ESSPOROS Telegram 267
اسپروس | بذرهای فلسفه
Photo
#نوشتار
بدن‌نمایی، حجاب،  لباس

سه‌گانه‌ها در تاریخ فلسفه  نقش مهمی دارند.  در این سازه مفهومی،  حالت سومی  هست تا ترکیب دو حالت قبلی باشد یا اینکه ما را از شر دیالکتیک  تضادها نجات دهد و چینش نویی بسازد.
در مورد سه‌گانه "بدن‌نمایی، حجاب، لباس" هم ممکن است حالت سوم یعنی لباس، ترکیبی از دو حالت قبلی به نظر رسد.
اما تلاش من در این نوشته این است که لباس را چونان چینش نو صورت‌بندی کنم؛ بدون هیچ‌گونه ارتباطی با حجاب و بدن‌نمایی.
برای این منظور نخست باید وجهی دیگر از حجاب و بدن‌نمایی پدیدار شود‌. وجهی که  با لباس پیوندی ندارد و صرفا در بستر دیالکتیک این دوحالت، پدید می‌آید. این‌گونه امکان صورت‌بندی متفاوت از لباس فراهم می‌شود‌.‌ 

بدن‌نمایی، نشان دادن بدن برای خودِ نشان دادن است.  با علت غایی مواجه هستیم اما نه علت غایی ارسطویی. بدن  نشان داده می‌شود  اما نه برای هدفی جدا از خود. بلکه برای نشان دادن.
اینجا با نگاه هایدگر به علت غایی کار داریم.  در نظر هایدگر،  علت غایی، هدفی درخود است. آنچه خودش هدف خودش است.‌ بدن‌نمایی در وهله اول هدف خودش است و بعد تبدیل می‌شود به آنچه اهداف دیگری دارد.
اگر از ابتدا غایت خارجی برای بدن‌نمایی در نظر بگیریم،   افق تکنیکالی که بدن را به چیزی نشان‌دادنی، تبدیل می‌کند، در محاق می‌رود.
این بدن نخست باید  چیزی نشان‌دادنی  باشد تا بعد برای هدف دیگر نشان داده شود.
این بدن خود را آشکار می‌سازد اما در این آشکارسازی، پنهان‌سازی هست. چون خودِ آشکارسازی، هدف بوده است. یعنی آشکارسازی وضعیتی است که محقق می‌شود و ازین رو وضعیت قبلی را به محاق می‌برد‌.
در حجاب، برعکس،‌  پنهان‌سازی بدن علت ‌غایی است. یعنی هدفی درخود است. فرد  بدن خود را پنهان می‌کند برای اینکه پنهان کند. چون بدن در وهله اول چیزی است پنهان‌کردنی.
اما پنهان‌کردنی است زیرا نشان‌دادنی است.
بدن‌نمایی و حجاب یکدیگر را‌ می‌سازند و این دیالکتیک باعث می‌شود بدن در وهله نخست چیزی نشان‌دادنی و پنهان‌کردنی باشد.
دیالکتیک، آغاز‌ و پایان را از طریق تضاد، برمی‌نهد. چون نشان‌دادن و پنهان کردن در تضاد هستند،  پس بدن نخست یا چیزی نشان‌دانی است یا پنهان‌کردنی. این‌گونه بدن اسیر این دیالکتیک می‌شود.‌ گویی بدن ابتدائا همین است و بس‌‌.
به همین دلیل زنان باحجاب، لخت شدن جلوی یک مرد را بدن‌نمایی می‌دانند. مثلا اگر مردی آنان را بدون روسری ببیند گویی آن‌ها در حال نمایش موهای خود هستند.
همچنین برای زن بدن‌نما، نشان‌دادنِ خود، نگاه دیگری است.‌
در واقع زن باحجاب نگاه دیگری را  به نشان دادن خود تبدیل می‌کند و زن بدن‌نما،  نشان‌دادن خود را به نگاه دیگری.
درحالی که بین نشان دادن خود و نگاه دیگری، گسست پرناشدنی هست.
لباس ربطی به این دیالکتیک ندارد. لباس نه برای آشکارسازی پوشیده می‌شود نه برای پنهان‌سازی.
لباس را می‌توان نوعی پوئسیس دانست در معنای هایدگری کلمه. لباس گشودگی از طریق پوشیدگی است و از بدن ارگانیک مرکزیت‌زدایی می‌کند. همچنین، بدن با پوشیدگی لباس،  دیگر در افق تکنیکال ( دارای علت غایی) پدیدار نمی‌شود. بلکه این‌گونه و آن‌گونه،  در نا‌این‌همانی بنیادی، گشوده می‌گردد. لباس به عنوان پوئسیس ذات بدن را متلاشی می‌کند و از آن نمودی بدون باطن می‌سازد و این‌گونه پوشش با آنچه می‌پوشاند، یکی می‌شود. گشودگی از طریق پوشیدگی.  بدون وجود چیزی که پوشانده شده‌.
حال می‌توان حالت چهارمی هم در نظر آورد: عریانی.  
بین عریانی و بدن‌نمایی هم تفاوت است و همچنین عریانی نقطه متضاد حجاب نیست.
بدن عریان هم یک پوئسیس است. چیزی برای نشان دادن یا پنهان ساختن ندارد و چون چیزی برای نشان دادن  و پنهان‌ ساختن ندارد،  پوشیده است و ازین رو گشوده.  اگر چیزی برای پنهان ساختن داشت، دیگر پوشیده نبود بلکه در دیالکتیک با نشان دادن قرار می‌گرفت.
این گونه می‌بینیم پنهان ساختن با پوشیده بودن تفاوت دارد‌.‌
بنابراین بین لباس و عریانی از یک طرف و بدن‌نمایی و حجاب  از طرف دیگر، ارتباط نیست. دو حیطه موازی هستند که هچگاه وارد مرزهای هم نمی‌شوند‌.
برای اینکه حجاب و بدنمایی شکل بگیرد حتما باید نفی یکی از آن‌ها در میان باشد.   به این ترتیب، عریانی می‌تواند به بدنمایی تبدیل شود اگر فرد بخواهد حجاب را نفی کند.
 لباس  ممکن است به حجاب تبدیل شود اگر قرار است بدن‌نمایی نفی گردد.
  لباس می‌تواند به بدن‌نمایی تبدیل شود اگر  فرد قصد نفی حجاب را دارد.
و در نهایت عریانی می‌تواند به حجاب تبدیل شود اگر هدف، نفی بدن‌نمایی است.  مثلا  فرد با قسمتی از بدن لخت خود قسمت لخت دیگر را پنهان کند‌‌.
اما هرگز  لباس و عریانی،  حجاب و بدن‌نمایی نیستند.  این صورت‌بندی پیچیده معمولا در نظر نمی‌آید (مگر در زیست‌جهان زنان باهوش) و همواره عریانی و لباس در دیالکتیک بدن‌نمایی و حجاب،  تحریف می‌شوند.

سروش شعبانی
@essporos



tgoop.com/essporos/267
Create:
Last Update:

#نوشتار
بدن‌نمایی، حجاب،  لباس

سه‌گانه‌ها در تاریخ فلسفه  نقش مهمی دارند.  در این سازه مفهومی،  حالت سومی  هست تا ترکیب دو حالت قبلی باشد یا اینکه ما را از شر دیالکتیک  تضادها نجات دهد و چینش نویی بسازد.
در مورد سه‌گانه "بدن‌نمایی، حجاب، لباس" هم ممکن است حالت سوم یعنی لباس، ترکیبی از دو حالت قبلی به نظر رسد.
اما تلاش من در این نوشته این است که لباس را چونان چینش نو صورت‌بندی کنم؛ بدون هیچ‌گونه ارتباطی با حجاب و بدن‌نمایی.
برای این منظور نخست باید وجهی دیگر از حجاب و بدن‌نمایی پدیدار شود‌. وجهی که  با لباس پیوندی ندارد و صرفا در بستر دیالکتیک این دوحالت، پدید می‌آید. این‌گونه امکان صورت‌بندی متفاوت از لباس فراهم می‌شود‌.‌ 

بدن‌نمایی، نشان دادن بدن برای خودِ نشان دادن است.  با علت غایی مواجه هستیم اما نه علت غایی ارسطویی. بدن  نشان داده می‌شود  اما نه برای هدفی جدا از خود. بلکه برای نشان دادن.
اینجا با نگاه هایدگر به علت غایی کار داریم.  در نظر هایدگر،  علت غایی، هدفی درخود است. آنچه خودش هدف خودش است.‌ بدن‌نمایی در وهله اول هدف خودش است و بعد تبدیل می‌شود به آنچه اهداف دیگری دارد.
اگر از ابتدا غایت خارجی برای بدن‌نمایی در نظر بگیریم،   افق تکنیکالی که بدن را به چیزی نشان‌دادنی، تبدیل می‌کند، در محاق می‌رود.
این بدن نخست باید  چیزی نشان‌دادنی  باشد تا بعد برای هدف دیگر نشان داده شود.
این بدن خود را آشکار می‌سازد اما در این آشکارسازی، پنهان‌سازی هست. چون خودِ آشکارسازی، هدف بوده است. یعنی آشکارسازی وضعیتی است که محقق می‌شود و ازین رو وضعیت قبلی را به محاق می‌برد‌.
در حجاب، برعکس،‌  پنهان‌سازی بدن علت ‌غایی است. یعنی هدفی درخود است. فرد  بدن خود را پنهان می‌کند برای اینکه پنهان کند. چون بدن در وهله اول چیزی است پنهان‌کردنی.
اما پنهان‌کردنی است زیرا نشان‌دادنی است.
بدن‌نمایی و حجاب یکدیگر را‌ می‌سازند و این دیالکتیک باعث می‌شود بدن در وهله نخست چیزی نشان‌دادنی و پنهان‌کردنی باشد.
دیالکتیک، آغاز‌ و پایان را از طریق تضاد، برمی‌نهد. چون نشان‌دادن و پنهان کردن در تضاد هستند،  پس بدن نخست یا چیزی نشان‌دانی است یا پنهان‌کردنی. این‌گونه بدن اسیر این دیالکتیک می‌شود.‌ گویی بدن ابتدائا همین است و بس‌‌.
به همین دلیل زنان باحجاب، لخت شدن جلوی یک مرد را بدن‌نمایی می‌دانند. مثلا اگر مردی آنان را بدون روسری ببیند گویی آن‌ها در حال نمایش موهای خود هستند.
همچنین برای زن بدن‌نما، نشان‌دادنِ خود، نگاه دیگری است.‌
در واقع زن باحجاب نگاه دیگری را  به نشان دادن خود تبدیل می‌کند و زن بدن‌نما،  نشان‌دادن خود را به نگاه دیگری.
درحالی که بین نشان دادن خود و نگاه دیگری، گسست پرناشدنی هست.
لباس ربطی به این دیالکتیک ندارد. لباس نه برای آشکارسازی پوشیده می‌شود نه برای پنهان‌سازی.
لباس را می‌توان نوعی پوئسیس دانست در معنای هایدگری کلمه. لباس گشودگی از طریق پوشیدگی است و از بدن ارگانیک مرکزیت‌زدایی می‌کند. همچنین، بدن با پوشیدگی لباس،  دیگر در افق تکنیکال ( دارای علت غایی) پدیدار نمی‌شود. بلکه این‌گونه و آن‌گونه،  در نا‌این‌همانی بنیادی، گشوده می‌گردد. لباس به عنوان پوئسیس ذات بدن را متلاشی می‌کند و از آن نمودی بدون باطن می‌سازد و این‌گونه پوشش با آنچه می‌پوشاند، یکی می‌شود. گشودگی از طریق پوشیدگی.  بدون وجود چیزی که پوشانده شده‌.
حال می‌توان حالت چهارمی هم در نظر آورد: عریانی.  
بین عریانی و بدن‌نمایی هم تفاوت است و همچنین عریانی نقطه متضاد حجاب نیست.
بدن عریان هم یک پوئسیس است. چیزی برای نشان دادن یا پنهان ساختن ندارد و چون چیزی برای نشان دادن  و پنهان‌ ساختن ندارد،  پوشیده است و ازین رو گشوده.  اگر چیزی برای پنهان ساختن داشت، دیگر پوشیده نبود بلکه در دیالکتیک با نشان دادن قرار می‌گرفت.
این گونه می‌بینیم پنهان ساختن با پوشیده بودن تفاوت دارد‌.‌
بنابراین بین لباس و عریانی از یک طرف و بدن‌نمایی و حجاب  از طرف دیگر، ارتباط نیست. دو حیطه موازی هستند که هچگاه وارد مرزهای هم نمی‌شوند‌.
برای اینکه حجاب و بدنمایی شکل بگیرد حتما باید نفی یکی از آن‌ها در میان باشد.   به این ترتیب، عریانی می‌تواند به بدنمایی تبدیل شود اگر فرد بخواهد حجاب را نفی کند.
 لباس  ممکن است به حجاب تبدیل شود اگر قرار است بدن‌نمایی نفی گردد.
  لباس می‌تواند به بدن‌نمایی تبدیل شود اگر  فرد قصد نفی حجاب را دارد.
و در نهایت عریانی می‌تواند به حجاب تبدیل شود اگر هدف، نفی بدن‌نمایی است.  مثلا  فرد با قسمتی از بدن لخت خود قسمت لخت دیگر را پنهان کند‌‌.
اما هرگز  لباس و عریانی،  حجاب و بدن‌نمایی نیستند.  این صورت‌بندی پیچیده معمولا در نظر نمی‌آید (مگر در زیست‌جهان زنان باهوش) و همواره عریانی و لباس در دیالکتیک بدن‌نمایی و حجاب،  تحریف می‌شوند.

سروش شعبانی
@essporos

BY اسپروس | بذرهای فلسفه




Share with your friend now:
tgoop.com/essporos/267

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

As five out of seven counts were serious, Hui sentenced Ng to six years and six months in jail. Administrators Content is editable within two days of publishing Although some crypto traders have moved toward screaming as a coping mechanism, several mental health experts call this therapy a pseudoscience. The crypto community finds its way to engage in one or the other way and share its feelings with other fellow members. Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week.
from us


Telegram اسپروس | بذرهای فلسفه
FROM American