FARZANDAN_PARSI Telegram 29166
#داستان‌های_شاهنامه؛

‍ رستم نزد شاه رفت و گریان به او آویخت و دوباره او را از رفتن باز داشت سپس برزو پیش آمد و گفت:
اگر شاه بگذارد چیزی بخواهم.
خسرو گفت:
هرچه آرزو داری بخواه.
برزو گفت:
ای شاه با من پیمان ببند که آرزویم را برآوری چون می‌دانم اگر پیمان ببندی آن را نمی‌شکنی.
خسرو پذیرفت و پرسید:
اینک بگو چه می‌خواهی؟
برزو گفت:
این جنگ را به من ببخش و بگذار تا هنرم را به تورانیان نشان دهم و اگر کشته شدم همین بس است که کیخسرو دادگر مرا آوازه جهان کرد.
کیخسرو که چنین دید و نمی‌توانست زیر پیمان بزند،
به زال گفت:
ای پهلوان او فریب را از تو آموخته است.
بگفتار شیرین چنانم ببست
که پیمان او را نشاید شکست.
شهریار به برزو گفت:
آماده جنگ شو و افراسیاب را دست‌کم نگیر. برزو زمین ببوسید و گفت:
من امروز تاوان خون سیاووش را از پور پشنگ خواهم گرفت.
برزو خروشان نزد افراسیاب رفت و گفت:
ای ترک بدبخت با نیرنگ به جنگ آمدی و این مایه ننگ توست.
افراسیاب گفت:
پس خسرو کجاست؟
از جنگ پلنگ ترسید؟
چگونه ایرانیان او را شاه می‌خوانند؟
من از جنگ با تو ننگ دارم.
برو تا خسرو بیاید.
من تو را به اینجا رساندم اینک آهنگ جنگ با مرا کرده‌ای؟
برزو گفت:
ای بداندیش این‌ها بازتاب کار تو است.
تو از سیاووش بهتر نیستی که به دست گروی کشته شد.
من از گرسیوز شوم بهترم و گروی را آدم نمی‌شمرم.
اکنون تو سیاووش و من گروی هستم.
من تاوان خون سیاووش را از تو می‌گیرم و سرت را می‌برم.
زال از نیرنگ تو برایم باز گفته است.
برزو گرز کشید و به‌سوی افراسیاب تاخت.
افراسیاب به کمرگاه برزو زد و جوشنش را درید و پهلوی برزو زخمی شد و خون همه‌جا را فرا گرفت.
برزو گرز را کنار انداخت و او را تیرباران کرد. همه‌جا تیره شده بود و خون از هر دو روان بود.
ترکش برزو به پایان رسید و هر دو از خستگی درمانده بودند.
رستم و زال بر برزو آفرین گفتند.
کیخسرو به درگاه یزدان نالید که تو میدانی این بیدادگر آزمند دست از بدی نمی‌کشد.
دو جنگجو اندکی آسودند و سپس دوباره به جنگ پرداختند و با گرز گران به جان هم افتادند.
هومان نزد افراسیاب رفت و گفت:
تو شاهی و او جنگجو است این ننگ‌آور است که با او بجنگی.!
او با کشتن تو نامور می‌شود.
افراسیاب گفت:
کینه چشم‌هایم را پرکرده است پس به برزو گفت:
ای بی‌پدر چگونه داوی مردی می‌کنی؟
کمند انداخت تا سرش را به بند آورد.
برزو نگران شد و گرز را بر سر شاه کوبید. افراسیاب لگام اسپ را برگرداند و گريخت
و برزو کمند انداخت و شانه‌ی او را گرفت. شیده خروشید که بجنگيد و نگذارید او زنده بماند.
ترکان تاختن بردند.
زال و رستم که چنین دیدند به ایرانیان نهیب تازش زدند و گفتند:
مبادا برزو کشته شود.
دو لشگر در هم آویختند و جنگ سختی درگرفت.
فرامرز که دید هر دوتا درگیر جنگ هستند و ترکان به دژ نگاهی ندارند با گروهی به‌سوی دژ رفت و در آنجا بیژن و گودرز و گستهم و گیو و تووس را زنده یافت و به نزد شاه آورد و پیام زنده‌بودن پهلوانان را به رستم داد.
جنگ همچنان دنباله داشت و فرامرز دوباره سرگرم جنگ شد.
هومان و شیده با زال می‌جنگیدند تا اینکه سپر از دست هومان افتاد و از ترس جان وادار به گريختن شد و شیده هم از پی او رفت.
افراسیاب که دلیری ایرانیان را دید ناچار به گریختن شد و به‌سوی توران رفت.
هم آورد چون تافت از جنگ روی
نباید ترا بود پیکار جوی.
خورشید فرونشسته بود و رستم و زال و برزو و فرامرز و زنگه شاوران همگی به نزد شاه رفتند.
شاه زنگه شاوران و فریبرز را به پشتیبانی سپاه فرستاد تا در پیشاپیش بايستند.
از آن‌سو افراسیاب پيشاهنگ سپاه را به شیده سپرد و گفت:
من و پیران و هومان به توران می‌رویم و تو راه را بر آن‌ها ببند.
سپس افراسیاب به پیران گفت:
شدم سیر از زندگانی خویش
ز سوسن نگه کن چه آمد بپیش.
فریبرز راه را بر آن‌ها بست و پرسید:
فرمانده شما کیست و کجا می‌روید؟
هومان گفت:
«شیده فرزند شاه است و به توران می‌رود و آهنگ جنگ نداریم.
شیده از دست پدر خشمگین است و دیگر نمی‌خواهد او را ببیند.»

🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
     ب‌ه :
     
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌
@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌



tgoop.com/farzandan_parsi/29166
Create:
Last Update:

#داستان‌های_شاهنامه؛

‍ رستم نزد شاه رفت و گریان به او آویخت و دوباره او را از رفتن باز داشت سپس برزو پیش آمد و گفت:
اگر شاه بگذارد چیزی بخواهم.
خسرو گفت:
هرچه آرزو داری بخواه.
برزو گفت:
ای شاه با من پیمان ببند که آرزویم را برآوری چون می‌دانم اگر پیمان ببندی آن را نمی‌شکنی.
خسرو پذیرفت و پرسید:
اینک بگو چه می‌خواهی؟
برزو گفت:
این جنگ را به من ببخش و بگذار تا هنرم را به تورانیان نشان دهم و اگر کشته شدم همین بس است که کیخسرو دادگر مرا آوازه جهان کرد.
کیخسرو که چنین دید و نمی‌توانست زیر پیمان بزند،
به زال گفت:
ای پهلوان او فریب را از تو آموخته است.
بگفتار شیرین چنانم ببست
که پیمان او را نشاید شکست.
شهریار به برزو گفت:
آماده جنگ شو و افراسیاب را دست‌کم نگیر. برزو زمین ببوسید و گفت:
من امروز تاوان خون سیاووش را از پور پشنگ خواهم گرفت.
برزو خروشان نزد افراسیاب رفت و گفت:
ای ترک بدبخت با نیرنگ به جنگ آمدی و این مایه ننگ توست.
افراسیاب گفت:
پس خسرو کجاست؟
از جنگ پلنگ ترسید؟
چگونه ایرانیان او را شاه می‌خوانند؟
من از جنگ با تو ننگ دارم.
برو تا خسرو بیاید.
من تو را به اینجا رساندم اینک آهنگ جنگ با مرا کرده‌ای؟
برزو گفت:
ای بداندیش این‌ها بازتاب کار تو است.
تو از سیاووش بهتر نیستی که به دست گروی کشته شد.
من از گرسیوز شوم بهترم و گروی را آدم نمی‌شمرم.
اکنون تو سیاووش و من گروی هستم.
من تاوان خون سیاووش را از تو می‌گیرم و سرت را می‌برم.
زال از نیرنگ تو برایم باز گفته است.
برزو گرز کشید و به‌سوی افراسیاب تاخت.
افراسیاب به کمرگاه برزو زد و جوشنش را درید و پهلوی برزو زخمی شد و خون همه‌جا را فرا گرفت.
برزو گرز را کنار انداخت و او را تیرباران کرد. همه‌جا تیره شده بود و خون از هر دو روان بود.
ترکش برزو به پایان رسید و هر دو از خستگی درمانده بودند.
رستم و زال بر برزو آفرین گفتند.
کیخسرو به درگاه یزدان نالید که تو میدانی این بیدادگر آزمند دست از بدی نمی‌کشد.
دو جنگجو اندکی آسودند و سپس دوباره به جنگ پرداختند و با گرز گران به جان هم افتادند.
هومان نزد افراسیاب رفت و گفت:
تو شاهی و او جنگجو است این ننگ‌آور است که با او بجنگی.!
او با کشتن تو نامور می‌شود.
افراسیاب گفت:
کینه چشم‌هایم را پرکرده است پس به برزو گفت:
ای بی‌پدر چگونه داوی مردی می‌کنی؟
کمند انداخت تا سرش را به بند آورد.
برزو نگران شد و گرز را بر سر شاه کوبید. افراسیاب لگام اسپ را برگرداند و گريخت
و برزو کمند انداخت و شانه‌ی او را گرفت. شیده خروشید که بجنگيد و نگذارید او زنده بماند.
ترکان تاختن بردند.
زال و رستم که چنین دیدند به ایرانیان نهیب تازش زدند و گفتند:
مبادا برزو کشته شود.
دو لشگر در هم آویختند و جنگ سختی درگرفت.
فرامرز که دید هر دوتا درگیر جنگ هستند و ترکان به دژ نگاهی ندارند با گروهی به‌سوی دژ رفت و در آنجا بیژن و گودرز و گستهم و گیو و تووس را زنده یافت و به نزد شاه آورد و پیام زنده‌بودن پهلوانان را به رستم داد.
جنگ همچنان دنباله داشت و فرامرز دوباره سرگرم جنگ شد.
هومان و شیده با زال می‌جنگیدند تا اینکه سپر از دست هومان افتاد و از ترس جان وادار به گريختن شد و شیده هم از پی او رفت.
افراسیاب که دلیری ایرانیان را دید ناچار به گریختن شد و به‌سوی توران رفت.
هم آورد چون تافت از جنگ روی
نباید ترا بود پیکار جوی.
خورشید فرونشسته بود و رستم و زال و برزو و فرامرز و زنگه شاوران همگی به نزد شاه رفتند.
شاه زنگه شاوران و فریبرز را به پشتیبانی سپاه فرستاد تا در پیشاپیش بايستند.
از آن‌سو افراسیاب پيشاهنگ سپاه را به شیده سپرد و گفت:
من و پیران و هومان به توران می‌رویم و تو راه را بر آن‌ها ببند.
سپس افراسیاب به پیران گفت:
شدم سیر از زندگانی خویش
ز سوسن نگه کن چه آمد بپیش.
فریبرز راه را بر آن‌ها بست و پرسید:
فرمانده شما کیست و کجا می‌روید؟
هومان گفت:
«شیده فرزند شاه است و به توران می‌رود و آهنگ جنگ نداریم.
شیده از دست پدر خشمگین است و دیگر نمی‌خواهد او را ببیند.»

🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
     ب‌ه :
     
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌
@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📓📗📖🖌

BY سرای فرزندان ایران.




Share with your friend now:
tgoop.com/farzandan_parsi/29166

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

As of Thursday, the SUCK Channel had 34,146 subscribers, with only one message dated August 28, 2020. It was an announcement stating that police had removed all posts on the channel because its content “contravenes the laws of Hong Kong.” To edit your name or bio, click the Menu icon and select “Manage Channel.” On Tuesday, some local media outlets included Sing Tao Daily cited sources as saying the Hong Kong government was considering restricting access to Telegram. Privacy Commissioner for Personal Data Ada Chung told to the Legislative Council on Monday that government officials, police and lawmakers remain the targets of “doxxing” despite a privacy law amendment last year that criminalised the malicious disclosure of personal information. The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information. Choose quality over quantity. Remember that one high-quality post is better than five short publications of questionable value.
from us


Telegram سرای فرزندان ایران.
FROM American