This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌾
بار غم تو را به دل من سپردهاند
وای از امانتی که به دشمن سپردهاند
بیدرد میرسد به نظر کاج بردبار
جایی که بیدها به خزان تن سپردهاند
ما صلحپیشهایم نه اما شبیه خلق
کز ترس جنگ خانه به دشمن سپردهاند
دل نرم شد ز داغ و بر آن پتک غم زدند
آهنگرا! به دست تو آهن سپردهاند
تاریک نیست عاقبت پیله امید
پروانه را به آتش روشن سپردهاند
فاضل_نظری
بار غم تو را به دل من سپردهاند
وای از امانتی که به دشمن سپردهاند
بیدرد میرسد به نظر کاج بردبار
جایی که بیدها به خزان تن سپردهاند
ما صلحپیشهایم نه اما شبیه خلق
کز ترس جنگ خانه به دشمن سپردهاند
دل نرم شد ز داغ و بر آن پتک غم زدند
آهنگرا! به دست تو آهن سپردهاند
تاریک نیست عاقبت پیله امید
پروانه را به آتش روشن سپردهاند
فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🌿
مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا رفت دیگرگون نخواهد شد
گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران
به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد
مراد من همین باشد که خاک پای او گردم
حدیث همنشینیها چه گویم چون نخواهد شد
مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان
وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد
تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض
که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد
#فیض_کاشان
مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا رفت دیگرگون نخواهد شد
گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران
به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد
مراد من همین باشد که خاک پای او گردم
حدیث همنشینیها چه گویم چون نخواهد شد
مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان
وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد
تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض
که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد
#فیض_کاشان
گه زاهد تسبیح به دستم خوانند
گه رندو خراباتی و مستم خوانند
ای وای به روزگار مستوری من
گر زانکه مرا چنانکه هستم خوانند
ابوسعید ۲۵۹
گه رندو خراباتی و مستم خوانند
ای وای به روزگار مستوری من
گر زانکه مرا چنانکه هستم خوانند
ابوسعید ۲۵۹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🌿
دل بی تو هوای می و میخانه ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد
آیینه چهداند که در او عکس رخ کیست؟
عاشق خبر از جلوهی جانانه ندارد
عشق تو چهداند که دل ما بهچهحالست؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
#نجیب_کاشانی
دل بی تو هوای می و میخانه ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد
آیینه چهداند که در او عکس رخ کیست؟
عاشق خبر از جلوهی جانانه ندارد
عشق تو چهداند که دل ما بهچهحالست؟
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
#نجیب_کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌿
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات، خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان، خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر توست
کاش جاوید بدان کوی مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عماد_خراسانی
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات، خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان، خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر توست
کاش جاوید بدان کوی مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️🌿
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شوددل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چترگل درسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
#حافظ
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شوددل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چترگل درسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید برگرده مگه نه؟
🌸🌿
و قشنگی صبح
نفس کشیدن موهای توست ...
تا عاشقانه هایم را
در باغ اندامت پهن کنم
و عشق را
زودتر از خورشید بر قلبت بتابانم
#شهاب_شهابی
و قشنگی صبح
نفس کشیدن موهای توست ...
تا عاشقانه هایم را
در باغ اندامت پهن کنم
و عشق را
زودتر از خورشید بر قلبت بتابانم
#شهاب_شهابی
دولت عشق
@Avayemehregan
دولت عشق
محمدرضاشجریان
• آهنگ:حسن یوسف زمانی
• شعر :حافظ
.
محمدرضاشجریان
• آهنگ:حسن یوسف زمانی
• شعر :حافظ
.
عشق، هࢪ جا ࢪو ڪند
آنجا خوش است
گࢪ بہ دࢪیا افڪند
دࢪیا خوش است....
گࢪ بسوزاند
دࢪ آتش، دلڪش است.
اۍ خوشا آن دل،
ڪہ دࢪ این آتش است....
#فࢪیدونمشیࢪی
عشق، هࢪ جا ࢪو ڪند
آنجا خوش است
گࢪ بہ دࢪیا افڪند
دࢪیا خوش است....
گࢪ بسوزاند
دࢪ آتش، دلڪش است.
اۍ خوشا آن دل،
ڪہ دࢪ این آتش است....
#فࢪیدونمشیࢪی
💕🌿
شوق مے از بهار گلاندام تازہ شد
پیوند بوسهها بہ لب جام تازہ شد
از چهرهٔ گشادهٔ سیمینبران باغ
آغوشسازے طمع خام تازہ شد
زان بوسههایتر ڪہ بہ شبنم ز گل رسید
امید من بہ بوسہ و پیغام تازہ شد
میلے ڪہ داشتند حریفان بہ نقل و می
از چشمڪ شڪوفهٔ بادام تازہ شد
از نوبهار، سبزهٔ مینا ڪشید قد
از آ ب تلخ مے جگر جام تازہ شد
داغے ڪہ بہ بہ خون جگر ڪردہ بود دل
از روے گرم لالهٔ گلفام تازہ شد
شب از شڪوفہ روز شد و روز شب ز ابر
هنگامهٔ مڪرر ایام تازہ شد
حاجت بہ رفتن چمن از ڪنج خانہ نیست
زینسان ڪہ از بهار در و بام تازہ شد
صائب ترا ز سردے دوران خزان مباد
ڪز نوبهار طبع تو ایام تازہ شد...
#صائب_تبریزی
شوق مے از بهار گلاندام تازہ شد
پیوند بوسهها بہ لب جام تازہ شد
از چهرهٔ گشادهٔ سیمینبران باغ
آغوشسازے طمع خام تازہ شد
زان بوسههایتر ڪہ بہ شبنم ز گل رسید
امید من بہ بوسہ و پیغام تازہ شد
میلے ڪہ داشتند حریفان بہ نقل و می
از چشمڪ شڪوفهٔ بادام تازہ شد
از نوبهار، سبزهٔ مینا ڪشید قد
از آ ب تلخ مے جگر جام تازہ شد
داغے ڪہ بہ بہ خون جگر ڪردہ بود دل
از روے گرم لالهٔ گلفام تازہ شد
شب از شڪوفہ روز شد و روز شب ز ابر
هنگامهٔ مڪرر ایام تازہ شد
حاجت بہ رفتن چمن از ڪنج خانہ نیست
زینسان ڪہ از بهار در و بام تازہ شد
صائب ترا ز سردے دوران خزان مباد
ڪز نوبهار طبع تو ایام تازہ شد...
#صائب_تبریزی
♥️🍃
اے در میان جانم ، گنجے نهان نهاده
بس نڪتههاے معنے ، اندر زبان نهاده
سر حڪیم ما را در شوق لایزالی
در من یزید عشقش پیش دڪان نهاده
در جلوهگاہ معنے معشوق رخ نموده
در بارگاہ صورت تختش عیان نهاده
از نیست هست ڪردہ، از بهر جلوهٔ خود
وانگہ نشان هستے بر بینشان نهاده
روحے بدین لطیفے در چاہ تن فگنده
سرے بدین عزیزے در قعر جان نهاده
خود ڪردہ رهنمایے آدم بہ سوے گندم
ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده
خود ڪردہ آنچہ ڪردہ، وانگہ بدین بهانه
هر لحظہ جرم و عصیان بر این و آن نهاده
بعضے براے دوزخ، بعضے براے انسانها
اندر بهشت باقے امن و امان نهاده
ڪس را درین میانہ چون و چرا نزیبد
هر ڪس نصیب او را هم غیبدان نهاده
عمرے درین تفڪر، از غایت تحیر
گوش دل عراقے بر آستان نهاده...
#عراقی
اے در میان جانم ، گنجے نهان نهاده
بس نڪتههاے معنے ، اندر زبان نهاده
سر حڪیم ما را در شوق لایزالی
در من یزید عشقش پیش دڪان نهاده
در جلوهگاہ معنے معشوق رخ نموده
در بارگاہ صورت تختش عیان نهاده
از نیست هست ڪردہ، از بهر جلوهٔ خود
وانگہ نشان هستے بر بینشان نهاده
روحے بدین لطیفے در چاہ تن فگنده
سرے بدین عزیزے در قعر جان نهاده
خود ڪردہ رهنمایے آدم بہ سوے گندم
ابلیس بهر تادیب اندر میان نهاده
خود ڪردہ آنچہ ڪردہ، وانگہ بدین بهانه
هر لحظہ جرم و عصیان بر این و آن نهاده
بعضے براے دوزخ، بعضے براے انسانها
اندر بهشت باقے امن و امان نهاده
ڪس را درین میانہ چون و چرا نزیبد
هر ڪس نصیب او را هم غیبدان نهاده
عمرے درین تفڪر، از غایت تحیر
گوش دل عراقے بر آستان نهاده...
#عراقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸🍂
ندهد هيچ گلى عطـر خوش بوے تو را
نفـروشم بــہ جهـان پیـچشے از موے تو را
نـاز ِچشمانِ تــو دل بردہ ، بـہ جان ِتو قسم
خوش ڪشیدہ است خدا آن خم ابروے تورا
هیچـڪس جـاے تــو را پـر نڪند هیـچ زمان
ڪـار من نیـست فــراموش ڪنـد روے تــو را
آن زمان غصہ سفر ڪرد از این جان ڪہ لبم
بوسہ زد چشم و لب و شانہ و بازوے تو را
من اگــر اهـلِ محبـت شدہ ام لطف تو بود
چون گرفتہ است وجودم همہ ے خوے تو را
خـواستـم دل نـدهم ، دل نسپارم بہ ڪسے
عــاجـزم وصف ڪنـم قدرت جــادوے تو را
شـاعـر چشم دل آراے تــو شد سنگ صبور
تـا بـہ تصویـر ڪشد قـــامت دلجــوے تو را...
#جواد_الماسی
ندهد هيچ گلى عطـر خوش بوے تو را
نفـروشم بــہ جهـان پیـچشے از موے تو را
نـاز ِچشمانِ تــو دل بردہ ، بـہ جان ِتو قسم
خوش ڪشیدہ است خدا آن خم ابروے تورا
هیچـڪس جـاے تــو را پـر نڪند هیـچ زمان
ڪـار من نیـست فــراموش ڪنـد روے تــو را
آن زمان غصہ سفر ڪرد از این جان ڪہ لبم
بوسہ زد چشم و لب و شانہ و بازوے تو را
من اگــر اهـلِ محبـت شدہ ام لطف تو بود
چون گرفتہ است وجودم همہ ے خوے تو را
خـواستـم دل نـدهم ، دل نسپارم بہ ڪسے
عــاجـزم وصف ڪنـم قدرت جــادوے تو را
شـاعـر چشم دل آراے تــو شد سنگ صبور
تـا بـہ تصویـر ڪشد قـــامت دلجــوے تو را...
#جواد_الماسی