#داستانهای_کوتاه🌺🌺
کجا را نگاه میکنید؟
در یک روز سرد زمستانی، مدیر مدرسه بچهها را به صف کرد و گفت: «بچهها، آیا موافقید یک مسابقه برگزار کنیم؟ »تمام بچهها با خوشحالی قبول کردند. پس از انتخاب چند شرکتکننده، مدیر از آنها خواست که آن طرف حیاط مدرسه در یک ردیف بایستند و با صدای سوت او، به سمت دیگر حیاط بیایند و هر کس بتواند ردپای مستقیم و صافی از خود بجای گذارد برنده مسابقه است. در پایان مسابقه، آقای مدیر از یکی از بچههایی که ردپای کجی از خود بجای گذاشته بود پرسید: «تو چه کردی؟»دانش آموز در جواب گفت: «با وجودی که در تمام طول راه من دقیقاً جلوی پایم را نگاه کرده بودم ولی بجای یک خط راست از ردپا روی برف، خطوط کج و معوجی بوجود آمده است!»
تنها یکی از دانش آموزان بود که توانسته بود ردپایش را بصورت یک خط راست درآورد. مدیر مدرسه او را صدا کرد و پس از تشویق از او پرسید: «تو چطور توانستی ردپایی صاف در برفها به وجود آوری؟
آن دانش آموز گفت: «آقا اینکه کاری ندارد، من جلوی پایم را نگاه نکردم!»
مدیر پرسید: «پس کجا را نگاه کردی؟»
دانش آموز گفت: «من آن تخته سنگ بزرگی را که آن طرف حیاط است نگاه کردم و به طرف آن حرکت کردم و هیچ توجهی به جلوی پایم نداشتم و تنها هدفم رسیدن به آن تخته سنگ بود. »
اگر در زندگی خودمان ایده و هدفی نداشته باشیم و تمام توجهمان را دقیقاً به مشکلات امروز و فردا و فرداهای بعد معطوف کنیم سرانجام به هدفمان نخواهیم رسید. ولی اگر بجای آنکه توجهمان را به مشکلات روزانه متوجه کنیم به هدفمان متمرکز سازیم، قطعاً به هدفمان خواهیم رسید.
🌸🌺🍀🌸🌺🍀🌸
@hamtayaran_mums
کجا را نگاه میکنید؟
در یک روز سرد زمستانی، مدیر مدرسه بچهها را به صف کرد و گفت: «بچهها، آیا موافقید یک مسابقه برگزار کنیم؟ »تمام بچهها با خوشحالی قبول کردند. پس از انتخاب چند شرکتکننده، مدیر از آنها خواست که آن طرف حیاط مدرسه در یک ردیف بایستند و با صدای سوت او، به سمت دیگر حیاط بیایند و هر کس بتواند ردپای مستقیم و صافی از خود بجای گذارد برنده مسابقه است. در پایان مسابقه، آقای مدیر از یکی از بچههایی که ردپای کجی از خود بجای گذاشته بود پرسید: «تو چه کردی؟»دانش آموز در جواب گفت: «با وجودی که در تمام طول راه من دقیقاً جلوی پایم را نگاه کرده بودم ولی بجای یک خط راست از ردپا روی برف، خطوط کج و معوجی بوجود آمده است!»
تنها یکی از دانش آموزان بود که توانسته بود ردپایش را بصورت یک خط راست درآورد. مدیر مدرسه او را صدا کرد و پس از تشویق از او پرسید: «تو چطور توانستی ردپایی صاف در برفها به وجود آوری؟
آن دانش آموز گفت: «آقا اینکه کاری ندارد، من جلوی پایم را نگاه نکردم!»
مدیر پرسید: «پس کجا را نگاه کردی؟»
دانش آموز گفت: «من آن تخته سنگ بزرگی را که آن طرف حیاط است نگاه کردم و به طرف آن حرکت کردم و هیچ توجهی به جلوی پایم نداشتم و تنها هدفم رسیدن به آن تخته سنگ بود. »
اگر در زندگی خودمان ایده و هدفی نداشته باشیم و تمام توجهمان را دقیقاً به مشکلات امروز و فردا و فرداهای بعد معطوف کنیم سرانجام به هدفمان نخواهیم رسید. ولی اگر بجای آنکه توجهمان را به مشکلات روزانه متوجه کنیم به هدفمان متمرکز سازیم، قطعاً به هدفمان خواهیم رسید.
🌸🌺🍀🌸🌺🍀🌸
@hamtayaran_mums
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرض کنیم یه سیگاری هستی همیشه میگی من یک موجود آزاد هستم.هر موقع خواستم شروع میکنم، و هر موقع خواستم ترک میکنم.نتیجه؟همین آگاهی به حق انتخاب رو بهانه میکنی،و هیچ وقت ترک نمیکنی.اما فرض کن یه وضعیتی رو که یه نفر انتخاب غیر معمولتری میکنه.یه نفر که قدرت داره بهت میگه:آره آزادی انتخاب کنی.بین سیگار کشیدن و نکشیدن.اما انتخابی رو که میکنی، مجبوری تا آخر عمر ادامه بدی.به زبانی دیگراگر انتخاب کنی که به سیگار کشیدن ادامه بدی، دیگه اجازه نخواهی داشت بذاری کنار.یا برعکس.به این میگن انتخاب حقیقی.اینجاست که تصمیمت جدی میشه.به نظر من آزادی حقیقی، همین سناریوی سختتره.دیگه نمیتونی که بهانه کنی که فردا تصمیم میگیرم.باید تصمیم بزرگ رو همین الان بگیری.بدون شانس اینکه بعداً ازش برگردی.▪️ اسلاوی ژیژک
@hamtayaran_mums
#سلامت
@hamtayaran_mums
#سلامت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحمل، همان سوختن و ساختن است و پذیرش، همان آرامش
برای همه ما پیش آمده که بهخاطر تفاوت ارزشها و اختلاف سلیقهای که با بعضی اطرافیانمان داریم، با آنها به مشکل برخوردهایم و کدورتهایی بینمان ایجاد شده یا موضوع تلخی برای ما اتفاق افتاده که در آن هیچ نقشی نداشتهایم. در این موارد، دو نوع بازخورد میتوانیم از خود نشان دهیم که در ادامه در مورد آن به صحبت میپردازیم.
تحمل تحمل همان سوختن و ساختن همراه با بغض و خشم است و گیر کردن و دستوپا زدن بیهوده در یک باتلاق.تحمل بهمعنای حمل کردن مشکل است؛ یعنی مسئله در وجود ما حل نشده بلکه فقط سرکوب شده و موجب خشم میشود، در نتیجه دائما ما را دچار تلاطم کرده و مثل یک زخم سر باز، عفونت میکند.مشکل اینجاست که وقتی رفتار یا مسئلهای را تحمل میکنیم، همچنان نسبت به آن مسئله بههمریختگی، عصبانیت و خشم داریم که با کوچکترین تلنگری بالا میآید و بهشکل اغراقآمیز و نابهجا بروز میکند.
چرخه معیوب تحمل : با تحمل کردن، دائما مشکل بهصورت افکار عرضی در ذهن ما میچرخد، در روند عادی زندگی و حال درونی ما تاثیر میگذارد و آخر هم ما را به نتیجه نمیرساند و باعث میشود تا رضایت درونی نداشته باشیم. در ادامه، بهدلیل درگیری ذهنی که ایجاد میکند باعث میشود از موضوعاتی مهمتر یا دارای اهمیت در همان سطح نیز غافل شویم و در یک چرخهی معیوب بیفتیم.
چرا تحمل میکنیم؟تحمل، گاهی ریشه در سنت، رسوم غلط و ناآگاهی دارد و گاهی دلیلش اعتقاد به پاداشی است که به افراد وعده داده شده تا دردها را تحمل کنند. حتی ممکن است بعضی تحملها بهخاطر سود پنهانی باشد که پشت آن وجود دارد.اکثر افرادی که همیشه و در هر موقعیتی تحمل میکنند، روی صندلی قربانی نشسته، همیشه از زندگی شکایت دارند، حال درونیشان خوب نیست و با کوچکترین اتفاقی بههم میریزند. گاهی اوقات تلههایی مثل ترس از تنهایی، ترس از تنبیه شدن یا تاییدطلبی و... باعث میشود که به «تحمل کردن» عادت کنیم. با آگاه شدن نسبت به این تلهها و نگهداشتن آنها در حد تعادل، میتوانیم از مرحلهی «تحمل» به مرحلهی «پذیرش» برسیم.در تحمل با دو موضوع طرف هستیم: اول: آن فرد یا موضوعی که داریم تحملش میکنیم. دوم: خودمان.مورد اول را میتوان هضم کرد، ولی دومی را نه؛ طرف شدن با خودمان بهصورت ناآگاهانه، باعث ایجاد تعارض پنهان و فرسودگی تدریجی میشود.در رویکرد تحمل، با اینکه من تصمیم گرفتم در یک موقعیت خاص، بازخورد اجتنابی یا تسلیمی داشته باشم، اما باز از درون با خودم و با احساساتم درگیرم و در نهایت، آن خشم خاموشی که در وجودم انباشته میکنم، یکجایی ممکن است فوران کند و آثار مخربی را در زمینههای مختلف بههمراه داشته باشد.
پذیرش : پذیرش یعنی درک و پذیرفتن تمامی نقاط ضعف و قوت طرف مقابل و احترام به ارزشهای او بدون اینکه باعث شود از ارزشهای خودت دور شوی.قدم اول در پذیرش، این است که با خودتان در درون به صلح برسید؛ یعنی در ابتدا به این باور برسید که آن موضوع خاص یا بهصلاح نبوده یا کاری در مورد آن از دستمان برنمیآید. باید آن را به همین شکلی که هست بپذیریم و در تله شادمانی (قرار نیست همهچیز آنطور که ما میخواهیم باشد) قرار نگیریم. در نتیجه در روال عادی زندگی ما تاثیر منفی نمیگذارد.
مهمترین مسئله در پذیرش: مهمترین مسئله در پذیرش، نوع نگرش و تفکر ما نسبت به ماجراست. ما با احساس واقعی خودمان ارتباط برقرار میکنیم و با توجه به نوع مسئله بهدنبال راهحل میرویم. در صورتی که به راهحل نرسیدیم، مجدد به ارزیابی خود و شرایط موجود میپردازیم و با رضایت درونی، حل مشکل را به گذر زمان، بهبود شرایط و هوشمندی کائنات میسپاریم.در واقع در پذیرش، ما مسئله را در وجود خود حل کردیم. اگرچه ممکن است باز هم گاهی ما را ناراحت کند اما شدت خیلی کمتری دارد؛ شبیه زخمی که بسته شده و فقط ردی از آن بهجا مانده و مانع عملکرد ما نمیشود.در واقع ممکن است اتفاق موردنظر هیچگاه برای ما قابلقبول و خوشایند نشود یا به هر دلیلی شرایط تغییر اوضاع را نیز نداشته باشیم. بههمین دلیل آگاهانه سعی میکنیم برجنبههای دیگر شخصیت فرد مقابل یا آن اتفاق تمرکز کنیم.
منبع:میگنا
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
برای همه ما پیش آمده که بهخاطر تفاوت ارزشها و اختلاف سلیقهای که با بعضی اطرافیانمان داریم، با آنها به مشکل برخوردهایم و کدورتهایی بینمان ایجاد شده یا موضوع تلخی برای ما اتفاق افتاده که در آن هیچ نقشی نداشتهایم. در این موارد، دو نوع بازخورد میتوانیم از خود نشان دهیم که در ادامه در مورد آن به صحبت میپردازیم.
تحمل تحمل همان سوختن و ساختن همراه با بغض و خشم است و گیر کردن و دستوپا زدن بیهوده در یک باتلاق.تحمل بهمعنای حمل کردن مشکل است؛ یعنی مسئله در وجود ما حل نشده بلکه فقط سرکوب شده و موجب خشم میشود، در نتیجه دائما ما را دچار تلاطم کرده و مثل یک زخم سر باز، عفونت میکند.مشکل اینجاست که وقتی رفتار یا مسئلهای را تحمل میکنیم، همچنان نسبت به آن مسئله بههمریختگی، عصبانیت و خشم داریم که با کوچکترین تلنگری بالا میآید و بهشکل اغراقآمیز و نابهجا بروز میکند.
چرخه معیوب تحمل : با تحمل کردن، دائما مشکل بهصورت افکار عرضی در ذهن ما میچرخد، در روند عادی زندگی و حال درونی ما تاثیر میگذارد و آخر هم ما را به نتیجه نمیرساند و باعث میشود تا رضایت درونی نداشته باشیم. در ادامه، بهدلیل درگیری ذهنی که ایجاد میکند باعث میشود از موضوعاتی مهمتر یا دارای اهمیت در همان سطح نیز غافل شویم و در یک چرخهی معیوب بیفتیم.
چرا تحمل میکنیم؟تحمل، گاهی ریشه در سنت، رسوم غلط و ناآگاهی دارد و گاهی دلیلش اعتقاد به پاداشی است که به افراد وعده داده شده تا دردها را تحمل کنند. حتی ممکن است بعضی تحملها بهخاطر سود پنهانی باشد که پشت آن وجود دارد.اکثر افرادی که همیشه و در هر موقعیتی تحمل میکنند، روی صندلی قربانی نشسته، همیشه از زندگی شکایت دارند، حال درونیشان خوب نیست و با کوچکترین اتفاقی بههم میریزند. گاهی اوقات تلههایی مثل ترس از تنهایی، ترس از تنبیه شدن یا تاییدطلبی و... باعث میشود که به «تحمل کردن» عادت کنیم. با آگاه شدن نسبت به این تلهها و نگهداشتن آنها در حد تعادل، میتوانیم از مرحلهی «تحمل» به مرحلهی «پذیرش» برسیم.در تحمل با دو موضوع طرف هستیم: اول: آن فرد یا موضوعی که داریم تحملش میکنیم. دوم: خودمان.مورد اول را میتوان هضم کرد، ولی دومی را نه؛ طرف شدن با خودمان بهصورت ناآگاهانه، باعث ایجاد تعارض پنهان و فرسودگی تدریجی میشود.در رویکرد تحمل، با اینکه من تصمیم گرفتم در یک موقعیت خاص، بازخورد اجتنابی یا تسلیمی داشته باشم، اما باز از درون با خودم و با احساساتم درگیرم و در نهایت، آن خشم خاموشی که در وجودم انباشته میکنم، یکجایی ممکن است فوران کند و آثار مخربی را در زمینههای مختلف بههمراه داشته باشد.
پذیرش : پذیرش یعنی درک و پذیرفتن تمامی نقاط ضعف و قوت طرف مقابل و احترام به ارزشهای او بدون اینکه باعث شود از ارزشهای خودت دور شوی.قدم اول در پذیرش، این است که با خودتان در درون به صلح برسید؛ یعنی در ابتدا به این باور برسید که آن موضوع خاص یا بهصلاح نبوده یا کاری در مورد آن از دستمان برنمیآید. باید آن را به همین شکلی که هست بپذیریم و در تله شادمانی (قرار نیست همهچیز آنطور که ما میخواهیم باشد) قرار نگیریم. در نتیجه در روال عادی زندگی ما تاثیر منفی نمیگذارد.
مهمترین مسئله در پذیرش: مهمترین مسئله در پذیرش، نوع نگرش و تفکر ما نسبت به ماجراست. ما با احساس واقعی خودمان ارتباط برقرار میکنیم و با توجه به نوع مسئله بهدنبال راهحل میرویم. در صورتی که به راهحل نرسیدیم، مجدد به ارزیابی خود و شرایط موجود میپردازیم و با رضایت درونی، حل مشکل را به گذر زمان، بهبود شرایط و هوشمندی کائنات میسپاریم.در واقع در پذیرش، ما مسئله را در وجود خود حل کردیم. اگرچه ممکن است باز هم گاهی ما را ناراحت کند اما شدت خیلی کمتری دارد؛ شبیه زخمی که بسته شده و فقط ردی از آن بهجا مانده و مانع عملکرد ما نمیشود.در واقع ممکن است اتفاق موردنظر هیچگاه برای ما قابلقبول و خوشایند نشود یا به هر دلیلی شرایط تغییر اوضاع را نیز نداشته باشیم. بههمین دلیل آگاهانه سعی میکنیم برجنبههای دیگر شخصیت فرد مقابل یا آن اتفاق تمرکز کنیم.
منبع:میگنا
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
🔴 #افسردگی_پاییزی واقعیت دارد؟
🔹 غم و اندوه پاییز تحت عنوان اختلال عاطفی فصلی (SAD) نامیده میشود. افرادی که اختلال عاطفی فصلی را تجربه میکنند در تمام مدت احساس غم، تحریکپذیری عاطفی، استرس و خستگی را درک میکنند. علاقه به غذاهای شیرین و نشاستهای بیشتر میشود، وزنهایشان افزایش پیدا میکند و افرادمیل به ماندن در خانه دارند.
1⃣ راهنمایی بگیرید:با وجود اینکه فضای اجتماعی جامعه تغییرات مثبتی را تجربه کرده است، اما هنوز در تمامی کشورهای توسعهیافته هم در بسیاری از مواقع برای کمک گرفتن از متخصصان موجب شرمندگی افراد میشود. اگر علائم اختلال عاطفی فصلی برای شما خودنمایی کرده است، بهتر است این وقعیت را بدانید که در چنین تجربهای تنها نیستید.
2⃣ به طبیعت بروید: چالشهای زیای برای بیرون در رفتن در پاییز و زمستان وجود دارد. مخصوصاً برای خانوادههایی که فرزند کوچک دارند و سرما خوردن و چیزهایی از این دست نگرانشان میکند و ترجیح میدهند کمتر بیرون بروند. در این فصول روزها کوتاهتر و سردتر هستند و گذران زمان در طبیعت بسیار چالش برانگیز است. اما تحقیقات نشان داده است رفتن به طبیعت و دل کندن از خانه اثرات خوبی در درمان حالات و عوارض این اختلال داشته است.
3⃣ نور کافی دریافت کنید: یکی از بهترین روشهایی که بعضی از محققان روی آن تأکید دارند بحث نور درمانی است. به نظر آنها اگر افراد در طول روز به مدت نیم ساعت الی چهل دقیقه نور دریافت کند و اگر در کشورهای کم نور زندگی میکند، نورهای شبیهسازی شده آفتاب را تهیه کند، حال بهتری پیدا میکند و میتواند تا حدی این اختلال را کنترل کند.
4⃣ رفتار درمانی شناختی انجام دهید: رفتار درمانی شناختی (CBT) احتمالاً یکی از بهترین کارهایی است که اکنون برای سلامت روانی وجود دارد. رفتار درمانی شناختی ابزارها و راهکارهایی را آموزش میدهد که به افراد کمک میکند با روشی سالمتر فکر کنند و تأثیر مثبتی روی افراد دارد.اگر تا به حال در مورد CBT نشنیدهاید، نوعی از درمان است که به افراد کمک میکند تا طرز تفکرشان را در مورد چیزی تغییر دهند. برای افراد مبتلا به اختلال فصلی، به معنای به چالش کشیدن افکار منفی در مورد زمستان و تاریکی است. این روش از راههای بلند مدت فوقالعاده است/سایک نیوز
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
🔹 غم و اندوه پاییز تحت عنوان اختلال عاطفی فصلی (SAD) نامیده میشود. افرادی که اختلال عاطفی فصلی را تجربه میکنند در تمام مدت احساس غم، تحریکپذیری عاطفی، استرس و خستگی را درک میکنند. علاقه به غذاهای شیرین و نشاستهای بیشتر میشود، وزنهایشان افزایش پیدا میکند و افرادمیل به ماندن در خانه دارند.
1⃣ راهنمایی بگیرید:با وجود اینکه فضای اجتماعی جامعه تغییرات مثبتی را تجربه کرده است، اما هنوز در تمامی کشورهای توسعهیافته هم در بسیاری از مواقع برای کمک گرفتن از متخصصان موجب شرمندگی افراد میشود. اگر علائم اختلال عاطفی فصلی برای شما خودنمایی کرده است، بهتر است این وقعیت را بدانید که در چنین تجربهای تنها نیستید.
2⃣ به طبیعت بروید: چالشهای زیای برای بیرون در رفتن در پاییز و زمستان وجود دارد. مخصوصاً برای خانوادههایی که فرزند کوچک دارند و سرما خوردن و چیزهایی از این دست نگرانشان میکند و ترجیح میدهند کمتر بیرون بروند. در این فصول روزها کوتاهتر و سردتر هستند و گذران زمان در طبیعت بسیار چالش برانگیز است. اما تحقیقات نشان داده است رفتن به طبیعت و دل کندن از خانه اثرات خوبی در درمان حالات و عوارض این اختلال داشته است.
3⃣ نور کافی دریافت کنید: یکی از بهترین روشهایی که بعضی از محققان روی آن تأکید دارند بحث نور درمانی است. به نظر آنها اگر افراد در طول روز به مدت نیم ساعت الی چهل دقیقه نور دریافت کند و اگر در کشورهای کم نور زندگی میکند، نورهای شبیهسازی شده آفتاب را تهیه کند، حال بهتری پیدا میکند و میتواند تا حدی این اختلال را کنترل کند.
4⃣ رفتار درمانی شناختی انجام دهید: رفتار درمانی شناختی (CBT) احتمالاً یکی از بهترین کارهایی است که اکنون برای سلامت روانی وجود دارد. رفتار درمانی شناختی ابزارها و راهکارهایی را آموزش میدهد که به افراد کمک میکند با روشی سالمتر فکر کنند و تأثیر مثبتی روی افراد دارد.اگر تا به حال در مورد CBT نشنیدهاید، نوعی از درمان است که به افراد کمک میکند تا طرز تفکرشان را در مورد چیزی تغییر دهند. برای افراد مبتلا به اختلال فصلی، به معنای به چالش کشیدن افکار منفی در مورد زمستان و تاریکی است. این روش از راههای بلند مدت فوقالعاده است/سایک نیوز
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
💢دکتر حمیده صمدی مدیر مرکز مشاوره مبتنی بر سبک زندگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد درباره " سوگ جمعی" یادداشتی را منتشر کرد.
🔰 سوگ جمعی چیست؟
غم یا سوگ جمعی، سوگی است که به صورت گروهی تجربه میشود. سوگ جمعی نحوۀ واکنش گروهی از مردم (مثل افراد یک منطقه، ملت و یا یک جامعه بزرگتر) نسبت به مرگ شخصی محبوب و یا تعدادی از افراد جامعه، جنگ، بلایای طبیعی و غیره است. به عبارت دیگر زمانی که گروهی از مردم یک ملت یا حتی یک خانواده، گرفتار بحرانی از نوع فقدان میشوند، میگوییم آنها دچار سوگ جمعی شدهاند؛ یعنی همۀ آنها درد مشترکی را تجربه میکنند، دردی که همۀ آنها را اندوهگین کرده و به سوگ نشانده است.
در طول تاریخ، جوامع بسیاری به علل مختلف دچار سوگ جمعی شدهاند. تمامی رخدادهای ناخوشایند و فقدانها، جمعیت زیادی از مردم هر جامعه را متأثر و محزون میکند، بهگونهای که همه را در یک سوگ جمعی سهیم میکند.
🔰 سوگ جمعی چه زمانی اتفاق میافتد؟
سوگ جمعی زمانی اتفاق میافتد که یک ملت، جامعه یا گروه، فقدان، تلفات و یا زیان شدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط، افراد احساسات ناخوشایند متفاوتی را تجربه میکنند و ممکن است دچار نا امیدی و درماندگی شوند؛ چون قادر به جلوگیری از فقدان یا تغییرات نبودهاند و بر شرایط و اتفاقات پیشآمده کنترلی ندارند.
هنگامی که بیشتر جامعه در تجربۀ سوگ جمعی قرار میگیرند، این فکر خارج از کنترل بودن پدیدهها میتواند از همیشه قویتر نیز شود. همچنین در سوگ فردی، معمولاً فقط با فرآیندهای سوگواری خود هماهنگ هستیم؛ ولی در سوگ جمعی با فرآیندهای سوگواری دیگران نیز مرتبط و هماهنگ هستیم.
🔰 چه چیزی به روند درمان سوگ جمعی کمک میکند؟
سوگ جمعی میتواند طاقت فرسا باشد. فرایند تجربۀ سوگ جمعی، همیشه به تنهایی نمیتواند موجب آمادگی جامعه برای پذیرش فقدان شود. مواردی که میتوانند به روند درمان سوگ جمعی کمک کنند، عبارتند از:
🔸عزای عمومی
همانطور که این سوگ، جمعی است، شفا نیز میتواند جمعی باشد. هنگامی که یک فقدان معنادار برای افراد جامعه رخ میدهد، نه تنها بر هر فرد به شیوه خاص خود، بلکه بر کل جامعه تأثیر میگذارد.
گرده هم آمدن برای سوگواری علنی، به تحکیم مجدد پیوندهای اجتماعی کمک میکند؛ به جای اینکه هر یک از اعضای جامعه در انزوا بمانند و به حال خود رها شوند. عزاداری و سوگواری عمومی، کمک میکند تا سوگواران، دوباره به هم پیوند داده شوند. به عبارت دیگر، قدرتی شفابخش در همبستگی وجود دارد. مشاهدۀ اینکه جامعه برای شفادادن خود، متحد است، میتواند به هر یک از افراد کمک کند تا بتوانند سوگ خود را تجربه کنند.
🔸اقدام برای جامعه
سهیم شدن در کمک به جامعه، حتی به روشهای کوچک، می تواند به روند بهبود سوگواری جمعی کمک کند. همانطور که هر فرد برای شفای خود کاری میکند، میتواند راه هایی را نیز در نظر بگیرد که به شفای جامعه کمک کند.
🔸فضا دادن به خود
با وجود اینکه گرده هم آمدن عمومی و یافتن راههایی برای مشارکت در جامعه، به سوگواری فردی و جمعی کمک میکند؛ سوگ جمعی در افراد، جلوههای متفاوتی دارد. بنابراین لازم است فراموش نشود، هر فردی نیازهای منحصر به فرد خود را دارد که باید به آنها رسیدگی کند. وقایع تلخ و فشارهای اجتماعی، علاوه بر بار و فشار روانی زیادی که بر افراد تحمیل می کنند، میتوانند یاد آور تجارب تلخ گذشته نیز باشند و موجب افزایش بهم ریختگی روانی شوند. در این شرایط کمک گرفتن از یک متخصص در زمینه سلامت روان، میتواند به هر فردی کمک کند که هیجانات، افکار و به طور کلی حالات روانی خود را خصوصاً در ارتباط با وقایع سخت و تلخ، بیشتر و دقیقتر بشناسد تا بتواند راهحل مناسب و سازنده خود را برای مواجهه با این شرایط بیابد.
@hamtayaran_mums
🔰 سوگ جمعی چیست؟
غم یا سوگ جمعی، سوگی است که به صورت گروهی تجربه میشود. سوگ جمعی نحوۀ واکنش گروهی از مردم (مثل افراد یک منطقه، ملت و یا یک جامعه بزرگتر) نسبت به مرگ شخصی محبوب و یا تعدادی از افراد جامعه، جنگ، بلایای طبیعی و غیره است. به عبارت دیگر زمانی که گروهی از مردم یک ملت یا حتی یک خانواده، گرفتار بحرانی از نوع فقدان میشوند، میگوییم آنها دچار سوگ جمعی شدهاند؛ یعنی همۀ آنها درد مشترکی را تجربه میکنند، دردی که همۀ آنها را اندوهگین کرده و به سوگ نشانده است.
در طول تاریخ، جوامع بسیاری به علل مختلف دچار سوگ جمعی شدهاند. تمامی رخدادهای ناخوشایند و فقدانها، جمعیت زیادی از مردم هر جامعه را متأثر و محزون میکند، بهگونهای که همه را در یک سوگ جمعی سهیم میکند.
🔰 سوگ جمعی چه زمانی اتفاق میافتد؟
سوگ جمعی زمانی اتفاق میافتد که یک ملت، جامعه یا گروه، فقدان، تلفات و یا زیان شدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط، افراد احساسات ناخوشایند متفاوتی را تجربه میکنند و ممکن است دچار نا امیدی و درماندگی شوند؛ چون قادر به جلوگیری از فقدان یا تغییرات نبودهاند و بر شرایط و اتفاقات پیشآمده کنترلی ندارند.
هنگامی که بیشتر جامعه در تجربۀ سوگ جمعی قرار میگیرند، این فکر خارج از کنترل بودن پدیدهها میتواند از همیشه قویتر نیز شود. همچنین در سوگ فردی، معمولاً فقط با فرآیندهای سوگواری خود هماهنگ هستیم؛ ولی در سوگ جمعی با فرآیندهای سوگواری دیگران نیز مرتبط و هماهنگ هستیم.
🔰 چه چیزی به روند درمان سوگ جمعی کمک میکند؟
سوگ جمعی میتواند طاقت فرسا باشد. فرایند تجربۀ سوگ جمعی، همیشه به تنهایی نمیتواند موجب آمادگی جامعه برای پذیرش فقدان شود. مواردی که میتوانند به روند درمان سوگ جمعی کمک کنند، عبارتند از:
🔸عزای عمومی
همانطور که این سوگ، جمعی است، شفا نیز میتواند جمعی باشد. هنگامی که یک فقدان معنادار برای افراد جامعه رخ میدهد، نه تنها بر هر فرد به شیوه خاص خود، بلکه بر کل جامعه تأثیر میگذارد.
گرده هم آمدن برای سوگواری علنی، به تحکیم مجدد پیوندهای اجتماعی کمک میکند؛ به جای اینکه هر یک از اعضای جامعه در انزوا بمانند و به حال خود رها شوند. عزاداری و سوگواری عمومی، کمک میکند تا سوگواران، دوباره به هم پیوند داده شوند. به عبارت دیگر، قدرتی شفابخش در همبستگی وجود دارد. مشاهدۀ اینکه جامعه برای شفادادن خود، متحد است، میتواند به هر یک از افراد کمک کند تا بتوانند سوگ خود را تجربه کنند.
🔸اقدام برای جامعه
سهیم شدن در کمک به جامعه، حتی به روشهای کوچک، می تواند به روند بهبود سوگواری جمعی کمک کند. همانطور که هر فرد برای شفای خود کاری میکند، میتواند راه هایی را نیز در نظر بگیرد که به شفای جامعه کمک کند.
🔸فضا دادن به خود
با وجود اینکه گرده هم آمدن عمومی و یافتن راههایی برای مشارکت در جامعه، به سوگواری فردی و جمعی کمک میکند؛ سوگ جمعی در افراد، جلوههای متفاوتی دارد. بنابراین لازم است فراموش نشود، هر فردی نیازهای منحصر به فرد خود را دارد که باید به آنها رسیدگی کند. وقایع تلخ و فشارهای اجتماعی، علاوه بر بار و فشار روانی زیادی که بر افراد تحمیل می کنند، میتوانند یاد آور تجارب تلخ گذشته نیز باشند و موجب افزایش بهم ریختگی روانی شوند. در این شرایط کمک گرفتن از یک متخصص در زمینه سلامت روان، میتواند به هر فردی کمک کند که هیجانات، افکار و به طور کلی حالات روانی خود را خصوصاً در ارتباط با وقایع سخت و تلخ، بیشتر و دقیقتر بشناسد تا بتواند راهحل مناسب و سازنده خود را برای مواجهه با این شرایط بیابد.
@hamtayaran_mums
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■ ۲۰ علامت بلوغ عاطفی به زبان آلن دو باتن
۱. میفهمید بیشتر بدرفتاری آدم های اطرافتون ریشه در اضطراب و ترسشون داره: دنیا دیگه براتون پر از هیولا نیست
۲. یاد میگیرید آدما بطور خودکار از محتویات مغر شما اطلاع ندارند: پس حرف میزنید و دیگران رو سرزنش نمیکنید که نمیفهمنتون
۳. یادمیگیرید که شماهم اشتباه میکنید: پس معذرت خواهی میکنید
۴. اعتماد بنفس رو یاد میگیرید: نه که فوق العاده اید! نه. در واقع میفهمید همه ما ابله و ترسو و سرگردون هستیم.هممون با آزمون و خطا زندگی میکنیم. عیبی هم نداره
۵. والدینتون رو میبخشید:اونا هم درگیر ترس و اضطراب های خودشونن
۶. به اثر نکات کوچیک در خلق و خو افراد پی میبرید: مثلا میفهمید یه مسئله مهم رو پیش نکشید مگر خودتون و طرف مقابل استراحت کرده باشید مست نباشید غذا خورده باشید و استرس یا عجله نداشته باشید
۷. قهر نمیکنید: یادتون نمیره که یه روز میمیرید. حرف میزنید و میبخشید
۸. دست از کمالگرایی برمیدارید: هیچ چیزی بی نقص نیست. از به اندازه کافی خوب بودن قدردانی میکنید
۹. یاد میگیرید بد بین بودن در باره نتایج امور یه فضیلته
۱۰. میفهمید نقاط ضعف آدما با نقاط قوتشون گره خورده: مثلا دیگه از کسی که شلخته ست ناراحت نمیشید چون میدونین در ازاش شاید خلاقه
۱۱. به آسونی عاشق نمیشید: همه هرچقدم از دور برازنده و دلپذیر باشند از نزدیک مشکلات خودشون رو دارن. پس وفادار میمونید
۱۲. میفهمید زندگی با شما آسون نیست
۱۳. یادمیگیرید خودتون رو بخاطر خطاها و حماقت هاتون ببخشید: بیشتر با خودتون رفاقت میکنید. همه ما به نوعی احمقیم
۱۴. یادمیگیرید با کله شقی های بچگانتون که هرگز هم از بین نمیرن به صلح برسید: تلاش نمیکنید که همیشه بزرگسال باشید. همه ما بچه ایم
۱۵. برای شادی درازمدت به پروژه های بلندمدت دل نمیبندی: اگه دمی بی دردسر سپری بشه هم خوشحالتون میکنه
۱۶. دیگه برات مهم نیست بقیه راجع بهت چی فکر میکن
۱۷. بازخورد دیگران رو راحتتر میپذیرید: در برابر انتقاد ها زره نمیپوشید
۱۸. میفهمید چقد تمایل دارید به مشکلات شخصی خودت بچسبی: میفهمی باید دیدتو نسبت به درد هات وسیع کنی. بیشتر به طبیعت و آسمون شب و کهکشان های دور توجه میکنی
۱۹. میفهمید گذشته ای که داشتید در پاسخ دادن شما به واقع تاثیر داشته: یاد میگیرید این خطای دید رو جبران کنید. میپذیرید بدلیل وقایع کودکی مستعد خطا و افراط هستید. با شک به اولین برداشت و احساستون نگاه میکنید
۲۰. دوست بهتری میشید چون میدونید دوستی یعنی به اشتراک گذاشتن آسیب پذیری ها
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
۱. میفهمید بیشتر بدرفتاری آدم های اطرافتون ریشه در اضطراب و ترسشون داره: دنیا دیگه براتون پر از هیولا نیست
۲. یاد میگیرید آدما بطور خودکار از محتویات مغر شما اطلاع ندارند: پس حرف میزنید و دیگران رو سرزنش نمیکنید که نمیفهمنتون
۳. یادمیگیرید که شماهم اشتباه میکنید: پس معذرت خواهی میکنید
۴. اعتماد بنفس رو یاد میگیرید: نه که فوق العاده اید! نه. در واقع میفهمید همه ما ابله و ترسو و سرگردون هستیم.هممون با آزمون و خطا زندگی میکنیم. عیبی هم نداره
۵. والدینتون رو میبخشید:اونا هم درگیر ترس و اضطراب های خودشونن
۶. به اثر نکات کوچیک در خلق و خو افراد پی میبرید: مثلا میفهمید یه مسئله مهم رو پیش نکشید مگر خودتون و طرف مقابل استراحت کرده باشید مست نباشید غذا خورده باشید و استرس یا عجله نداشته باشید
۷. قهر نمیکنید: یادتون نمیره که یه روز میمیرید. حرف میزنید و میبخشید
۸. دست از کمالگرایی برمیدارید: هیچ چیزی بی نقص نیست. از به اندازه کافی خوب بودن قدردانی میکنید
۹. یاد میگیرید بد بین بودن در باره نتایج امور یه فضیلته
۱۰. میفهمید نقاط ضعف آدما با نقاط قوتشون گره خورده: مثلا دیگه از کسی که شلخته ست ناراحت نمیشید چون میدونین در ازاش شاید خلاقه
۱۱. به آسونی عاشق نمیشید: همه هرچقدم از دور برازنده و دلپذیر باشند از نزدیک مشکلات خودشون رو دارن. پس وفادار میمونید
۱۲. میفهمید زندگی با شما آسون نیست
۱۳. یادمیگیرید خودتون رو بخاطر خطاها و حماقت هاتون ببخشید: بیشتر با خودتون رفاقت میکنید. همه ما به نوعی احمقیم
۱۴. یادمیگیرید با کله شقی های بچگانتون که هرگز هم از بین نمیرن به صلح برسید: تلاش نمیکنید که همیشه بزرگسال باشید. همه ما بچه ایم
۱۵. برای شادی درازمدت به پروژه های بلندمدت دل نمیبندی: اگه دمی بی دردسر سپری بشه هم خوشحالتون میکنه
۱۶. دیگه برات مهم نیست بقیه راجع بهت چی فکر میکن
۱۷. بازخورد دیگران رو راحتتر میپذیرید: در برابر انتقاد ها زره نمیپوشید
۱۸. میفهمید چقد تمایل دارید به مشکلات شخصی خودت بچسبی: میفهمی باید دیدتو نسبت به درد هات وسیع کنی. بیشتر به طبیعت و آسمون شب و کهکشان های دور توجه میکنی
۱۹. میفهمید گذشته ای که داشتید در پاسخ دادن شما به واقع تاثیر داشته: یاد میگیرید این خطای دید رو جبران کنید. میپذیرید بدلیل وقایع کودکی مستعد خطا و افراط هستید. با شک به اولین برداشت و احساستون نگاه میکنید
۲۰. دوست بهتری میشید چون میدونید دوستی یعنی به اشتراک گذاشتن آسیب پذیری ها
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜دروغهایی که اغلب انسانها به خودشان میگویند:
1- من قربانی گذشتهام هستم:
شما قربانی گذشتهتان نیستید، اما به خاطر گذشتهتان، قربانی زمان حالتان میشوید. البته فعالیتهایی که قبلا انجام دادهاید بر زندگی شما تاثیر میگذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بیپایان آنچه که دیگر گذشته است، میتواند به اشتباهات بیشتری منجر شود.
2- زمانی که فلان چیز را داشته باشم، خوشحال خواهم بود:
خوشحالی صرفا با رسیدن شما به بعضی چیزها به دست نمیآید. چنین احساس لذت و رضایتی موقت و زودگذر است. خوشحالی واقعی در مسیر یک هدف مهم است.
3- این کار را بعدا انجام خواهم داد:
ما هیچوقت نمیدانیم که در واقع چقدر زمان داریم. ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و بفهمید که دیگر زمانی برای کارهایی که میخواستید انجام دهید ندارید. اگر در انتظار لحظهی مناسب و ایدهآل هستید که همهچیز ایمن و مطمئن باشد، بدانید که این لحظه هیچگاه از راه نخواهد رسید!
4- هیچکس مرا نمیفهمد:
اغلب افراد در جهان چنین تفکری را دارند و شما تنها نیستید. فقط به این دلیل که دیگران با شما موافق نیستند نباید بگویید که درکتان نمیکنند. متفاوت بودن خوب است و گاهی گوش دادن به فردی با عقیدهای متفاوت، به شما کمک میکند تا خودتان را بهتر بفهمید.
@hamtayaran_mums
#سلامت
1- من قربانی گذشتهام هستم:
شما قربانی گذشتهتان نیستید، اما به خاطر گذشتهتان، قربانی زمان حالتان میشوید. البته فعالیتهایی که قبلا انجام دادهاید بر زندگی شما تاثیر میگذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بیپایان آنچه که دیگر گذشته است، میتواند به اشتباهات بیشتری منجر شود.
2- زمانی که فلان چیز را داشته باشم، خوشحال خواهم بود:
خوشحالی صرفا با رسیدن شما به بعضی چیزها به دست نمیآید. چنین احساس لذت و رضایتی موقت و زودگذر است. خوشحالی واقعی در مسیر یک هدف مهم است.
3- این کار را بعدا انجام خواهم داد:
ما هیچوقت نمیدانیم که در واقع چقدر زمان داریم. ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و بفهمید که دیگر زمانی برای کارهایی که میخواستید انجام دهید ندارید. اگر در انتظار لحظهی مناسب و ایدهآل هستید که همهچیز ایمن و مطمئن باشد، بدانید که این لحظه هیچگاه از راه نخواهد رسید!
4- هیچکس مرا نمیفهمد:
اغلب افراد در جهان چنین تفکری را دارند و شما تنها نیستید. فقط به این دلیل که دیگران با شما موافق نیستند نباید بگویید که درکتان نمیکنند. متفاوت بودن خوب است و گاهی گوش دادن به فردی با عقیدهای متفاوت، به شما کمک میکند تا خودتان را بهتر بفهمید.
@hamtayaran_mums
#سلامت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️ همۀ ما کم و بیش چنین دورههایی را پشت سر گذاشتهایم. ناگهان متوجه میشویم که زندگی کنونیمان با تصویر ایدئالی که ترسیم کرده بودیم، بسیار تفاوت دارد و احساس میکنیم که انگار کنترل زندگیمان را از دست دادهایم. در چنین شرایطی فکر میکنیم همه چیز ناامید کننده است و نمیدانیم در کدام جهت باید حرکت کنیم.
🧡 در این موقعیتهای گیج کننده دو نکته مهم هرگز به ذهنمان نمیرسد، یکی این که این احساس فلاکت و درماندگی را خودمان انتخاب کردهایم و دیگر این که انتخابهای بهتری نیز در دسترس هست.
به شرطی که یاد بگیریم چگونه به آن انتخابها دست بزنیم.
📘تئوری انتخاب
✒️دکتر ویلیام گلسر
@hamtayaran_mums
🧡 در این موقعیتهای گیج کننده دو نکته مهم هرگز به ذهنمان نمیرسد، یکی این که این احساس فلاکت و درماندگی را خودمان انتخاب کردهایم و دیگر این که انتخابهای بهتری نیز در دسترس هست.
به شرطی که یاد بگیریم چگونه به آن انتخابها دست بزنیم.
📘تئوری انتخاب
✒️دکتر ویلیام گلسر
@hamtayaran_mums
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢انواع نشخوار فکری (نجواهای تکراری مزاحم)....
۱.نگرانی درباره آینده ...اتفاقات نیوفتاده
۲.نگرانی درباره گذشته ...
۳.ناامیدی... عدم ارتباط با باور قلبی
۴.بی ارزشی: درگیر شدن در یک چرخه افکاری منفی و بی حاصل درباره وجود خودتان
۵.صحبت های ذهنی:
افکار کلی و گفت و گوهای درونی که در ذهن شما هستند و شما را از حضور در لحظه و زمان حال منحرف میکنند
۶.تفکر درباره اتفاق های بزرگ:
درگیر کردن بیش از حد خود در باره عاقبت اتفاق های بزرگ یا حتی جهانی
۷.ذهن خوانی:
بیش از حد فکر کردن درباره اینکه دیگران در ذهنشان درباره شما چه نظری دارند
۸.تردید و دودلی: فکر کردن بیش از حد درباره یک تصمیم نسبتأ کوچک و ساده
۹.فکر کردن بیش از حد به اتفاقات
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
۱.نگرانی درباره آینده ...اتفاقات نیوفتاده
۲.نگرانی درباره گذشته ...
۳.ناامیدی... عدم ارتباط با باور قلبی
۴.بی ارزشی: درگیر شدن در یک چرخه افکاری منفی و بی حاصل درباره وجود خودتان
۵.صحبت های ذهنی:
افکار کلی و گفت و گوهای درونی که در ذهن شما هستند و شما را از حضور در لحظه و زمان حال منحرف میکنند
۶.تفکر درباره اتفاق های بزرگ:
درگیر کردن بیش از حد خود در باره عاقبت اتفاق های بزرگ یا حتی جهانی
۷.ذهن خوانی:
بیش از حد فکر کردن درباره اینکه دیگران در ذهنشان درباره شما چه نظری دارند
۸.تردید و دودلی: فکر کردن بیش از حد درباره یک تصمیم نسبتأ کوچک و ساده
۹.فکر کردن بیش از حد به اتفاقات
@hamtayaran_mums
#سلامت_روان
🟣 #فردگرایی چیه و چه خوبی و بدیهایی داره؟!
قسمت اول
🔸 فردگرایی به سادگی این نگاه رو داره که «من» مهمتر از «ما» است. توی جامعهای که فردگرایی حاکم باشه، هر کسی بیشتر روی خودش و منافع و علایق شخصیاش تمرکز داره تا اینکه فقط به فکر جمع باشه. توی این نوع فرهنگ، خیلی تاکید میشه روی اینکه آدمها خودشون رو پیدا کنن، خودشونو نشون بدن و به دنبال موفقیتهای شخصیشون برن.
🔸 یه جورایی مثل اینه که تو یه مسابقه دوی ماراتن هستی، هر کسی داره برای رسیدن به خط پایان و رکورد شخصی خودش تلاش میکنه، نه اینکه همه دست همدیگه رو بگیرن و با هم بدون.
🔸 از نظر روانشناسی، فردگرایی میتونه خوب باشه چون به آدمها کمک میکنه اعتمادبهنفس داشته باشن، خودشونو پیدا کنن و برای رسیدن به هدفهای شخصیشون تلاش کنن. ولی گاهی اوقات هم میتونه مشکلساز باشه، مثلاً وقتی آدمها خیلی روی خودشون تمرکز میکنن، ممکنه از دیگران غافل بشن یا فقط به فکر منافع خودشون باشن.
🔸 در جامعهشناسی، فردگرایی میتونه نشوندهنده تغییراتی در نحوه زندگی مردم باشه. مثلاً توی جوامعی که فردگرایی زیاده، ممکنه خانوادهها کمتر همدیگه رو ببینن یا روابط اجتماعی سستتر بشه.
🔸 پس، فردگرایی یعنی تمرکز روی «خود» و دستیابی به موفقیتهای شخصی، ولی همیشه باید مواظب باشیم که تعادلی بین خودمون و دیگران حفظ کنیم.
@hamtayaran_mums
قسمت اول
🔸 فردگرایی به سادگی این نگاه رو داره که «من» مهمتر از «ما» است. توی جامعهای که فردگرایی حاکم باشه، هر کسی بیشتر روی خودش و منافع و علایق شخصیاش تمرکز داره تا اینکه فقط به فکر جمع باشه. توی این نوع فرهنگ، خیلی تاکید میشه روی اینکه آدمها خودشون رو پیدا کنن، خودشونو نشون بدن و به دنبال موفقیتهای شخصیشون برن.
🔸 یه جورایی مثل اینه که تو یه مسابقه دوی ماراتن هستی، هر کسی داره برای رسیدن به خط پایان و رکورد شخصی خودش تلاش میکنه، نه اینکه همه دست همدیگه رو بگیرن و با هم بدون.
🔸 از نظر روانشناسی، فردگرایی میتونه خوب باشه چون به آدمها کمک میکنه اعتمادبهنفس داشته باشن، خودشونو پیدا کنن و برای رسیدن به هدفهای شخصیشون تلاش کنن. ولی گاهی اوقات هم میتونه مشکلساز باشه، مثلاً وقتی آدمها خیلی روی خودشون تمرکز میکنن، ممکنه از دیگران غافل بشن یا فقط به فکر منافع خودشون باشن.
🔸 در جامعهشناسی، فردگرایی میتونه نشوندهنده تغییراتی در نحوه زندگی مردم باشه. مثلاً توی جوامعی که فردگرایی زیاده، ممکنه خانوادهها کمتر همدیگه رو ببینن یا روابط اجتماعی سستتر بشه.
🔸 پس، فردگرایی یعنی تمرکز روی «خود» و دستیابی به موفقیتهای شخصی، ولی همیشه باید مواظب باشیم که تعادلی بین خودمون و دیگران حفظ کنیم.
@hamtayaran_mums