tgoop.com/horuf/21
Last Update:
▪️آذر نوتردام رو بیخیال شو
نوتردام از دیروز دارد میسوزد. تا الان که من دارم این مطلب را تایپ میکنم حتماً آتش را مهار کردهاند. خبرها میگویند بخشهایی از کلیسا سوخته و بخشهایی نه. دیشب که خبر را توی شبکههای اجتماعی خواندم باورم نشد. نوتردام که نمیسوزد. بنایی در پاریس باشد و بسوزد؟ سوختن، ترک برداشتن از زلزله و نابود شدن با سیل فقط مال ماست. پاریس را چه به این حرفها. ولی ویدئوی بیبیسی داشت شعلههای آتش را نشان میداد که به این زودیها هم خیال خاموش شدن نداشتند. مرکل و ترامپ و که و که از این طرف و آن طرف پیام داده بودند و ابراز تاسف. مکرون یک سخنرانی رسمی را رها کرده بود آمده بود سر وقت بنای در حال سوختن. خبرها میگفتند مردم جمع شدند آن حوالی، بعضی اشک میریزند، بعضی دسته جمعی سرودی مذهبی را زمزمه میکنند و بعضی هم فقط تماشاچیاند. یک گوشهی دنیا یک بنایی که چند صد سال عمر دارد سوخته و من غمگینم.
توی حافظهام میگردم ببینم هیچ وقت دلم خواسته نوتردام را ببینم؟ راستش نه. به عنوان یک مخاطب عام معماری (اگر بشود همچین اصطلاحی را به کار برد) نوتردام به طور خاص هیچ وقت یک گوشه از ذهنم را اشغال نکرده بود. هیچ وقت دست نگذاشته بودم زیر چانه و خودم را آنجا تصور نکرده بودم. هیچ وقت آه نکشیده بودم و توی دلم نگفته بودم «یعنی میشه یه روز زیر سقف بلندش چرخ بخورم؟» اصلاً نمیدانستم سقفش چقدر بلند است. هنوز هم نمیدانم. اگر کلیسای سیستین یا هر کدام از آن کلیساهای افسانهای ایتالیایی که قبلاً دربارهشان خواندهام بود یک چیزی. نوتردام را واقعاً نمیشناسم. اعتراف کنم به عنوان یک مخاطب خاص ادبیات (این یکی را میدانم که میشود به کار برد) حتی گوژپشت نوتردام را هم نخواندهام. بگذارید ذهنم را زیر و رو نکنم که اصلاً از ادبیات فرانسه چه خواندم و چه نخواندم که آبروریزی میشود.
به دوستی پیام دادم که «سوخت و ما ندیدیمش.» گفت «چی؟» همینقدر پرت بود از ماجرا. گفتم «نوتردام.» گفت «تو هنوز منم درست ندیدی.» بیخیالیاش به دلم نشست. یک «به ما چه؟»ی خوبی توی جوابش مستتر بود. راست میگفت. من هنوز او را درست ندیدم و خیلیهای دیگر را. من هنوز یک عالمه جای ندیده و نرفته دارم توی همین اصفهان خودمان. من هنوز شیراز را درست ندیدم و خیلی شهرهای ایران را. کرور کرور کتاب نخوانده دارم توی لیست «باید بخوانم»هام و توی کتابخانهم و میدانم گوژپشت نوتردام اگر خودش را زوری نرساند دستم هیچ وقت خودم سراغش نخواهم رفت. تازه نوتردام را مرمت میکنند و قسمتهای سوخته را طوری درست میکنند که به عقل جن هم نرسد اینجا یک روزی در سال ۲۰۱۹ سوخته. فقط لیدری که دارد گوشههای کلیسا را نشانت میدهد با انگلیسیای که ته لهجهی فرانسوی دارد بهت میگوید «اینجا همون جائیه که تو آتشسوزی سال ۲۰۱۹ سوخت و بازسازی شد.» که اگر نگوید و اگر اخبار را در گذشته دنبال نکرده باشی و اگر در لحظهی بازدید از کلیسا هنوز مخاطب عام معماری باشی، نمیفهمی قطعاً.
اینجور خبرها کم نیستند دورم. خبرهایی که دانستن یا ندانستنشان هیچ تغییری در جهان کوچکم ایجاد نمیکند الا بیخودی سنگین کردنم. چند روز پیش مردم داشتند در تلگرام و اینستاگرام و توئیتر از چیزی حرف میزدند و من که به خاطر سرشلوغی ازش جا مانده بودم، اصلاً نمیدانستم موضوع چیست. کمی گوگل کردم و رسیدم به ریشهی ماجرا. چی بهم اضافه شد؟ هیچی. هیچ مطلق. یا مردم این چند روزه دارند مدام از سیزن جدید گات حرف میزنند. از آذر. از سوتی جدید فلان مسئول. از جنجال آخر مسیح علینژاد و چه و چه.
گوشه گوشهی جهان صبح تا شب دارد میسوزد، رنگ عوض میکند، مرمت میشود، رنگ میشود، بهتر میشود، بدتر میشود، شکل عوض میکند و من آنقدر کوچک و محدودم که اگر بیبیسی و خواهران و برادران رسانهایاش تصمیم نگیرند من را مطلع کنند، اصلاً خبردار نمیشوم. بله در نفسالامر دلم میخواهد همهی چیزهای خوب و زیبا و ارزشمند جهان سالم سر جای خودشان بمانند، در نفسالامر ناراحت میشوم اگر چیزی از این دست خش بردارد. زبانههای سرخ و نارنجی آتش روی سقف کلیسا میروند سمت آسمان و قلبم درد میگیرد. ولی نمیشود خیلی توی نفسالامر دوام آورد. زاویه را که عوض کنم و بنشینم جای خودم، جای مریم، به نظرم عاقلانهتر است که خبرهای مربوط به نوتردام و فلان مسئول را نخوانده اسکرول کنم و یک گوشه از جهان کوچک خودم را سر و سامان بدهم. نیست اینطور؟
@horuf
BY جیغ و جار حروف
Share with your friend now:
tgoop.com/horuf/21