Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
359946 - Telegram Web
Telegram Web


به‌جز وصالِ تو هیچ از خدا نخواسته‌ایم
که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو..

#فروغی_بسطامی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿


روشن ز نور صدق بود جان صبحگاه
بی وجه نیست چهره خندان صبحگاه

ز انجم سپهر زر همه شب جمع می کند
بهر نیاز مقدم سلطان صبحگاه

عمر ابد که یافت ز آب حیات، خضر
یک مد نارساست ز دیوان صبحگاه

گر خضر یافت زندگی از آب زندگی
عالم حیات یافت ز احسان صبحگاه

چون آب خضر نیست سیه کاسه و بخیل
عام است فیض چشمه حیوان صبحگاه

از نور صدق، دیده شوخ ستارگان
گردید محو چهره تابان صبحگاه

بادام چشم را به شکر غوطه ها دهد
قند مکرر لب خندان صبحگاه

آید ز فیض صدق طلب بی مزاحمت
گرم از تنور سرد برون نان صبحگاه

چون مغز پسته غوطه به تنگ شکر دهد
طوطی چرخ را شکرستان صبحگاه

تا از شفق نگشته به خون شیر او بدل
بردار کام خویش ز پستان صبحگاه

««وقت طلوع  را به شکرخواب مگذران»»
««چشم آب ده  ز شمسه ایوان صبحگاه»»

زنهار رومتاب ازین آستان که هست
چرخ از ستاره، ریزه خور خوان صبحگاه

فریاد مرغکان سحرخیز این بود
کای خوابناک، جان تو و جان صبحگاه!

در دیده تو پرده خواب دگر شود
خالی اگر کنند نمکدان صبحگاه

صائب رخ گشاده بود مشرق امید
کوته مساز دست ز دامان صبحگاه
 
#میرزا -محمد علی -صائب -تبریزی
.

چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن
چه باشد ناز معشوقان به جز بیگانگی کردن

ز هر ذره بیاموزید پیش نور برجستن
ز پروانه بیاموزید آن مردانگی کردن

چو شیرمست بیرون جه نه اول دان و نه آخر
که آید ننگ شیران را ز روبه شانگی کردن

سرافراز است که لیکن نداند ذره باشیدن
چه گویم باز را لیکن کجا پروانگی کردن

به پیش تیر چون اسپر برهنه زخم را جستن
میان کوره با آتش چو زر همخانگی کردن

گر آب جوی شیرین است ولی کو هیبت دریا
کجا فرزین شه بودن کجا فرزانگی کردن

تویی پیمانه اسرار گوش و چشم را بربند
نتاند کاسه سوراخ خود پیمانگی کردن

اگر باشد شبی روشن کجا باشد به جای روز
وگر باشد شبه تابان کجا دردانگی کردن

#حضرت -مولانا

خویش را گم کرده‌ام بعد از تو در آوار خویش
رحم کن! می‌ترسم از تنهایی بسیار خویش...

#حسین_دهلوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁🌿


در منزل وصل ، توشه‌ای نیست مرا
وز خرمن عشق ، خوشه‌ای نیست مرا

گر بگریزم ز صحبت نااهلان
کمتر باشد که گوشه‌ای نیست مرا



🍁🌿
#سنایی
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!

#فریدون_مشیری
گل خواهد کرد از گل ما
خاری که شکسته در دل ما

از کوی وفا برون نیائیم
دامن‌گیر است منزل ما


#هاتف_اصفهانی
.

بی‌کدورت نیست هرجا محرمی یا غافلی‌ست
زندگانی هرچه باشد زحمت آب وگلی‌ست

آنچه از نقش رم و آرام امکان دیده‌ای
خاک‌کلفت مرده‌ای یاخون حسرت بسملی‌ست

شوق حیرانم چه می‌خواهدکه در چشم ترم
جنبش مژگان لب حسرت نوای سایلی‌ست

لاله‌زار و شبنمستان محبت دیده‌ایم
محو هر اشکی‌، نگاهی‌، زیر هر داغی دلی‌ست

شعله‌کاران را به خاکستر قناعت‌کردن است
هرکجاعشق است‌دهقان سوختن هم‌حاصلی‌ست

چشم تا برهم زنم نقش سجودت بسته‌ام
اشک بیتابم‌، سراپایم جبین مایلی‌ست

حسرت دل را علاج از نشئهٔ دیدار پرس
خانهٔ آیینه‌قفلش آرزوی مشکلی‌ست

مقصد آرام است ای‌کوشش مکن آزار ما
بی‌دماغان طلب را جاده هم سر منزلی‌ست

عقل را در ضبط مجنون آب می‌گردد نفس
عشق‌می‌خنددکه‌اینجا رفتن ازخود محملی‌ست

از هجوم جلوه آخر بر در حیرت زدیم
حسن چون توفان‌کندآیینه‌گشتن ساحلی‌ست

قدردان بحرگوهرخیز غواص است بس
درد می‌داند که در هرقطرهٔ خونم دلی‌ست

بیدل از اظهار مطلب خون استغنا مریز
آبرو چون موج پیداکرد تیغ قاتلی‌ست

#میرزا -عبدالقادر -بیدل -دهلوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿


من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه کوه
صحبت چلچله ها را با صبح
نبض پاینده هستی را در گندم زار
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل
همه را می شنوم
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم...
ای همه پاکی وخوبی ....


#فریدون_مشیری
👌2
این حضور عاشقان است و سماع
صحبت صاحبدلان است و سماع

حضرت مستان خاص الخاص او
مجلس آزادگانست و سماع

یار با ما در سماع معنوی
این معانی را بیان است و سماع

گر دوای درد می جوئی بیا
درد دل درمان جان است و سماع

در حریم کبریای عشق او
های و هوی عاشقان است و سماع

هر که را ذوقی است گو در نه قدم
جان سید در میان است و سماع


حضرت شاه نعمت‌الله ولی
👏1
چنان گشتم ز مستی و خرابی
که خاکی را نمی‌دانم ز آبی
در این خانه نمی‌یابم کسی را
تو هشیاری بیا باشد بیابی
همین دانم که مجلس از تو برپاست
نمی‌دانم شرابی یا کبابی
به باطن جان جان جان جانی
به ظاهر آفتاب آفتابی
از آن رو خوش فسونی که مسیحی
از آن رو دیوسوزی که شهابی
مرا خوش خوی کن زیرا شرابی
مرا خوش بوی کن زیرا گلابی
صبایی که بخندانی چمن را
اگر چه تشنگان را تو عذابی
بیا مستان بی‌حد بین به بازار
اگر تو محتسب در احتسابی
چو نان خواهان گهی اندر سؤالی
چو رنجوران گهی اندر جوابی
مثال برق کوته خنده تو
از آن محبوس ظلمات سحابی
درآ در مجلس سلطان باقی
ببین گردان جفان کالجوابی
تو خوش لعلی ولیکن زیر کانی
تو بس خوبی ولیکن در نقابی
به سوی شه پری باز سپیدی
وگر پری به گورستان غرابی
جوان بختا بزن دستی و می‌گو
شبابی یا شبابی یا شبابی
مگو با کس سخن ور سخت گیرد
بگو والله اعلم بالصواب
   
دیوان شمس
1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🌿🌿


ای که می گویی مسلمان باش و می خواری مکن
ای که خود گفتی مکن می خوارگی، آری مکن

هرچه میخواهی بکن , اما ریا کاری مکن
می بخور منبر بسوزان ،مردم آزاری مکن

مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن
خود گرفتاری و مردم را گرفتار، گرفتاری مکن

گر نمی خواهد پریشان باشد، اصراری مکن
من خوشم، شادم نمی خواهم، جز این کاری کنم

من نمی خواهم بجای خوش بودن ، زاری کنم
سر خوشم ،تا مهربانی در دلم ،جاری کنم

زاهدا خوش باش و خندان , پیش ما زاری مکن
می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن،،،





#خیام
💕🌿




ماییم که اصل شادی و کانِ غمیم
سرمایه‌ی دادیم و نهادِ ستمیم

پستیم و بلندیم و فزونیم و کمیم
آیینه‌ی زنگ‌خورده و جام جَمیم



💕🌿
#رباعی‌خیام
خُرم آن روز که باز آیی و سعدی گوید:

آمدی وَه که چه مشتاق و پریشان بودم

#سعدی
#صیاد

روی کردی ، خویشتن از یاد رفت ..
تار و پود هستی ام بر باد رفت ،

مستحق بودم به وصلت ای صنم ...
روز وشب از سینه ام فریاد رفت ،

شور شیرین در دلم گل کرده بود ..
درد شیرین ماند و ان فرهاد رفت ،

در لبم صدها هزاران قصه بود ...
اه از .. عشقی که ، با بیداد رفت ،

میشکفتم در خزان با یاد تو ...
از جفایت  ریشه از بنیاد رفت ،

خود به دامش امدیم با رای دل ...
ای عجب از بخت ما ، صیاد رفت ،

یار ما فرمود عشق همزاد ماست ....
یار در دل ماند و ان همزاد رفت ،

نقل و شعر شکّرین در سینه بود ...
هر دو از خاطر گذشت و یاد رفت ،

ای صبا گر یار ما دیدی بگو ...
حاصل #راحم همه بر باد رفت ،

شعر  👇👇



#راحم__تبریزی
.

کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو
بدین بهانه سیه کرد روزگار مرا

ربود هوش مرا چشم او به سرمستی
که چشم بد نرسد مست هوشیار مرا

#فروغی_بسطامی
داریوش - جنگل جاری
@moziku
داریوش
بوی گیسو/علیرضا قربانی
@AlirezaGhorbaniFan

بوی گیسو

علیرضا قربانی

شاعر: واقف لاهوری
آهنگساز: حسام ناصری


فکر زنجیری کنید ای عاقلان!!!
بوی گیسـویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشـــــنارویی مرا دیوانه کرد

ای مسلمانان به فریادم رسید
طفل هندویی مرا دیوانه کرد
میزنم خود را به آتش بی‌دریغ
آتشــین‌خویی مرا دیوانه کرد

از حرم ، لبـیک‌گویان می‌روم
جذبـه‌ی کویی مرا دیوانه کرد
واقف از میخانه و مسجد نیَم
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد
با فکر او چو سر بگریبان فرو کنم
تشریح زلف خم بخمش موبمو کنم

دهقان بهر زمین که نشاند نهال تاک
منهم بخاک، تخم کدوئی فرو کنم

از تیغ ابروی تو زبس زخم خورده ام
جرأت نمی کنم که بمحراب رو کنم

هرگز مراد من بحصول آشنا نبود
در زیر تیغ عمر ابد آرزو کنم

از عقل های کهنه و نو خرمنی شود
گر آستان میکده را رفت و رو کنم

گردد بزیر خاک سکندر زشرم آب
دل را اگر بآینه اش روبرو کنم

دشنام و بوسه هر چه عوض می دهی بده
حاشا که با تو بر سر دل گفتگو کنم

بر صید دیگری نظری کی فتد، که من
در سر نگنجدم که گل چیده بو کنم

خواهی نشان تیر شوم یا غلاف تیغ
با هر ستم که مصلحت تست خو کنم

با تیغ جور ناوک لطفی کلیم هست
تا چاکهای سینه به پیکان رفو کنم



کلیم کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


💕🌿


‍می رسد غم‌های بی‌پایان
به پایان، غم مخور
بر دلِ بی‌تاب خواهد شد گلستان،
غم مخور
صبحِ امیدی که پنهان است در
دل‌های شب
می‌شود طالع از آن چاکِ گریبان،
غم مخور

صائب_تبریزی

2025/07/09 22:11:52
Back to Top
HTML Embed Code: