Telegram Web
قلبم درد می کند
درونم خیلی غمیگن است
با من کاری نداشته باشید
من فقط تلاش می کنم که ازهم نپاشم

#محمــدبشیـرے
هر شب نگاهت را
از جای جای خانه می چینم
جای #تـــو خالی
اینجا شب هایم ستاره باران است...

#محمــدبشیـرے
تو رفته ای و تمام جهانم زیر و رو شد
بماند که دگر عشق ، برایم آرزو شد

تو رفته ای و تمام شهر در نظرم رنگ باخت
بماند که خاطرات تو ، به خیال تبدیل شد

تو رفته ای و ماه از آسمان دلم پرکشید
بماند که آفتاب هم برای نگاهم آرزو شد

تو رفته ای و قیامتِ من زود از راه رسید
نه سوالی نه جوابی دلم راهی جهنم شد

تو رفته ای و دگر آینه هم مرا نشناخت
بماند که نگاهم ، برای نگاهم معما شد

#محمــدبشیـرے
کاش می شد
ذره ای ای کاش در یاد تو بود
من که با ای
کاش هایم زندگی ها می کنم

#محمــدبشیـرے
برایم کمی بنویس
من با نانوشته های تو هم
#خیـــــــال پردازی می کنم....

#محمـد_بشیرے
#تـــو پراکنده هستی

در میان تمام ذرات وجودم...

#محمــدبشیـرے
گوش هایم
به چه کارم می آیند
وقتی صدایت را نمی شنوم
چشم هایم
به چه دردم می خورند
وقتی نمی توانم #تـــو را ببینم
اصلا قلبم برای چه می تپد
وقتی که برای تو نمی تواند بتپد

#محمــدبشیـرے
سیلی سنگینی می زد
#مـــوج
بر جانم ولی
قلب من یک صخره ی دریا دیده بود...

#محمـد_بشیرے
امشب می خواهم
تکلیفم را
با تو روشن کنم
مگر می شود
تمام عمر
من حرف بزنم و
#تـــو فقط تماشایم کنی....

#محمـد_بشیرے
آفتاب طلوع می کرد
و نم نمک زخم هایم بیدار می شدند
همان هایی که دیشب ،
با هزاران وعده ی سرخرمن
خوابانده بودمشان...

#محمـد_بشیرے
ناگهان
#تـــو
طلوع کرده ای
و دیگر چشم هایم
سراغ آفتاب را نگرفت...

#محمـد_بشیرے
فرق خیال و واقعیت را نمی دانسته ام
تا اینکه یک روز
#تـــو را دیده ام
#یادش_بخیر ،
چقدر حالم خوب بود...

#محمـد_بشیرے
پشت این عشق
جز یک هیچ بزرگ ،
فقط ، مشتی درد است
پشت این عشق
که رنگارنگ است
فقط
یک صفحه ی تاریکِ پر از رنج است

#محمـد_بشیرے
لابه لای
خنده هایم
پر از #آه است
آه هایی که پشت در جا می گذارم
تا جمعی به عشقم نخندند

#محمـد_بشیرے
تو در میان
نانوشته های من موج می زنی
گاهی هم از
چشم های من سرازیر می شوی

تو در میان
بغض قدم های عاشقانه می شوی
گاهی هم میان
کلافگی ام مشت به شیشه می شوی

#محمـد_بشیرے
دلتنگی هایم را نقاشی کردم
زل زدم و
تماشایش کردم
جایت خالی ،
جای جای نقاشی پر از #تـــو بود

#محمــدبشیـرے
تنهایی آنجا بود
کمی آنطرف تر از من
کم حرف ، بی تفاوت ، شکسته ،
اما با همه ی خستگی هایش
سعی می کرد‌ از من دوری کند
اما نمی دانست
من مدت هاست در او غرق شده ام...

#محمـد_بشیرے
بالاخره یک شب می فهمم
چگونه
اسیرش شده ام
اما #تـــو را
نخواهم فهمید
چون به وقت نبودنت هم
دچارت هستم...!

#محمـد_بشیرے
چه بی بهانه عاشقم‌
چه دلبرانه نیستی
عجیب نیست عشق آدمی
که نیستنت دلبرانه می شود
و عاشقانه های من بی بهانه می شوند

#محمـد_بشیرے
💚
دلم بدون تو غمگین و
با تو افسرده است !
چه کرده‌ای
که ز بود و نبودت آزرده است

به عکس‌های خودم خیره‌ام،
کدام منم؟
زمانه،
خاطره‌های مرا کجا برده است ....


#فاضل_نظرى
2025/02/22 20:20:40
Back to Top
HTML Embed Code: