GHESEHFORUSH Telegram 2423
گلدان‌هاٰ را آب داد، پلوی دودی دم گذاشت، غبار و لکه‌ها را از آینه میز آرایش‌ پاک کرد اما گذاشت «دوستت دارم»ی که ماه‌ها پیش با ماتیک سرخابی‌اش نوشته بود باقی بماند. لباس‌هایی که بوی سافتلن طلایی میدادند را با حوصله تا کرد و در کشوهای گردوییِ جهازش چید. زیر لب روزهایی را شمرد که در این خانه خندیده بود، رقصیده بود، منتظر مانده بود تا «او» از سرِکار برگردد. خسته، زار، عرق‌کرده‌ و خیس، با رویِ باز یا عبوس فرقی نمیکرد. آن روزها تنها همین مهم بود که «مَردش» هرطور شده شب به خانه برگردد.

ملحفه‌ی نرم و مخملی را روی تخت دونفره کشید و با پنجه به جان بالشت‌های پمبه‌ای افتاد تا مرتبشان کند. فکر کرد؛ «مرد» چطور؟ آیا هرگز به قدرِ او، انتظارِ به خانه برگشتن را کشیده؟ ذوق داشته؟ دلتنگی پوستش را قلقک داده؟ دو بالشت‌ را کنار هم گذاشت. و نگاهی به تختِ خالی کرد. با قدم‌های سبک سراغ برگه یادداشتِ سفید و خودکاری که کنار تلفن بیسیم گذاشته بود رفت.

چندباری حرف‌هایش را جوید و تا سر زبان و انگشتهایش آورد. خواست برای «مرد» از خودش و خرده امید‌هایی که قرار است در لابه‌لای تک تک وسایل خانه بماند بنویسد. از «ای‌کاش‌ها»، از «زنانگیِ» گم شده، از تمام دفعاتی که فقط میخواست «شنیده» شود. دستهایش لرزید. عُق زد. گریه‌اش آمد. برگه‌ی سفید را همانجا رها کرد. بعد بدون آنکه چمدانی بردارد سمت در خزید، نگاهش را دور تا دورِ خانه کشید. همه چیز برای «رفتنش» مرتب و آماده بود…

میم سادات هاشمی | قصه‌فروش.



tgoop.com/ghesehforush/2423
Create:
Last Update:

گلدان‌هاٰ را آب داد، پلوی دودی دم گذاشت، غبار و لکه‌ها را از آینه میز آرایش‌ پاک کرد اما گذاشت «دوستت دارم»ی که ماه‌ها پیش با ماتیک سرخابی‌اش نوشته بود باقی بماند. لباس‌هایی که بوی سافتلن طلایی میدادند را با حوصله تا کرد و در کشوهای گردوییِ جهازش چید. زیر لب روزهایی را شمرد که در این خانه خندیده بود، رقصیده بود، منتظر مانده بود تا «او» از سرِکار برگردد. خسته، زار، عرق‌کرده‌ و خیس، با رویِ باز یا عبوس فرقی نمیکرد. آن روزها تنها همین مهم بود که «مَردش» هرطور شده شب به خانه برگردد.

ملحفه‌ی نرم و مخملی را روی تخت دونفره کشید و با پنجه به جان بالشت‌های پمبه‌ای افتاد تا مرتبشان کند. فکر کرد؛ «مرد» چطور؟ آیا هرگز به قدرِ او، انتظارِ به خانه برگشتن را کشیده؟ ذوق داشته؟ دلتنگی پوستش را قلقک داده؟ دو بالشت‌ را کنار هم گذاشت. و نگاهی به تختِ خالی کرد. با قدم‌های سبک سراغ برگه یادداشتِ سفید و خودکاری که کنار تلفن بیسیم گذاشته بود رفت.

چندباری حرف‌هایش را جوید و تا سر زبان و انگشتهایش آورد. خواست برای «مرد» از خودش و خرده امید‌هایی که قرار است در لابه‌لای تک تک وسایل خانه بماند بنویسد. از «ای‌کاش‌ها»، از «زنانگیِ» گم شده، از تمام دفعاتی که فقط میخواست «شنیده» شود. دستهایش لرزید. عُق زد. گریه‌اش آمد. برگه‌ی سفید را همانجا رها کرد. بعد بدون آنکه چمدانی بردارد سمت در خزید، نگاهش را دور تا دورِ خانه کشید. همه چیز برای «رفتنش» مرتب و آماده بود…

میم سادات هاشمی | قصه‌فروش.

BY میم‌ساٰدات‌هاشمی | قِصّه‌فروشْ


Share with your friend now:
tgoop.com/ghesehforush/2423

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

As the broader market downturn continues, yelling online has become the crypto trader’s latest coping mechanism after the rise of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May and beginning of June, where holders made incoherent groaning sounds and role-played as urine-loving goblin creatures in late-night Twitter Spaces. Telegram iOS app: In the “Chats” tab, click the new message icon in the right upper corner. Select “New Channel.” How to build a private or public channel on Telegram? Hui said the messages, which included urging the disruption of airport operations, were attempts to incite followers to make use of poisonous, corrosive or flammable substances to vandalize police vehicles, and also called on others to make weapons to harm police. Select: Settings – Manage Channel – Administrators – Add administrator. From your list of subscribers, select the correct user. A new window will appear on the screen. Check the rights you’re willing to give to your administrator.
from us


Telegram میم‌ساٰدات‌هاشمی | قِصّه‌فروشْ
FROM American