tgoop.com/essporos/241
Last Update:
باتای در کتاب ساختار روانشناختی فاشیسم، نگاه جدیدی به ازخودبیگانگی مارکس دارد.
از خودبیگانگی معمولا به طبقه کارگران صنعتی، نسبت داده میشود. باتای این نسبت را رد میکند و با صورتبندی جدیدی از اجتماع در نظم سرمایه، مالک وسایل تولید یعنی سرمایهدار را ازخودبیگانه میداند.
در این صورتبندی، تولید اصل همسانی اجتماع است. هر عنصر غیرمولد از جامعه کنار گذاشته میشود. این فعالیتهای مولد، مقیاس مشترکی دارند؛ پول.
فعالیتی مولد است که موجب کسب پول شود. بنابراین هیچ فعالیتی فینفسه مولد نیست.
پول به ارزشگذاری هر فعالیتی میپردازد و انسان را تبدیل به تابعی از تولید پولساز میکند.
در تولید پیشهورانه تولیدکننده مالک ابزارتولید است و تابعی است از تولیدات شخصی پولساز خود. اما در تولید صنعتی، تولیدکننده از مالک ابزار تولید، متمایز شده است و این مالک ابزار تولید است که تابع محصول تولید میگردد.
مالک است که جامعه همسان به وجود میآورد نه تولیدکننده.
در این جامعه همسان، مالک تابعی از اشیائی است که مالک آنهاست. مالک است که به موجودی انتزاعی و قابلمبادله بدل میشود.
در واقع همانگونه که اشیاء مبادله میشوند، مالکیت هم مبادله میشود.
یک سرمایهدار مدام از مالک کالا به مالک پول تغییر میکند و تابع گردش سرمایه است.
مالک چونان انسان کاملا در این نظم همسانساز ادغام میگردد. او با تمام میلش با تمام آزادی و آرزوهایش، چرخدنده این سیستم است. اما طبقه کارگر، فقط تا آنجا که ابزار تولید است، در این نظم شرکت دارد. کارگر در سود شریک نیست و بنابراین میل و خواست کارگر، نقشی در این نظم همسان ندارد. خارج از عملیات فنی کار، او موجودی بیگانه است که اصلا معلوم نیست چه میخواهد. یعنی میلش هنوز به انقیاد درنیامده است.
✍ سروش شعبانی
@essporos
BY اسپروس | بذرهای فلسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/essporos/241