tgoop.com/essporos/308
Last Update:
#جستار
بازگشت جاودان نیچه
اخیرا چند نفر از من خواستند درباره مفهوم بازگشت جاودان نیچه توضیح دهم. پرداختن مفصل به این مفهوم نیازمند متنی طولانی با ارجاعات کلیدی به آثار نیچه است. فقط در اینجا میخواهم پیوند مفهوم بازگشت جاودان با زمان فلسفی را روشن کنم.
در بحث زمان روشنسازی یک تمایز حیاتی است. تمایز بین زمان به عنوان آنچه میگذرد (یعنی آن جوهر دستنیافتنی که هیچگاه نمیتوان آن را نشان داد و هر نامی مثل اکنون، این لحظه، الان و... برای آن بگذاریم، صرفا به چیزی در گذشته یا آینده اشاره کردهایم)
و زمان به عنوان آنچه پدیدهها را به موجود تبدیل میکند. یعنی کارکرد موجودیتبخش دارد. مثلا وقتی میگوییم: "اکنون ظهر است"، از طریق اکنون، به پدیدهای نامشخص، موجودیت بخشیدیم و آن را به خودش تبدیل کردیم. یعنی ظهر خودش است یا ظهر باخودش اینهمان است، چون اکنون ظهر است. تحقق اکنونیت ظهر، ظهر را به خودش تبدیل میکند و یک موجود میان سایر موجودات میسازد.
بنابراین در حالت دوم، زمان به جهان موجودیت میبخشد. اما در عین حال این کارکرد یک شاکله مفهومی است نه آن چیزی که از حواس انسان انتقال یابد. ما اگر فقط حس داشتیم هیچگاه چیزی مثل زمان را تشخیص نمیدادیم. همچنین اگر ما تماما طبق قوانین طبیعی میاندیشدیم هرگز متوجه زمان نمیشدیم، چون فهم زمان مستلزم این است که اندیشه به خودش بیاندیشد و برای این کار باید اندیشه به نظمی جدا از قوانین طبیعی یعنی زبان رجوع کند. تنها در زبان است که اندیشه خودش را به مثابه اندیشه مییابد وگرنه اندیشه در جریان دائمی ذهن، مجالی برای خودآگاهی نمییافت چون هر حالت ذهنی در این جریان، چیزی جز یک حالت بدنی نیست و هیچ اولویتی بر دیگر حالات ندارد تا به حالات دیگری پی ببرد، آنها را از آن خویش بداند و در نظم زبانی قرار دهد. چون خودش از پیش یک حالت دگرشونده است.
بنابراین زمان به مثابه الگویی زبانی، کارکرد موجودیتبخش دارد و بدون زبان، گذشته و اکنون و آیندهای درکار نیست و میتوان موجودیت پدیدهها را جدا از الگوی گذشته و اکنون و آینده سامان داد.
یعنی جوهر دستنیافتنی زمان را نوعی تکرار دانست. البته نه تکرار گذشته، اکنون، آینده، این لحظه، امروز و هرگونه بازنمایی دیگر. بلکه تکرار چونان چیزی که از هر بازنمایی میگریزد. این تکرار یا بازگشت، نظم متوالی و خطی زمان را در هم میشکند و درجا صرفا تکرار میکند.
خب سوال پیش میآید این تکرار چه چیزی را تکرار میکند؟
در جواب باید گفت: وقتی تکرار هیچ الگوی بازنمایانهای از زمان را تکرار نمیکند، بنابراین تکرارش تکرار تفاوت است. تکرار تا جایی تکرار شباهت یا تکرار "همان" است که با بازنمایی سروکار داشته باشیم. مثلا تکرار اکنون، تکرار این لحظه، تکرار فلان موقعیت و... اما وقتی بازنمایی کنار میرود صرفا تفاوت، تکرار میشود.
این تفاوت جاودان است چون هیچ نسبتی با الگوهای زمانی بازنمایانه ندارد. ابدیت در تکرار. ابدیتی که در تکرار تفاوت درجا میزند و عرض مییابد. بدون اینکه آن را تفاوت چیزی از چیزی یا تکرار چیزی بدانیم. در واقع ما حتی مقابل یک منظره ظاهرا ثابت بایستیم تفاوت درحال تکرار شدن است و اگر مقابل یک صحنه پر از تغییرات بایستیم باز با تکرار مواجه هستیم.
✍️ سروش شعبانی
@essporos
BY اسپروس | بذرهای فلسفه
Share with your friend now:
tgoop.com/essporos/308