tgoop.com/hispa_latin/105
Last Update:
📚 خاطره دلبرکان غمگین من
📝 گابریل گارسیا مارکز
💥 قبل از پنجاهسالگی به طرزی غافلگیرکننده یقین پیدا کردم که فانی هستم. در یکی از شبهای کارناوال، با زنی خارقالعاده، پرشور تانگو میرقصیدم. چنان چسبیده به هم میرقصیدیم که گردش خون در رگهایش را حس میکردم و گرمای نفسهای شتابزدهاش مرا به رخوتی لذتبخش فرو میبرد ... در این حال خوش بودم که رعشهی مرگ برای نخستین بار سراپایم را لرزاند و کم مانده بود نقش زمین شوم. پنداری پیامی پرخاشگرانه از غیب در گوشم پیچید: هر کاری هم بکنی باز امسال یا صد سال دیگر، بالاخره برای ابد خواهی مُرد ... زن وحشتزده از من فاصله گرفت و گفت چی شده؟ گفتم هیچی و دستم را روی قلبم گذاشتم.
از آن پس دیگر عمرم را با سال حساب نکردم بلکه به لحظه شمردم ...
#ادبیات_آمریکای_لاتین
#گابریل_گارسیا_مارکز #کلمبیا
#آموزش_زبان_اسپانیایی
@hispa_latin
BY آمریکای لاتین و ایبریا:ادبیات و فرهنگ
Share with your friend now:
tgoop.com/hispa_latin/105