tgoop.com/goftomanbesharat/596
Last Update:
🌿انسان در يك مرحله خودش را كشف مى كند و در يك مرحله اين معدن را استخراج و تصفيه مى كند و در يك مرحله به استخراج شده ها و آهن هاى تصفيه شده شكل مى دهد و آنها را به صورت ماشين ها و ابزارهاى گوناگون در مى آورد و به تكامل مى رساند. ولى مسأله در همين جا خلاصه نمى شود كه پس از شكل گرفتن و به تكامل رسيدن،👈 نوبت رهبرى كردن و جهت دادن به ماشين هاى تكامل يافته مى رسد.
به اين گونه بود كه يافتم انسان براى مسأله اى بالاتر از شكل گرفتن و تكامل يافتن بايد بكوشد؛ چون تنها اين كافى نيست كه شكل بگيريم و در ابعاد وسيع ماده و معنا تكامل پيدا كنيم، زيرا با اين تكامل يافتن، مسأله بن بست و عبث و پوچى1 زودتر پيش مى آيد و عميق تر مطرح مى گردد.
كسى كه بهترين ماشين را و شكل گرفته ترين وسيله ها را و تكامل يافته ترين مركب ها را با خود دارد مسأله بن بست و ترافيك و محدوديت ها را بيشتر احساس مى كند و عميق تر مى فهمد.
👈اين عرفان، خود يك نوع تكامل براى استعدادهاى عظيم تر انسان است كه پس از شكل گرفتن و تكامل يافتن،⬅️ بايد به دنبال راهى بزرگ تر براى حركت كردن و جهتى برتر براى دويدنش بود.
براى اين انسان مسأله جهت و صراط و مركب ها و رهبرى ها و روش حركت و منزل ها مطرح مى شوند و تنها استعدادهاى تكامل يافته در دو بُعد ماده و اخلاق مسأله اى را حل نمى كنند.
👈با اين ديد بود كه آيه هاى «الَيْهِ تُرْجَعُونَ »، «انَّ الى رَبِّكَ الْمُنْتَهى » و و و آيه هاى «اهْدِنَا الصِّراطَ » و «انَّكَ تَهْدى الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ » و آيه هاى مربوط به معاد و اينكه بهشت منزل است نه مقصد؛ «جَنَّات الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا » و و و پيام هاى عظيمى همراه مى آوردند و نورهاى بزرگى بر سر راه مى ريختند.
⬅️با اين ديد و پس از اين حركت فكرى وقتى به دنبال جواب سؤال سابقم كه 👈براى چه آفريده شده ام، قرآن را مى كاويدم، آيه هايى از قبيل «أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً » و «انّا سَمِعْنا قُرآناً عَجَباً يَهْدى الى الرُّشْد » و يا «وَ لَقَدْ آتَيْنا ابْراهيمَ رُشدَه مِن قَبل » و و و روحم را به گونه اى گرفتند كه تمام عصيانم به تسليم رسيد و يافتم كه چگونه انسان پس از تشهد به تسليم مى رسد.
👈قرآن كتابى بود كه به انسان، نه تكامل كه رشد را هديه مى داد؛ «يَهْدى الى الرُّشْدِ ».
قرآن كتابى بود كه پس از شكل گرفتن، رهبرى كردن را مى آموخت،⬅️ كه رشد، رهبرى كردن استعدادهاى تكامل يافته است.
1). انسان گاهى به بن بست مى رسد، با اينكه نيرو و توان براى رفتن دارد، راهى پيش پايش نيست. اما گاهى راهش هست، جايى براى رفتن دارد، اما توانش نيست.
اين عجز است و آن عبث و پوچى.
@goftomanbesharat
BY گفتمان انقلاب اسلامی(بشارت)
Share with your friend now:
tgoop.com/goftomanbesharat/596