tgoop.com/essporos/292
Last Update:
#جستار
زندگی ازپس ممنوعیت
ممنوعیت یک کنش طبق قانون، شریعت، سنت خانوادگی، عرف و... تنها یک کنش میان سایر کنشها را کنار نمیگذارد.
بلکه تمام امکانهایی را که آن کنش میتوانست برای ظهور کنشهای دیگر فراهم سازد، لغو میکند.
مثلا ممنوعیت شراب، فرد را از طعمهای مختلف شرابها، چشیدن شراب هنگام غذا خوردن و سکس، دورهمیهایی که به بهانه شراب برگزار میشود، رقص و قدم زدن و آواز خواندن در مستی و تمام شبکه حالات و احساسها و کنشهایی که با مستی ارتباط دارند، دور نگه میدارد.
این وضعیت به ما میگوید در ذات ممنوعیت به عنوان مفهوم، تحقیر زندگی، پیشفرض گرفته شده است. یعنی زندگی بدون ممنوعیت ارزشی ندارد. ممنوعیت در اولویت است حتی اگر خشک و تر را باهم بسوزاند.
در واقع منع کردن، تعیین حدود مجاز زندگی است نه گشودن امکانهای آن.
منع شراب، تعیین یک زیست محدود است نه مجال دادن به یک زیست نامحدود بدون شراب. زیرا دوری از شراب یعنی دوری از برخی تجربهها و مکانها. به همین ترتیب با هر منع جدید این محدوده تنگتر میگردد و زیست در بنبست جدیدی گرفتار میشود.
در بازار نیز انسان امکانها را میخرد و میفروشد و مشکلی با محدودهای دائمی برای زیست خود ندارد. مثلا با خرید خانه، فرد امکانهای آسایش آینده را میخرد و برای تصاحب زیست در یک محدوده خاص هزینه میکند. به تعبیر دیگر یک سری امکانها را از چنگ ممنوعیت چیره بر همه چیز در اجتماع مبتنی بر مالکیت، نجات میدهد.
در این اجتماع هم زندگی بدون ممنوعیت جرم است. ممنوعیت لازم است حتی اگر خشک و تر را باهم بسوزاند.
به همین دلیل هر فرد در یک محدوده زیست میکند بدون اینکه بفهمد چگونه در آن گرفتار شده است. او هرچقدر با پول امکانهای زیست خود را گسترش میدهد باز در محدودهای گرفتار است. چون ممنوعیت بنیادی باعث میشود تمام امکانها به کالاهای ازپیشمشخص بدل شوند و هربار محدودهای جدید برقرار گردد. او گرفتار است نه به این دلیل که نمیتواند امکانها را گسترش دهد بلکه به این دلیل که نمیتواند امکانی نو داشته باشد. اینجا دوباره تحقیر زندگی و مرکزیت ممنوعیت در آن به چشم میآید. ممنوعیت حتی برای اینکه رفع شود نیز، محدودهای تعیین میکند. یعنی ممنوعیت حتی وضعیت رهایی از خود را محدود و مشخص میسازد.
✍ سروش شعبانی
@essporos
BY اسپروس | بذرهای فلسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/essporos/292