Forwarded from مجلّه سياستنامه
🖊یادداشت سياستنامه
📚کمی زندگی کنیم
📥 مرتضی مردیها
🖇یکی از خاطرههای انزجارآوری که از عصر جاهلیت دارم، این است که گاهی که میخواستیم کمی شادی کنیم به خود نهیب میزدیم که مثلاً خوشنودی ما روزی است که از ظلم اثری نباشد. این در حالی بود که تجربۀ مستقیم خود من در جنگ نشان داد حتی در شرایطی که از یک دقیقه بعد خودت خبر نداری و هر لحظه ممکن است ترکشی به گوشۀ جانت گیر کند و آن را با خود ببرد، مجبوری زندگی کنی. یعنی گاهی از خوردن چیزی یا دیدن کسی یا گرفتن نامهای یا هر چیزی به همیناندازهها خوشحالی کنی.
🖇بگذاريد مسئله را به شکل دیگری مطرح کنم. اگر من بپذیرم ما از نظر سیاسی در یکی از بدترین (یا بدترین) دوران تاریخ ایران زندگی میکنیم، آیا ناسازگار است با اینکه در همان حال بگویم روا نیست که سیاست و سرنوشت و فجایعِ آن، تمام فکر و احساس ما را از خود بیانبارد؟
🖇نه! تنها مسئولیت واقعی ما در این دنیا زندگی است. هرچند حتی آن را هم خودمان انتخاب نکردهایم، ولی حالا که به این دنیا آورده شدهایم راهی جز زندگی کردن نیست و زندگی یعنی لذت و تنوع و رضایت. بله، بسا که چیزهایی برای این لازم است که بهراحتی دسترس نیست؛ باری، لااقل برای کسانی که هست و به قدری که هست، آن را زیر هیمنۀ خشمها و افسوسها نیمهجان نکنیم.
🖇فرایند بهبود وضع ایران یک روال دنبالهدار است که در دورانهای مختلف شاید اقتضائات متفاوتی داشته باشد، ولی فدایی نمیخواهد؛ به این معنا که کسی لحظهای از فکر مصائب آن خالی نباشد. همه چیز برای بهتر زیستن است. پس حتی اگر در حال جنگ هم هستید از یک قوطی کنسرو، یک چای، یک لبخند، یک نامه، یک بغل... شادی کنید. اگر اینطور خیال میکنید که زمانی خواهد رسید که نوبت زندگی و شادی است، باور کنید چنان زمانی هرگز نخواهد رسید.
🖇تمام عمر ما روی بلَمی در رودخانهای میگذرد. در ضمنِ همین بالا و پایینها و پیچ و خمهای آن است که زندگی متولد میشود و رشد میکند و میمیرد. تمامی آن را از هول و هراس و انتظار و آرزو و حسرت پر نکنیم
@goftemaann 🦉
📚کمی زندگی کنیم
📥 مرتضی مردیها
🖇یکی از خاطرههای انزجارآوری که از عصر جاهلیت دارم، این است که گاهی که میخواستیم کمی شادی کنیم به خود نهیب میزدیم که مثلاً خوشنودی ما روزی است که از ظلم اثری نباشد. این در حالی بود که تجربۀ مستقیم خود من در جنگ نشان داد حتی در شرایطی که از یک دقیقه بعد خودت خبر نداری و هر لحظه ممکن است ترکشی به گوشۀ جانت گیر کند و آن را با خود ببرد، مجبوری زندگی کنی. یعنی گاهی از خوردن چیزی یا دیدن کسی یا گرفتن نامهای یا هر چیزی به همیناندازهها خوشحالی کنی.
🖇بگذاريد مسئله را به شکل دیگری مطرح کنم. اگر من بپذیرم ما از نظر سیاسی در یکی از بدترین (یا بدترین) دوران تاریخ ایران زندگی میکنیم، آیا ناسازگار است با اینکه در همان حال بگویم روا نیست که سیاست و سرنوشت و فجایعِ آن، تمام فکر و احساس ما را از خود بیانبارد؟
🖇نه! تنها مسئولیت واقعی ما در این دنیا زندگی است. هرچند حتی آن را هم خودمان انتخاب نکردهایم، ولی حالا که به این دنیا آورده شدهایم راهی جز زندگی کردن نیست و زندگی یعنی لذت و تنوع و رضایت. بله، بسا که چیزهایی برای این لازم است که بهراحتی دسترس نیست؛ باری، لااقل برای کسانی که هست و به قدری که هست، آن را زیر هیمنۀ خشمها و افسوسها نیمهجان نکنیم.
🖇فرایند بهبود وضع ایران یک روال دنبالهدار است که در دورانهای مختلف شاید اقتضائات متفاوتی داشته باشد، ولی فدایی نمیخواهد؛ به این معنا که کسی لحظهای از فکر مصائب آن خالی نباشد. همه چیز برای بهتر زیستن است. پس حتی اگر در حال جنگ هم هستید از یک قوطی کنسرو، یک چای، یک لبخند، یک نامه، یک بغل... شادی کنید. اگر اینطور خیال میکنید که زمانی خواهد رسید که نوبت زندگی و شادی است، باور کنید چنان زمانی هرگز نخواهد رسید.
🖇تمام عمر ما روی بلَمی در رودخانهای میگذرد. در ضمنِ همین بالا و پایینها و پیچ و خمهای آن است که زندگی متولد میشود و رشد میکند و میمیرد. تمامی آن را از هول و هراس و انتظار و آرزو و حسرت پر نکنیم
@goftemaann 🦉
Forwarded from نشر کرگدن
🎊🎊 تخفیف استثنائی به مناسبت شب یلدا
به دوستانتان اطلاع دهید!
از چهارشنبه، ۲۹ آذر، تا پایان روز جمعه، ۱ دی ۱۴۰۲
۲۵ درصد تخفیف برای همۀ کتابهای نشر کرگدن (حضوری و آنلاین)
🔶 لینک فروشگاه آنلاین کرگدن:
www.kargadanpub.com
🔶 آدرس فروشگاه حضوری:
خیابان انقلاب، روبهروی دانشگاه تهران، بین فخر رازی و دانشگاه، پلاک ۱۲۱۸، پاساژ پارسا، طبقۀ همکف، واحد ۴، تلفن: ۶۶۹۷۳۳۴۲.
#نشر_کرگدن
#تخفیف_استثنائی
#شب_یلدا
#فروش_ویژه
به دوستانتان اطلاع دهید!
از چهارشنبه، ۲۹ آذر، تا پایان روز جمعه، ۱ دی ۱۴۰۲
۲۵ درصد تخفیف برای همۀ کتابهای نشر کرگدن (حضوری و آنلاین)
🔶 لینک فروشگاه آنلاین کرگدن:
www.kargadanpub.com
🔶 آدرس فروشگاه حضوری:
خیابان انقلاب، روبهروی دانشگاه تهران، بین فخر رازی و دانشگاه، پلاک ۱۲۱۸، پاساژ پارسا، طبقۀ همکف، واحد ۴، تلفن: ۶۶۹۷۳۳۴۲.
#نشر_کرگدن
#تخفیف_استثنائی
#شب_یلدا
#فروش_ویژه
Forwarded from نشر بیدگل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب «زندگی خوب و بسنده» شرح میدهد که هیچکس از نظم اجتماعی رقابتمحور نفعی نمیبرد و زیستن راهورسم دیگری هم دارد: زندگی خوب و بسنده برای همه.
آورام آلپرت نشان میدهد که دغدغهٔ برتریجویی ما را دچار تنش و اضطراب بیوقفه میکند، به روابطمان آسیب میرساند، به نابرابری گستردهٔ سیاسی و اقتصادی دامن میزند و محیطزیستمان را به ویرانی میکشاند. الپرت توضیح میدهد که چطور میتوانیم از جهانبینی برتریجویی دست بکشیم و جامعهای بسازیم که در آن همه بتوانند شکوفا شوند و ببالند.
(زندگی خوب و بسنده، آورام الپرت، ترجمهٔ نگار شاطریان)
ویدیو: از کانال یوتیوب انتشارات پرینستون
آورام آلپرت نشان میدهد که دغدغهٔ برتریجویی ما را دچار تنش و اضطراب بیوقفه میکند، به روابطمان آسیب میرساند، به نابرابری گستردهٔ سیاسی و اقتصادی دامن میزند و محیطزیستمان را به ویرانی میکشاند. الپرت توضیح میدهد که چطور میتوانیم از جهانبینی برتریجویی دست بکشیم و جامعهای بسازیم که در آن همه بتوانند شکوفا شوند و ببالند.
(زندگی خوب و بسنده، آورام الپرت، ترجمهٔ نگار شاطریان)
ویدیو: از کانال یوتیوب انتشارات پرینستون
ای دعاگو، آن دعا را بازگو
۲۷ آذر سالگرد وفات مولانا بود
✍🏽 بابک عباسی
در اُپرای مولانا در داستان دیدار شمس و مولانا، ابتدا جلالالدین محمد را میبینیم که در خلوت و تاریکی روی در خاک میگرید (در این صحنه گریستناش را نمیبینیم، این را در ادامه از خودش میشنویم: چشم گریانم ز گریه کُند بود)، در این حال درماندگی است که بهناگاه کلام دیگرگونهای را میشنود:
هر زمان نو میشود دنیا و ما، بیخبر از نو شدن اندر بقا/ پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست، مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
(چقدر این «مصطفی» گفتن مولانا را دوست دارم، که در این سکانس بار دیگر تکرار میشود: مخزن إنّا فتحنا برگُشا، سرّ جان مصطفی را بازگو).
این کلام چیست و جلالالدین در آن چه میشنود؟ نمیدانیم. ولی هرچه هست مانند سیلیای به گوش این عالِم بسیاردان نواخته میشود (عالمی که بعدها خواهد سرود «آه که سودی نکرد دانش بسیار من»)، طوری که در حالی از گیجی و سردرگمی، به جای هر سخنی یکریز و مدام از شمس میپرسد «کیستی تو؟ کیستی تو؟»
شمس قصد ندارد جواب او را بدهد و به جای آن صاعقهوار و پیدرپی تازیانه کلام را بر سر جلالالدین میبارد و چنانکه گویی گنجی را در این ویرانه دیده باشد، با کنایه سوال جلالالدین را به خود او برمیگرداند: خودِ تو کیستی؟ نکند آن کس که باید از او پرسید «کیستی»، تویی؟! و جلالالدین که در اثر این التفات شمس قدری خود را یافته، و شاید برای اینکه زودتر نوبت به سوال خودش برسد، جواب میدهد: قطرهای از بادههای آسمان (این را میگوید چون نزدیکترین وصف به حالت مویه و اشکی که دارد همین است که خود را در هیأت قطرهای میبیند) و شمس قافیه او را میگیرد و جوابی درخور و در همان قافیه میدهد:
این جهان زندان و ما زندانیان، حفره کن زندان و خود را وارهان
اما جلالالدین که همچنان از ضربهای که خورده گیج و گم است، این بار با حالتی ملتمسانه و گریهآلود (به لحن و صدای محمد معتمدی دقت کنید) میپرسد - خدا را- جوابم بده: کیستی تو؟
و شمس همچنان قصد پاسخ ندارد. بلکه گویی میخواهد آتشی را که افروخته تیزتر کند برای همین و در همان حال و هوا باز هم سخنی، به قول رودلف اُتو، بهکلی دیگر (wholly other) میگوید:
تیرِ پرّان بین و ناپیدا کمان، جانها پیدا و پنهان جانِ جان
و «ملای روم» از تکرار سوال خود خسته نمیشود: کیستی تو؟
و این بار شمس جوابش را کوتاه و کامل میدهد:
ره نُمایم همرهت باشم رفیق، من قَلاووزم در این راه دقیق
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم، هم عشق پری دارم هم مرد پریخوانم
هر کس که پریخوتر، در شیشه کنم زوتر، برخوانم و افسونش حرّاقه بجنبانم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم، هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
کلام شمس کار خود را کرده است. برای همین این بار مولانا هم سوال را به خویشتن بازمیگرداند: کیستم من؟ چیستم من؟
شمس نهایتاً به او میگوید «رخت بربند و برس در کاروان، آدمی چون کشتی است و بادبان، تا کی آرد باد را آن بادران...»
در ادامه مولانا رو به شمس میگوید:
شکر ایزد را که دیدم روی تو، یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کُند بود، یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم کو وصال و کو نجاح، برد این کوکو مرا در کوی تو
جستوجویی در دلم انداختی، تا ز جستجو روم در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بُدی، گر نبودی جذب های و هوی تو
شمس را دیگر در صحنه نمیبینیم، و فرشتههایند که بر دور جلالالدین میگردند و سماع میکنند.
و مولانا را میبینیم که در خلوت و تنهایی خود سر از سجده برمیدارد.
@eudemonia
https://www.aparat.com/v/HvM3q
۲۷ آذر سالگرد وفات مولانا بود
✍🏽 بابک عباسی
در اُپرای مولانا در داستان دیدار شمس و مولانا، ابتدا جلالالدین محمد را میبینیم که در خلوت و تاریکی روی در خاک میگرید (در این صحنه گریستناش را نمیبینیم، این را در ادامه از خودش میشنویم: چشم گریانم ز گریه کُند بود)، در این حال درماندگی است که بهناگاه کلام دیگرگونهای را میشنود:
هر زمان نو میشود دنیا و ما، بیخبر از نو شدن اندر بقا/ پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست، مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
(چقدر این «مصطفی» گفتن مولانا را دوست دارم، که در این سکانس بار دیگر تکرار میشود: مخزن إنّا فتحنا برگُشا، سرّ جان مصطفی را بازگو).
این کلام چیست و جلالالدین در آن چه میشنود؟ نمیدانیم. ولی هرچه هست مانند سیلیای به گوش این عالِم بسیاردان نواخته میشود (عالمی که بعدها خواهد سرود «آه که سودی نکرد دانش بسیار من»)، طوری که در حالی از گیجی و سردرگمی، به جای هر سخنی یکریز و مدام از شمس میپرسد «کیستی تو؟ کیستی تو؟»
شمس قصد ندارد جواب او را بدهد و به جای آن صاعقهوار و پیدرپی تازیانه کلام را بر سر جلالالدین میبارد و چنانکه گویی گنجی را در این ویرانه دیده باشد، با کنایه سوال جلالالدین را به خود او برمیگرداند: خودِ تو کیستی؟ نکند آن کس که باید از او پرسید «کیستی»، تویی؟! و جلالالدین که در اثر این التفات شمس قدری خود را یافته، و شاید برای اینکه زودتر نوبت به سوال خودش برسد، جواب میدهد: قطرهای از بادههای آسمان (این را میگوید چون نزدیکترین وصف به حالت مویه و اشکی که دارد همین است که خود را در هیأت قطرهای میبیند) و شمس قافیه او را میگیرد و جوابی درخور و در همان قافیه میدهد:
این جهان زندان و ما زندانیان، حفره کن زندان و خود را وارهان
اما جلالالدین که همچنان از ضربهای که خورده گیج و گم است، این بار با حالتی ملتمسانه و گریهآلود (به لحن و صدای محمد معتمدی دقت کنید) میپرسد - خدا را- جوابم بده: کیستی تو؟
و شمس همچنان قصد پاسخ ندارد. بلکه گویی میخواهد آتشی را که افروخته تیزتر کند برای همین و در همان حال و هوا باز هم سخنی، به قول رودلف اُتو، بهکلی دیگر (wholly other) میگوید:
تیرِ پرّان بین و ناپیدا کمان، جانها پیدا و پنهان جانِ جان
و «ملای روم» از تکرار سوال خود خسته نمیشود: کیستی تو؟
و این بار شمس جوابش را کوتاه و کامل میدهد:
ره نُمایم همرهت باشم رفیق، من قَلاووزم در این راه دقیق
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم، هم عشق پری دارم هم مرد پریخوانم
هر کس که پریخوتر، در شیشه کنم زوتر، برخوانم و افسونش حرّاقه بجنبانم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم، هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
کلام شمس کار خود را کرده است. برای همین این بار مولانا هم سوال را به خویشتن بازمیگرداند: کیستم من؟ چیستم من؟
شمس نهایتاً به او میگوید «رخت بربند و برس در کاروان، آدمی چون کشتی است و بادبان، تا کی آرد باد را آن بادران...»
در ادامه مولانا رو به شمس میگوید:
شکر ایزد را که دیدم روی تو، یافتم ناگه رهی من سوی تو
چشم گریانم ز گریه کُند بود، یافت نور از نرگس جادوی تو
بس بگفتم کو وصال و کو نجاح، برد این کوکو مرا در کوی تو
جستوجویی در دلم انداختی، تا ز جستجو روم در جوی تو
خاک را هایی و هویی کی بُدی، گر نبودی جذب های و هوی تو
شمس را دیگر در صحنه نمیبینیم، و فرشتههایند که بر دور جلالالدین میگردند و سماع میکنند.
و مولانا را میبینیم که در خلوت و تنهایی خود سر از سجده برمیدارد.
@eudemonia
https://www.aparat.com/v/HvM3q
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
"دیدار شمس و مولانا" اثری از همایون شجریان و محمد معتمدی
مولانا: کیستی تو؟
شمس: کیستی تو؟
مولانا: قطره ای از باده های آسمان
شمس:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
مولانا: کیستی تو؟
شمس:
آدمی مخفی ست در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
شمس: کیستی تو؟
مولانا: قطره ای از باده های آسمان
شمس:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
مولانا: کیستی تو؟
شمس:
آدمی مخفی ست در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترانهٔ «تلک قضیه» امیر عید یادآور ترانهٔ «برای» شروین حاجیپور است، به همان زیبایی به همان غمناکی..
@eudemonia
@eudemonia
Forwarded from نشر کرگدن
Forwarded from نشر کرگدن
روانکاوی
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۱۶۰۰۰۰ تومان
قیمت کتاب در ایام پیشخرید: ۱۴۰۰۰۰ تومان
پیشخرید کتاب و استفاده از تخفیف ویژۀ این ایام:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم. روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
🔶 کتاب هنوز از چاپخانه نیامده، اما علاقهمندان میتوانند از حالا ثبت سفارش کنند و از تخفیف ویژۀ ایام پیشخرید بهره ببرند.
#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۱۶۰۰۰۰ تومان
قیمت کتاب در ایام پیشخرید: ۱۴۰۰۰۰ تومان
پیشخرید کتاب و استفاده از تخفیف ویژۀ این ایام:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم. روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
🔶 کتاب هنوز از چاپخانه نیامده، اما علاقهمندان میتوانند از حالا ثبت سفارش کنند و از تخفیف ویژۀ ایام پیشخرید بهره ببرند.
#نشر_کرگدن، #در_دست_انتشار، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
Forwarded from | پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
▪️دکتر کریم مجتهدی، استاد برجسته و فرهیخته فلسفه، امروز درگذشت (۲۵ دی ۱۴۰۲).
روانش به مینو جهان شاد باد!
«من متولد شهریور ۱۳۰۹ هستم و البته روزش را دقیق نمیدانم در تبریز به دنیا آمدم و پدرم از خانوادهای روحانی بود. جد بزرگ ما میرزا جواد مجتهد تبریزی بوده است که چهرهای تاریخی است. اگر مسأله رژی و تحریم تنباکو را مطالعه کنید در نامهای که سید جمالالدین اسدآبادی به میرزای شیرازی نوشته بعد از میرزای شیرازی اسم همین میرزا جواد مجتهد تبریزی میآید. نامه خطاب به دوازده تن از روحانیان سرشناس آن دوره است که اولی میرزا رضای شیرازی و دومی میرزا جواد تبریزی است. پدرم نوۀ میرزا جواد بود و اسم پدر بزرگ را روی او هم گذاشته بودند. من در خانهای متولد شدم که از زمان میرزا جواد باقی مانده بود. آن خانه الان خراب شده اما سردرش هنوز هست. خانهای بود ،قدیمی با سه در و چند حیاط بزرگ و اندرونی و بیرونی. کلاً معماری کاملاً قدیمی داشت. اسم محلۀ ما محلۀ مجتهدیها بود که تصور میکنم هنوز هم چنین اسمی داشته باشد به این جهت که افراد زیادی از خانواده مجتهدی در آن زندگی میکردند. من دو سال اول ابتدایی را در تبریز درس خواندم و در واقع دوره تحصیلات دبستانم را در تهران گذراندم».
📚«درد فلسفه درس فلسفه است: گفتوگو با دکتر کریم مجتهدی» در درد فلسفه، درس فلسفه: جشننامه استاد دکتر کریم مجتهدی، بهکوشش محمد رئیسزاده، بابک عباسی و محمد منصورهاشمی، تهران، کویر، ۱۳۸۴، ص ۹.
@HistoryandMemory
روانش به مینو جهان شاد باد!
«من متولد شهریور ۱۳۰۹ هستم و البته روزش را دقیق نمیدانم در تبریز به دنیا آمدم و پدرم از خانوادهای روحانی بود. جد بزرگ ما میرزا جواد مجتهد تبریزی بوده است که چهرهای تاریخی است. اگر مسأله رژی و تحریم تنباکو را مطالعه کنید در نامهای که سید جمالالدین اسدآبادی به میرزای شیرازی نوشته بعد از میرزای شیرازی اسم همین میرزا جواد مجتهد تبریزی میآید. نامه خطاب به دوازده تن از روحانیان سرشناس آن دوره است که اولی میرزا رضای شیرازی و دومی میرزا جواد تبریزی است. پدرم نوۀ میرزا جواد بود و اسم پدر بزرگ را روی او هم گذاشته بودند. من در خانهای متولد شدم که از زمان میرزا جواد باقی مانده بود. آن خانه الان خراب شده اما سردرش هنوز هست. خانهای بود ،قدیمی با سه در و چند حیاط بزرگ و اندرونی و بیرونی. کلاً معماری کاملاً قدیمی داشت. اسم محلۀ ما محلۀ مجتهدیها بود که تصور میکنم هنوز هم چنین اسمی داشته باشد به این جهت که افراد زیادی از خانواده مجتهدی در آن زندگی میکردند. من دو سال اول ابتدایی را در تبریز درس خواندم و در واقع دوره تحصیلات دبستانم را در تهران گذراندم».
📚«درد فلسفه درس فلسفه است: گفتوگو با دکتر کریم مجتهدی» در درد فلسفه، درس فلسفه: جشننامه استاد دکتر کریم مجتهدی، بهکوشش محمد رئیسزاده، بابک عباسی و محمد منصورهاشمی، تهران، کویر، ۱۳۸۴، ص ۹.
@HistoryandMemory
Forwarded from نشر کرگدن
Forwarded from نشر کرگدن
روانکاوی
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۱۶۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم. روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
#نشر_کرگدن، #تازههای_نشر، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
به روایت مدرسۀ دوباتن
ترجمۀ محمود مقدسی
مجموعۀ «خوب زیستن»/ دبیر: بابک عباسی
۱۸۸ صفحه/ ۱۶۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com
🔶 تقریباً همۀ ما، از وقتی که به یاد میآوریم، با پرسشهایی دربارۀ خودمان روبهرو بودهایم: چرا این احساس را دارم؟ چرا آن کار را کردم؟ چرا آن چیز را میخواهم؟ چرا آن فرد را دوست دارم؟ در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسشها، اغلب به این نتیجه میرسیم که چیزهایی دور از دسترس، گنگ یا معماگون دربارۀ ما وجود دارند و تنها با فهمیدن آنها است که میتوانیم راهی برای پاسخ دادن به این سؤالات پیدا کنیم. روانکاوی یکی از قلمروهایی است که در دوران جدید، نوید پاسخ دادن به بعضی از این پرسشها، یا لااقل افکندن نوری بر آنها، را به ما میدهد. روانکاوی دانشِ سخن گفتن از همان امور گنگ و معماگون است. این دانش از رفتار و گفتار آشکار و تجربۀ خودآگاهی فراتر میرود و با کنکاش در ناخودآگاه میکوشد جهان تجربههای ما انسانها را قابلفهمتر کند و امکانهایی برای تغییر پیش رویمان قرار دهد.
🔶 در کتابی که پیش رو دارید، تمرکز بیش از هر چیز بر روانکاوی بهمثابۀ شیوهای برای درمان است و بهتناسب، صحبت از نظریۀ ذهن روانکاوانه هم به میان میآید. در پرداختن به این دو حوزه نیز، کتاب بیش از هر چیز، نگاهی کاربردی دارد و در پی آن است که ابزارهایی برای شناخت و عمل در اختیار مخاطبانش قرار دهد.
#نشر_کرگدن، #تازههای_نشر، #روانکاوی، #آلن_دوباتن، #محمود_مقدسی، #خوب_زیستن، #بابک_عباسی، #مدرسه_زندگی #کتاب_فلسفه، #The_School_of_Life
Forwarded from تجربه بودن | محمود مقدّسی
روان_کاوی،-مقدمه (3).pdf
275.4 KB
Forwarded from نشر کرگدن
گفتوگوی روزنامه «اعتماد» با محمدرضا معمار صادقی، مترجم و دبیر مجموعه مطالعات تکامل در نشر کرگدن که نهضت اهدای كتاب به زندانيان راه انداخته است
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/212559/%D8%B3%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/212559/%D8%B3%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8
روزنامه اعتماد
سقای كتاب
گفتوگوي «اعتماد» با محمدرضا معمار صادقي؛ زنداني سياسي، مترجم و نويسنده كه بعد از آزادي، نهضت اهداي كتاب به زندانيان را راه انداخت