HAMID_ROSTAMI_1354 Telegram 697
پنج سکانس انتخابی ام از پای صندوق رای!

#حمید_رستمی

۱- اولین بار که رای دادم چندان ذوق زده نبودم . چرا که قبل از ۱۵ سالگی هم چندین بار همراه پیرمردها و پیرزن هایی که سواد نداشتند به حوزه‌های رای‌گیری می‌رفتم برای نوشتن برگه رای شان ! در نتیجه خاطره چندانی از #رای_اولی بودنم در ذهن ندارم. به گمانم باید سال ۷۰ باشد و انتخابات مجلس، که اسم فردی را نوشتم که حتی جزو پنج تای اول هم نبود. خُب آرمان‌گرایی این بدبختی ها را هم دارد!

۲- سال ۷۴ انتخابات پنجمین دوره #مجلس_شورای_اسلامی با شور و حرارت تمام در جریان بود که #میرقسمت_موسوی و #حسن_الماسی در حوزه انتخابیه #مغان به دور دوم رسیدند و مرحله دوم انتخابات تبدیل شد به دوئلی تمام عیار بین دو شهر گرمی و پارس‌آباد که از سالها قبل رقابت تنگاتنگی در همه زمینه ها با هم داشتند. این آخرین انتخابات مشترک این دو شهر و بیله سوار بود که از دوره بعد با اضافه شدن ۲۰ نفر به جمع نمایندگان ، گرمی از این جمع جدا شد و دارای نماینده مستقل گردید تا آتش جنگ رفته رفته به سردی گراید.
قضیه کاملا حیثیتی شده بود و راست و چپ ، انقلابی - غیر انقلابی، مذهبی - غیر مذهبی و هیچ دوگانه دیگری در این مبارزه کاربردی نداشت و هر کدام از شهرها می‌خواست به هر قیمتی که شده، فرزند خود را به مجلس بفرستد . در نتیجه بزرگان شهر اعلام جهاد کردند و هر کس هر چه در توان داشت برای پیروزی "میرقسمت" به کار بست. اطمینان دارم در پارس‌آباد هم قضیه به همین شکل بود.
روز انتخابات تبدیل شد به یک رستاخیز دسته جمعی . وقت تنگ بود و اختلاف زیاد. کل شهر در تکاپو بودند و تلاش داشتند که تعداد آرای کاندیدای همشهری شان را بالا ببرند.
همان اول وقت رای داده بودم و با خیال راحت در حال تماشای بسیج همگانی بودم که یکی از بزرگترها شناسنامه ام را گرفت و دعوایم هم کرد که چرا قبل از رای دادن به شناسنامه صابون نزده ام تا بتواند مُهر را پاک کند. شناسنامه را گرفت و برد تا دوباره رای بدهد و آخر شب آن را در حالیکه محل مهر زنی اش مخدوش شده به دستم رساند .
فردا که شمارش آرا تمام شد و نتایج اعلام گشت، فهمیدیم که شهروندان پارس آبادی در این زمینه فعال تر از ما بوده‌اند و الماسی شد نماینده!

۳- دو سال بعد که اوج دعواهای سیاسی بود، روز #دوم_خرداد تبدیل شد به یک روز بخصوصِ غیر قابل تکرار.
تبریز و دوران دانشجویی و هیاهوی تبلیغات و دوقطبی "خاتمی - ناطق" بهترین فرصت برای نقش‌آفرینی یک جوان دانشجو بود که البته شناسنامه اش مخدوش بود و همین امر می توانست تمام برنامه هایم را نقش بر آب کند. از ساعت ۷ صبح دم در حوزه رای گیری رژه می رفتم تا با باز شدن درب، خود را به داخل برسانم و ثابت کنم که مخدوش بودن شناسنامه ربطی به امروز و این انتخابات ندارد و انگ تقلب بر پیشانی ام نخورد. هر کاری کردم و هر دلیلی آوردم در دل سنگشان اثر نکرد و دست از پا درازتر به خوابگاه برگشتم تا حسرت رای ندادن در سیاسی ترین روز تاریخ بعد از انقلاب همواره در دلم سنگینی کند.
۴- حالا سالها بود که مهندس بودم ولی برای همه ما ، مهندس در این کشور فقط یک نفر می توانست باشد. همان سید سبزپوشی که یک بار چون مرد قصه ها از دور دست آمد و دلبری کرد و رفت و ۱۰ سال است که کسی نمیداند دقیقا کجاست؟
کل شهر سبز پوشیده بود و ماشین‌های آذین بسته شده با عکس‌ها و نوارهای رنگی همگی خبر از ضیافتی می‌دادند که قرار بود پایانی باشد بر دوران مهرورزی محمود. ولی شد آنچه که نباید می شد و همان نصف شبی شمردند و اعلام کردند و به ما هم گفتند بروید دم در خانه تان بازی کنید! اینجا جای بازی نیست! و الان مدت هاست که انگار دیگر اینجا جای بازی نیست!

۵- سال 94، دوباره امیدها زنده شده بود و لیستی تشکیل داده بودیم سرشار از آرزو به اسم "امید". هر چند که مربی مان ممنوع التصویر و محروم بود و بازیکنان اصلی مان رد صلاحیت شدند و برخی هم با مصدومیت و محرومیت و این جور مسائل مواجه گشتند ولی باز در تهران با دو تا لیست از یاران ذخیره یکی برای مجلس شورای اسلامی و دیگری برای #مجلس_خبرگان به میدان آمدیم و در اولی ۳۰ بر صفر غلبه کردیم و در دومی یعنی انتخابات مجلس خبرگان هم ۱۵ نفر اول از #لیست_هاشمی انتخاب شدند .
در اردبیل هم #رضا_کریمی در دور اول و #محمد_فیضی در دور دوم با حمایت قاطع اصلاح طلبان به مجلس راه یافتند تا طعم شیرین پیروزی مدتها در مذاق مان لانه کند.
ولی خیلی زود تمام آرزوها تبدیل به خیالی واهی شد که فقط به درد دفترچه خاطراتی می خورد که باید به عنوان منبع تغذیه مور و ملخ و جک و جانور باشد و دیگر هیچ! ما هیچ! ما پوچ!


کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354



tgoop.com/hamid_rostami_1354/697
Create:
Last Update:

پنج سکانس انتخابی ام از پای صندوق رای!

#حمید_رستمی

۱- اولین بار که رای دادم چندان ذوق زده نبودم . چرا که قبل از ۱۵ سالگی هم چندین بار همراه پیرمردها و پیرزن هایی که سواد نداشتند به حوزه‌های رای‌گیری می‌رفتم برای نوشتن برگه رای شان ! در نتیجه خاطره چندانی از #رای_اولی بودنم در ذهن ندارم. به گمانم باید سال ۷۰ باشد و انتخابات مجلس، که اسم فردی را نوشتم که حتی جزو پنج تای اول هم نبود. خُب آرمان‌گرایی این بدبختی ها را هم دارد!

۲- سال ۷۴ انتخابات پنجمین دوره #مجلس_شورای_اسلامی با شور و حرارت تمام در جریان بود که #میرقسمت_موسوی و #حسن_الماسی در حوزه انتخابیه #مغان به دور دوم رسیدند و مرحله دوم انتخابات تبدیل شد به دوئلی تمام عیار بین دو شهر گرمی و پارس‌آباد که از سالها قبل رقابت تنگاتنگی در همه زمینه ها با هم داشتند. این آخرین انتخابات مشترک این دو شهر و بیله سوار بود که از دوره بعد با اضافه شدن ۲۰ نفر به جمع نمایندگان ، گرمی از این جمع جدا شد و دارای نماینده مستقل گردید تا آتش جنگ رفته رفته به سردی گراید.
قضیه کاملا حیثیتی شده بود و راست و چپ ، انقلابی - غیر انقلابی، مذهبی - غیر مذهبی و هیچ دوگانه دیگری در این مبارزه کاربردی نداشت و هر کدام از شهرها می‌خواست به هر قیمتی که شده، فرزند خود را به مجلس بفرستد . در نتیجه بزرگان شهر اعلام جهاد کردند و هر کس هر چه در توان داشت برای پیروزی "میرقسمت" به کار بست. اطمینان دارم در پارس‌آباد هم قضیه به همین شکل بود.
روز انتخابات تبدیل شد به یک رستاخیز دسته جمعی . وقت تنگ بود و اختلاف زیاد. کل شهر در تکاپو بودند و تلاش داشتند که تعداد آرای کاندیدای همشهری شان را بالا ببرند.
همان اول وقت رای داده بودم و با خیال راحت در حال تماشای بسیج همگانی بودم که یکی از بزرگترها شناسنامه ام را گرفت و دعوایم هم کرد که چرا قبل از رای دادن به شناسنامه صابون نزده ام تا بتواند مُهر را پاک کند. شناسنامه را گرفت و برد تا دوباره رای بدهد و آخر شب آن را در حالیکه محل مهر زنی اش مخدوش شده به دستم رساند .
فردا که شمارش آرا تمام شد و نتایج اعلام گشت، فهمیدیم که شهروندان پارس آبادی در این زمینه فعال تر از ما بوده‌اند و الماسی شد نماینده!

۳- دو سال بعد که اوج دعواهای سیاسی بود، روز #دوم_خرداد تبدیل شد به یک روز بخصوصِ غیر قابل تکرار.
تبریز و دوران دانشجویی و هیاهوی تبلیغات و دوقطبی "خاتمی - ناطق" بهترین فرصت برای نقش‌آفرینی یک جوان دانشجو بود که البته شناسنامه اش مخدوش بود و همین امر می توانست تمام برنامه هایم را نقش بر آب کند. از ساعت ۷ صبح دم در حوزه رای گیری رژه می رفتم تا با باز شدن درب، خود را به داخل برسانم و ثابت کنم که مخدوش بودن شناسنامه ربطی به امروز و این انتخابات ندارد و انگ تقلب بر پیشانی ام نخورد. هر کاری کردم و هر دلیلی آوردم در دل سنگشان اثر نکرد و دست از پا درازتر به خوابگاه برگشتم تا حسرت رای ندادن در سیاسی ترین روز تاریخ بعد از انقلاب همواره در دلم سنگینی کند.
۴- حالا سالها بود که مهندس بودم ولی برای همه ما ، مهندس در این کشور فقط یک نفر می توانست باشد. همان سید سبزپوشی که یک بار چون مرد قصه ها از دور دست آمد و دلبری کرد و رفت و ۱۰ سال است که کسی نمیداند دقیقا کجاست؟
کل شهر سبز پوشیده بود و ماشین‌های آذین بسته شده با عکس‌ها و نوارهای رنگی همگی خبر از ضیافتی می‌دادند که قرار بود پایانی باشد بر دوران مهرورزی محمود. ولی شد آنچه که نباید می شد و همان نصف شبی شمردند و اعلام کردند و به ما هم گفتند بروید دم در خانه تان بازی کنید! اینجا جای بازی نیست! و الان مدت هاست که انگار دیگر اینجا جای بازی نیست!

۵- سال 94، دوباره امیدها زنده شده بود و لیستی تشکیل داده بودیم سرشار از آرزو به اسم "امید". هر چند که مربی مان ممنوع التصویر و محروم بود و بازیکنان اصلی مان رد صلاحیت شدند و برخی هم با مصدومیت و محرومیت و این جور مسائل مواجه گشتند ولی باز در تهران با دو تا لیست از یاران ذخیره یکی برای مجلس شورای اسلامی و دیگری برای #مجلس_خبرگان به میدان آمدیم و در اولی ۳۰ بر صفر غلبه کردیم و در دومی یعنی انتخابات مجلس خبرگان هم ۱۵ نفر اول از #لیست_هاشمی انتخاب شدند .
در اردبیل هم #رضا_کریمی در دور اول و #محمد_فیضی در دور دوم با حمایت قاطع اصلاح طلبان به مجلس راه یافتند تا طعم شیرین پیروزی مدتها در مذاق مان لانه کند.
ولی خیلی زود تمام آرزوها تبدیل به خیالی واهی شد که فقط به درد دفترچه خاطراتی می خورد که باید به عنوان منبع تغذیه مور و ملخ و جک و جانور باشد و دیگر هیچ! ما هیچ! ما پوچ!


کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354

BY حمید رستمی


Share with your friend now:
tgoop.com/hamid_rostami_1354/697

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

How to Create a Private or Public Channel on Telegram? According to media reports, the privacy watchdog was considering “blacklisting” some online platforms that have repeatedly posted doxxing information, with sources saying most messages were shared on Telegram. How to Create a Private or Public Channel on Telegram? Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. Channel login must contain 5-32 characters
from us


Telegram حمید رستمی
FROM American