HARIMEZENDGI Telegram 37850
#پارت_630
🦋🦋 شیطان مونث🦋🦋

ارسلان چشم بندهاشونو که پایین کشید اول بخاطر روشنایی یکم پلکهاشونو بهم فشار دادن ولی بعد که سرشونو بالا آوردن و با صورتهای آشنای ما مواجه شدن هردو حیرت زده و انگار که همچین چیزی براشون غیر قابل باور باشه ماتشون برد....
البته! دیدن من ظاهرا بیشتر براشون جای تعجب داشت!
روزبه با تته پته گفت:
-د..د....دخت....دختر عمه...
پوزخند زدم.من همیشه در همچین مواقعی از شانار،دلبر کثیف،دخترهرزه،جیب زن بی کس و کار تبدیل میشدم به "دخترعمه" !
روزبه با ترس نگاهم میکرد و سپهر با نفرت.هردو نگاه برای من قابل درک بود.
ارسلان بی داد و بیداد ، خونسرد و آروم روزبه رو که چشمای ملتمسشو از من برنمیداشت خطاب قرار داد و گفت:
-منو نگاه کن...کسی که باید ببینیش منم نه اون...
سپهر پوزخند زنان زبونشو رو گوشه لبش که خونی شده بود کشید و بعد گفت:
-هه...رفتی با بزگترت اومدی شانار خانم!؟ واسه این با ما نمیپریدی آره?? دلبر پایین شهریها بودی و لقمه ی ازما بهترون!؟
یکم نفرت چاشنی طعنه هاش بود.ازم بیزار بود چون نخواستمش...چون پسش زدم...چون ردش کردم...
ارسلان چونه اش رو گرفت و سرشو چرخوند سمت خودش و گفت:
-هوی ژیگلو...منو نگاه کن...من...نه اون....
بازم پوزخند زد.باز منو نگاه کرد و گفت:
-تبریک میگم دختر همسایه...دستم باز بود حتما واسه ازدواج شکوهمندت بیلاخ نشون میدادم....
ارسلان 
دستاشو به کمرش تکیه داد و بی توجه به چرت و پرتهاش گفت:
-خب ...بیشتر از کوپنت حرف زدین.......حالا نوبت من....یه سوال میپرسم که امیدوارم بتونیم دوستانه بین خودمون حل و فصلش کنیم....چون اگه کار بخواد به جای باریک برسه کلاهمون بدجوره میره توهمو منم که بی اعصاب...یه وقت دیدین گفتم گوربابای بعدش و دخل هردوتاتون رو درآوردم...
کنجکاو به هردوشون نگاه کردم.خیلی دلم میخواست بدونم دخالتی تو این قضیه دارن یا ندارن ...هرچند که احساسم میگفت دارن....
ارسلان دوباره گفت:
-یه مقدار پول گم شده که مقدارش ذره ای برای من اهمیت نداره...واسه من عین اینکه یه هزارتومنی گم کرده باشم ولی...ولی....این وسط یه سری چیزای دیگه اهمیت داره ...مثلا اینکه کی اون پول رو برداشته!!! خب...میشنوم...کدومتون!؟
سپهر اخم کرد. قیافه ای حق به جانب و شاکی به خودش گرفت و با لحن تند ی گفت:
-یعنی چی!؟؟ مارو خفت کردین آوردین اینجا بهمون تهمت و انگ دزدی بزنین!؟؟
ارسلان عین خودش با بداخلاقی و لحن هشدار دهنده ای گفت:
-لاف پاک دامنی واسه من نبا جغله ی ژیگلو...بگو کی و چه موقع و چطور و کدوم یکیتون پولو دزدیدن!؟؟؟
سپهر خوددشو رو صندلی تکون داد...زور زد طنابهارو باز کنه و همزمان فریاد زد:
-د لعنتی میگم ما از این پول خبرنداریم....
برخلاف تصورم ارسلان تند نشد و سپهر تبدیل نکرد به کیسه بوکس جدیدش...
فقط بجای اون رفت سمت روزبه و گفت:
-خب....اون یکی پسر خوبی نبود...ببینم تو چه جوابی میدی!
بگو ببینم روزبه خان...شازده دوماد گل گلاب...پول رو تو برداشتی آره !؟
روزبه با ترس آب دهنش رو قورت داد و تته پته کنان گفت:
-ن..ن...نه ب..ب...بجو...بجون خودم...
ارسلان خندید...خندید و گفت:
-میدونی...من کلا آدم بی صبر و بی طاقتی ام...منم مراعاتتو بکنم یوسف نمیکنه....
سپهر داد زد:
-ماهیچی نمیدونیم...اصلا نمیدونیم راجب چی حرف میزنین....کشک چی پول چی
ارسلان که فعمید به این سادگی ها نمیتونه حرفی از زیر زبون سپهر بیرون بکشه اشاره ای به یوسف کرد و اونم یه راست سمت سپهر و شروع کرد کتک زدنش....
صدای فریادهای سپهر تن روزبه رو به لرزه درآورد.
.چشمامو بستم چون نمیخواستم ببیننش....
کتک خوردن یه نفر هیچ لذتی نداشت...هیچوقت
ارسلان فهمید از طریق روزبه چیزای بیشتری میتونه بفهمه واسه همین باز رفت سراغش و گفت:
-خب....بگو...میشنوم....پول چیشد!؟

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋



tgoop.com/harimezendgi/37850
Create:
Last Update:

#پارت_630
🦋🦋 شیطان مونث🦋🦋

ارسلان چشم بندهاشونو که پایین کشید اول بخاطر روشنایی یکم پلکهاشونو بهم فشار دادن ولی بعد که سرشونو بالا آوردن و با صورتهای آشنای ما مواجه شدن هردو حیرت زده و انگار که همچین چیزی براشون غیر قابل باور باشه ماتشون برد....
البته! دیدن من ظاهرا بیشتر براشون جای تعجب داشت!
روزبه با تته پته گفت:
-د..د....دخت....دختر عمه...
پوزخند زدم.من همیشه در همچین مواقعی از شانار،دلبر کثیف،دخترهرزه،جیب زن بی کس و کار تبدیل میشدم به "دخترعمه" !
روزبه با ترس نگاهم میکرد و سپهر با نفرت.هردو نگاه برای من قابل درک بود.
ارسلان بی داد و بیداد ، خونسرد و آروم روزبه رو که چشمای ملتمسشو از من برنمیداشت خطاب قرار داد و گفت:
-منو نگاه کن...کسی که باید ببینیش منم نه اون...
سپهر پوزخند زنان زبونشو رو گوشه لبش که خونی شده بود کشید و بعد گفت:
-هه...رفتی با بزگترت اومدی شانار خانم!؟ واسه این با ما نمیپریدی آره?? دلبر پایین شهریها بودی و لقمه ی ازما بهترون!؟
یکم نفرت چاشنی طعنه هاش بود.ازم بیزار بود چون نخواستمش...چون پسش زدم...چون ردش کردم...
ارسلان چونه اش رو گرفت و سرشو چرخوند سمت خودش و گفت:
-هوی ژیگلو...منو نگاه کن...من...نه اون....
بازم پوزخند زد.باز منو نگاه کرد و گفت:
-تبریک میگم دختر همسایه...دستم باز بود حتما واسه ازدواج شکوهمندت بیلاخ نشون میدادم....
ارسلان 
دستاشو به کمرش تکیه داد و بی توجه به چرت و پرتهاش گفت:
-خب ...بیشتر از کوپنت حرف زدین.......حالا نوبت من....یه سوال میپرسم که امیدوارم بتونیم دوستانه بین خودمون حل و فصلش کنیم....چون اگه کار بخواد به جای باریک برسه کلاهمون بدجوره میره توهمو منم که بی اعصاب...یه وقت دیدین گفتم گوربابای بعدش و دخل هردوتاتون رو درآوردم...
کنجکاو به هردوشون نگاه کردم.خیلی دلم میخواست بدونم دخالتی تو این قضیه دارن یا ندارن ...هرچند که احساسم میگفت دارن....
ارسلان دوباره گفت:
-یه مقدار پول گم شده که مقدارش ذره ای برای من اهمیت نداره...واسه من عین اینکه یه هزارتومنی گم کرده باشم ولی...ولی....این وسط یه سری چیزای دیگه اهمیت داره ...مثلا اینکه کی اون پول رو برداشته!!! خب...میشنوم...کدومتون!؟
سپهر اخم کرد. قیافه ای حق به جانب و شاکی به خودش گرفت و با لحن تند ی گفت:
-یعنی چی!؟؟ مارو خفت کردین آوردین اینجا بهمون تهمت و انگ دزدی بزنین!؟؟
ارسلان عین خودش با بداخلاقی و لحن هشدار دهنده ای گفت:
-لاف پاک دامنی واسه من نبا جغله ی ژیگلو...بگو کی و چه موقع و چطور و کدوم یکیتون پولو دزدیدن!؟؟؟
سپهر خوددشو رو صندلی تکون داد...زور زد طنابهارو باز کنه و همزمان فریاد زد:
-د لعنتی میگم ما از این پول خبرنداریم....
برخلاف تصورم ارسلان تند نشد و سپهر تبدیل نکرد به کیسه بوکس جدیدش...
فقط بجای اون رفت سمت روزبه و گفت:
-خب....اون یکی پسر خوبی نبود...ببینم تو چه جوابی میدی!
بگو ببینم روزبه خان...شازده دوماد گل گلاب...پول رو تو برداشتی آره !؟
روزبه با ترس آب دهنش رو قورت داد و تته پته کنان گفت:
-ن..ن...نه ب..ب...بجو...بجون خودم...
ارسلان خندید...خندید و گفت:
-میدونی...من کلا آدم بی صبر و بی طاقتی ام...منم مراعاتتو بکنم یوسف نمیکنه....
سپهر داد زد:
-ماهیچی نمیدونیم...اصلا نمیدونیم راجب چی حرف میزنین....کشک چی پول چی
ارسلان که فعمید به این سادگی ها نمیتونه حرفی از زیر زبون سپهر بیرون بکشه اشاره ای به یوسف کرد و اونم یه راست سمت سپهر و شروع کرد کتک زدنش....
صدای فریادهای سپهر تن روزبه رو به لرزه درآورد.
.چشمامو بستم چون نمیخواستم ببیننش....
کتک خوردن یه نفر هیچ لذتی نداشت...هیچوقت
ارسلان فهمید از طریق روزبه چیزای بیشتری میتونه بفهمه واسه همین باز رفت سراغش و گفت:
-خب....بگو...میشنوم....پول چیشد!؟

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

BY همسرانه حریم زندگی💑


Share with your friend now:
tgoop.com/harimezendgi/37850

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. Just at this time, Bitcoin and the broader crypto market have dropped to new 2022 lows. The Bitcoin price has tanked 10 percent dropping to $20,000. On the other hand, the altcoin space is witnessing even more brutal correction. Bitcoin has dropped nearly 60 percent year-to-date and more than 70 percent since its all-time high in November 2021. When choosing the right name for your Telegram channel, use the language of your target audience. The name must sum up the essence of your channel in 1-3 words. If you’re planning to expand your Telegram audience, it makes sense to incorporate keywords into your name. A Hong Kong protester with a petrol bomb. File photo: Dylan Hollingsworth/HKFP. The imprisonment came as Telegram said it was "surprised" by claims that privacy commissioner Ada Chung Lai-ling is seeking to block the messaging app due to doxxing content targeting police and politicians.
from us


Telegram همسرانه حریم زندگی💑
FROM American