گفتمان
🎥 شکل گیری نظریات علمی در نظریه ابطال گرایی 🔺دکتر سعید #زیباکلام @goftman_ir
📜پوپر و اسطوره چارچوب
"...پوپر در «حدسها و ابطالها: رشد معرفت علمی» چنین می نویسد: «علم باید با اسطوره ها و با نقد اسطوره ها آغاز شود؛ نه با گردآوری مشاهده ها، نه با ابداع آزمایش ها، بلکه با بحث انتقادی درباره اسطوره ها، و فنون و شیوه های جادویی . سنت علمی با دو مشخصه از سنت غیرعلمی متمایز می شود نخست نظریه ها رد می شوند و ماهیت جزمی ندارند.دوم نظریه ها با آزمایش های سخت و دشوار بهبود پیدا می کنند.» بر مبنای رویکرد پوپر، رشد معرفت علمی از مسائل ما و از تلاش های ما برای حل آنها سرچشمه می گیرد. این تلاش ها مستلزم صورت بندی نظریه هایی است که اگر هدف آنها تبیین آشفتگی های موجود در نظریه های قبلی است، باید از دانش موجود فراتر بروند و بنابراین نوعی جهش تخیلی داشته باشند. به همین دلیل، پوپر تأکید خاصی بر نقش تخیل خلاق مستقل در صورت بندی نظریه دارد. محوریت و اولویت مسائل در طرح علمی پوپر به غایت خاص است. همین نکته است که پوپر را وادار می کند دانشمندان را همچون حل کنندگان مسائل تلقی کند. دیگر اینکه، دانشمندان با مسائل آغاز می کنند نه با مشاهده ها یا واقعیتهای عریان. پوپر بر این باور است که تنها تکنیک منطقی لاینفک روش علمی، آزمون قیاسی نظریه هایی است که خودشان محصول هیچ عملیات منطقی نیستند. در این رویه قیاسی، استنتاجها از فرضیه های آزمونی استنباط می شوند. استنتاجهای مذکور آزموده می شوند تا مشخص شود فرضیه ها را تقویت (نه تأیید) می کنند یا نمی کنند. این استنتاجها مستقیما با واقعیت ها مقایسه نمی شوند. پوپر صرفا به این دلیل که هیچ واقعیت نابی وجود ندارد، تأکید می کند که همه گزاره ها-مشاهده ها بار نظری دارند و به همان اندازه که از عوامل ذهنی ناب (دغدغه ها، انتظارها، آرزوها و غیره) پیروی می کنند، تابع امور واقعی عینی هستند..."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "منطق اکتشاف علمی" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه سیدحسین کمالی
📙کتاب "واقعیگری و هدف علم" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه احمد آرام
📗کتاب "اسطوره چارچوب: در دفاع از علم و عقلانیت" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه علی پایا
@goftman_ir
"...پوپر در «حدسها و ابطالها: رشد معرفت علمی» چنین می نویسد: «علم باید با اسطوره ها و با نقد اسطوره ها آغاز شود؛ نه با گردآوری مشاهده ها، نه با ابداع آزمایش ها، بلکه با بحث انتقادی درباره اسطوره ها، و فنون و شیوه های جادویی . سنت علمی با دو مشخصه از سنت غیرعلمی متمایز می شود نخست نظریه ها رد می شوند و ماهیت جزمی ندارند.دوم نظریه ها با آزمایش های سخت و دشوار بهبود پیدا می کنند.» بر مبنای رویکرد پوپر، رشد معرفت علمی از مسائل ما و از تلاش های ما برای حل آنها سرچشمه می گیرد. این تلاش ها مستلزم صورت بندی نظریه هایی است که اگر هدف آنها تبیین آشفتگی های موجود در نظریه های قبلی است، باید از دانش موجود فراتر بروند و بنابراین نوعی جهش تخیلی داشته باشند. به همین دلیل، پوپر تأکید خاصی بر نقش تخیل خلاق مستقل در صورت بندی نظریه دارد. محوریت و اولویت مسائل در طرح علمی پوپر به غایت خاص است. همین نکته است که پوپر را وادار می کند دانشمندان را همچون حل کنندگان مسائل تلقی کند. دیگر اینکه، دانشمندان با مسائل آغاز می کنند نه با مشاهده ها یا واقعیتهای عریان. پوپر بر این باور است که تنها تکنیک منطقی لاینفک روش علمی، آزمون قیاسی نظریه هایی است که خودشان محصول هیچ عملیات منطقی نیستند. در این رویه قیاسی، استنتاجها از فرضیه های آزمونی استنباط می شوند. استنتاجهای مذکور آزموده می شوند تا مشخص شود فرضیه ها را تقویت (نه تأیید) می کنند یا نمی کنند. این استنتاجها مستقیما با واقعیت ها مقایسه نمی شوند. پوپر صرفا به این دلیل که هیچ واقعیت نابی وجود ندارد، تأکید می کند که همه گزاره ها-مشاهده ها بار نظری دارند و به همان اندازه که از عوامل ذهنی ناب (دغدغه ها، انتظارها، آرزوها و غیره) پیروی می کنند، تابع امور واقعی عینی هستند..."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "منطق اکتشاف علمی" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه سیدحسین کمالی
📙کتاب "واقعیگری و هدف علم" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه احمد آرام
📗کتاب "اسطوره چارچوب: در دفاع از علم و عقلانیت" نوشته کارل ریموند پوپر ترجمه علی پایا
@goftman_ir
گفتمان
🎥 #دیلتای و معنامندی تجربه زندگی 🔺دکتر مهدی #معین_زاده @goftman_ir
📜 #دیلتای و زمانمندی تجربه انسانی
اصطلاح «تجربه زیسته» به طور مکرر و به ویژه در دفتر چهارم «مقدمه بر علوم انسانی» به کار رفته ، اما صراحتا تعریف نشده است. این اصطلاح، بیشتر در باب آگاهی بازتابی - آگاهیای مستقیم و بیواسطه از اینکه چیزی متعلق آگاهی من است- به کار میرود. این آگاهی، ویژگی پیشامفهومی داشته و تا حدودی مشابه «من میاندیشم» استعلایی کانتی است، با این تفاوت که نه انتزاعی و استعلایی، بلکه تجربی به معنای تجربه زیسته و مقدم بر دوگانه های مفروض در سنت کانتی، همچون سوژه و ابژه، ماده و صورت و فرم و محتوا است. با استفاده از اصطلاحات هوسرلی، این آگاهی، آگاهی التفاتی بنیادین ماست که بر همه انحاء دیگر آگاهی مقدم است. به نظر دیلتای، تجربۀ زیسته، تجربهای است که افراد در طول جریان زندگی خودشان تجربه میکنند یعنی تجربهای است که در بستر زمان محقق میشود و شامل هر آن چیزی میشود که افراد از طریق حواس، بیمها، امیدها و ترس و دلهرهها و آرزوها و انتظاراتشان مییابند. نکته مهم آن است که محتوا و مضمون این تجربه نه فقط از طریق شناخت بلکه از طریق عواطف و اراده هم متعین میشوند. بنابراین، تجربۀ زیسته، مستلزم وحدت شناخت، عاطفه و اراده است. از ابعاد بنیادی این تجربه زیسته، «زمانمندی» است. تجربه زیسته، صرفا کلیت آنچه ما در هر لحظه از زمان درک، احساس و میل میکنیم نیست، بلکه این درک، احساس و میل از طریق تجربه حیات و در طول کل حیات ما به دست میآید. به نظر دیلتای، تجربۀ زیسته از طریق تجربۀ زمان، به ویژه از طریق آگاهی ما نسبت به «فناپذیری»مان متعین میشود. طبق تلقی کانت، زمان به عنوان پیشرفت بیوقفه زمان حال تجربه میشود که در آن، آنچه حاضر است به گذشته میپیوندد و آنچه آینده است به زمان حال میپیوندد و زمان حال، عبارت است از: پری لحظهای از زمان که با واقعیت پر شده است. در واقع، چون لحظه بعدی همواره بر لحظه قبلی بنا میشود، هر کدام، پیش از آنکه بتواند به چنگ آید و درک شود امری گذشته میشود. آنگاه هریک از این لحظات به صورت خاطرهای مینماید که میتواند آزادانه گسترش یابد. اما مشاهده، تجربه زیسته را تخریب میکند.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📕 کتاب "تشکل جهان تاریخی در علوم انسانی" نوشته ویلهلم دیلتای ترجمه منوچهرصانعی
📒کتاب "مقدمه ای بر فلسفه علوم انسانی (دیلتای و علوم انسانی)" مالک شجاعی
📗کتاب "مقدمه بر علوم انسانی" نوشته ویلهلم دیلتای ترجمه منوچهرصانعی درهبیدی
@goftman_ir
اصطلاح «تجربه زیسته» به طور مکرر و به ویژه در دفتر چهارم «مقدمه بر علوم انسانی» به کار رفته ، اما صراحتا تعریف نشده است. این اصطلاح، بیشتر در باب آگاهی بازتابی - آگاهیای مستقیم و بیواسطه از اینکه چیزی متعلق آگاهی من است- به کار میرود. این آگاهی، ویژگی پیشامفهومی داشته و تا حدودی مشابه «من میاندیشم» استعلایی کانتی است، با این تفاوت که نه انتزاعی و استعلایی، بلکه تجربی به معنای تجربه زیسته و مقدم بر دوگانه های مفروض در سنت کانتی، همچون سوژه و ابژه، ماده و صورت و فرم و محتوا است. با استفاده از اصطلاحات هوسرلی، این آگاهی، آگاهی التفاتی بنیادین ماست که بر همه انحاء دیگر آگاهی مقدم است. به نظر دیلتای، تجربۀ زیسته، تجربهای است که افراد در طول جریان زندگی خودشان تجربه میکنند یعنی تجربهای است که در بستر زمان محقق میشود و شامل هر آن چیزی میشود که افراد از طریق حواس، بیمها، امیدها و ترس و دلهرهها و آرزوها و انتظاراتشان مییابند. نکته مهم آن است که محتوا و مضمون این تجربه نه فقط از طریق شناخت بلکه از طریق عواطف و اراده هم متعین میشوند. بنابراین، تجربۀ زیسته، مستلزم وحدت شناخت، عاطفه و اراده است. از ابعاد بنیادی این تجربه زیسته، «زمانمندی» است. تجربه زیسته، صرفا کلیت آنچه ما در هر لحظه از زمان درک، احساس و میل میکنیم نیست، بلکه این درک، احساس و میل از طریق تجربه حیات و در طول کل حیات ما به دست میآید. به نظر دیلتای، تجربۀ زیسته از طریق تجربۀ زمان، به ویژه از طریق آگاهی ما نسبت به «فناپذیری»مان متعین میشود. طبق تلقی کانت، زمان به عنوان پیشرفت بیوقفه زمان حال تجربه میشود که در آن، آنچه حاضر است به گذشته میپیوندد و آنچه آینده است به زمان حال میپیوندد و زمان حال، عبارت است از: پری لحظهای از زمان که با واقعیت پر شده است. در واقع، چون لحظه بعدی همواره بر لحظه قبلی بنا میشود، هر کدام، پیش از آنکه بتواند به چنگ آید و درک شود امری گذشته میشود. آنگاه هریک از این لحظات به صورت خاطرهای مینماید که میتواند آزادانه گسترش یابد. اما مشاهده، تجربه زیسته را تخریب میکند.
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📕 کتاب "تشکل جهان تاریخی در علوم انسانی" نوشته ویلهلم دیلتای ترجمه منوچهرصانعی
📒کتاب "مقدمه ای بر فلسفه علوم انسانی (دیلتای و علوم انسانی)" مالک شجاعی
📗کتاب "مقدمه بر علوم انسانی" نوشته ویلهلم دیلتای ترجمه منوچهرصانعی درهبیدی
@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 #پادکست گفتمان
با موضوع پیوستگی فیزیک و متافیزیک در علم قدیم
دکتر یاسر #خوشنویس
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در ساندکلاد
@goftman_ir
با موضوع پیوستگی فیزیک و متافیزیک در علم قدیم
دکتر یاسر #خوشنویس
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در ساندکلاد
@goftman_ir
گفتمان
🎥 ذهنیت #اسطوره ای و مواجه عاطفی با جهان 🔺دکتر میثم #سفید_خوش @goftman_ir
📜 اسطوره و مواجهه با بنیاد
از جمله عناصر مهم اسطوره ، صورت خیالی آن است. در واقع صورت خیال عبارت است از اینکه یک مفهوم (با معنای اجتماعی فرهنگی) به صورت تصویر و یا طرح بیان شود. زیرا که اسطوره معناها را در قالب تصاویری خاص بیان میکند. هدف از به کارگیری صور خيال، تشدید عاطفه و انتقال آن به گونهای قابل لمس به مخاطب است. در اسطوره مهمترین تأويلهای نمادین درباره مهمترین رویدادها به کار میرود، زیرا که نقل یک روایت اساطیری متضمن انتقال حكمت گذشتگان است، یونانیان بازگوینده این حکمت را هیستور (histor ) میخواندند . اسطورهها را باید قصههای بنیادین تمدنها به شمار آورد. حکایتهایی که ریشههای هویتی فرهنگ را روایت میکند. به عبارت دیگر اسطوره وجهی از بندهش است. اسطوره به اعتباری جهان بنیاد (cosmoponic) است. یعنی به فرهنگ، بن و ریشه میبخشد و از همین روی اسطوره را میتوان ترسیمگر صورت نوعی و یا سرنمون یک فرهنگ دانست، واقعیتی زنده که به آداب، رفتار، مراسم و آیینهای آن معنا میدهد. از این رو هربار که مراسمی آیینی اجرا میشود، انسانها به وجود خویشتن بن میبخشند و خویشتن را از نو بنیان مینهند. مراسم آیینی افراد وابسته به یک فرهنگ را به منشا تجليات ازلی شان باز میگرداند و هر بار که این مراسم اجرا میشود، راز و رمزی بنیادین در وجود انسان بیدار میشود و میان او و هستی پیوندی نو برقرار میگردد. در واقع روایتگر اساطیر با باز سرودن افسانههای اسطورهای نه تنها وقایع نهفته در دل اساطیر را زنده میکند، بلکه خویشتن را در عرصه رویدادهای ازلی باز مییابد و مبدأ هستی را در درون خویش بار دیگر شکوفا می سازد. در حقیقت، اسطوره همان تاریخ مقدس و مینوی است و آغاز رویدادهای بزرگ ازلی، آغاز کیهان، آغاز انسان، آغاز زندگی و مرگ، آغاز آیین، آغاز مراسم تشرف ... و نظایر آن را حکایت می کند. به اعتباری اسطوره متضمن کنشهای اساطیری خدایان و دلاوریهای حماسی قهرمانان دوران آغازین است و انسان با تقلید و تکرار این کنشها خود را از زمان زمینی رها نموده و به زمان مینوی سیر میکند و به دیگر سخن، اسطوره از این طریق اعتبار بی چون و چرای هر واقعیت و پدیده ای را در عالم هستی آشکار میسازد.
ویلیام دوتی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب" اسطوره" نوشته لارنس کوپ ترجمه محمد دهقانی
📙کتاب " جدال عقل و اسطوره در یونان باستان" نوشته پژمان گلچین
📕کتاب "گذر از جهان اسطوره به فلسفه" نوشته محمد ضیمران
@goftman_ir
از جمله عناصر مهم اسطوره ، صورت خیالی آن است. در واقع صورت خیال عبارت است از اینکه یک مفهوم (با معنای اجتماعی فرهنگی) به صورت تصویر و یا طرح بیان شود. زیرا که اسطوره معناها را در قالب تصاویری خاص بیان میکند. هدف از به کارگیری صور خيال، تشدید عاطفه و انتقال آن به گونهای قابل لمس به مخاطب است. در اسطوره مهمترین تأويلهای نمادین درباره مهمترین رویدادها به کار میرود، زیرا که نقل یک روایت اساطیری متضمن انتقال حكمت گذشتگان است، یونانیان بازگوینده این حکمت را هیستور (histor ) میخواندند . اسطورهها را باید قصههای بنیادین تمدنها به شمار آورد. حکایتهایی که ریشههای هویتی فرهنگ را روایت میکند. به عبارت دیگر اسطوره وجهی از بندهش است. اسطوره به اعتباری جهان بنیاد (cosmoponic) است. یعنی به فرهنگ، بن و ریشه میبخشد و از همین روی اسطوره را میتوان ترسیمگر صورت نوعی و یا سرنمون یک فرهنگ دانست، واقعیتی زنده که به آداب، رفتار، مراسم و آیینهای آن معنا میدهد. از این رو هربار که مراسمی آیینی اجرا میشود، انسانها به وجود خویشتن بن میبخشند و خویشتن را از نو بنیان مینهند. مراسم آیینی افراد وابسته به یک فرهنگ را به منشا تجليات ازلی شان باز میگرداند و هر بار که این مراسم اجرا میشود، راز و رمزی بنیادین در وجود انسان بیدار میشود و میان او و هستی پیوندی نو برقرار میگردد. در واقع روایتگر اساطیر با باز سرودن افسانههای اسطورهای نه تنها وقایع نهفته در دل اساطیر را زنده میکند، بلکه خویشتن را در عرصه رویدادهای ازلی باز مییابد و مبدأ هستی را در درون خویش بار دیگر شکوفا می سازد. در حقیقت، اسطوره همان تاریخ مقدس و مینوی است و آغاز رویدادهای بزرگ ازلی، آغاز کیهان، آغاز انسان، آغاز زندگی و مرگ، آغاز آیین، آغاز مراسم تشرف ... و نظایر آن را حکایت می کند. به اعتباری اسطوره متضمن کنشهای اساطیری خدایان و دلاوریهای حماسی قهرمانان دوران آغازین است و انسان با تقلید و تکرار این کنشها خود را از زمان زمینی رها نموده و به زمان مینوی سیر میکند و به دیگر سخن، اسطوره از این طریق اعتبار بی چون و چرای هر واقعیت و پدیده ای را در عالم هستی آشکار میسازد.
ویلیام دوتی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗کتاب" اسطوره" نوشته لارنس کوپ ترجمه محمد دهقانی
📙کتاب " جدال عقل و اسطوره در یونان باستان" نوشته پژمان گلچین
📕کتاب "گذر از جهان اسطوره به فلسفه" نوشته محمد ضیمران
@goftman_ir
گفتمان
🎥 #ماکیاوللی و علم سیاست جدید 🔺دکتر سجاد #صفار_هرندی @goftman_ir
📜 ماکیاوللی و علم سیاست جدید
"....گستاخی #ماکیاوللی ، که در نظر داشت درباره «شیوه» کشورداری سخن بگوید و به سازگاری توصیه هایش با ده فرمان اهمیت نمی داد، چشمگیر است. البته، معنای کار او رهایی سیاست از قید رهبری مذهبی است. این رخدادی شگفت انگیز بود. این شیوه تفکر زمینه یکی از مهم ترین موضوع های تاریخ جدید را فراهم آورد: دنیوی شدن زندگی و اندیشه. خواهیم دید که این روند به تک تک رشته ها سرایت می کند. در علوم طبیعی با گالیله و در علم اقتصاد با آدام اسمیت آغاز می شوم. کار ماکیاوللی نخستین مثال از روشی است که در آن علم و سكولاريزم همگام با یکدیگر در غرب گسترش یافت.
البته، معنای سکولاریزم ماکیاوللی این نیست که او ضد مذهب بود، گرچه روحانیت را ارج نمی نهاد. او مذهب را بیشتر قدرتی اجتماعی می دانست تا قدرتی روحانی. نگرش واقع بینانه او به مذهب این دیدگاه «عینی» را به بار آورد که مذهب (برای مثال مسیحیت)، به دلیل آنکه بردباری را توصیه می کند، مانع پاگرفتن دولتی قدرتمند می شود. در عین حال، ماکیاوللی دریافته بود که مذهب برای اجتماع حالت ملاتی را دارد که به انسجام کشور کمک می کند. برای مثال در گفتارها می خوانیم که «همانگونه که پاس داشتن نهادهای دینی مایه عظمت کشورها می شود، بی حرمتی به آنها نیز اسباب ویرانیشان را فراهم می آورد؛ مگر آنکه ترس از شهریار، که می تواند موقتا جانشین نیاز به مذهب شود، کشور را حفظ کند». شاید در نظریه جدید سیاسی این نخستین بار باشد که مذهب در اصل نیرویی سرکوبگر به شمار می آید، نه نیرویی روحانی، و زمینه بحثهایی مشابه از سوی شخصیت های گوناگونی چون روسو، برک و مارکس فراهم می آید."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📕کتاب "شهریار" نوشته نیکولو ماکیاولی ترجمه داریوش آشوری
📗کتاب "گفتارها" نوشته نیکولو ماکیاولی ترجمه حسن لطفی
📘کتاب "سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل" نوشته ج. برونوفسکی و ب. مازلیش ترجمه لیلا سازگار
📙کتاب "راهنمای خواندن شهریار ماکیاوللی" نوشته میگل وتر ترجمه محمد ملاعباسی
@goftman_ir
"....گستاخی #ماکیاوللی ، که در نظر داشت درباره «شیوه» کشورداری سخن بگوید و به سازگاری توصیه هایش با ده فرمان اهمیت نمی داد، چشمگیر است. البته، معنای کار او رهایی سیاست از قید رهبری مذهبی است. این رخدادی شگفت انگیز بود. این شیوه تفکر زمینه یکی از مهم ترین موضوع های تاریخ جدید را فراهم آورد: دنیوی شدن زندگی و اندیشه. خواهیم دید که این روند به تک تک رشته ها سرایت می کند. در علوم طبیعی با گالیله و در علم اقتصاد با آدام اسمیت آغاز می شوم. کار ماکیاوللی نخستین مثال از روشی است که در آن علم و سكولاريزم همگام با یکدیگر در غرب گسترش یافت.
البته، معنای سکولاریزم ماکیاوللی این نیست که او ضد مذهب بود، گرچه روحانیت را ارج نمی نهاد. او مذهب را بیشتر قدرتی اجتماعی می دانست تا قدرتی روحانی. نگرش واقع بینانه او به مذهب این دیدگاه «عینی» را به بار آورد که مذهب (برای مثال مسیحیت)، به دلیل آنکه بردباری را توصیه می کند، مانع پاگرفتن دولتی قدرتمند می شود. در عین حال، ماکیاوللی دریافته بود که مذهب برای اجتماع حالت ملاتی را دارد که به انسجام کشور کمک می کند. برای مثال در گفتارها می خوانیم که «همانگونه که پاس داشتن نهادهای دینی مایه عظمت کشورها می شود، بی حرمتی به آنها نیز اسباب ویرانیشان را فراهم می آورد؛ مگر آنکه ترس از شهریار، که می تواند موقتا جانشین نیاز به مذهب شود، کشور را حفظ کند». شاید در نظریه جدید سیاسی این نخستین بار باشد که مذهب در اصل نیرویی سرکوبگر به شمار می آید، نه نیرویی روحانی، و زمینه بحثهایی مشابه از سوی شخصیت های گوناگونی چون روسو، برک و مارکس فراهم می آید."
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📕کتاب "شهریار" نوشته نیکولو ماکیاولی ترجمه داریوش آشوری
📗کتاب "گفتارها" نوشته نیکولو ماکیاولی ترجمه حسن لطفی
📘کتاب "سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل" نوشته ج. برونوفسکی و ب. مازلیش ترجمه لیلا سازگار
📙کتاب "راهنمای خواندن شهریار ماکیاوللی" نوشته میگل وتر ترجمه محمد ملاعباسی
@goftman_ir
گفتمان
🎥 مبنای اندیشه بر اساس و نسبت خدا، انسان و طبیعت 🔺دکتر سید محمد تقی #طباطبایی @goftman_ir
📜تغییر نگاه به امور در قرن هجدهم
"...فلسفۀ روشنگری روش شناختی فیزیک نیوتنی را می پذیرد و بی درنگ شروع به تعمیم آن می کند. اندیشه سده هجدهم به این خرسند نیست که روش تحلیلی را صرفا ابزار عقلی فیزیک - ریاضی بداند بلکه روش تحلیلی را همچون وسیله ای لازم و ضروری برای هرگونه تفکری به طور عام می شناسد. این بینش، در مورد روش تحلیلی، در سالهای میانی سده هجدهم پیروز می شود. و گرچه بسیاری از متفکران و مکتبها در نتایجی که از روش تحلیلی می گیرند اختلاف نظر دارند؛ اما بر سر روش تحلیل به منزله ابزار شناخت متفق اند. رساله ای درباره متافیزیک اثر ولتر و گفتار مقدماتی دالامبر بر دائرة المعارف و تحقیقی درباره اصول خداشناسی طبیعی و اخلاق اثر کانت همه بر سر این فرض معرفت شناختی در توافق اند. همه این آثار روش درست متافیزیک را در اصل موافق با روش نیوتن می دانند که چنان نتایج ثمربخشی را برای علم طبیعی به بار آورد.ولتر می گوید: اگر انسان به خود جرئت دهد تا به درون ذات اشیا، بدان گونه که في نفسه هستند، بنگرد بی درنگ از محدودیتهای قواي شناختی خویش آگاه می شود و خود را در وضعیت آدم کوری می یابد که باید درباره ماهیت رنگها داوری کند. اما روش تحلیل عصایی است که طبیعت نیک اندیش در دستهای آن آدم کور گذاشته تا وی بامجهز شدن بدان بتواند از میان نمودها راه خویش را بیابد.."
ارنست کاسیرر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘 کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📙 کتاب " تاریخ فلسفه -جلد6- از ولف تا کانت" نوشته فردریک کاپلستون ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر
📗 کتاب "ریشه های الهیاتی مدرنیته" نوشته مایکل آلن گیلسپی ترجمه زانیار ابراهیمی
@goftman_ir
"...فلسفۀ روشنگری روش شناختی فیزیک نیوتنی را می پذیرد و بی درنگ شروع به تعمیم آن می کند. اندیشه سده هجدهم به این خرسند نیست که روش تحلیلی را صرفا ابزار عقلی فیزیک - ریاضی بداند بلکه روش تحلیلی را همچون وسیله ای لازم و ضروری برای هرگونه تفکری به طور عام می شناسد. این بینش، در مورد روش تحلیلی، در سالهای میانی سده هجدهم پیروز می شود. و گرچه بسیاری از متفکران و مکتبها در نتایجی که از روش تحلیلی می گیرند اختلاف نظر دارند؛ اما بر سر روش تحلیل به منزله ابزار شناخت متفق اند. رساله ای درباره متافیزیک اثر ولتر و گفتار مقدماتی دالامبر بر دائرة المعارف و تحقیقی درباره اصول خداشناسی طبیعی و اخلاق اثر کانت همه بر سر این فرض معرفت شناختی در توافق اند. همه این آثار روش درست متافیزیک را در اصل موافق با روش نیوتن می دانند که چنان نتایج ثمربخشی را برای علم طبیعی به بار آورد.ولتر می گوید: اگر انسان به خود جرئت دهد تا به درون ذات اشیا، بدان گونه که في نفسه هستند، بنگرد بی درنگ از محدودیتهای قواي شناختی خویش آگاه می شود و خود را در وضعیت آدم کوری می یابد که باید درباره ماهیت رنگها داوری کند. اما روش تحلیل عصایی است که طبیعت نیک اندیش در دستهای آن آدم کور گذاشته تا وی بامجهز شدن بدان بتواند از میان نمودها راه خویش را بیابد.."
ارنست کاسیرر
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘 کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📙 کتاب " تاریخ فلسفه -جلد6- از ولف تا کانت" نوشته فردریک کاپلستون ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر
📗 کتاب "ریشه های الهیاتی مدرنیته" نوشته مایکل آلن گیلسپی ترجمه زانیار ابراهیمی
@goftman_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 #پادکست گفتمان
انتقال از هیئت قدیم به نجوم جدید توسط کوپرنیک و کپلر
دکتر یاسر #خوشنویس
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در گوگل پادکست
@goftman_ir
انتقال از هیئت قدیم به نجوم جدید توسط کوپرنیک و کپلر
دکتر یاسر #خوشنویس
🔗 شنیدن نسخه کامل در کست باکس
🔗 شنیدن نسخه کامل در گوگل پادکست
@goftman_ir
گفتمان
🎥 دیدگاه دوم در مورد خاستگاه علوم انسانی 🔺دکتر مالک شجاعی جشوقانی @goftman_ir
📜الهیات مسیحی و مدرنیته
"...نومینالیسم دیدگاه ناظر بر جهان مسیحی منسجمی را که فلسفه مدرسی (اغلب در مواجهه با واقعیت های سیاسی و دیني نامنسجم) پرورانده بود، متزلزل کرد و انقلابی در مسیحیت به راه انداخت؛ اما نومینالیسم صرفا اندیشه ای مخرب نبود. نومینالیسم علاوه بر ارائه دیدگاهی جدید درباره خداوند، دیدگاهی تازه نیز درباره چیستی انسان عرضه کرد که در آن بر اهمیت اراده انسان تأكید بسیار بیشتری شده بود. در اندیشه مدرسی، اراده هم خدا و هم انسان یا به هیچ چیز تعلق نمی گرفت یا همه چیز را در بر می گرفت. آکویناس به نحو مؤثری در طرفداری از این موضع استدلال کرد که اراده انسان به هیچ چیز تعلق نمی گیرد. اسکوتوس و سپس اُکام، به نفع آزادی تمام عیار اراده الهی سخن گفتند؛ اما آنان حین تأکید بر مرکزیت اراده الهی، اهمیت جدیدی به اراده انسان بخشیدند و توجيه تازه ای در باب آن عرضه کردند. انسانها بر صورت خداوند خلق شده بودند و مثل او اساسا موجوداتی مختار بودند، نه عقلانی. همواره تصور بر این بود که این قسم توانایی انتخاب آزادانه در امور دنیوی نقش دارد؛ اما مسیحیت ارتدکس منکر شده بود که انسانها اختیاری در پذیرش یا رد لطف طهارت بخش خداوند دارند. با این همه، اگر همان طورکه بسیاری از نومینالیست ها می گویند، انسان ها واقعا آزاد باشند، دست کم می توان در ساحت نظر اظهار کرد که آنان می توانند به نحوی عمل کنند که احتمال رستگاری خود را افزایش دهند. اُكام و بسیاری از پیروانش به کرات گفته بودند که خداوند به هیچ وجه نحوی به انسان پاسخگو نیست و بنابراین هیچ عمل انسانی، ولو آزادانه، خداوند را تحت تأثیر قرار نخواهد بود اما باز هم نومینالیست ها از حملات مستمر زیر لوای پلاگیوسیسم در امان نبودند. این حملات تا حدی به تفسیر نومینالیست ها از انسان به عنوان موجودی مختار مربوط بود؛ اما قطعا ناشی از این واقعیت نیز بود که برخی از نومینالیست ها، مواجهه با این خدای ترسناک و بی رحم را دشوار یافته بودند..."
مایکل آلن گیلسپی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗 کتاب "ریشه های الهیاتی مدرنیته" نوشته مایکل آلن گیلسپی ترجمه زانیار ابراهیمی
📙کتاب"الهیات و نظریۀ اجتماعی" نوشته جان میلبنک ترجمه شهناز مسمی پرست و شهرزاد قانونی
📘کتاب "نقد تفکر فلسفی غرب" نوشته اتین ژیلسون ترجمه احمد احمدی
@goftman_ir
"...نومینالیسم دیدگاه ناظر بر جهان مسیحی منسجمی را که فلسفه مدرسی (اغلب در مواجهه با واقعیت های سیاسی و دیني نامنسجم) پرورانده بود، متزلزل کرد و انقلابی در مسیحیت به راه انداخت؛ اما نومینالیسم صرفا اندیشه ای مخرب نبود. نومینالیسم علاوه بر ارائه دیدگاهی جدید درباره خداوند، دیدگاهی تازه نیز درباره چیستی انسان عرضه کرد که در آن بر اهمیت اراده انسان تأكید بسیار بیشتری شده بود. در اندیشه مدرسی، اراده هم خدا و هم انسان یا به هیچ چیز تعلق نمی گرفت یا همه چیز را در بر می گرفت. آکویناس به نحو مؤثری در طرفداری از این موضع استدلال کرد که اراده انسان به هیچ چیز تعلق نمی گیرد. اسکوتوس و سپس اُکام، به نفع آزادی تمام عیار اراده الهی سخن گفتند؛ اما آنان حین تأکید بر مرکزیت اراده الهی، اهمیت جدیدی به اراده انسان بخشیدند و توجيه تازه ای در باب آن عرضه کردند. انسانها بر صورت خداوند خلق شده بودند و مثل او اساسا موجوداتی مختار بودند، نه عقلانی. همواره تصور بر این بود که این قسم توانایی انتخاب آزادانه در امور دنیوی نقش دارد؛ اما مسیحیت ارتدکس منکر شده بود که انسانها اختیاری در پذیرش یا رد لطف طهارت بخش خداوند دارند. با این همه، اگر همان طورکه بسیاری از نومینالیست ها می گویند، انسان ها واقعا آزاد باشند، دست کم می توان در ساحت نظر اظهار کرد که آنان می توانند به نحوی عمل کنند که احتمال رستگاری خود را افزایش دهند. اُكام و بسیاری از پیروانش به کرات گفته بودند که خداوند به هیچ وجه نحوی به انسان پاسخگو نیست و بنابراین هیچ عمل انسانی، ولو آزادانه، خداوند را تحت تأثیر قرار نخواهد بود اما باز هم نومینالیست ها از حملات مستمر زیر لوای پلاگیوسیسم در امان نبودند. این حملات تا حدی به تفسیر نومینالیست ها از انسان به عنوان موجودی مختار مربوط بود؛ اما قطعا ناشی از این واقعیت نیز بود که برخی از نومینالیست ها، مواجهه با این خدای ترسناک و بی رحم را دشوار یافته بودند..."
مایکل آلن گیلسپی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📗 کتاب "ریشه های الهیاتی مدرنیته" نوشته مایکل آلن گیلسپی ترجمه زانیار ابراهیمی
📙کتاب"الهیات و نظریۀ اجتماعی" نوشته جان میلبنک ترجمه شهناز مسمی پرست و شهرزاد قانونی
📘کتاب "نقد تفکر فلسفی غرب" نوشته اتین ژیلسون ترجمه احمد احمدی
@goftman_ir
👍1
مارکس در کتاب « هجدهم برومر لوئی بناپارت» کدام طبقه را به سیب زمینی های درون یک کیسه تشبیه می کند؟
Anonymous Quiz
11%
اشراف
19%
بورژوا
35%
دهقانان
34%
خرده بورژوا
گفتمان
مارکس در کتاب « هجدهم برومر لوئی بناپارت» کدام طبقه را به سیب زمینی های درون یک کیسه تشبیه می کند؟
♦️ دهقانان خرده مالک فرانسه تودۀ عظیمی را تشکیل می دهند که همۀ اعضای آن در وضعیت مشابهی زندگی می کنند، منتها ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند. شیوۀ تولیدشان آنها را از یکدیگر جدا می کند به جای آنکه میانشان رابطه متقابل برقرار کند.
♦️عرصۀ تولیدشان، قطعه زمین زراعی، در کشتش نه اجازۀ تقسیم کار را می دهد و نه اجازۀ استفاده از روش های علمی. بنابراین نه تنوعی در توسعه وجود دارد، نه گوناگونی در مهارت ها و نه غنایی در وضعیت اجتماعی.
♦️ تودۀ بزرگ ملت فرانسه بدین سان از هم افزایی مقادیری همنام تشکیل شده است، کم و بیش مثل سیب زمینی های درون یک کیسه سیب زمینی.
📕منبع: هجدهم برومر لوئی بناپارت. نوشته کارل مارکس. توجمه باقر پرهام.
@goftman_ir
♦️عرصۀ تولیدشان، قطعه زمین زراعی، در کشتش نه اجازۀ تقسیم کار را می دهد و نه اجازۀ استفاده از روش های علمی. بنابراین نه تنوعی در توسعه وجود دارد، نه گوناگونی در مهارت ها و نه غنایی در وضعیت اجتماعی.
♦️ تودۀ بزرگ ملت فرانسه بدین سان از هم افزایی مقادیری همنام تشکیل شده است، کم و بیش مثل سیب زمینی های درون یک کیسه سیب زمینی.
📕منبع: هجدهم برومر لوئی بناپارت. نوشته کارل مارکس. توجمه باقر پرهام.
@goftman_ir