادم تا پاى مرا بوسيد و سر برداشت چهره‏ى دلربا و رخسار فريباى او را كه آتش در كانون من مى‏زد بوسيدم از گرمى بوسه‏ى من و از حرارت عشق من كه در گونه خود احساس كرد آرام گرديد و خود را چون جان شيرينى در دل من جاى داد.»
#نجم_الدین_کبری
#عشق_مجازی
نجم الدین کبری، ترجمه فوائح الجمال، ص 202


@erfanvatasavof



tgoop.com/erfanvatasavof/2761
Create:
Last Update:

اجازه بده پایت را ببوسم!

نجم الدین کبری از مشایخ بزرگ صوفیه و موسس طریقت کبرویه از باورمندان به عشق مجازی بود.
در کتاب فوائح الجمال داستان یکی از تجارب عشقی خود را بیان می کند که خواندنی است:

«در يكى از اوقات و در يكى از شهرهاى مغرب زمين دل به- فريبائى بستم و در سراچه فريفتگى او نشستم تا آنجا كه همت گماشته و بر وى تسلط يافته او را گرفته و به بند عشق خود در آورده و او را از مراوده‏ى با ديگران ممانعت كردم آن دل‏آراى صاحب جمال بجز از من با ديگران هم سر و سرى داشت و از ابراز آن خوددارى مى‏كرد و با من به زبان حال گفتگوئى داشت چنانچه مى‏فهميدم چه مى‏گويد و مى‏فهميد چه مى‏گويم و كار ما با او تا آنجا رسيد كه من او شدم و او من شد و اتحاد كامل فيما بين برقرار گرديد و معاشقه منتهى به صفاى روح شد و پاى شهوت از هر جهت مقطوع گرديد در سحرگاهى روح او را مجسم ديدم كه در برابر من رخسار به خاك مى‏سايد و خطاب به من مى‏گويد اى شيخ الامان الامان مرا كشتى مرا درياب پرسيدم‏
منظور تو از اين كلمات چيست؟
گفت تمنا دارم به من اجازه دهى تا پاى تو را ببوسم خواسته‏اش را جامه اجازت پوشانيدم و به وى اجازه دادم تا پاى مرا بوسيد و سر برداشت چهره‏ى دلربا و رخسار فريباى او را كه آتش در كانون من مى‏زد بوسيدم از گرمى بوسه‏ى من و از حرارت عشق من كه در گونه خود احساس كرد آرام گرديد و خود را چون جان شيرينى در دل من جاى داد.»
#نجم_الدین_کبری
#عشق_مجازی
نجم الدین کبری، ترجمه فوائح الجمال، ص 202


@erfanvatasavof

BY عرفان و تصوف


Share with your friend now:
tgoop.com/erfanvatasavof/2761

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Invite up to 200 users from your contacts to join your channel The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. With the administration mulling over limiting access to doxxing groups, a prominent Telegram doxxing group apparently went on a "revenge spree." “Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group.
from us


Telegram عرفان و تصوف
FROM American