Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
همیشه فکر میکردم مسجد خانه ی خداست و کلیدش به دست کسانی است که میخواهند مسجدی تربیت کنند. راستش را بخواهید در شروع فعالیت تبلیغی طلبگی مان در شهرری ، در خیلی مساجد را زدیم اما همیشه با هیئات امنایی مواجه شدیم که برایشان فقط وعده های نماز مهم بود و با حضور کودکان و نوجوانان مخالف بودند.
این شد که ما همیشه برای کارهای تربیتی مان خانه ای را اجاره می کردیم یا دست به دامان خیری می شدیم.
.
اکنون ده سال از فعالیت مجموعه مادر و کودک حسنات می گذرد. شروعش با خانه خودمان بود. بعد ها که کار بزرگ تر شد ، خانه ای اجاره کردیم. کمی که پیش رفتیم خیرینی که پول اجاره را داده بودند را پس گرفتند و ما مشکل جدیدی را تجربه کردیم. هر سال به در خانه خدا می رفتیم که بارالها ما که جز تو کسی را نداریم و خودت کمک مان کن و در ناامیدی ها پنجره ی امیدی باز میشد و ما هر سال به مکانی کوچ می کردیم. یادم هست وقتی شروع کردیم حرفی از مهد مادر و کودک نبود ، دغدغه ام این بود این ساختار اسلامی را گسترش دهیم اما الان که نگاه میکنم این مدل خیلی گسترش پیدا کرده است و آقای وزیر آموزش و پرورش چند هفته پیش اولین مجوز مهد مادر و کودک را به نام حسنات امضا کردند و رسماً این مدل در نظام تعلیم و تربیت ما وارد شد.
.
از سال گذشته با کمک دوستان، وقتی که از همه جا ناامید بودیم ، مسجدی را پیدا کردیم که آماده بود ما را میزبانی کند. ما هم خوشحال تر از همیشه که بالاخره کار تربیتی مان را به خانه خدا آورده ایم و چه برکتی از این بیشتر. دیگر میشد به بچه ها گفت ، بچه مسجدی. هر وقت کودک و مادر میخواستند از خانه حرکت کنند و کودک سوال می کرد مامان کجا می ریم؟ پاسخ می‌شنید ، می رویم مسجد و این چقدر برای ما لذت بخش بود.
.
پدرم همیشه می‌گفت ما مسجد می سازیم اما کمتر به فکر ساختن مسجدی هستیم. تلاش کنید مسجدی بسازید. این شد که برای ما این توفیق خیلی گران قیمت بود.
.
اما انگار این توفیق هم ماندگار و مستمر نبود و امشب با تصمیم هیأت امنا وقتی برای شروع سال جدید فعالیتی و شروع تربیت سرباز برای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده می شدیم نیمی از مکان ما گرفته شد که خادم بهره ببرد و عملا دیگر فعالیت مان در مسجد قابل تحقق نیست و پایان حضورمان در این مسجد با برکت است. ما که به این تغییرات عادت کردیم و یادمان نمی آید روزی بدون مشکل بوده باشیم، اما فکر میکنم اگر فقط مشکل هیئت امناء مساجد را حل کرده بودیم ، مشکل مکان فعالیت خیلی از مجموعه های فرهنگی مردمی حل شده بود.
.
مسجد همیشه خانه ی خداست اما حیف کلید دارش نمی داند باید مسجدی تربیت کرد.
حامد تقدیری
@hamedtaghdiri
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
وقتی بنای قلبی ات رضایت رهبر انقلاب اسلامی باشد و یقین داشته باشی که رضایت او در مسیر رضایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است ، دیگر سر از پا نمیشناسی. برایت سختی کار مهم نیست، نشدنی ها شدنی می‌شود ، دنبال حواشی نمی روی و همه کاری می‌کنی تا سربازی خیمه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را انجام بدهی.
.
دولت سیزدهم برای من فرصتی بود که آقای دکتر مخبر را از نزدیک بشناسم. فرماندهی که در پشت این آرامش ظاهری اش طوفانی به پاست. حرکت و مجاهدت را میتوانی در کلمه کلمه ی روایت های پر فراز و نشیبش بشنوی.
.
سالروز امامت امام عصر عجل الله فرصتی شد تا خدمت ایشان برسیم و خدا قوتی بگیم و پای بخش کوچکی از دریای روایت هایشان بنشینیم. اینکه ما را تا دم آسانسور یا آخرین درب خروج بدرقه کنند حکایت هر جلسه ماست که ما را شرمنده تواضع شان می کنند.
توجه ایشان به حضور جوانان و میدان دادن برای تربیت مدیران آینده انقلاب اسلامی در روایت هایشان نیز پر رنگ است. از همان وقتی که دراستانداری خوزستان بودند و تلاش می کردند کانون های تربیتی کودکان و نوجوانان در مساجد پر رنگ شود تا ستاد اجرایی فرمان امام و نقش هایی که مدیران جوان این مجموعه داشتند.
.
آقای دکتر مخبر با جان و دل همراه رییس جمهور شهید بودند. این را میشود از حرف هایشان به خصوص وقتی نام رییس جمهور شهید را می آورند با اعماق وجود درک کرد. هر وقت یادی از ایشان می کنند اشک در چشمان شان حلقه می زند و تکرار می کنند آقای تقدیری حیف شد. خیلی حیف شد.

روایت های خوب بسیاری داشتند. از جمله گفتند : هفتاد روز آخر دولت برای من هفتاد سال گذشت .
جویا شدم چی شد که فکر میکنید برای شما اینقدر سخت بوده؟
فرمودند: سختی دوری حاج آقا خودش درد کمی نبود ، برگزاری مراسمات و حضور پر شور مردم را هم داشتیم. گزارشاتی آمده بود که تعدادی تیم تروریستی وارد ایران شده اند که در مراسمات آسیب وارد کنند و از تعداد زیاد تیم ها که دستگیر شده بودند چند تیم معلوم نبود کجا هستند و نگرانی ها بسیار زیاد بود.
حضرت آقا هم فرموده بودند ارتباطات بین الملل و کارهایی که مانده باید تمام شود . این دستور موجب شد که تلاش کنیم راه یکساله تا پایان دولت را با سرعت در این هفتاد روز طی کنیم و با بیش از پنجاه رییس از کشورهای مختلف صحبت و جلسه داشتم و فقط با آقای پوتین پنج بار صحبت کردم که خیلی پیگیری این موارد سخت بود. آماده سازی انتخابات سالم و حواشی آن و نگه داشتن دلار و تأمین مایحتاج مردم از جمله مواردی بود که روزانه باید پیگیری میشد. فرمودند خیلی روزها فرصت نمیشد بیشتر از دو ساعت استراحت کنم و آن هم در دفتر می ماندم که فرصت منزل رفتن نبود.
.
آقای دکتر مخبر اهل روایت کردن نیستند، ما هم با اصرار و سوال پای روایت های ایشان می‌نشینیم. و چقدر در انقلاب اسلامی مردان و زنان و جوانان مجاهدی را داریم که رضایت فرمانده برایشان اصل است و پای فراز و فرود های انقلاب اسلامی نشسته اند و ما خبری از روایت هایشان نداریم.
امروز را به همه شان تبریک عرض میکنم.
حامد تقدیری
@hamedtaghdiri
نهم ربیع الاول ۱۴۴۶
ما چرا اسرائیل را نمی زنیم؟!
من به نظرم مشکل ما دقیقا جهاد تبیین است.
ما جهاد تبیین را جهاد نمی دانیم، نهایتا یک کار تبلیغی می دانیم.
مسئولان ما و مردم ما در یک چرخه ای هستند که جهاد تبیین عامل عدم عمل به وظایف است.
مسئولان فکر می کنند اگر زدند و اسرائیل مثل لبنان نسبت به ایران عمل کرد ، که هم دستگاه و بیسیم بیشتری دارد و هم عرصه های نفوذ قوی تر دارد ، چه کنند ؟
طراحی گام اول برایشان راحت است، مشکل این است اسراییل ثابت کرده که هم اولی را می زند و هم اگر جواب دادی، آن را جواب می دهد و ادامه می دهد و تمامی ندارد. ( چیزی که حضرت آقا قبلا به آنها گفته بود که شما شروع می کنید اما شما تمام نمی کنید).
آنها این را به مسئولین ما نشان دادند.
.
از طرفی ابعاد اثرگذاری اسرائیل خیلی پیچیده شده و این را همه درک کردند و نمی دانند او چه خواهد کرد و این ترور ها هم نشان اشراف اطلاعاتی و نفوذ است.
.
از طرف دیگر و مهمتر نگران مردم در صورت آسیب پذیری هستند. بچه های حزب الله چون آمادگی جنگ داشتند، شاید جلوی نابینایی و مجروحیت صبوری کردند، اما مردم ایران معلوم نیست اکنون پای مقاومت و ایستادگی بمانند.
( اینجا عامل مهم ضعف جهاد تبیین ماست)
.
از طرف دیگر ما فلسطین را درست روایت نکردیم. مثلا در سالروز حاج قاسم بیش از هشتاد نفر به شهادت رسیدند اما ما فقط دختر گوشواره قلبی کاپشن صورتی را یادمان هست چون روایت داشت. حتی روی پاسخ موشک هم نام او را نوشتیم.
اگر همه را روایت می کردیم چه میشد ؟
.
ما شهدا و فلسطین و مقاومت را گزارش می کنیم ، نه «روایت» .
ما جهاد تبیین را درست باور نکردیم و جهاد فرض نکردیم و الا ، الان برای شروع مدارس و بخشی از جهاد تبیین مدارس مون فکری داشتیم.
جهاد تبیین ، یک جهاد است، یک جنگ واقعی ، با همه ی ابزار های ما. آن موقع با جهاد تبیین حتی مسئولین غیر همراه را میشد به خط کرد.
.
خدایا ما را مجاهد آفریدی، ما را مجاهد تربیت کن و با خون مجاهدت در زمانی که رضایت آقا رسول الله را کسب کرده ایم بمیران.
@hamedtaghdir
حامد تقدیری
۳۱ شهریور در سالروز دفاع مقدس و میلاد آقا رسول الله و امام جعفر صادق علیهما السلام.
بروید و آقا رسول الله رو خوشحال کنید.
.
این جمله استاد در گوش ما نقش بسته است. این را وقتی می فرمودند که می‌خواستیم وارد عرصه ی تبلیغی شویم که سختی های بسیاری داشت، یا وقتی از غربت ها ، بی پولی ها و مشکلات گله خدمت استاد آورده بودیم ، دلگرم مان می کردند و می فرمودند بروید و آقا رسول الله رو خوشحال کنید.
.
راستش را بخواهید این جمله نگاه مان به فعالیت در میدان را عوض کرد. همان موقع که سختی ها صبر مان را لبریز کرده بود و با این جمله جان تازه ای می گرفتیم و از نو شروع می کردیم.
.
نام آقا رسول الله با تنهایی و سختی و فشار ها گره خورده است. این سختی از ابتدای تولد با جدایی از مادر و تنهایی در بیابان شروع شد. در شعب ابی طالب که خرماها دهان به دهان میشد و فشار ها به اوج رسیده بود ، او سرشار از امید به معشوق هستی بود و ایستادگی می کرد.
.
«این خانه ، خانه ی توست و ما همه عیال تو ایم.» این را عبدالمطلب وقتی سپاه ابرهه به دروازه مکه رسیده بود، به درگاه الهی عرض کرد. همان موقع که همه گریخته بودند و هیچکس را یارای مقابله با سپاه فیل نبود. همه ی خانواده آقا رسول الله از عبدالمطلب تا آمنه و ابوطالب می دانستند ، این راه همه اش سختی و ایستادگی است.
.
آقا رسول الله با همه وجود به لطف و مهربانی خدا ایمان داشتند. در همه ی سختی ها و مجاهدت ها ، چشم به رضای خدا دوخته بودند و چنان برای عیال خدا از جان مایه می‌گذاشت که تاریخ در ثبتش کم آورده است.
.
استاد ما را به رضایت آقا رسول الله توجه می داد ، تا بدانیم این سختی ها هیچ است، تا بدانیم ما هم در این جهان هستی هیچیم و همه خداست و لطف بی پایان او.
استاد بارها تأکید کرد صبور باش و تنها و سربزیر و سخت. تا می توانی در این دنیا توشه خدمت بردار و عمر را غنیمت بشمار که توفیق این سختی ها، روزی مدام نیست و هر که ناشکری کرد ، محروم شد و هر که قدردان بود ، همسفره آقا رسول الله شد و به شهادت رسید.
.
و امروز فلسطین و جبهه مقاومت میدان رضایت آقا رسول الله است. ایستادگی در مقابل همه ی جبهه اصحاب فیل ها و ابرهه ها.
.
دلمان می خواهد برویم و آقا رسول الله را خوشحال کنیم..
.
حامد تقدیری
@hamedtaghdiri
۳۱ شهریور ۱۴۰۳ مصادف با میلاد با سعادت آقا رسول الله و امام جعفر صادق علیهما السلام
#تجربه
وقتی در یک جایگاه ستادی قرار می گیری، تلاش می کنی افراد و مجموعه های بیشتری را برای اهدافت، همراه کنی.
ستاد ملی روایت پیشرفت برای ما فرصتی بود که بعضی از این موارد را تجربه کنیم و برای آن فکر کنیم:

راهبری الگویی و فکر نو
مجموعه هایی که خلاقیت دارند و دنبال فکر نو هستند را با مدل یا فکر جدید همراه می کردیم. خودشان کار را ادامه می دادند.

راهبری کارنامه ای
در این مدل شاخص ها به دستگاه ها داده میشد و تلاش میشد با رصد و ارزیابی کمک کنیم میزان رشد خودشان را ببیند. ( تلاش می‌کنیم مچ گیری نباشد و کمک کننده باشد و از این جهت نامش را انعکاس قرار دادیم.)

راهبری چشم و هم چشمی
این مدل راهبری در همه جواب نمی دهد. در مجموعه هایی که پول یا قدرت دارند و دوست دارند جایگاه شان در اذهان حفظ شود جواب می دهد. کاری را با رقیب پیش می بردیم و به بقیه با آب و تاب نشان می دادیم و تلاش می کردیم برایش تبیین کنیم که از میدان عقب نیفتد.

راهبری با نیروهای دغدغه مند و بازیگران آزاد
در مجموعه ها افرادی هستند که دغدغه دارند اما خیلی نقشی ندارند. اگر برای این افراد نقشی تعریف کنیم میبینیم که با دغدغه وارد می‌شوند و کار را در دستگاه خودشان دنبال می کنند. مشاوران بانوان ، مشاوران و دستیاران و... از جمله این افراد بودند.

راهبری افراد اثرگذار
باید در هر دستگاه افراد اثرگذار را پیدا کرد و تلاش کرد او را فتح کرد. فتح او می‌تواند همه ی دستگاه حتی مدیر عالی مجموعه را همراه سازد.

راهبری هم آموزی
با بعضی از افراد باید هم مسیر شد. باید برویم با هم بیاموزیم که چه کنیم. آنها حاضر نیستند ما را بالاتر ببینند. این هم آموزی و مسیری که طی می‌شود آرام او را برای همراهی آماده می کند.

راهبری انسی و رفاقتی
بعضی ها با کار و برنامه و دغدغه همراه نمی شوند. باید در آنها بذر رفاقت و انس را کاشت. از حالشان جویا شد و برایشان هدیه فرستاد و اتفاقا تا مدتی هیچ کاری از آنها درخواست نکرد.

راهبری رودربایستی ، پیگیری مستمر
مجموعه ها به جهت کثرت کار ، کارها را دنبال نمی کنند. پیگیری های مستمر به جهت اینکه مجبور است پاسخ های متفاوت بدهد ، تا حد زیادی کار را پیش می برد.

راهبری محتوا با جمع آوری و اشتراک گذاری محتوا ( مرجع محتوایی)
در این بخش باید مرجع محتوا بود. باید تلاش کرد همه ی آنچه مخاطب نیاز دارد را تو داشته باشی و برای بهره برداری از آن به تو مراجعه کند. مرجع اطلاعات، اخبار ، محتوا ، برنامه ها ، دستورات ، قوانین و .. بودن.
حامد تقدیری
@hamedtaghdiri
۶ مهر ۱۴۰۳
ما قیام میکنیم..
.
در ذهن همه مان جمله حاج قاسم نقش بسته که فرصتی که در بحران ها هست را جدی بگیریم. ما می توانیم از بحران ها برای رشد و تعالی اسلام عزیز و انقلاب اسلامی بهره بگیریم.
.
یادتان هست بحران کرونا با ما کاری کرده بود که اموات عزیز مان را غسل نمی دادیم و برای دفن نگران بودیم؟! یادتان هست حتی خرید نمی کردیم یا در تعامل با دیگران با سختی زیادی مواجه بودیم؟! همان موقع که کرونا همه ی ما را گرفتار کرده بود، قیام کردیم. شستشوی خیابان ها، خدمت به بیماران ، تغسیل و تدفین اموات ، تولید نیازهای مردم بخشی از قیام همه ما بود.
یادم هست خانواده ما هر روز مقدار زیادی آب هویج می گرفت و کار ما توزیع بین بیماران بود و همه ی خانه ها سنگر قیام شده بود.
.
نمی دانم سیل لرستان و خوزستان را یادتان هست؟! وقتی سیل همه ی زندگی ها را از بین برده بود و بحران اسکان و خوراک و ادامه ی بحران جدی بود، همه ی ما قیام کردیم. از موانعی که با کیسه های خاکی در مسیر سیل خوزستان ایجاد می کردیم تا شستشو و تمیز کردن منزل مردم و خدمت رسانی درمانی و خوراکی و خدماتی.
.
حتی در همین دفاع مقدس که ما سیم خاردار هم نداشتیم چه برسد به سلاح ، همه مان قیام کردیم و هشت سال ایستادیم.
.
انقلاب اسلامی پر است از این قیام ها. اصلا خود انقلاب اسلامی هم قیام مردم بود. وقتی هم که قیام کردیم، فرقی بین مرد و زن و پیر و جوان و کودک ، روحانی و کارمند و مغازه دار و معلم نبود ، همه پای کار قیام آمدند.
.
در این قیام ها نقش بانوان بسیار مهم است. امام عزیز مان می فرمودند انقلاب ما انقلاب بانوان است که هم خود به میدان آمدند و هم اعضای خانواده را به میدان آوردند. ما هم می‌بینیم هر جا بانوان تبیین کردند، خودشان به میدان آمدند ، شبکه درست کردند ، آن قیام موفق شد.
.
ما در قیام ها و میدان های سخت بزرگ شدیم، نیرو ساختیم ، کادر سازی کردیم و انقلاب اسلامی مان را رشد دادیم. دفاع مقدس سختی های بسیاری برای ما داشت اما ما را برای فراز و نشیب های انقلاب ما و مواجهه با دشمن آماده کرد.
.
اکنون ماییم و قیامی مقدس. دشمن تا دندان مسلح با همه ی قوا به میدان آمده و مردان رزمنده ما را به سختی مورد هجوم قرار داده است. این دشمن رزمنده و کودک نمی‌شناسد و همه را سیبل هدف هایش قرار داده است. صدای کودکان یتیم و چشم های نابینا و دست های قطع شده محبان علمدار کربلا ، بخشی از روایت قساوت دشمن است. از سید مقاومت مان هم خبری نیست.
حال وظیفه ی همه ی ماست به خصوص بانوان که قیام کنیم. از جمع آوری نیازهای خوراکی و مالی جبهه مقاومت، میزبانی از خانواده های آسیب دیده، جنگ رسانه ای و هنری تا حتی شروع آموزش های مورد نیاز برای رویارویی با دشمن. ما نه فقط هشت سال تجربه میدان بلکه چهل و شش سال سنگر نشینیم و اکنون خودمان را برای نابودی کامل دشمن آماده می‌کنیم.
اکنون همه ی ما قیام می کنیم.

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله

حامد تقدیری
۷ مهر ۱۴۰۳ ، در بی خبری از سلامت سید المقاومه ، سلامتی اش دست به دعاییم.
@hamedtaghdiri
من همیشه در معرکه ها دوست داشتم، بیرون بایستم و تلاش کنم خوب نگاه کنم و بعد اقدام کنم.
خیلی از آدم ها ، با اندک تأملی وارد میدان می شوند و کمک کردن ها را از جایی شروع می کنند که دیگران شروع کرده بودند. کمک هایی که معمولا همه در یک مسیر است و موازی کاری ها به اوج می رسد.
.
یادم هست در سیل های ایران ، من حضور و کمک بانوان و فعال سازی کودکان را هدف خودم قرار دادم. در زلزله ای کرمانشاه در میان شلوغی کمک ها که توزیعش خودش دردسر و مشکل ساز شده بود ، اتصال ظرفیت ها به یکدیگر و حل مشکلات روی زمین مانده و شنیدن درددل مردم را هدف قرار دادیم.
.
اکنون گوشه ای نشسته ام و فکر میکنم در جنگ لبنان ما کجای معرکه ایم؟! بعضی رفتند که معرکه و میدان را روایت کنند ، اما راستش را بخواهید من روایت خوب زیادی ندیدم. من به طور کلی فهمیدم مردم از خانه هایشان آواره شدند و مشکلات شان زیاد است و نیاز بسیاری به کمکهای مالی ما دارند. خب این که خبر است و نه روایت.
این را از اول هم می توانستیم حدس بزنیم. روایت های دوستان در میدان ما، چه تاثیری بر روی ما و مردم گذاشته است؟! ما نیازمند روایت های متفاوتی از زنان ، بچه ها ، خانه ها ، زندگی ها و... از میدان هستیم. اگر خوب روایت کنیم همه ی مردم برای کمک به مردم لبنان و فلسطین صف میکشند. اما الان مردم چقدر درگیر جنگ لبنان و فلسطین هستند؟!
.
من اگر بودم اکنون گروه بانوان فعال را به لبنان می بردم که الان میدان رزم بانوان خیلی مهم است. آنوقت تلاش می کردیم بانوان لبنانی مستقر در مدارس و اقامت‌گاه های موقت را فعال کرده تا با کمک آنها بچه های #نسلـمیدان را تربیت کنیم. برای راه افتادن مدرسه ها و درس ها، آموزش ها و مهارت ها ، گفتمان ها و اندیشه ها ، روایت ها و نوشتن ها همه ی شان را فعال می کردم.
من اگر بودم علاوه بر اینکه بانوان از طلا و مال شان به لبنانی ها و فلسطینی ها کمک کردند ، می گفتم وظیفه پشتیبانی از بانوان و بچه های ایشان چه در میدان، چه در محتوا و چه در پشتیبانی امکانات با شماست. بعد تشکل ها و گروه هایی در لبنان و در ایران درست می کردم و به یکدیگر وصل می کردم تا جبهه ی بزرگ بانوان جبهه مقاومت ، شکل گرفته و یکدیگر را یاری کنند.
من اگر بودم دیپلماسی تعلیم و تربیت مقاومت را فعال می کردم و معلم ها را به شبکه تعلیم و تربیت لبنان و فلسطین متصل می کردم تا برای بچه های آنجا هم محتوا تولید کنند و بدانند که ما در گفتمان انقلاب اسلامی مرز نداریم.
.
تاریخ هم ثبت کرده که این میدان رزم دیگر مردانه نیست. میدانی که بیش از چهل هزار نفر زن و بچه را به خاک و خون کشانده ، میدان همه است.
دلم میخواهد میدان را جور دیگر ببینم ، جور دیگر وارد شوم ، جور دیگر عملیات کنم.

حامد تقدیری
۱۹ مهر ماه ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
«کادریابی » یا «کادرسازی»
در راستای حکم جناب آقای دکتر مخبر
#گامـاول
.
وقتی یک دغدغه ی مهم داشته باشی، به هر کسی که بتواند در آن راستا گامی بردارد ، توصیه می کنی. وقتی این توصیه از رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی می‌شود ، یعنی اهمیت آن دو چندان است.
.
حضرت آقا ، در شروع مدیریت حجت الاسلام قمی در سازمان تبلیغات توصیه کردند ۲۰۰ مدیر به مجموعه مدیران انقلاب اسلامی اضافه کنند، توصیه ای که به دولت چهاردهم حداقل ۱۰۰ مدیر را فرمودند و از دولت سیزدهم بابت تحقق بخش زیادی از آن تشکر کردند.
.
وقتی یکی از مهمترین مردان انقلاب اسلامی که در شرایط سخت در دولت ها و دوران های مختلف به کمک انقلاب اسلامی آمده و نیازهای متعدد کشور به خصوص اقتصادی و اجرایی و بحران ها را برطرف کرده است ، بعد از عبور موفق از شرایط سخت بخواهند حکم مسئولیت بدهند ، باید مهمترین نیاز انقلاب اسلامی باشد. همان چیزی که می دانند او باید با همه ی تجربه و توانمندی اش آن را محقق کند.
اما این حکم برای دکتر مخبر اقتصادی نبود، بلکه یک دغدغه مهم برای حضرت آقا بود. دغدغه ای به نام کادر جوان مدیران انقلاب اسلامی. همان هایی که قرار است گام دوم انقلاب را محقق کنند و پیشرفت این انقلاب را نشان همه ی جهانیان دهند.
.
آقای معاون رییس جمهور می فرمودند این حکم در واقع حکم مسئولیت انتصابات نظام است و اهمیت بسیاری دارد.
راست هم می گفتند. حکمی بی سابقه در تاریخ انقلاب اسلامی است که بحث تربیت نیروی انسانی متخصص و مهذب را به جریان می اندازد.
.
اما حال باید سوال کرد این حکم برای کادر سازی است یا کادریابی؟
.
این تست های استعداد سنجی های مختلف را دیده اید؟ یا همین کانون های ارزیابی ، این ها تلاش می کنند از میان این دریای جمعیت نیروی انسانی جوان، برای فعالیتی مشخص ، نیروی انسانی منطبق با آن فعالیت را پیدا کنند. روشی که خیلی وقت ها به صورت سنتی هم توسط مدیران دنبال می شود و از یکدیگر سراغ نیرویی برای کاری را می گیرند.
این همان کادریابی است. یعنی ما شغل و مأموریتی داریم و برای تحقق آن دنبال مدیر می گردیم. بالاخره در فراز و فرود های کشور هم احتمالا تعدادی را پیدا میکنیم. در کادریابی برای ما تربیت نیروی انسانی مهم نیست، کشف نیروی انسانی مهم می‌شود.
.
اما کادرسازی دریای از حرف به دنبال دارد که باید در مورد آن گفتگو کنیم.
#نوشتهـاول
ادامه دارد..
حامد تقدیری
۲۲ مهرماه ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
غربی ها برای تحقق گفتمان و اهداف شون از مجموعه های خیریه ای و خدمات اجتماعی بهره می برند. یکی از اون مجموعه ها usaid آمریکاست.
در برنامه ریزی شون می گویند ما «فعالیت محور» یا «منطقه محور» یا «فرصت محور» هستیم ‌.
فعالیت محور یعنی اینکه بعضی فعالیت ها برای ما مهم است. روی تعلیم و تربیت به خصوص در عرصه دختران، کشاورزی و تولید خوراک ، بهداشت و درمان و ایجاد تشکل های جوانان برای فعالیت اجتماعی و سیاسی بیشتر کار می کنند.
منطقه محور یعنی بررسی می کنند که کدام منطقه مهم و راهبردی است و روی فعالیت برای آن منطقه به جهت اینکه یا بهره مالی و اقتصادی دارد و یا بهره سیاسی و اجتماعی و یا حتی جغرافیایی دارد متمرکز می شوند.
فرصت محور یعنی اینکه به دنبال فرصت ها می گردند. می گویند حوادث مثل سیل ، زلزله و حتی جنگ ها ، فرصت بسیار خوبی برای ورود به مناطق مختلف و راهبردی است. این فرصت ها درب خانه ها را برای ما باز می کند و ما به جمع خانواده وارد می شویم.
.
حال ما در وسط جنگ و تقابل همه ی جبهه کفر در مقابل جبهه مقاومت و حق هستیم. در این میان حواسمان به این راهبرد غربی ها نیست. آب ها که از آسیاب بیفتد و تیرها فروکش کند ، خواهید دید که مجموعه های خیریه ی آمریکایی و غربی، به خصوص فرانسوی ها در لبنان و سوریه حضور پیدا خواهند کرد. اگر الان نیامده باشند و مقدمات حضور شان را فراهم نکرده باشند. حتی سیل و زلزله های داخل ایران را با اسم های مختلف و پوششی از دست ندادند.
.
حال با این نگاه ، ما در میدان لبنان ، فلسطین و سوریه کجای قصه هستیم؟!
می دانم که همه ی توان مان را باید برای کاهش آلام ایشان به کار بگیریم و کمک مالی کنیم اما این وسط خیلی گام های دیگری را هم می توانیم برداریم.
من اگر بودم با کمک بانوان مجاهد در اردوگاه های موقت بیرون شدگان از منزل شان ، کلاس های آموزش فارسی راه می انداختم. آموزش فارسی گامی موثر برای یکی شدن ملت ها و تبدیل ایشان به امت مقاومت است. فارسی آموزی می تواند نسل آینده را به گفتمان امام و رهبر انقلاب اسلامی وصل کند. فارسی آموزی فقط یک کلاس زبان آموزی نیست ، بلکه ابزار رشد فکر ها و گسترش گفتمان مقاومت است.
فارسی آموزی هم بهانه اتصال فرهنگ و زبان بانوان امت مقاومت است و هم آینده فکر و اندیشه جبهه مقاومت را بیمه می کند.
.
من اگر بودم کلاس های آموزش زبان عربی را هم برای نوجوانان ایرانی در مسجدها و مدرسه ها به راه می انداختم تا به امت اسلامی متصل شوند و این روزهای مقاومت را مشق کنند ، نه اینکه فارغ از هیاهوی جهان، هر روز انتگرال و هندسه پاس کنند.
.
ما در وسط هیاهوی جنگ و جهاد، نیازمند قرارگاه گفتمان سازی و کادرسازی و رشد و تعالی جبهه اسلامی و مقاومت هستیم.
.
حامد تقدیری
۲۹ مهرماه ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
#روایتـیکـخواب
خیلی اهل خواب دیدن نیستم و خواب هایم را هم به یاد ندارم. اما شاید این دو خواب مهمترین خواب های زندگی ام است که هر دو مفهوم خاصی داشت و بسیار برایم زنده و تازه است. خواب اول بعد از شهادت حاج قاسم و شهید استوار بود و خواب دوم را همین روزها دیدم.
.
خواب آنقدر برایم زنده است که انگار در حالت بیداری بوده ام و هنوز برایم لذت و شیرینی اش قابل درک است.
.
وارد مجموعه ای زیر زمینی شدم. جمع زیادی از بچه های حزب الله بودند و جمع شان حسابی جمع بود. سید حسن نصرالله از میان جمع جدا شدند و به اتاق مهمان های خاص که در ورودی سالن بود آمدند. در ورودی اتاق سلام گرمی با من کردند و به اتاق دعوت کردند. سید مثل کسی بود که بسیار کار داشت و سرش خیلی شلوغ بود.
وارد اتاق که شدم ۹ نفر از بچه های حزب الله و من و آیت الله حائری شیرازی بودیم. شهید سید حسن گفتند این بچه ها تازه به جمع ما اضافه شدند و من حضور شان را خیر مقدم می گویم. آقای حائری هم لطف دارند و به ما سر می زنند. بعد از لطف و تفقد نسبت به آن ۹ نفر ، آنها رفتند و بنده و آقای حائری ماندیم. به همراهان گفتند تلویزیون رو روشن کنید ببینیم اخبار چیست ؟ تلویزیون که روشن شد ، تصویر شهید رییسی بود. فرمودند : ماشاالله به این آقای «شهید» رییسی. ( شهیدش را با تأکید گفتند و برای اینکه متوجه شویم فرمودند ایشان هم شهید هستند ها) و بعد اضافه کردند ماشاءالله به ایشون که هر روز یک سفر هستند. هنوز هم سفر می روند و به مردم سر می زنند. ( تصویر نشان می داد شهید رییسی کودکی را با آغوش کشیده و محبت می کنند) و شهید سید حسن اضافه کردند، به خصوص ایشان نسبت به کودکان بسیار لطف دارند.
.
بعد تلویزیون را خاموش کردند و بعد از احوال پرسی بیشتر نسبت به آقای حائری ، آیت الله حائری رفتند و بنده فقط ماندم. دستم را گرفتند که هنوز شیرینی و گرمایش در همه وجودم هست و فرمودند : من از شما چند خواسته دارم. اول اینکه گله دارم. الان باید همه ی طلبه ها به تبلیغ بروند و روایت کنند. پس کجا هستند این طلبه ها. قدیم در گروه (نام گروهی را بردند که یادم نیست) پر بود از طلبه هایی که روایت می کردند اما الان هیچ طلبه ای نیست. ما که از اینجا نمی توانیم روایت کنیم. ما نیازمان به روایت خیلی جدی است. این ستاد روایت شما حداقل کاری کند.
.
دوم اینکه جاهایی را برای ساخت مجمع مشخص کردیم. خیرین را جمع کنید تا اینها ساخته شود. نیاز به منابع ساخت داریم. بقیه کارها را ما خودمان انجام می دهیم.
.
بعد بلند شدند و با همان لطفشان خارج شدند و به جمع بچه های حزب الله پیوستند.
حامد تقدیری
۴ آبان ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
برای شهید یحیی سنوار
.
نمی دانم تاکنون با هلی شات کار کرده اید یا نه. از فیلم گرفتن تا بلند کردن و حرکت دادنش . همه داستان های خودش را دارد. از آب و هوا گرفته تا مراقبت در برخورد با اشیاء. خلاصه که آخرش هم باید کلی تلاش کنی تا یک تصویر از هلی شات بگیری، چه برسد که بخواهی وسط جنگ تصویر بگیری.
.
همه ی عمرت را بدون تصویر کار می کنی، حتی در آخرین ساعت های زندگی هم در خانه ویرانه و زخمی نشسته ای و از هیاهوی دنیا به دوری. اما وقتی خدا بخواهد برای ما حجت و مسیر هدایت را نشان بدهد ، همه ی امکانات تصویر برداری را به دست دشمنی که نمی گذارد هیچ تصویری در بیاید ، می دهد و تصویر را جهانی می کند. آن هم تصاویری با بهترین دوربین ها، با هلی شات و دوربین های مختلف در وسط جنگ و به دور از هیچ رسانه و مردمی. آن هم تصاویری که هر کدام پر از روایت است. من این را معجزه می دانم هرچند تاریخ یادش می رود این معجزات را ثبت کند.
.
راستش را بخواهید من توحید را در برهان علیت و نظم و... یاد نگرفتم. عظمت توحید را در میدان و سختی های مختلف با همه وجودم درک کردم. اما میدان ما کجا و ابوابراهیم کجا . به یقین ابوابراهیم که همه عمر در میدان رزم و جهاد بوده ، همه وجودش توحیدی شده است . او جز توحید و خدا چیزی نمی دید. این را میشود از مهمترین کلید همراه یک مجاهد که همراهش بود فهمید.
.
حاج قاسم عزیز ما یکی از وسایلی که همیشه همراهش بود یک دفترچه روضه و دعا بود. در کنار همه ی وسایل یک رزمنده، دفترچه دعا و توسل کلید راه مقاومت و مونس یک مجاهد است. کلیدی که هر جا بود آنجا را بهشتی کرد. چیزی که دشمن نفهمید چقدر در جنگ ها اثرگذار است همین است. حال این کلید در جیب حاج یحیی ماندگار شد.
.
راستش را بخواهید من وقتی وسایل ابوابراهیم را دیدم ، دفترچه دعا و اذکارش بیشتر به چشمم آمد. ابوابراهیم چریک نبود، عارف بود. عاشق بود. من یقین دارم آن موقع که بر روی صندلی تکیه کرده بود و بدن مجروحش را به سختی جا به جا می کرد ، لب هایش به ذکر مشغول بود. من یقین دارم آخرین ساعت ها، رو به آسمان کرده بود و می گفت ای معشوق هستی ، عاشقی و آوارگی ام را می بینی که همه ی اینها برای توست. می بینی برای راه تو خانه به خانه و سنگر به سنگر جنگیده ام. حال اکنونم را می پسندی ؟ که اگر می‌پسندی من را هم به رضوان و حریم خودت راه بده.
.
من یقین دارم آن موقع که چوب را برداشت و به سمت پهباد تصویری پرتاب کرد ، فقط دنبال مقاومت نبود. ناراحت بود چرا آمده و خلوتش را با معشوق خراب کرده، چرا آمده و دارد فیلم می گیرد از کسی که عمری بدون فیلم و تصویر جهاد و عاشقی کرده و همه ی داشته اش را برای معشوق گذاشته است.
.
ابوابراهیم بت های دشمن را شکسته بود ، از آتش شان هم هراسی نداشت. نمرودهای روزگار هم هر چه هیزم داشتند ریختند اما خدا برای او آتش را گلستان و بهشت کرد. شد حجت خدا. شد تصویر و نماد مقاومت. و برای همیشه در قلب ها و فکر ها و جان ها و تاریخ ماندگار شد.
دلمان ابوابراهیم شدن میخواهد...
.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد آنجا که خاطر خواه اوست.

حامد تقدیری
۴ آبان ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
«کادر سازی»
در راستای حکم جناب آقای دکتر مخبر
#گامـدوم
.
کادرسازی از کارهایی نیست که پروژه بدهیم و هفته ی بعد به دنبال نتیجه آن باشیم. کادرسازی کار هرکسی هم نیست. باید روزها بگذرد ، میدان ها رقم بخورد ، سختی ها حاصل شود تا نیرویی ساخته شود. اما سوال این است برای اینکه یک نیرو ساخته شود چه نیاز هایی داریم؟!
.
ولی امر
یکی از نیازهای کادر سازی داشتن یک ولی امر است. این کلمه ولی امر را از فرمایشات حضرت آقا بهره می برم. منظور کسی است که مربی است، راه را رفته و میشناسد ، فرصت ها و تهدید ها را میشناسد ، استعداد ها و رشد ها را هم خوب می‌شناسد و بر اساس آن، امر یک نفر را بر عهده می گیرد. گاهی ولی امر یک مدیر عالی دستگاه است که به افراد زیر مجموعه اش فقط امر نمی کند و ابلاغ محور پیش نمی رود بلکه او را راهبری می‌کند و برای رشد و توانمندی او برنامه ریزی می کند.
گاهی هم یک مربی است که نقشه نیازهای انقلاب اسلامی را در اتاقش نصب کرده و با صحبت های حضرت آقا انس دارد و تلاش می‌کند گام به گام جوانان و نوجوانان انقلاب اسلامی را وارد میدان کند.
یکی از نیازهای کادرسازی پیدا کردن افرادی است که توان ولی امری دارند. من جای سازمان استخدامی باشم به این آدم ها می گویم هر تعداد نیرو بخواهی مجوز می دهیم. این اسراف منابع نیست بلکه دانشگاهی برای کادرسازی در میدان است. این افراد را باید پیدا کرد و تلاش کرد جمع شان جمع تر شود و اتصال و ارتباط شان با جامعه و افراد گسترده تر شود.
.
میدان ، صحنه
یکی از نیازهای کادرسازی داشتن میدان و صحنه های فعالیتی است. کادرسازی با کلاس آموزشی و سایت آموزشی و نشست و همایش های کادرسازی به انجام نمی رسد. کادرسازی میدان واقعی و مواجهه با سختی ها و فراز و فرود ها را می طلبد. باید شرایط حضور در صحنه و میدان های واقعی را برای نیروها فراهم کرد. باید تجربه مدیریت نیروی انسانی ، تجربه آموزش و تعلیم و تربیت، تجربه فعالیت اقتصادی یا فنی ، تجربه میدان رزم و مقاومت و ده ها تجربه میدانی دیگر را فراهم کرد.
راستی میدان مقاومت امروز، میدان تربیت و کادرسازی است و آنها که دل در گرو تربیت دارند می دانند باید از این فرصت برای رشد گفتمان مقاومت در دل های نسل آینده بهره ببرند.
.
گفتمان و جهت حرکت
ولی امر باید جهت حرکت در میدان را برای کادر تبیین کند. او را با چالش ها و سختی ها مواجه کند و راه درست را از بیراهه ها نشان دهد. و الا چه بسا کادر مخلص انقلابی برای رضای خدا در مسیر اشتباه گام بر می دارد و حساسیت جهت حرکت وقتی کادر به سطوح بالای مدیریت و تصمیم گیری می رسد ، بیشتر می‌شود.
.
پشتیبانی کادر سازی
یک وقتی به خیرین مدرسه ساز عرض کردم کاش خیرین دانش آموز ساز و آدم ساز هم داشتیم، به خیرین حوزه و دانشگاه ساز گفتم کاش خیرین طلبه ساز و دانشجو ساز هم داشتیم.
اینقدر که خرج ساختمان و امکاناتش می کنیم برای فعالیت تربیتی و کادرسازی اش ، برای اردوها و مدیر تربیتی و مربی هایش هزینه نمی کنیم. این می‌شود که ساختمان هایمان بسیار است و کادرمان کم است. ما به عزم کادرسازی نیاز داریم.
حامد تقدیری
۱۵ آبان ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
مقاومت از زیر پتو
.
به چشم های من نگاه کرد و گفت آقا ببخشید چطور باید برم توی ساحل؟ گفتم می پری توی آب و تشریف می برید ساحل. تا اومد بگه خب آقا خیس میشم ، توی آب انداخته بودمش و داشت تلاش می کرد وسایلش خیس نشه!
.
دقتش در درست کردن پتو هایش و آماده کردن بالشت حکایت از خواب طولانی می داد. بعد از یک روز سینه خیز رفتن و از قایق پریدن و تیراندازی کردن و رزم شبانه، به رختخواب پناه آورده بود و برای خوابی طولانی و عمیق آماده میشد. غافل از اینکه مایی که از اول سفر به او و دوستانش رحم نکرده ایم، حتما به خوابش هم رحم نمی کنیم.
چند ساعت از خوابشان گذشته بود. حسابی صدای خروپف ها هوا بود که با صدای تیر و آژیر و دود زا به سراغ شان رفتیم. تا چند دقیقه داشتند فکر میکردند کجا هستند و چی شده که دیدند پابرهنه وسط جزیره به خط شده اند!
.
«آقا ما نمی دونستیم مقاومت اینقدر سخته» ، « آقا میشه ما به همان جهاد توئیتریمون برگردیم» « آقا همه مون حاضریم یک پست خفن توی اینستگرام براتون بزنیم»

این حکایت آقا پسرهای نوجوان ما بود که تا به حال به مقاومت از زیر پتو و نهایتا پست زدن ها و توئیت کردن ها عادت کرده بودند.
.
خوب که نگاه میکنم این حکایت همه ی ما شده است. از جنگ و سختی ها ، دیدن پست های دردناک و بازنشر کردن ، لایک کردن و توئیت زدن را یاد گرفته ایم. خیلی عادی به کارهای جاری مان می رسیم و فیلم هایمان رو تماشا میکنیم و خواب هایمان سرجایش هست.
ما هنوز مقاومت را درک نکرده ایم و داریم به مقاومت از زیر پتو عادت می‌کنیم.
حتی در نگاه هم جهاد و مقاومت را تبیین نکرده ایم.
.
استاد می گفت میشه فعالیت اقتصادی کرد و از درآمد به جبهه مقاومت هم کمک کرد اما مجاهد نبود. وقتی بدانی در مقابلت دشمنی است که از هر مسیر میخواهد به تو ضربه بزند و برای مقابله با آن فعالیت اقتصادی ، سیاسی ، رسانه ای ، علمی و .. انجام می دهی، می‌شوی مجاهد. گاهی ما کار اقتصادی میکنیم و گاهی جهاد اقتصادی. مهم این است دشمن را در مقابل ببینیم و برای پیروزی اسلام ، گامی را در عرصه ای برداریم.
.
این روزهای برای مقاومت، غیر از زیر پتو هایمان هم فکر کنیم. مقاومت میدان نیاز جامعه اسلامی است.

حامد تقدیری
۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۳
@hamedtaghdiri
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم #مقاومتـمیدان
روایت نوجوانان مجاهد میدان
.
گامی در مسیر روایت مقاومت و جهاد برای مدیران گام دوم انقلاب اسلامی
2024/11/28 15:18:00
Back to Top
HTML Embed Code: