#نامزدی
تیپ زدن برای هم مخصوصا وقتی همسر میاد منزل شما 😉
هر شبی که میاد ترجیحا یه تیپ باحال ، چون تازه به هم رسیدین هر تیپی بزنین جذابه..👗👠
فقط یادتون باشه مردا مرض ندارن که زن بگیرن😐
زن می گیرن که دوزار محبت و عاطفه و شیطنت و احساس و زیبایی و اندام 😜و ...ببینن.
الانم چون تازه زن گرفتن واستون میمیرن...😋
پس عزیز دلم درست رفتار کن لطیف باش مهربون باش تا تصویر اول خوبی تو ذهنش ازت بمونه👌☺️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
تیپ زدن برای هم مخصوصا وقتی همسر میاد منزل شما 😉
هر شبی که میاد ترجیحا یه تیپ باحال ، چون تازه به هم رسیدین هر تیپی بزنین جذابه..👗👠
فقط یادتون باشه مردا مرض ندارن که زن بگیرن😐
زن می گیرن که دوزار محبت و عاطفه و شیطنت و احساس و زیبایی و اندام 😜و ...ببینن.
الانم چون تازه زن گرفتن واستون میمیرن...😋
پس عزیز دلم درست رفتار کن لطیف باش مهربون باش تا تصویر اول خوبی تو ذهنش ازت بمونه👌☺️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#همسرانه
اگر می خواهید همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید، سعی کنید احساساتش را بیشتر بشناسید از او درباره احساساتش بپرسید تا راه های خوشحال کردنش را پیدا کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
اگر می خواهید همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید، سعی کنید احساساتش را بیشتر بشناسید از او درباره احساساتش بپرسید تا راه های خوشحال کردنش را پیدا کنید.
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_614
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
وحشت زده از خواب پریدم.
میتونستم نشستن عرق زیادو روی صورتم حس کنم...سراسیمه و وپریشون دور و اطرافمو نگاه انداختم...می ترسیدم...
می ترسیدم از اینکه همچی خواب بوده باشه...
میترسیدم از اینکه هنوزم تو خونه ی دوست بوراک باشم..میترسیدم از اینکه همه اون چیزای خوب و خوشی که دیدم خواب و خیال بوده باشن....
نگاه وحشت زده ام رو دنیای اطرافم چرخید....
دنبال رد و نشونی از واقعی بودن اتفاقات بودم که ارسلان با یه لیوان آب به سمتم اومد...کنارم روی تخت نشست و پرسید:
-شانار...خوبی!؟ هان!؟ خواب دیدی!؟؟
فقط بهش خیره شدم بدون اینکه حرفی بزنم یا جوابی بدم...میخواستم سیر تماشاش کنم تا مطمئن بشم واقعیت داره!
دستمو بالا بردم و صورتشو لمس کردم و بعد که مطمئن شدم همه اون چیزای خوب خوب توهم و سراب نبودن با خیال راحتی نفس عمیقی از ته ته دل و از عمق وجود کشیدم!!!
آخ که اگه همچی خواب بود من می مردم....
-حالت بده!؟ ببرمت دکتر!؟
لیوان آب رو ازش گرفتم و گفتم:
-نه خوبم...خوبم....
یکم از آب رو خوردم...حالم بد بود اما خوب بودم.درعین بد بودن خوب بودم.همین که ارسلان بود...همینکه زنده بود...همین کافیه!
دوباره ازم پرسید:
-خواب بد دیدی!؟
با صدای رنج کشیده ای جواب دادم:
-آره...خیلی بد...
یکم خودشو کشید عقب و بعد بغلم کرد و ازم خواس سرمو بزارم رو پاهاش ...
همینکار کردم تا ازش آرامش بگیرم....
دستشو که لای موهام کشید دوباره پلکهام روی هم افتادن....آهسته پرسید:
-نمیخوای بگی خواب بدت چی بود!؟
-تو...
-من!؟
-آره تو....تو نبودی...خواب دیدم بیدار میشمو تو نیستی...چه کابوسی بدتر از نبودن تو ارسلان...؟!
لبهاش روی پیشونیم نشست.آهسته بوسیدم....
صبح بود اما من دلم میخواست از بغلش جم نخورم.دلم میخواست همونجوری تا همیشه سرم رو پاهاش باش و دستای اون لای موهام.....
درحین نوازشم پرسید:
-نمیخوای صبحانه بخوری...؟
دلم میخواست خودمو واسش لوس کنم...برای همین گفتم:
-نه دلم میخواد فقط تو بغل تو باشم....
-باشه...اینم بدفکری نیست!
دوباره دستشو نوازشوار روی موهام کشید...حالا من بودم که پرسیدم:
-ارسلان....
-جانم...!؟
-دوست داری بچه مون دختر باشه یا پسر!؟
بی معطلی گفت:
-فرق نداره...فقط سالم باشه...همین....واسه تو فرق میکنه!؟
-آره...من دوست دارم پسر باشه...که منو حمایت کنه...که پشتیبانم باشه ...
با لحن خشنی که جنبه شوخی و تصنعی داشت گفت:
-غلط کرده پدرسوخته....تورو فقط یه نفر حمایت میکنه اونم منم...
خندیدم:
-بهش حسودیت میشه!؟
-اگه دنیا بیاد و تو بیشتر از من دوستش داشته باشی آره...
-نترس...بیشتر از تو دوستش ندارم!
صدام زد...آهسته و آروم.چشمامو باز کردم....خیره بهم پرسید:
-این حرفو جدی زد یا فقط واسه دل خوشی من....!؟
سرمو از روی پاهاش برداشتم.چرخیدم سمتش و بعد دستامو دور صورتش حلقه کردمو گفتم:
-ارسلان....نمیخوام هیشکی رو بیشتر از تو دوست داشته باشم....دیگه آزارم نده...دیگه رنجم نده....همه کس من الان فقط تویی...
سرمو بردم جلو و لبهامو گذاشتم رو لبهاش...تو سکوت شروع به خوردن و بوسیدن لبهای همدیگه کردیم....
چشماموباز کردمو با رها کردن لبهاش سرمو عقب بردم و گفتم:
-من میدونستم اون قراره بیاد کلبه...قبلش بهم گفته بود تو پولارو دزدیدی...هزار نشون بهم داد و گفت نشون به اون نشون که دزدیدن پولا کار ارسلان تا نگهت داره ...تا نتونی بری...من نخواستم حرفهاشو باور کنم اما اون هربار دلایل بیشتری برام میاورد....
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
وحشت زده از خواب پریدم.
میتونستم نشستن عرق زیادو روی صورتم حس کنم...سراسیمه و وپریشون دور و اطرافمو نگاه انداختم...می ترسیدم...
می ترسیدم از اینکه همچی خواب بوده باشه...
میترسیدم از اینکه هنوزم تو خونه ی دوست بوراک باشم..میترسیدم از اینکه همه اون چیزای خوب و خوشی که دیدم خواب و خیال بوده باشن....
نگاه وحشت زده ام رو دنیای اطرافم چرخید....
دنبال رد و نشونی از واقعی بودن اتفاقات بودم که ارسلان با یه لیوان آب به سمتم اومد...کنارم روی تخت نشست و پرسید:
-شانار...خوبی!؟ هان!؟ خواب دیدی!؟؟
فقط بهش خیره شدم بدون اینکه حرفی بزنم یا جوابی بدم...میخواستم سیر تماشاش کنم تا مطمئن بشم واقعیت داره!
دستمو بالا بردم و صورتشو لمس کردم و بعد که مطمئن شدم همه اون چیزای خوب خوب توهم و سراب نبودن با خیال راحتی نفس عمیقی از ته ته دل و از عمق وجود کشیدم!!!
آخ که اگه همچی خواب بود من می مردم....
-حالت بده!؟ ببرمت دکتر!؟
لیوان آب رو ازش گرفتم و گفتم:
-نه خوبم...خوبم....
یکم از آب رو خوردم...حالم بد بود اما خوب بودم.درعین بد بودن خوب بودم.همین که ارسلان بود...همینکه زنده بود...همین کافیه!
دوباره ازم پرسید:
-خواب بد دیدی!؟
با صدای رنج کشیده ای جواب دادم:
-آره...خیلی بد...
یکم خودشو کشید عقب و بعد بغلم کرد و ازم خواس سرمو بزارم رو پاهاش ...
همینکار کردم تا ازش آرامش بگیرم....
دستشو که لای موهام کشید دوباره پلکهام روی هم افتادن....آهسته پرسید:
-نمیخوای بگی خواب بدت چی بود!؟
-تو...
-من!؟
-آره تو....تو نبودی...خواب دیدم بیدار میشمو تو نیستی...چه کابوسی بدتر از نبودن تو ارسلان...؟!
لبهاش روی پیشونیم نشست.آهسته بوسیدم....
صبح بود اما من دلم میخواست از بغلش جم نخورم.دلم میخواست همونجوری تا همیشه سرم رو پاهاش باش و دستای اون لای موهام.....
درحین نوازشم پرسید:
-نمیخوای صبحانه بخوری...؟
دلم میخواست خودمو واسش لوس کنم...برای همین گفتم:
-نه دلم میخواد فقط تو بغل تو باشم....
-باشه...اینم بدفکری نیست!
دوباره دستشو نوازشوار روی موهام کشید...حالا من بودم که پرسیدم:
-ارسلان....
-جانم...!؟
-دوست داری بچه مون دختر باشه یا پسر!؟
بی معطلی گفت:
-فرق نداره...فقط سالم باشه...همین....واسه تو فرق میکنه!؟
-آره...من دوست دارم پسر باشه...که منو حمایت کنه...که پشتیبانم باشه ...
با لحن خشنی که جنبه شوخی و تصنعی داشت گفت:
-غلط کرده پدرسوخته....تورو فقط یه نفر حمایت میکنه اونم منم...
خندیدم:
-بهش حسودیت میشه!؟
-اگه دنیا بیاد و تو بیشتر از من دوستش داشته باشی آره...
-نترس...بیشتر از تو دوستش ندارم!
صدام زد...آهسته و آروم.چشمامو باز کردم....خیره بهم پرسید:
-این حرفو جدی زد یا فقط واسه دل خوشی من....!؟
سرمو از روی پاهاش برداشتم.چرخیدم سمتش و بعد دستامو دور صورتش حلقه کردمو گفتم:
-ارسلان....نمیخوام هیشکی رو بیشتر از تو دوست داشته باشم....دیگه آزارم نده...دیگه رنجم نده....همه کس من الان فقط تویی...
سرمو بردم جلو و لبهامو گذاشتم رو لبهاش...تو سکوت شروع به خوردن و بوسیدن لبهای همدیگه کردیم....
چشماموباز کردمو با رها کردن لبهاش سرمو عقب بردم و گفتم:
-من میدونستم اون قراره بیاد کلبه...قبلش بهم گفته بود تو پولارو دزدیدی...هزار نشون بهم داد و گفت نشون به اون نشون که دزدیدن پولا کار ارسلان تا نگهت داره ...تا نتونی بری...من نخواستم حرفهاشو باور کنم اما اون هربار دلایل بیشتری برام میاورد....
همسرانه حریم زندگی💑
#پارت_614 🦋🦋شیطان مونث🦋🦋 وحشت زده از خواب پریدم. میتونستم نشستن عرق زیادو روی صورتم حس کنم...سراسیمه و وپریشون دور و اطرافمو نگاه انداختم...می ترسیدم... می ترسیدم از اینکه همچی خواب بوده باشه... میترسیدم از اینکه هنوزم تو خونه ی دوست بوراک باشم..میترسیدم…
حرفامو گوش داد و گفت:
-دزدیدن پولا کار من نیست...من هرچی باشم نامرد نیستم...
دستامو از دو طرف صورتش برداشتم و گفتم:
-من فریب خوردم....
نفس عمیفی کشید و گفت:
-وقتی یه نفرو باور داشته باشی هرچقدر هم که پشتش بد بگن زیر بار نمیری...اینکه تو منو تا اون حد باور نداشتی....خب...ممکن دلایل مختلفی داشته باشه...
اتفاقی که برای شجاع توی یه درگیر مسلحانه افتاد تقصیر من نبود.. من هیچوقت اونو همچین جاهایی نمیبردم دلیلم خانواده اش بود...نمیخواستم از زن و بچه اش دور باشه ولی اون روز اون اتفاق افتاد...من پول زبادی به آدما و واسطه های مختلف دادم تا جنازشو برگردونن...بعدش خیلی گشتم دنبال خانوادش اما رو و نشونی ازشون نبود....
-حالا میخوای پیداش کنی..شفیع رو میگم!؟
یکم فکر کرد و گفت:
-آره...
-میخوای بکشیش!؟
به چهره ی ترسیده ام نگاه کرد....لبخجد کم جونی زد و گفت:
-بکشمش!؟؟؟ توراجب من چی فکر میکنی...!؟ نه.....نمیکشمش.....
لبخند زدم:
-ممنون بابا ارسلان.....
خندید و با ا ن چشمای خمارش گفت:
-بابا ارسلان بدجور دلش هواتو کرده.....تشنتم...میفهمی!؟
دستمو گرفت و آهسته درازم کرد رو تخت.....
منم تشنه بودم....تشنه ی بوسیدن و بوییدنش...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
-دزدیدن پولا کار من نیست...من هرچی باشم نامرد نیستم...
دستامو از دو طرف صورتش برداشتم و گفتم:
-من فریب خوردم....
نفس عمیفی کشید و گفت:
-وقتی یه نفرو باور داشته باشی هرچقدر هم که پشتش بد بگن زیر بار نمیری...اینکه تو منو تا اون حد باور نداشتی....خب...ممکن دلایل مختلفی داشته باشه...
اتفاقی که برای شجاع توی یه درگیر مسلحانه افتاد تقصیر من نبود.. من هیچوقت اونو همچین جاهایی نمیبردم دلیلم خانواده اش بود...نمیخواستم از زن و بچه اش دور باشه ولی اون روز اون اتفاق افتاد...من پول زبادی به آدما و واسطه های مختلف دادم تا جنازشو برگردونن...بعدش خیلی گشتم دنبال خانوادش اما رو و نشونی ازشون نبود....
-حالا میخوای پیداش کنی..شفیع رو میگم!؟
یکم فکر کرد و گفت:
-آره...
-میخوای بکشیش!؟
به چهره ی ترسیده ام نگاه کرد....لبخجد کم جونی زد و گفت:
-بکشمش!؟؟؟ توراجب من چی فکر میکنی...!؟ نه.....نمیکشمش.....
لبخند زدم:
-ممنون بابا ارسلان.....
خندید و با ا ن چشمای خمارش گفت:
-بابا ارسلان بدجور دلش هواتو کرده.....تشنتم...میفهمی!؟
دستمو گرفت و آهسته درازم کرد رو تخت.....
منم تشنه بودم....تشنه ی بوسیدن و بوییدنش...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️جمعه 👈21 دی / جدی 1403
👈9 رجب 1446👈10 ژانویه 2025
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅شروع کارها و مشاغل.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅درختکاری.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و وارد شدن بر روسا و امیران و طلب حوایج خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است و خیر فراوان دارد.
👶زایمان خوب و نوزاد ولادتش آسان و حالش خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید کالا و جنس.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️مبادله اسناد و قباله جات.
✳️امور تعلیمی و آموزشی.
✳️مسافرت.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه.
✳️دیدار روسا و مسئولین.
✳️و تاسیس شرکت نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب: برای مباشرت سندی وارد نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد و بیماری می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث درد اعضا می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 10 سوره مبارکه " یونس" علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند. ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
👈9 رجب 1446👈10 ژانویه 2025
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅شروع کارها و مشاغل.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅درختکاری.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و وارد شدن بر روسا و امیران و طلب حوایج خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است و خیر فراوان دارد.
👶زایمان خوب و نوزاد ولادتش آسان و حالش خوب است.
👩❤️👨مباشرت امروز:
مباشرت پس از فضیلت نماز عصر مستحب و فرزند حاصل دانشمندی مشهور و شهرتش جهانگیر شود. ان شاءالله.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید کالا و جنس.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️مبادله اسناد و قباله جات.
✳️امور تعلیمی و آموزشی.
✳️مسافرت.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه.
✳️دیدار روسا و مسئولین.
✳️و تاسیس شرکت نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب: برای مباشرت سندی وارد نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد و بیماری می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث درد اعضا می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 10 سوره مبارکه " یونس" علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند. ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
سعدی خیلی خلاصه راز موفقیت رو تو دوبیت سروده؛ میگه:
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد 🔆
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد 🔆
صبحتون بخیر
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#زناشویی
حین دخول به هیچ وجه از بی حس کننده ها استفاده نکنید زیرا با این کار متوجه بیماری ها و آسیب های احتمالی نمی شوید ، بهترین راه برای کاهش
درد ناشی از دخول در زن تحریک کلیتوریس است
@harimezendgi👩❤️👨🦋
حین دخول به هیچ وجه از بی حس کننده ها استفاده نکنید زیرا با این کار متوجه بیماری ها و آسیب های احتمالی نمی شوید ، بهترین راه برای کاهش
درد ناشی از دخول در زن تحریک کلیتوریس است
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#همسرانه
🌟آبروی همسرتون آبروی شماست!
🔹 بعضی از زوجین، برای اینکه خودشون رو موجه جلوه بدن، از ارزش همسرشون کم میکنند!
🔸 این کار هم به زندگیتون ضربه میزنه و هم شخصیت خودتون خراب میشه...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🌟آبروی همسرتون آبروی شماست!
🔹 بعضی از زوجین، برای اینکه خودشون رو موجه جلوه بدن، از ارزش همسرشون کم میکنند!
🔸 این کار هم به زندگیتون ضربه میزنه و هم شخصیت خودتون خراب میشه...
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#زناشویی
💦🍌رابطه جنسی قدرت شگرفی در نزدیک کردن یا دور کردن همسران از یکدیگر دارد
💦🫦پس منتظر درخواست سکس از طرف همسرت نباش و خودت شروع کن
@harimezendgi👩❤️👨🦋
💦🍌رابطه جنسی قدرت شگرفی در نزدیک کردن یا دور کردن همسران از یکدیگر دارد
💦🫦پس منتظر درخواست سکس از طرف همسرت نباش و خودت شروع کن
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آموزشی
❤️❣️ دخترای خوشگلمون بدونن
😌ʚĬɞ
❌شلوارهای فاق کوتاه نپوشید، گن نپوشید، نازایی، عفونت، خشکی واژن، زخم دهانه رحم و...میارن
❌کفشهای پاشنه بلند نپوشید (بیشتر از 4 سانت) که یک عمر مجبور بشید بخاطر این چندروزه انواع دردهای ستون فقرات بکشید
❌در دوران قاعدگی حموم نکنید، عفونت رحم وخارش واژن و تنبلی تخمدان بیداد میکنه
❌سوتین اسفنجی استفاده نکنید، برای دوران شیردهی خطرسازمیشه!˘
❌لباس زیرتون رو روزی 2 بار دست کم عوض کنید که عفونت، خارش، سوزش نداشته باشید! یامیتونید، تو دوران پاکی از دستمال نخی سپید بجای پد، استفاده کنید و روزی 2-3 بار عوضش کنید
❌از نوارهای بهداشتی مشبک به هیچ عنوان استفاده نکنید، عفونت، خارش، کیست، سوزش رحم میاره!
❌موهاتون رو با کشها و گیره های سر محکم نبندید، میگرن و انواع سردرد و ریزش مو دنبال خودش میاره
@harimezendgi👩❤️👨🦋
❤️❣️ دخترای خوشگلمون بدونن
😌ʚĬɞ
❌شلوارهای فاق کوتاه نپوشید، گن نپوشید، نازایی، عفونت، خشکی واژن، زخم دهانه رحم و...میارن
❌کفشهای پاشنه بلند نپوشید (بیشتر از 4 سانت) که یک عمر مجبور بشید بخاطر این چندروزه انواع دردهای ستون فقرات بکشید
❌در دوران قاعدگی حموم نکنید، عفونت رحم وخارش واژن و تنبلی تخمدان بیداد میکنه
❌سوتین اسفنجی استفاده نکنید، برای دوران شیردهی خطرسازمیشه!˘
❌لباس زیرتون رو روزی 2 بار دست کم عوض کنید که عفونت، خارش، سوزش نداشته باشید! یامیتونید، تو دوران پاکی از دستمال نخی سپید بجای پد، استفاده کنید و روزی 2-3 بار عوضش کنید
❌از نوارهای بهداشتی مشبک به هیچ عنوان استفاده نکنید، عفونت، خارش، کیست، سوزش رحم میاره!
❌موهاتون رو با کشها و گیره های سر محکم نبندید، میگرن و انواع سردرد و ریزش مو دنبال خودش میاره
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#آقایون_بخوانند
زن همانند آب است❗️
#زن حکم آب را دارد، که از شدت لطافت در هر محیطی قرار بگیرد؛ شکل ظرف را به خود می گیرد.
هر شوهری که از زن خویش ناراضی است، علت را در خود جستجو کند❗️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
زن همانند آب است❗️
#زن حکم آب را دارد، که از شدت لطافت در هر محیطی قرار بگیرد؛ شکل ظرف را به خود می گیرد.
هر شوهری که از زن خویش ناراضی است، علت را در خود جستجو کند❗️
@harimezendgi👩❤️👨🦋
#پارت_615
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
دستمو گرفت و آهسته درازم کرد رو تخت.....
منم تشنه بودم....تشنه ی بوسیدن و بوییدنش...
خیلی آروم کنارم دراز کشید...قبل از اینکه حتی ببوسم،دستشو گذاشت زیر سرش و مشغول تماشامشد.....
لبخند زدمو گفتم:
-اینجوری دراز کشیدی یه وقت اذیت نشی....
لبخند کمرنگی زد:
-میشم....ولی دوست دارم اینجوری....
دستشو گذاشت رو شکمم...بعد خندید و گفت:
-چدا من نفهمیدم که شکمت بزرگشده!؟هان!؟ولی نه...نبایدم میفهمیدم چون اولا خیلی بزرگ نشده ودوما....
نگاهشو آورد بالاتر....اونقدر که رسید به چشمام...به لبهام....انگشتاشو رو لبهام گذاشت و گفت:
-اصلا وقتی دلت برای یه نفر تنگ میشه همین که ببینش بسه....
از حرفهاش حس خوبی بهم دست میداد.
مثل قبلا نمیتونستم بگم کلامهاش به دلم نمیشینه....
مثل قبلا نمیتونستم بگم حرف که میزنه ذهنم میپره پی بوراک...
من حالا خودشو میخواستم....فقط خودش....و بیشتر از همه دوستش داشتم اونقدر که دیگه نمیتونستم جز خودش به احدوناسی فکر کنم....
نجوا کنان پرسیدم:
-دلت برام تنگ شده بود!؟
انگشت نرمشو ازروی لبهام تا چونه ام پایین کشید و گفت:
-خیلی زیاد....
آهسته خندیدم:
-ازشدت دلتنگی زدی تو گوشم!؟
انگار که تازه براش یاداوری شده باشه دستشو روی همون طرف صورتم که سیلی زده بود انداخت و بعد گفت:
-بگم الهی دستم بشکنه....؟ دستم...
فورا مچشو گرفتمو با ترس گفتم:
-نه نه نه.....نه....تورو خدا نه....دیگه هیچوقت آسیب نبین...حتی خراش هم برندار....
پشت دستشو بوسیدم و سفت به سینه ام چسبوندمش....تو این مدت سخت و تلخی که گذرونده بودم تمام ذرات تنم به این نتیجه رسید تنها کسی که دارم خودش....تنها کسی که حتی اگه خطا میکنم باز منو میبخشه خودشه.....تنها کسی که تو تمام شرایط میتونم رو عشق و علاقه و خواستنش حساب کنم خودش...
من...من حتی دلم براش تنگ شده بود...برا نگاه هاش...برای صداش....و اگه احمقانه نباشه باید بگم حتی برای بوی سیگارش!
آهسته روی تنم خم شد بدون اینکه سنگینی وزنشو رو بدنم بندازه..
لبهاش که روی لبهام نشست چشمامو بستم و دستمو سمت لباسش بردمو آروم آروم ودرعین اینکه بهش لب میدادم شروع به باز کردن دکمه های لباسش کردم...
دلم تنشو میخواست.....
دستاشو تو موهام فرو برد و شروع کرد نوازش کردنم....
با لمسش...با تماسهاش حسابی حالی به حالی میشدم....
چقدر حالا با تمام وجود میخواستمش بدون اینکه ذهنم سمت کس دیگه ای باشه....
دستاشو از زیر پیرهنم رد کرد و رسوند به سینه هام اما تا فشردشون ناخواسته از درد ناله کردم....ترسید وبا رها کردن لبهام سرشو بلند کرد و نگران پرسید:
-چیشده!؟؟ لبتو گاز گرفتم؟زبونتو!؟درد داری!؟نکنه شکمتو فشار آوروم....
خندیدمو گفتم:
-نه نه....فقط....فقط...
-هان فقط چی!؟
خجالتو گذاشتم کنار و گفتم:
-سینه هامو که دست میزنی خیلی درد میگیرن....
-آهان باشه...باشع یگه فشارشون نمیدم....
دستامو دور گردنش حلقه کردمو عاشقانه بهش زل زدم....
باید به چه زبونی از خدا بابت زنده موندن ارسلان تشکر میکردم!؟؟
من...من طبق یه سری محاسبات حماقت بزانگیز احتمالا امروز باید با دوست بوراک میرفتم ترکیه ولی پیش ارسلانم.....
حالا بابتش چجوری باید خداروشکر میکردم!؟
پیرهنشو کشیدم تا درش بیارم...بعد گفتم:
-نمیخوای شروع کنی!؟
-نمیخوام آسیب ببینی....
-من هوس کردم تا ظهر زیر تنت تو باشم....ازم دریغ نکن!
با کمال میل پیرهنشو پرت کرد پایین...شلوارشو درآورد و افتاد به جون بدنم هرچند که همه ی کارهاش بخاطر زخمهای بدنش آروم بود.....
راستی بوراک کجاست!؟
داره چیکار میکنه!؟
فهمیده که من رفتم....و نیستم....امیدوارم فهمیده باشم....امیدوارم برای همیشه از سر من بیرون بره چون من حالا عاشق همسرم بودم....
من این مهریهویی رو می پرستیدم.....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
🦋🦋شیطان مونث🦋🦋
دستمو گرفت و آهسته درازم کرد رو تخت.....
منم تشنه بودم....تشنه ی بوسیدن و بوییدنش...
خیلی آروم کنارم دراز کشید...قبل از اینکه حتی ببوسم،دستشو گذاشت زیر سرش و مشغول تماشامشد.....
لبخند زدمو گفتم:
-اینجوری دراز کشیدی یه وقت اذیت نشی....
لبخند کمرنگی زد:
-میشم....ولی دوست دارم اینجوری....
دستشو گذاشت رو شکمم...بعد خندید و گفت:
-چدا من نفهمیدم که شکمت بزرگشده!؟هان!؟ولی نه...نبایدم میفهمیدم چون اولا خیلی بزرگ نشده ودوما....
نگاهشو آورد بالاتر....اونقدر که رسید به چشمام...به لبهام....انگشتاشو رو لبهام گذاشت و گفت:
-اصلا وقتی دلت برای یه نفر تنگ میشه همین که ببینش بسه....
از حرفهاش حس خوبی بهم دست میداد.
مثل قبلا نمیتونستم بگم کلامهاش به دلم نمیشینه....
مثل قبلا نمیتونستم بگم حرف که میزنه ذهنم میپره پی بوراک...
من حالا خودشو میخواستم....فقط خودش....و بیشتر از همه دوستش داشتم اونقدر که دیگه نمیتونستم جز خودش به احدوناسی فکر کنم....
نجوا کنان پرسیدم:
-دلت برام تنگ شده بود!؟
انگشت نرمشو ازروی لبهام تا چونه ام پایین کشید و گفت:
-خیلی زیاد....
آهسته خندیدم:
-ازشدت دلتنگی زدی تو گوشم!؟
انگار که تازه براش یاداوری شده باشه دستشو روی همون طرف صورتم که سیلی زده بود انداخت و بعد گفت:
-بگم الهی دستم بشکنه....؟ دستم...
فورا مچشو گرفتمو با ترس گفتم:
-نه نه نه.....نه....تورو خدا نه....دیگه هیچوقت آسیب نبین...حتی خراش هم برندار....
پشت دستشو بوسیدم و سفت به سینه ام چسبوندمش....تو این مدت سخت و تلخی که گذرونده بودم تمام ذرات تنم به این نتیجه رسید تنها کسی که دارم خودش....تنها کسی که حتی اگه خطا میکنم باز منو میبخشه خودشه.....تنها کسی که تو تمام شرایط میتونم رو عشق و علاقه و خواستنش حساب کنم خودش...
من...من حتی دلم براش تنگ شده بود...برا نگاه هاش...برای صداش....و اگه احمقانه نباشه باید بگم حتی برای بوی سیگارش!
آهسته روی تنم خم شد بدون اینکه سنگینی وزنشو رو بدنم بندازه..
لبهاش که روی لبهام نشست چشمامو بستم و دستمو سمت لباسش بردمو آروم آروم ودرعین اینکه بهش لب میدادم شروع به باز کردن دکمه های لباسش کردم...
دلم تنشو میخواست.....
دستاشو تو موهام فرو برد و شروع کرد نوازش کردنم....
با لمسش...با تماسهاش حسابی حالی به حالی میشدم....
چقدر حالا با تمام وجود میخواستمش بدون اینکه ذهنم سمت کس دیگه ای باشه....
دستاشو از زیر پیرهنم رد کرد و رسوند به سینه هام اما تا فشردشون ناخواسته از درد ناله کردم....ترسید وبا رها کردن لبهام سرشو بلند کرد و نگران پرسید:
-چیشده!؟؟ لبتو گاز گرفتم؟زبونتو!؟درد داری!؟نکنه شکمتو فشار آوروم....
خندیدمو گفتم:
-نه نه....فقط....فقط...
-هان فقط چی!؟
خجالتو گذاشتم کنار و گفتم:
-سینه هامو که دست میزنی خیلی درد میگیرن....
-آهان باشه...باشع یگه فشارشون نمیدم....
دستامو دور گردنش حلقه کردمو عاشقانه بهش زل زدم....
باید به چه زبونی از خدا بابت زنده موندن ارسلان تشکر میکردم!؟؟
من...من طبق یه سری محاسبات حماقت بزانگیز احتمالا امروز باید با دوست بوراک میرفتم ترکیه ولی پیش ارسلانم.....
حالا بابتش چجوری باید خداروشکر میکردم!؟
پیرهنشو کشیدم تا درش بیارم...بعد گفتم:
-نمیخوای شروع کنی!؟
-نمیخوام آسیب ببینی....
-من هوس کردم تا ظهر زیر تنت تو باشم....ازم دریغ نکن!
با کمال میل پیرهنشو پرت کرد پایین...شلوارشو درآورد و افتاد به جون بدنم هرچند که همه ی کارهاش بخاطر زخمهای بدنش آروم بود.....
راستی بوراک کجاست!؟
داره چیکار میکنه!؟
فهمیده که من رفتم....و نیستم....امیدوارم فهمیده باشم....امیدوارم برای همیشه از سر من بیرون بره چون من حالا عاشق همسرم بودم....
من این مهریهویی رو می پرستیدم.....
@harimezendgi👩❤️👨🦋
✴️ شنبه 👈22 دی /جدی 1403
👈10 رجب 1446👈11 ژانویه 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🍀☘🌿🍃🍂🍁🌹🌺🌸🌼💐
❤️ ولادت حضرت محمد بن علی الجواد علیهما آلاف التحیه و السلام.(۱۹۵ هجری)
😭ولادت حضرت علی اصغر رضیع( ۶۰ هجری)
🌷💐🌾🍁🍃🌿🍀🌹🥀🌺🌸
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅خرید و فروش.
✅آغاز نویسندگی و نگارش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅قرارداد و پیمان نامه نوشتن.
✅حسابرسی اموال.
✅مسافرت.
✅و نماینده و قاصد فرستادن خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد صبور و پاکدامن و روزی دار است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید کالا و جنس.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️قولنامه و قباله نوشتن.
✳️امور تعلیمی و آموزشی.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه.
✳️و دیدار با روسا و مسئولین نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث عزت و احترام می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث درد و الم می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت دلیل و حکم خاصی ندارد.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 11 سوره مبارکه "هود"علیه السلام است.
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد ولیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
👈10 رجب 1446👈11 ژانویه 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🍀☘🌿🍃🍂🍁🌹🌺🌸🌼💐
❤️ ولادت حضرت محمد بن علی الجواد علیهما آلاف التحیه و السلام.(۱۹۵ هجری)
😭ولادت حضرت علی اصغر رضیع( ۶۰ هجری)
🌷💐🌾🍁🍃🌿🍀🌹🥀🌺🌸
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅خرید و فروش.
✅آغاز نویسندگی و نگارش.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅قرارداد و پیمان نامه نوشتن.
✅حسابرسی اموال.
✅مسافرت.
✅و نماینده و قاصد فرستادن خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت خوب است.
👶زایمان خوب و نوزاد صبور و پاکدامن و روزی دار است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید کالا و جنس.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️قولنامه و قباله نوشتن.
✳️امور تعلیمی و آموزشی.
✳️آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه.
✳️و دیدار با روسا و مسئولین نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث عزت و احترام می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث درد و الم می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: مباشرت دلیل و حکم خاصی ندارد.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 11 سوره مبارکه "هود"علیه السلام است.
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد ولیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می شود و از این قبیل امور قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#ایده_متن
قرارِ مان باشدیک صبح
قبلطلوعخورشید
میان آغوشت
چه به خیری شود کلِ روزمان…
@harimezendgi👩❤️👨🦋
قرارِ مان باشدیک صبح
قبلطلوعخورشید
میان آغوشت
چه به خیری شود کلِ روزمان…
@harimezendgi👩❤️👨🦋