tgoop.com/essporos/232
Last Update:
اكثر آدمها خود را آگاه میدانند. آگاه از احساسات درونی، آگاه از وضعيت خود در زيست يا حتی آگاه از افكار و جريان ذهن.
انگار هميشه جايی وجود دارد كه ما از آنجا بیطرفانه به خود بنگريم و قضاوت و تشخيص خود را بیدرنگ قبول كنيم.
از همين رو، اگر بیطرفی و درستیِ قضاوتِ آگاهي را زير سوال ببريم، انسجام انديشه ما بهم میريزد. چون ديگر نمیتوانيم به آگاهی خود اعتماد كنيم.
اما اگر دقيق به مسئله بنگريم مشكل جای ديگر است. بهتر است بپرسيم چرا ما انتظار بیطرفی و قضاوت درست از آگاهی داريم؟ اين انتظار از چه چيزی خبر میدهد؟
در نگاه نيچه، فقط ترس از شكنجه میتواند چنين انتظاری را به وجود آورد. برای اينكه انسان بتواند وظيفهای را به درستی انجام دهد، نبايد توسط احساسات و نشانههای محيطی، منحرف شود. از همين رو در روزگار باستان برای اينكه بردگان خود را به كارشان متمركز كنند، همه كنشهاي آنان را با شكنجه پاسخ میدادند؛ به جز چند كنش كه مربوط به وظايف بردگان بود.
اينگونه انجام وظيفه به عنوان مسير آرامش و دوري از عذاب ، پديدار شد.
امروز ما يك برده درونی داريم: آگاهی. مدام خود را بیطرف و درست نشان میدهد و حتی وقتی بیطرفی و درستیاش زير سوال میرود، دوباره چنين انتظاری از خود دارد و بهم میريزد.
✍ سروش شعبانی
@essporos
BY اسپروس | بذرهای فلسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/essporos/232