Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
360078 - Telegram Web
Telegram Web
آن با وفا کبوتر جَلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شده است

حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است

#فاضل_نظری
💕🌿


دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

سروران بر در سودای تو خاک قدمند

#سعدی
🌿🌿


هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم

مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم

غم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم

سری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم

چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه
غم شکسته دلانم که می گسارندم

من آن ستارهٔ شب زنده دار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم

چه جای خواب که هرشب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم

هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم
چه نقش‌های که ازین دست می‌نگارندم

کدام مست می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشه‌ٔ انگور می فشارندم

#هوشنگ_ابتهاج
♥️🍃


با رودخانه پای درختی قرار داشت
سیبی که فکر خودکشی از شاخسار داشت

مقصد مهم نبود چه دریا چه باتلاق
می‌رفت رود و از همه قصد فرار داشت

یادش نرفته بود خزان درخت‌ها
بی‌خود نبود باغ هراس از بهار داشت

کوهی که تن به تیشه معدنچیان سپرد
یاقوت سرخ داشت دل داغدار داشت

وقتی گریست شیشه می هق هق از ملال
معلوم شد چقدر غم روزگار داشت

سهراب غرق خون شد و وقتی شکست خورد
هم زخم هم نشان از پدر یادگار داشت

گل گرچه شاد بود که از شاخه چیده شد
از باغبان خویش جز این انتظار داشت

ما را چنان که باید و شاید کسی ندید
روز ازل هم آینه ما غبار داشت


#فاضل_نظری
💕🌿


هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
به هر چه روی نهی بی‌وی ار نکوست بدست

چو مغز خام بود در درون پوست نکوست
چو پخته گشت از این پس بدانک پوست بدست

درون بیضه چو آن مرغ پر و بال گرفت
بدانک بیضه از این پس حجاب اوست بدست

به خلق خوب اگر با جهان بسازد کس
چو خلق حق نشناسد نه نیک خوست بدست

فراق دوست اگر اندک‌ست اندک نیست
درون چشم اگر نیم تای موست بدست

در این فراق چو عمری به جست و جو بگذشت
به وقت مرگ اگر نیز جست و جوست بدست

غزل رها کن از این پس صلاح دین را بین
از آنک خلعت نو را غزل رفوست بدست



مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺🌿


ای خدای بی‌نظیر ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی زین سخن

گوش ما گیر و بدان مجلس کشان
کز رحیقت می‌خورند آن سرخوشان

چون به ما بویی رسانیدی ازین
سر مبند آن مشک را ای رب دین

از تو نوشند ار ذکورند ار اناث
بی‌دریغی در عطا یا مستغاث

ای دعا ناگفته از تو مستجاب
داده دل را هر دمی صد فتح باب

چند حرفی نقش کردی از رقوم
سنگها از عشق آن شد هم‌چو موم

نون ابرو صاد چشم و جیم گوش
بر نوشتی فتنهٔ صد عقل و هوش

زان حروفت شد خرد باریک‌ریس
نسخ می‌کن ای ادیب خوش‌نویس

در خور هر فکر بسته بر عدم
دم به دم نقش خیالی خوش رقم

حرفهای طرفه بر لوح خیال
بر نوشته چشم و عارض خد و خال

بر عدم باشم نه بر موجود مست
زانک معشوق عدم وافی‌ترست

عقل را خط خوان آن اشکال کرد
تا دهد تدبیرها را زان نورد

#مولانا
- مثنوی معنوی
- دفتر پنجم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿


چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن
چه باشد ناز معشوقان به جز بیگانگی کردن

ز هر ذره بیاموزید پیش نور برجستن
ز پروانه بیاموزید آن مردانگی کردن

چو شیر مست بیرون جه نه اول دان و نه آخر
که آید ننگ شیران را ز روبه شانگی کردن

سرافراز است که لیکن نداند ذره باشیدن
چه گویم باز را لیکن کجا پروانگی کردن

به پیش تیر چون اسپر برهنه زخم را جستن
میان کوره با آتش چو زر همخانگی کردن

گر آب جوی شیرین است ولی کو هیبت دریا
کجا فرزین شه بودن کجا فرزانگی کردن

تویی پیمانه اسرار گوش و چشم را بربند
نتاند کاسه سوراخ خود پیمانگی کردن

اگر باشد شبی روشن کجا باشد به جای روز
وگر باشد شبه تابان کجا دردانگی کردن

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۸۴
ز چشم کافرت کز غمزه لشکر می‌کشد هر سو

به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی‌ماند

#امیرخسرو_دهلوی
چُون دوسْتیِ آن بُت در سینه فرود آید،

دل، دشمنِ جان گردد؛ جانْ در خطرَ انْدازد

#عطار
به عزم رقص چون از جای خود آن نازنین خیزد

فلک از پای بنشیند قیامت از زمین خیزد!

#صائب_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزتــــــــــــون پرنشاط دوستان...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🍃


هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکرده‌ست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم


#سعدی
بی من مرو (تصنیف)
همایون شجریان
🌺🌺

تصنیف بی من مرو..

همایون شجریان


خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو

ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمین بی من مروی  و ای زمان بی من مرو

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوشست
این جهان بی من مباش و آن جهان، بی من مرو

ای عیان ،بی من مدان و ای زبان بی من مخوان
ای نظر بی من مبین و ای روان ،بی من مرو

شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من ،بر آسمان بی من مرو

خار ایمن گشت زآتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو ،در گلستان بی من‌مرو



#حضرت_مولانا
‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.

گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

#مولانا
#دیوان_شمس
Gel Canim
Ibrahim Tatlises
ابراهیم تاتلیسِس_..🌺

‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌چوخ گــوزلیدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من به ديدار كسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغِ لذت،
تا سكوتِ خواهش،
تا صداى پر تنهايى...


سهراب_سپهری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، همایون شجریان، میراث‌دار صدا، عشق و فرهنگ ۵۰ ساله شد.

همایون شجریان هنرمند برجسته و محبوب موسیقی ایران، در هر نُت و هر ترانه‌ای که می‌خواند، نه تنها صدای پدر را در خود حمل می‌کند، بلکه روح فرهنگ و هنر ایران را زنده می‌سازد.
در این روز ویژه، می‌خواهیم یادآوری کنیم که این هنرمند بزرگ چگونه با صدای دلنشین و اصیل خود، همچون چراغی فروزان در عرصه هنر می‌درخشد.
2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🍃


دریغا کز میان ای یار رفتی
به درد و حسرت بسیار رفتی

بسی زنهار گفتی لابه کردی
چه سود از حکم بی‌زنهار رفتی

به هر سو چاره جستی حیله کردی
ندیده چاره و ناچار رفتی

کنار پرگل و روی چو ماهت
چه شد چون در زمین خوار رفتی

ز حلقه دوستان و همنشینان
میان خاک و مور و مار رفتی

چه شد آن نکته‌ها و آن سخن‌ها
چه شد عقلی که در اسرار رفتی

چه شد دستی که دست ما گرفتی
چه شد پایی که در گلزار رفتی

لطیف و خوب و مردم دار بودی
درون خاک مردم خوار رفتی

چه اندیشه که می‌کردی و ناگاه
به راه دور و ناهموار رفتی

فلک بگریست و مه را رو خراشید
در آن ساعت که زار زار رفتی

دلم خون شد چه پرسم من چه دانم
بگو باری عجب بیدار رفتی

چو رفتی صحبت پاکان گزیدی
و یا محروم و باانکار رفتی

جوابک‌های شیرینت کجا شد
خمش کردی و از گفتار رفتی

زهی داغ و زهی حسرت که ناگه
سفر کردی مسافروار رفتی

کجا رفتی که پیدا نیست گردت
زهی پرخون رهی کاین بار رفتی




مولانا
😢1
2025/07/09 19:42:05
Back to Top
HTML Embed Code: