باید کاری که شروع کردهاید را تمام کنید.
باید آنقدر سمج باشید که سختیها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خوردهاید.
فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختیها و دشواریها مبارزه کنید و سدها را از مقابل راهتان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم میآورید، سختیها باید خسته شوند.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات درازتر کن!
این جهان بینهایته...
فرمولها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی
🌺🌺🌺
شاد باشی
باید آنقدر سمج باشید که سختیها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خوردهاید.
فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختیها و دشواریها مبارزه کنید و سدها را از مقابل راهتان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم میآورید، سختیها باید خسته شوند.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات درازتر کن!
این جهان بینهایته...
فرمولها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿💐🌾🌺
از روز قیامت جهانسوز بترس
وز ناوک انتقام دلدوز بترس
ای در شب حرص خفته در خواب دراز
صبح اجلت رسید از روز بترس
✍مولانا
📙دیوان شمس
📖رباعیات
📜رباعی شمارهٔ ۹۷۷
درودها ،
بامداد ، شنبه تون فرخ
روزگارِبلندِ تان بر مدارِ سلامتی ، شادمانی ، سرافرازی و برکت ، استوار باد
شاد باشی
از روز قیامت جهانسوز بترس
وز ناوک انتقام دلدوز بترس
ای در شب حرص خفته در خواب دراز
صبح اجلت رسید از روز بترس
✍مولانا
📙دیوان شمس
📖رباعیات
📜رباعی شمارهٔ ۹۷۷
درودها ،
بامداد ، شنبه تون فرخ
روزگارِبلندِ تان بر مدارِ سلامتی ، شادمانی ، سرافرازی و برکت ، استوار باد
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🕊
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
چون فدا گردند جاویدان شوند
زانک اکسیر است جان را کان تو
چنگ و قانون جهان را تارهاست
ناله هر تار در فرمان تو
من بخفتم تو مرا انگیختی
تا چو گویم در خم چوگان تو
ور نه خاکی از کجا عشق از کجا
گر نبودی جذبههای جان تو
خاک خشکی مست شد تر میزند
آن توست این آن توست این آن تو
مولانا
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
چون فدا گردند جاویدان شوند
زانک اکسیر است جان را کان تو
چنگ و قانون جهان را تارهاست
ناله هر تار در فرمان تو
من بخفتم تو مرا انگیختی
تا چو گویم در خم چوگان تو
ور نه خاکی از کجا عشق از کجا
گر نبودی جذبههای جان تو
خاک خشکی مست شد تر میزند
آن توست این آن توست این آن تو
مولانا
🌿🌿
چیست این آتش سوزنده که در جان من است؟
چیست این درد جگر سوز که درمان است؟
آنچه گفتند ز مجنون و پریشانی او
در غمت شمهای از حال پریشان من است
از دل ای آفت جان صبر توقع داری
مگر این کافر دیوانه به فرمان من است
ماه را گفتم و خورشيد و بخنديد به ناز
كاين دو خود پرتوی از چاك گريبان من است
عالمی خوشتر از آن نیست که من باشم و دوست
این بهشتی است که در عالم اوهام من است
آمد و رفت و دلم برد و کنون حاصل وصل
اشک گرمی است که بنشسته به دامان من است
كاش بی روی تو يك لحظه نمیرفت ز عمر
ورنه اين وصل كه باز اول هجران من است
اندرین باغ بسی بلبل مست است عماد
داستانی است که او عاشق دستان من است
عماد خراسانی
چیست این آتش سوزنده که در جان من است؟
چیست این درد جگر سوز که درمان است؟
آنچه گفتند ز مجنون و پریشانی او
در غمت شمهای از حال پریشان من است
از دل ای آفت جان صبر توقع داری
مگر این کافر دیوانه به فرمان من است
ماه را گفتم و خورشيد و بخنديد به ناز
كاين دو خود پرتوی از چاك گريبان من است
عالمی خوشتر از آن نیست که من باشم و دوست
این بهشتی است که در عالم اوهام من است
آمد و رفت و دلم برد و کنون حاصل وصل
اشک گرمی است که بنشسته به دامان من است
كاش بی روی تو يك لحظه نمیرفت ز عمر
ورنه اين وصل كه باز اول هجران من است
اندرین باغ بسی بلبل مست است عماد
داستانی است که او عاشق دستان من است
عماد خراسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿
غلام چشم آن تُرکَم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
شعر #حافظ
آواز #محمدرضا_شجریان
نقاش: #امیر_باقری
ترکیه/آلانیا
غلام چشم آن تُرکَم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
شعر #حافظ
آواز #محمدرضا_شجریان
نقاش: #امیر_باقری
ترکیه/آلانیا
.
از جهان بی بهره را، نبوَد شمار عمر خضر
روزِ کوتاه از برایِ روزه داران بهترست
#کلیم_کاشانی
دایم زمانه در پی تفتیشِ حالِ ماست
پیوسته راهزن خبر از کاروان گرفت
#کلیم_کاشانی
تارهایِ زلف را ای شوخ بر گردن مپیچ
رشته بر آن دستهیِ گل از رگ جانها ببند
تار زلفت را به صیدِ دیگری ضایع مکن
هرچه میماند ز بالِ ما به پای ما ببند
#کلیم_کاشانی
از جهان بی بهره را، نبوَد شمار عمر خضر
روزِ کوتاه از برایِ روزه داران بهترست
#کلیم_کاشانی
دایم زمانه در پی تفتیشِ حالِ ماست
پیوسته راهزن خبر از کاروان گرفت
#کلیم_کاشانی
تارهایِ زلف را ای شوخ بر گردن مپیچ
رشته بر آن دستهیِ گل از رگ جانها ببند
تار زلفت را به صیدِ دیگری ضایع مکن
هرچه میماند ز بالِ ما به پای ما ببند
#کلیم_کاشانی
🌺🍂
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از توست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرنگ است وافسون است وجادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است اما نوشداروست.
فریدون مشیری
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از توست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرنگ است وافسون است وجادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است اما نوشداروست.
فریدون مشیری
🌺🍂
چشم تـو را اگرچه خمار آفریدهاند
آمیزهای ز شور و شرار آفریدهاند
از سرخی لبان تـو ای خون آتشین
نار آفریدهاند و انار آفریدهاند
یک قطره بوی زلف ترت را چکاندهاند
در عطردان ذوق و بهـار آفریدهاند
زندانی است روی تـو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریدهاند
مانند تـو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هـزار هـزار آفریدهاند
دستم نمیرسد به تـو ای باغ دوردست
از بس حصار پشت حصار آفریدهاند
این است نسبت تـو و این روزگار یأس
آیینهای میان غبـار آفریدهاند
سعید_بیابانکی
چشم تـو را اگرچه خمار آفریدهاند
آمیزهای ز شور و شرار آفریدهاند
از سرخی لبان تـو ای خون آتشین
نار آفریدهاند و انار آفریدهاند
یک قطره بوی زلف ترت را چکاندهاند
در عطردان ذوق و بهـار آفریدهاند
زندانی است روی تـو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریدهاند
مانند تـو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هـزار هـزار آفریدهاند
دستم نمیرسد به تـو ای باغ دوردست
از بس حصار پشت حصار آفریدهاند
این است نسبت تـو و این روزگار یأس
آیینهای میان غبـار آفریدهاند
سعید_بیابانکی
دل اگر با خلق کم جوشید جای شکوه نیست
از همه بیگانه بودیم آشنا نشناختیم
چشم پوشیدن جهان عافیت ایجاد کرد
غیرِ کنج دل برای امن جا نشناختیم
بیدل دهلوی
از همه بیگانه بودیم آشنا نشناختیم
چشم پوشیدن جهان عافیت ایجاد کرد
غیرِ کنج دل برای امن جا نشناختیم
بیدل دهلوی
🌺🍂
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
#حضرت_حافظ
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
#حضرت_حافظ
دل خزان زده ام باغِ ارغوان شده است
بهشت خاطر فرسوده ام جوان شده است
همای بخت به گرد سرم کند پرواز
زلالِ شوق به رگ های جان روان شده است
پس از چه مایه صبوری، سکوت، تنهایی
دوباره بلبل طبعم ترانه خوان شده است.
مگر که دوست به فریاد دادخواه رسید
که این خموش، ز سر تا به پا زبان شده است!
دوباره چشمهء لبخند او فروزان است
تنم ز گرمی این آفتاب، جان شده است!
چه روی داده مگر؟بانگ برزدم، گفتم
مگر که آن مه بی مهر، مهربان شده است؟
به مژده، جان و دل و دیده، یک صدا گفتند:
دوباره عشق در این خانه میهمان شده است.
#فریدون_مشیری
بهشت خاطر فرسوده ام جوان شده است
همای بخت به گرد سرم کند پرواز
زلالِ شوق به رگ های جان روان شده است
پس از چه مایه صبوری، سکوت، تنهایی
دوباره بلبل طبعم ترانه خوان شده است.
مگر که دوست به فریاد دادخواه رسید
که این خموش، ز سر تا به پا زبان شده است!
دوباره چشمهء لبخند او فروزان است
تنم ز گرمی این آفتاب، جان شده است!
چه روی داده مگر؟بانگ برزدم، گفتم
مگر که آن مه بی مهر، مهربان شده است؟
به مژده، جان و دل و دیده، یک صدا گفتند:
دوباره عشق در این خانه میهمان شده است.
#فریدون_مشیری
💕🌿
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی
شکر وفا بکاری سر روح را بخاری
ز زمانه عار داری به نهم فلک برآیی
کرمت به خود کشاند به مراد دل رساند
غم این و آن نماند بدهد صفا صفایی
هله عاشقان صادق مروید جز موافق
که سعادتی است سابق ز درون باوفایی
به مقام خاک بودی سفر نهان نمودی
چو به آدمی رسیدی هله تا به این نپایی
تو مسافری روان کن سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره که خدا دهد رهایی
بنگر به قطره خون که دلش لقب نهادی
که بگشت گرد عالم نه ز راه پر و پایی
نفسی روی به مغرب نفسی روی به مشرق
نفسی به عرش و کرسی که ز نور اولیایی
بنگر به نور دیده که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش بنمای آشنایی
خمش از سخن گزاری تو مگر قدم نداری
تو اگر بزرگواری چه اسیر تنگنایی
#حضرت_مولانا
#دکتر_شریعتی
الْأَمْرُ قَرِيبٌ، وَ الِاصْطِحَابُ قَلِيلٌ
مرگ نزديك است و فرصت صحبت با ياران اندك.
#امام_علی_ع
الْأَمْرُ قَرِيبٌ، وَ الِاصْطِحَابُ قَلِيلٌ
مرگ نزديك است و فرصت صحبت با ياران اندك.
#امام_علی_ع