Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
355847 - Telegram Web
Telegram Web
🌾🌺


به رویم باز کن میخانهء چشمی که بستی را
ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را

نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را

شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:
فرافتادن "ما" آبرو بخشید پستی را

در این بازار بی‌رونق، من آن ساعت شدم محتاج
که با "ثروت" عوض کردم غنای "تنگدستی" را

به تن تبعید شد روحِ عدم‌پیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟

.
#فاضل_نظری
 
آمدي چشمی به چشمم دوختی 



اي كه آتش در دلم افروختی . . .


 

فروغ_فرخزاد
1
ترسم دلش برنجد از من وگرنه هر شب
صد ناله می‌فرستم با بادِ بامدادی

#فروغی_بسطامی
🍃
🍃❤️


سینه خواهم شَرحه شَرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش

من به هر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💕🌼


دلا چه دیده فروبسته‌ای؟
سپیده دمید...

سری برآر که خوش
عالمی‌ست عالمِ صبح

طالب_آملی
👍1
🍃🤍


ﻣﺮﺍ ﻋﻈﯿﻢﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟُﺴﺘﺠﻮﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﮔﻢﺷﺪﻩ ﺑﺮﺧﯿﺰﻡ

#احمد_شاملو
🤍🍃


نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را
شمع بتوان ریخت از خاکستر پروانه ها

هر چه گویند آشنایان سخن، منت به جان!
نیستم من مرد تحسین سخن بیگانه ها

خال را در دلربایی نسبتی با زلف نیست
داغ دارد دام را گیرایی این دانه ها


#صائب_تبریزی
تمام روز و شبش غرق در ملال شده
دلی  که دم‌نزده ,بغض کرده , لال شده

من‌آستانه صبرم کم است باور کن
همین دو روز سکوتت هزار سال شده

به لطف پنجره ی مات خانه ات حتی
امید دیدنت از دور هم محال شده

پرنده ایی شده ام در قفس که بال و پرش
برای جان پر از حسرتش وبال شده

من و تو عاشق و تقدیر سخت بی منطق
چه بغض ها که در این عاشقانه چال شده

چه دین مسخره ایی آنکه دوستش داری
به تو حرام و به بیگانه ایی حلال شده

به لطف گریه برای تو چند وقتی هست
نوشته های زمختم کمی زلال شده

خلاصه فکر جدایی نباش، این شاعر
مگر به خواب ببینی که بی خیال شده

#سجاد_صفری_اعظم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت

شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت

تو آسمان آبي آرامو روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو

#فریدون_مشیری
اگر این شکر ببینند محدثان شیرین
همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان

همه شاهدان عالم به تو عاشقند سعدی
که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان


#سعدی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💕🌿


شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل، که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت

چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت

#حافظ
Sareban
TEYMUR
تصنیف :
ای ساربان
اوخویور :
تیمور.مصطفی.یئو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرح غزل شمارهٔ ۴۸۵ حافظ
                       

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

بوی یک‌رنگی از این نقش نمی‌آید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی

سفله‌طبع است جهان، بر کَرَمَش تکیه مکن
ای جهان‌دیده، ثباتِ قدم از سفله مجوی

دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی

شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی

روی جانان طلبی، آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی

گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی

گفتی از حافظ ما بوی ریا می‌آید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی


#حافظ
نه هر حریف شبانه ، نشان یاری داشت
بدان نشانه که من دانم و تو ، یار تویی

برای من ، تو زمانی ، نه روز و شب ، آری
که دیگران گذرانند و ماندگار تویی


#حسین منزوی
مشنو که مرا از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد

لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟
خرسندی عاشقان ضروری باشد

#سعدی
👍1
🌿🌾


"ای دل شِکایَت‌ها مَکُن، تا نَشْنَود دِلْدارِ من
ای دل نمی‌ترسی مَگَر از یارِ بی‌­زِنْهارِ من

ای دل مَرو در خونِ من، در اشکِ چون جَیحونِ من
نَشْنیده‌یی شب تا سَحَر آن ناله‌های زارِ من

یادت نمی‌آید که او، می‌کرد روزی گفت‌وگو؟
می‌گفت بَس دیگر مَکُن اندیشهٔ گُلْزارِ من

اندازهٔ خود را بِدان، نامی مَبَر زین گُلْسِتان
این بَس نباشد خود تو را، کآگَهْ شوی از خارِ من؟

گفتم اَمانَم دِهْ به جان، خواهم که باشی این زمان
تو سَردِه و من سَرگِران، ای ساقیِ خَمّارِ من

خندید و می‌گفت ای پسر آری، وَلیک از حَد مَبَر
وان‌گَهْ چُنین می‌کرد سَر، ای مَست و ای هُشیارِ من

چون لُطف دیدم رایِ او، افتادم اَنْدَر پایِ او
گفتم نباشم در جهانْ گَر تو نباشی یارِ من

گفتا مَباش اَنْدَر جهان، تا رویِ من بینی عِیان
خواهی چُنین، گُم شو چُنان، در نَفیِ خود دان کارِ من

گفتم مَنَم در دامِ تو، چون گُم شَوَم بی‌جامِ تو
بِفْروش یک جامَم به جان، وان‌گَهْ بِبین بازارِ من"

مولانای جان
🌺🌿🌺


در نبودت دل من قبله ی حاجات نداشت
تو نبودی و لبم قصد مناجات نداشت

من که آرامشم از دیدن تو سر می رفت
کاش آن دیده ی تو این همه آفات نداشت

من که تنها به گناه غم تو خون خوردم
من اسیر تو شدم اینکه مکافات نداشت

منم آن گندم در دست تو هنگام هبوط
که به جز همسفری با تو مباهات نداشت

تو خودِ معجزه و قدرتِ خلقَت هستی
با وجود تو خدا حاجت اثبات نداشت

#علی_نیاکوئی_لنگرودی
وقتی نابغه حقیقی در دنیا پیدا می‌شود،
می‌توانید او را از این نشانه‌ بشناسید:
تمام ابلهان علیه‌اش متحد می‌شوند.

"#جان_کندی تول" “
بُرشی از کتاب اتحادیه ابلهان”
‌‌‌‌🍃🌸



به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بی‌گَه

کز آن راهِ گران قاصد، خبر دشوار می‌آورد


#حافظ
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
2025/07/11 22:44:17
Back to Top
HTML Embed Code: