Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
360263 - Telegram Web
Telegram Web
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین
                  
در دو جهان یکی بگو کو صنمی؟! کجا دگر؟!

#مولانا


🌿🌿


ساربانا، اشتران بین سر به سر قطّار مست
میر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست

باغبانا، رعدِ مطرب ابرِ ساقی گشت و شد
باغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست

آسمانا، چند گردی، گردشِ عنصر ببین
آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست

حالِ صورت این چنین و حالِ معنی خود مپرس
روح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست

رو تو جبّاری رها کن خاک شو تا بنگری
ذرّه ذرّه خاک را از خالقِ جبّار مست

تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدّتی پنهان شدست از دیده‌ی مکّار مست

بیخ‌های آن درختان مِی نهانی می‌خورند
روزکی دو صبر می‌کن تا شود بیدار مست...

#مولانا

‌‌
💙🌿



صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را


#حضرت_حافظ
🔥1
🌺🍂



بَر نگین‌ِ تاج‌ِ این فیروزه بام‌ْ ای صبح!
بر تو ای بیدار‌ْدل،ای شاد، ای روشن

زین دل‌ِ تاریک‌ِ غمگین‌ْ صد سلام ای صبح!
غم مبادت گر نداری بَهر‌ِ من جز حسرت و حسرت

زنده‌دل مستان‌ِ سرخوش را بِبَر هر روز
شادتر، فرخنده‌تر، خوش‌تر پیام ای صبح!


#مهدی_اخوان_ثالث
میروم نزدیک و حال خویش می‌گویم به او
آنچه پنهان داشتم زین پیش می‌گویم به او

گشته‌ام خاموش و پندارد که دارم راحتی
چند حرفی از درون ریش می‌گویم به او

غافل است او از من و دردم شود هر روز بیش
اندکی زین درد بیش از پیش می‌گویم به او

غمزه‌ات خونریز دل دربند لعل نوشخند
دل نمی‌داند جفای خویش می‌گویم به او

گرچه وحشی دل ازو بر کند میرنجد به جان
گر بد آن دلبر بدکیش می‌گویم به او


#وحشی‌بافقی
فسون صبر دردل‌های پرخون در نمی‌گیرد
چو دریا بیکران افتد به‌خود لنگر نمی‌گیرد

سیاهی  بر سر  داغ من  آتش  زیر پا دارد
ز شوخی اخگر من گرد خاکستر نمی‌گیرد


✍️ #حضرت‌صائب‌تبریزی
استاد شجریان
باده بگردان ساقیا
باده بگردان ساقیا
با صدای بی نظیر خسرو آواز ایران
#استاد_شجریان...🌺

‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزتـــــون سرشار از آرامش‌ دوستان.. .
🙏3👏1
درآن نفس که بمیرم
در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان
که خاک کوی توباشم

به وقت صبح قیامت
که سر ز خاک برآرم
به گفت وگوی توخیزم
به جست وجوی توباشم


#حضرت_سعدی
🔥1
تا بکجا میبرد این دل مرا
سوی فنا میبرد این دل مرا
بین که سان جانب دشت جنون

بی سر و پا میبرد این دل مرا
از حرم خاصه اسرار خویش
تا به سما می برد این دل مرا

مطرب چنگی به مقامات وصل
کرده ندا می برد این دل مرا
در طلب حضرت سلطان عشق

تحت لقا می برد این دل مرا
فاش و عیان گفت سخن بیقرار

سوی فنا می برد این دل مرا

#سیدخلیل_عالی نژاد
آلودگی این سیاره
فقط بازتاب بیرونی از
آلودگی درونی روان‌هاست و
مسؤول آن،
هزاران انسان ناآگاهی‌ست
که مسؤولیت فضای درونشان را
بر عهده نمی‌گیرند.


#اکهارت_تله
مرا تا زنده ام شاهم تو باشی
میان‌ برج دل ماهم تو باشی


اگر خواب و اگر بیدار باشم
چه غم چون‌شاه آگاهم تو باشی

ز گمراهی چه اندیشه کنم چون
دلیل و منزل و راهم تو باشی

سخن هر چند گویم زیر و بالا
چه گویم زیر و بالا هم تو باشی


#حضرت_مولانا
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی ظن است و حیرانی نظر

#مثنوی_مولانا

📘در جستجو باش و بر دانایی خود غرّه نشو.
  خود را دانا پنداشتن، استواری ندارد. آنچه
  چشم آدمی را باز می کند، جستجوگری است...
من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم

ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم

نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم

نه اگر همی‌نشینم نظری کند به رحمت
نه اگر همی‌گریزم دگری پناه دارم

بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم

تن من فدای جانت سر بنده وآستانت
چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم

چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد
نه مروتست اگر من نظر تباه دارم

چه شبست یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم

مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم

که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی
تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم

#سعدی
قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق
به شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص غریب ؟

#حضرت_سعدی
دیوانگان جسته بین
از بند هستی رسته بین
در بی‌دلی دل بسته بین
کایـن دل بود دام بلا


#مولانای_جان
ز دست هجر تو تا دیگری به سر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم

رشحه( دختر هاتف)

"هیولی‌رشحه"

آن رَشحه که گویی ز گرانمایگیِ ناز
مُهری‌ست به گنجینه‌یِ کیفیت اسما

آن رشحه که ساری‌ست در اعداد چو واحد
آن رشحه که حالی‌ست به صورت چو هیولا*

آن رشحه که آیینه‌ی‌ِ تصویر‌نمایی‌ست
اسرار رقم‌های حیات ابدی را

آن رشحه که گر در صدفش بازچکانند
از موج گهر‌ها دَمَد انگاره‌یِ دلها

زان رشحه نَمِ فیض قبول است مرادم
ساقی علیِ عالی و خمخانه‌ تولّا

در سجده رو ای خامه‌ که این اسم مبارک
مِن جمله‌یِ اسمایِ الهی‌ست همانا

هم مژده‌ی دیدار علی بود که می‌ریخت
در پرده‌ی احیا ز لب و کام مسیحا

وان تیغ دو سر کز اثر شرک‌زدایی
بر کوکبه‌ی کفر زَنَد صاعقه‌ی لا!

چون طرح شود با الف صیقل ایمان
در دیده‌ی توفیق دهد جلوه‌ی الّا!

"میرزا اسدالله غالب دهلوی"



*هیولی: این لفظ از "ὕλη" یونانی گرفته‌ شده و به معنی اصل و ماده است و در اصطلاح اهل حکمت چیزی است که صورت‌ها را به طور مطلق می پذیرد بدون تخصیص به صورتی معین.
2025/07/13 20:22:53
Back to Top
HTML Embed Code: