tgoop.com/hawzeh_notes/331
Last Update:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷داستان پروفسور رانده شده
در پرتو مثال زیبایی که از ابن اذینه گذشت، برای ملموس تر کردن مطلب و نیز روشن شدن جوانبی دیگر، به قضیه خیالی زیر دقت کنید:
◀️ یک پروفسور ماهر و زبردست، به کشفیّات پزشکی نوینی دست یافت که بر اساس آن می توانست دقیتقرین و ظریفترین جرّاحی های مغز و اعصاب و قلب و عروق را بدون درصدی خطا انجام دهد. وی تصمیم گرفت عملی ساختن روش خود را از زادگاهش آغاز کرده و بیماران همشهری خود را درمان کند و اصول روش خود را به اهالی آن منطقه آموزش دهد.
او با کوله باری از تألیفات و آثار تخصصی وارد شهر شد و محلّی را برای کار خود اختصاص داد. چیزی نگذشت که آوازه ی او همه جا پیچید و زیر دستان ماهرش صدها بیمار که امیدی به زندگی نداشتند، بهبود یافتند.
کم کم حسودانی که هیچ گاه دید پیشرفت دیگران را ندارند، از این موفّقیتهای بزرگ در حرص شده و به اشکال مختلف اسباب آزردگی این پروفسور را فراهم می کردند. این حسودان قدرت و شوکت زیادی هم داشتند و از این رو مردم هیچ مقابله ای با آنان نمی کردند.
این روند ادامه داشت تا جایی که حتّی حمله ی مسلّحانه ای به وی صورت گرفت که نا موفّق ماند و پروفسور جان سالم به در برد؛ امّا چون خود را در خطر قتل می دید، بدون هیچ اسباب و وسایلی شبانه شهر را ترک کرده و دیگر خبری از او نشد.
شاگردان این پروفسور که تنها در حدّ کلّیاتی مطالب پزشکی را فراگرفته بودند، سعی کردند با تأمل در آثار و کتب به جای مانده ی او که خود کتابخانه ی بزرگی را تشکیل می داد، راه او را ادامه دهند؛ اما واضح بود که آن مطالب عمیق و تخصّصی بدون تدریس پروفسور قابل درک نبود. علاوه بر این که محتوای کتابها تنها اصولی تئوری را تشکیل می داد، و روش های خاصّ جرّاحی که توسط پروفسور کشف شده بود باید به صورت عملی تعلیم داده می شد.یک حرکت اشتباه در حین جرّاحی قلب یامغز، می تواند مرگ حتمی بیمار را به همراه داشته باشد.
شاگردان و بزرگان شهر، جلسه ای تشکیل دادند تا پیرامون این موضوع مشورت کنند.
یکی از شاگردان گفت:«مگر نمی فهمید چه گنجینه ی عظیمی توسط پروفسور اینجا نهاده شده است؟ صدها کتاب علمی و دقیق را همینجور بگذاریم خاک بخورند؟ درست است که تمام مطالب برای ما قابل درک نیست، اما تلاش می کنیم با همان مقدار هم که فهمیدیم، بیماران را درمان کنیم. بالاخره بیماران زیادی در جامعه هستند و نمی توانیم ببینیم مقابل چشمان ما جان می دهند! معلوم نیست پروفسور کی دوباره به شهر برگردد».
در پاسخ، یکی از بزرگان شهر گفت: «رانده شدن پروفسور، تقصیر خود ما بوده و اگر امنیت وی را حفظ می کردیم هرگز این اتّفاق نمی افتاد. بنابراین بهترین راه این است که اول دست این حسودان جنایتکار را از شهر کوتاه کنیم، و بعد به صورت گسترده در روزنامه ها و نشریات مختلف، ضمن اقرار به کوتاهیمان، عذرخواهی فراوانی کرده و با التماس، بازگشت او را خواسته و امنیتش را ضامن شویم.
ما نمی توانیم این جرّاحی های دقیق را به دست شما بسپاریم، هرچند که شاید ده بیمار را درمان کنید، اما در این بین ده بیمار دیگر را هم از بین می برید که بدون جرّاحی شما ممکن بود حداقل به صورت دیگری درمان شده و به زندگی خود ادامه می دادند».
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
به نظر شما، کدام راهکار عقلانی و منطقی است؟
#قدری_تفقه
و هم اکنون یادآوریم از توقیع شریف منقول از امام زمان علیه السلام:
«چنانجه پیروان ما -خداوند آنان را بر طاعتمان موفق گرداند- دل هایشان همراه و مجتمع بود، افتخار دیدار ما به تأخیر نمی افتاد؛ ولی تنها چیزی که مانع مشاهده ی ما شده، آن امور ناشایستی است که به ما می رسد».
امام زمان علیه السلام را تنها گذاشته ایم، و از طرفی می گوییم: این همه روایات و آیات و احکام شرعی که بیان شده، که نمی شود زمین گذاشت!!
#متی_ترانا_ونراک #انتظار
@hawzeh_notes
BY قدری تفقّه
Share with your friend now:
tgoop.com/hawzeh_notes/331