Telegram Web
#آموزشی

📛مواد غذایی مؤثر در کاهش خودارضایی:

🟣 شیر مخلوط با زعفران: قبل از خواب یک لیوان شیر گرم با زعفران بنوشید تا خودارضایی شما کاهش یابد.

🟣 مصرف زغال اخته و پرتقال: این نوشیدنی برای بدن بسیار مفید بوده و از خستگی ناشی از خودارضایی می‌کاهد.

🟣 غذاهای غنی از روی: این نوع غذاها را در رژیم غذایی خود افزایش دهید تا عوارض خودارضایی در بدن شما کاهش یابد.

🟣 کاهش کافئین و مصرف آجیل: کافئین را کاهش دهید و همچنین آجیل‌هایی مانند بادام‌زمینی و تخمه آفتاب‌گردان را در رژیم غذایی خود بگنجانید.

🟣 مصرف سبزیجات و غذاهای دریایی: سبزیجات سبز و غذاهای دریایی را بیشتر استفاده کنید و از خوردن گوشت قرمز و لبنیات پرهیز کنید

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زنان



خانم های عزیز آیا میدانید عفونت رحم موجب افزایش ریزش مو می شود؟
مصرف دارچین همراه با عسل از
عفونت های رحمی جلوگیری می کند.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


به جای دوستت دارم گفتن، سلیقه به خرج بدین و این شعر مولانا رو براش بفرستید:

من همانم که تویی از همه عالم جانش ♥️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_559

انگشتم رو اعداد لغزید و شمارش رو گرفتم....چند بوق خورد بعد گفت"الو..."
صدای خودش بود...شک نداشتم....لبهام از هم باز شدن اما صدایی از حنجره ام بلند نشد...
چندبار دیگه هم گفت "الو " و چون من مثل کسی که زبونش بند اومده و توان حرف زدن نداشته باشه هیچ حرفی نزدم با عصبانیت گفت" کثافت مردم آزار"...
صدای بوق ممتد تو گوشم پیچید....اهسته انداختمش رو صندلی و چونه امو گذاشتم رو فرمون.....
به طرز مسخره ای حالم گرفته بود.بدجور پکر و افسرده شده بودم.....احساسی که بد بود و ازش خوشم نمیومد!!!
حس میکردم بدبخترین موجود دنیام و مینو همونی که خوشبختی ای که میتونست مال من باشه رو ازم گرفته ....
آره...بجای مینو من میتونستم الان کنار آرمان باشم.....اما واقعا برام سوال بود که 
چرا و چطور شد که صمیمی ترین رفیقم با پسری ازدواج کرد که میدونست با من درارتباط !؟؟ 
آه عمیقی کشیدم و سرمو انداختم پایین....حس میکردم قلبم تیر میکشه...میخواستم بیتفاوت باشم اما نمیتونستم...واقعا نمیتونستم....
احساس میکردم رگهای سرم درحال ترکیدن هستن و هر لحظه قراره اعضای بدنم ازهم متلاشی بشه و به فنا برم...
مینو چرا اینکارو کرد....؟ چرا؟
تلفنم که زنگ خورد سرمو از روی فرمون برداشتم.ارسلان بود...با نفرت به اسمش خیره شدم....لعنتی عوضی...بغض کردم....
داد زدم:
" لعنتی عوضی...باعث و بانی همه چی تویی...ازت متنفرم..."
دماغمو بالا کشید و با دستمال اشک های جمع شده گوشه چشمم رو کنار زدم و با کشیدن چند نفس عمیق ودرحالی که میدونستم اگه جوابشو ندم ممکن دوباره شروع کنه زنگ زدن و ول کن نشه،تماسشرو جواب دادم....
حالمو پرسبید...جوابی سرسری دارم و وقتی بهم گفت کجام بهش گفتم پیش یکی از دوستامم و شب برمیگردم...
فقط میخواست مطمئن بشه حالم خوبه و منم جوابی دادم که این اطمینان رو پیدا کنه ودست از سرم برداره!!!
گوشی رو پرت کردم رو صندلی کناری و دستاهامو دو طرف سرم گذاشتم که همون موقع یه ماشین از کنارم گذاشت و جلوی خونه شون توقف کرد....پیاده شدن..
اینبارهردوشون باهم....
چشمام رو بچه ای که بغل مینو بود ثابت موند ....و بعد آهسته ه سمت آرمان چرخیده شد....
نوزاد کوچولوش رو از مینو گرفت و شروع کرد واسش ادا درآورد و بعد هم رفت داخل..
بچه داشتن!؟؟؟ اونا بچه داشتن!؟؟؟
هه! پس مینو حسابی میخشو محکم کوبیده بود!
یه آن دستم رفت سمت دستگیره و خواستم پیاده بشم اما....
نه....بعضی وقت ها فقط باید ایستاد و تماشا کرد...
فقط تماشا....
اصلا من چرا باید دنبال سوال و جواب میگشتم وقتی همچی احتمالا مشخص بود....
مینوی جاه طلب...صمیمی ترین رفیق من از غیبتم استفاده میکنه و به بهانه ی من وارد رابطه با آرمانی میشه که آرمانی ترین پسر برای ازدواج ...
مینو حالم بهم زن...واقعا حالم بهم زن....
از هرچی نارفیق متنفرم...متنفرم!
دیگه موندن تو شهر بیفایده بود.اصلا کاش نمیومدم...کاش به ذهنم نمی رسید که بیام و سراغی از رفیقم بگیرم....
دلم میخواست تا وقتی میرسم خونه دست کم یکم به خودم مسلط بشم ...
دادهامو بزنم....
جیغامو بکشم...
گریه هامو بکنم....
چند نفس عمیق کشبدمو بوق زدم تا ابراهیم درو برام باز کنه....
خیلی زود درهارو باز کردو رفتم داخل...از ماشین پیاده شدم و با قدمهایی سریع رفتم داخل....
ارسلان هنوز نیومده بود خونه..به شیرین گفتم اشتهایی واسه شام خوردن ندارم و درعوض فقط یه چایی برام بیاره و بعد رفتم تو حیاط و رو پل چوبی ای که دقیقا وسط حیاط بود و از بالای یه آب روون و زلال رد میشد نشستم و زل زدم به مرغابی ها.....
لعنت به من که لحظه ای نمیتونستم از فکر مینو و آرمان بیرون بیام ...
تو فکر بودم که سایه ارسلان رو پشت سر خودم حس کردم....سرمو به سمتش چرخوندم که گفت:
-نیم ساعت بالاسرت ایستادم و الان متوجه ام شدی....
چی تورو اینجوری تو خودش غرق کرده!؟؟

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👈 یکشنبه 👈 27  آبان / عقرب 1403
👈15 جمادی الاول 1446 👈17 نوامبر 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 فتح بصره توسط امیرمومنان علی علیه السلام " 36 هجری قمری ".
🌹ولادت امام زین العابدین علیه السلام  به روایتی " 36 هجری قمری "
.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
مسافرت.
داد و ستد و تجارت.
خواستگاری و عقد و ازدواج.
شکار صید و ماهیگیری.
دیدار با اشراف و بزرگان و علماء.
و آغاز نویسندگی و نگارش خوب است.

🚘مسافرت : مسافرت خوب اس
ت.

👶مناسب زایمان نیست
.
🔭 احکام نجو
م.
🌓 امروز : قمر در برج جوزا است و امور زیر خوب است :
✳️خرید و سفارش جنس.
✳️معامله املاک و مستغلات.
✳️مبادله سند و قولنامه.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️آغاز تعلیم و تعلم.
✳️آغاز نویسندگی و نگارش کتاب مقاله و...
✳️و دیدار روسا خوب است.
🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است.
👩‍❤️‍👨مباشرت امشب شب دوشنبه: فرزند حافظ قران گردد.


⚫️ اصلاح سر و صور
ت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادی می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری سلامت آفرین است.

😴🙄 تعبیر خوا
ب.
خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 16 سوره مبارکه " نحل "  است.
و علامات و بالنجم هم یهتدو
ن...
و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفت
ن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.

👕👚 دوخت و دو
ز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .

💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلوتی داریم و حالی با خیالِ خویشتن💚
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صبح بخیر 🍳🥰🏕️
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن



صبح را
با نگه نابِ تو
بیدار شدن، یعنی عشق ...


#هما_کشتگر
#سلام_صبحت_قشنگ
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن
#نامزدی

نه پرتوقع باشید نه کم توقع



دوران عقد یا نامزدی پایه و بنای خیلی از رفتار ها ی زندگی مشترکتون بنا میشود. پس خیلی مهم است که چگونه رفتار کنید و این اهمیت در همه ی زمینه ها وجود دارد .

از مواردی که باید نوعروسان دقت کنند :در حد وسع نامزدتون
(تاکید میکنم در حد وسعش) اجازه بدین برای شما هزینه کنند .

👈زیادی کم توقع نباشید . مثلا اگر همسرتان پیشنهاد رفتن به فلان رستوران رو داد صد دفعه تو ذهنتون دو دو تا چهار تا نکنید که اونجا گرون است و فلان و بهمان . اجازه بدین که که این نیاز همسرتون براورده ودر ضمن تشکر وقدردانی فراوان یادتون نشود

اگر دایما بگویید نمیخواهم ناخودآگاه در زندگی مشترک هم انتظار دارد که هیچگاه ازاو چیزی نخواهید . و اگر اینده نیازی داشته باشید از شما طلبکار میشود که چرا انقدر پر توقعی ؟؟!!!

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه
🌸🌸

اعتماد همسرتان را از دست ندهید و راز‌هایش را به یک موضوع عمومی تبدیل نکنید. برای سرپیچی از این اصل هیچ استثنایی وجود ندارد و شما نمی‌توانید به بهانه عصبانیت یا دعواهای زناشویی، رازهای همسرتان را فاش کنید. این یک اصل تغییر ناپذیر است که اعتمادی که از بین می‌رود، به همین سادگی‌ها تجدید نمی‌شود.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#تلنگر
#زناشویی


آميزش جن*سي به شكل سرپايي از نظر علمي كاملا ممنوع است.

⭕️ هر چند بعضي از زوجين براي تنوع تكنيكي ، اقدام به آن ميكنند ولي اين امر از نظر اخلاقي به چهارپايان تشبيه شده و از نظر پزشكي منجر به ارضاي سريع تر از عادت شده و يك طرف زودتر ار*گا*سم پيدا ميكند .

⭕️ اين روش به خصوص براي كسانيكه اختلاف قد زيادي دارند بسيار مشكل زا مي باشد.

⭕️ در حالت خوابيده زوجين مي توانند تطابق بهتري كسب كنند تا در حالت سرپايي .


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زنان


💥اگر پریود نیستید هرگز از تامپون استفاده نکنید

🟣زیرا وارد کردن تامپون زمانی که پریود نیستید باعث می‌شود ترشحات در واژن حبس شوند و pH آن را تغییر دهند و احتمال عفونت را بالا ببرند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند

نشانه های علاقه مردان🤔

↜زنان تلفن زدن و پیام دادن از جانب مرد را نشانه ای برای عشق و علاقه مرد می دانند. بنابراین، زنان نمی توانند زمان زیادی منتظر بمانند تا مرد با آنها تماس بگیرد یا پاسخ پیام آنها را بدهد.

↜اگر تماس تلفنی یا پیام دادن از جانب مردان کم باشد، به تدریج احساس زن نسبت به مرد کاهش می یابد.

↜حتما حداقل روزی یک الی دو بار جویای احوال طرف مقابلتان باشید و پیامهای وی را زمانی که می بینید پاسخ دهید.

↜تماس نداشتن با زن یا دیر جواب دادن پیامهایش هرگز باعث نمی شود یک زن فکر کند شما شخص مهمی هستید بلکه باعث میشود که زن احساسش را به شما از دست بدهد


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه


انتقاد و گلایه از همسرتان را محترمانه انجام دهید

هنگام عنوان کردن اشتباهات همسرتان، ملایمت رفتاری و گفتاری را فراموش نکنید.

سر او داد نکشید. با توهین یا کلمات نامناسب اشتباهش را یادآور نشوید.
تنها گفتن این که «‌من از این کارت خوشم نیومد» کافی نیست و ممکن است زمینه ساز لجبازی هم بشود.

😔علت ناراحتیتان را عنوان کنید تا اگر سوتفاهمی ایجاد شده، برطرف شود.

اگر همسرتان پی به اشتباهش برد، لازم نیست دیگر ادامه بدهید و موضوع را پشت سر هم تکرار کنید.

♻️ وقتی اشتباهی عنوان شد و همسرتان آن را پذیرفت، آن را پایان یافته بدانید و بار دیگر در مساله‌ی دیگر و اشتباه دیگری که ربطی به این موضوع ندارد، آن را پیش نکشید

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زناشویی
#آموزشی

🟢چنگ اندازی در #سکس! ممنوع


⇠آنچه که در فیلم ها بسیار اغوا کننده و تحریک آمیز به نظر می رسد می تواند علاوه بر ایجاد زخم، برای وی بسیار دردناک نیز باشد.

⇠دکتر پیر شوارتز متخصص روان شناسی در دانشگاه واشنگتن می گوید: «شهوت یک لحظه بخصوص می تواند سبب شود تا شریک جنسی تان را محکم در آغوش گرفته و بخواهید به عمق جان وی رخنه کنید؛ اما مراقب باشید که پوست وی را پاره نکنید.

⇠بجای چنگ زدن، نوک انگشتانتان را فشار دهید و تمام بدن وی را به آرامی لمس کنید. زمانی که وی در رابطه جنسی به درستی رفتار می کند، برای تشویق عشقتان وی را محکم تر در آغوش بفشارید.《این کار برای آنها بسیارتحریک کننده و لذت بخش میباشد》


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
روشهای عملی و کاربردی برای مقابله با استرس های مالی در خانواده.…
روشهای عملی و کاربردی برای مقابله با استرس های مالی در خانواده.…
#صوتی

روشهای عملی و کاربردی برای مقابله با استرس های مالی در خانواده.
بشنوید از:
❇️دکترمحسن محمدی نیا معین
روانشناس و
مشاور خانواده
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


همیشه‌بهش‌بگو‌که:
توقشنگترین‌دلیل‌برای
نشون‌دادن‌مهربونی‌خدا‌رو‌زمینی
🥰💛☁️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
#پارت_560


 بدون اینکه پاچه هامو بدم بالا پاهامو از پل آویزون کردم و گذاشتمشون تو آب خنک و سرد، و گفتم:
-به هیچی!
دوست نداشتم تو صورتش نگاه کنم چون حس میکردم اونه که به نوعی بخش های مختلفی از زندگی منو تلخ و زهرمار کرد....
من از اینکه آرمان ازدواج کرده ناراحت نیستم از نارفیقی ناراحت بودم....
از چیزای دیگه....از اینکه اگه ارسلان منو سر گناه نکرده اسیر خودش نمیکرد الان همونطور که نادر گفته بود مثل بقیه دوستام میتونستم از دانشگاه فارغ التحصیل بشم و با کسی ازدواج کنم که حالم کنارش خوشه بدون اینکه مجبور بشم قبلش هزارو یه جور شکنجه جسمی و روحی بشمو طعم تحقیر و حقارت رو بچشم.... 
ارسلان چطور میخواست زخمهای روحی منو درمان کنه وقتی هر بار به پشت سر نگاه میکنم میبینم تمام چیزایی که دوست دارمو ازم گرفته.....
صداش خیلی آروم به گوشم رسید:
-مگه میشه آدم به هیچی فکر کنه...!؟ 
کنارم نشست....پاهامو تو آب خیلی آروم تکون دادم و گفتم:
-آره...بعضی وقتها هیچی تو زندگیت نمیبینی که بخوای بهش فکر کنی....هیچی....
به نیم رخم نگاه کرد و گفت:
-رفتی پیش دوستت....؟
دستای سردمو روی پاهام گذاشتم و گفتم:
-آره رفتم....
-خوش گذشت!؟
پوزخند زدم و گفتم:
-اووووو چجوووورم...
دستشو رو شونه ام گذاشت و منو به خودش نزدیک کرد...لبهاش روی صورت سردم نشست و آهسته بوسیدمو گفت:
-صبح و ظهر شب ورژنهات فرق میکننااا....صبح وقتی باهم بودیم اینجوری نبودی......
بدون اینکه تو چشماش نگاه کنم جواب دادم:
-چیزیم نیست....فقط یکم خستمه.....همین....
فکر کنم از تمام حرکات و حالتهام پیدا و مشخص بود که دقیقا یه چیزیم هست...حتی به همین خاطر همین خیلی نامطمئن پرسید:
-مطمئنی !؟
بالاخره سرمو به سمتش چرخوندم و عصبی گفتم:
-چیه!؟ دنبال چی هستی!؟ بازم میخوای گیر بدی!؟، هان!؟ دنبال چیز خاصی میگردی؟؟ اتفاق خاصی!؟؟ چیزی که بتونی باز به من بدبخت گیر بدی و آزارم بدی آره....!؟؟؟ 
عصبانیت و حرص تو صدا و لحن دشمن ستیز و خصمانه ام کاملا مشخص و هویدا بود...
دلم میخواست بزنمش...دلم میخواستم یه کشیده ی محکم بزنم تو گوششو بگم لعنت به تو که گاهی باعث میشی من اینقدر تاسف بخورم و احساس بدبختی و پوچی و افسردگی کنم....
جاخورده بود....اول اجازه داد من همه حرفامو بزنم بعد دستشو رو پیشونیم گذاشت و گفت:
-تب هم که نداری پس چرا داری هذیون میگی!؟
با این حرفش حسابی کفریم کرد....
اونقدر که حرصمو رو دستش خالی کردمو با عصبانیت از رو پیشونیم کنارش زدمو گفتم:
-حرص منو درنیار....اصلا با من حرف نزن...نمیخوام کنارم باشی...برو یه جای دیگه.....
اخم کرد...با این حال مثل خودم با داد و بیداد حرف نزد فقط آروم گفت:
-تو صبح خوب بودی رفتی بیرون و برگشتی اینجوری شدی....چیشده!؟ کی رو دیدی!؟
از ته حلقوم داد زدم:
-هیچکس.... هیچ چیز....حالم بهم میخوره وقتی عین ساواکی ها میخوای ازم حرف بکشی....
-تو چه مرگت شده دختر!؟
بلند شدمو با همون صدای بلند گفتم:
-خودت چه مرگت شده ...؟ چرا ول کن من نیستی!؟
اونم بلند شد...دستاش رو به کمرش تکیه داد و با لحنی نسبتا تهدید آمیز گفت:
- شانار....تو منو خوب میشناسی....من واسه خوشحالیت از هیچ چیز و هیچکاری دریغ نمیکنم...یه کاری نکن از این به بعد اجازه ندم بری بیرون....
مقابلش ایستادم و صاف تو چشماش زل زدمو گفتم:
-اسیر گرفتی آره !؟؟؟ خونه ت شده زندون زاویرا !؟؟؟ 
من شده بودم یه بمب...یا شاید بهتره بگم یه نارنجک که ارسلان ضامنش رو کشیده بود و حالا تقریبا منفجر شده بودم....داد و بیراد میکردمو بدون اینکه ترمز بگیرم حرف میزدم...ابراهیمم از اتاقکش اومده بود بیرون و مارو نگاه میکرد..ارسلان هم فقط ایستاده بود و حرفامو گوش میداد....
سرشو تاسف وار تکون داد و گفت:
-بس کن دیگه....
-نمیخوام...نمیخوام بس کنم...نمیخوام....
پوووووفی کرد و گفت:
-چته ؟؟ چرا پاچه میگیری بیخودی نکنه پریودی!؟
دستمو تو هوا تکون دادمو گفتم:
-برو بابا .....
بالاخره کفری شد و گفت:
-شانار بس کن و نزار اون روی من بالا بیاداااا.....
تا خواستم جوابشو بدم صدای زنگ و در توجه هردوی مارو به خودش جلب کرد...
ابراهیم پرید تو اتاقک نگهبانی و بعد چند دقیقا اومد بیرون دوید سمت ما و گفت:
-آقا....
ارسلان عصبی پرسید:
-چیه؟؟ کیه!؟
ابراهیم با مکث و ترس گفت:
-نهال خانمِ...
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/12 14:12:01
Back to Top
HTML Embed Code: