tgoop.com/horuf/35
Last Update:
▪️در ستایش شستن ظرفها
دیس ایز آس (This is us)، سیزن سه، اپیزود سه
ربکا مردد است بین مردی که از گذشتههایش میآید و مردی که فقط یک بار دیده، کدام را انتخاب کند. مرد اولی را دوست داشته، با هم زندگی کردند و خاطره ساختند و هنوز انگار چیزی بینشان هست. مرد دومی یک غریبهی تمام عیار است. ولی جوری که ربکا را نگاه میکند، با همه فرق دارد. این را ربکا وقتی میگوید که بعد از اولین قرارشان میخواهند از هم خداحافظی کنند.
وسط این تردید و دودلی و چه کنم چه کنمها، ربکا اتفاقی مرد دومی را توی فروشگاه میبیند. جک را. همان مردی که توی دو تا سیزن قبلی حسابی عاشقی کرده و جوری نقش رویاییترین پدر روی زمین را بازی کرده، که همهی پدرهای تاریخ فیلم و سینما پیشش کمرنگ شدند و به حاشیه رفتند. توی فروشگاه ربکای هنوز مردد یکهو و بیمقدمه از جک میپرسد «رویای تو چیه؟» جک غافلگیر میشود از این سوال. کمی فکر میکند و میگوید «الان اینکه مطمئن بشم حال مامانم خوبه و سر و سامونش بدم.» پناه بر خدا. با همین جواب ساده و بی غل و غش جک میخ دوم را میزند. میخ اول را قبلاً با طرز نگاه کردنش زده.
ربکا و جک از هم خداحافظی میکنند. نمیدانیم ربکا در این فاصله به مرد شمارهی یک چه گفته و چطور ردش کرده. مرد شمارهی یک به ربکا قولها داده و برایش رویاها ساخته. قرار است کمک کند که ربکا به آرزوی خواننده شدنش برسد. مرد شمارهی یک حرفهای خوبی میزند و زیاد هم حرف میزند. جک چی؟ تا الان فقط بلد است چطور عاشقانه نگاه کند و از ته دلش نگران مادرش باشد.
شب شده و ربکا پشت در خانهی جک است. میخ اول و دوم کار خودشان را کردند. جک در را روی ربکا باز میکند. ربکا توضیح میدهد چطور خانه و آدرس را پیدا کرده و میرود تو. کمی حرفهای معمولی تا میرسند به اینجا که جک از به هم ریختگی آشپزخانه عذرخواهی میکند و لحظهی سرنوشتساز میرسد. جک جای گرفتن دست دختر بلند و باریک و قشنگی که با پای خودش رفته سراغش، جای نشستن و حرف زدن و مخش را جابهجا کردن، آستینها را میزند بالا، ظرفها را یکییکی از روی میز آشپزخانه برمیدارد میگذارد داخل سینک و شروع میکند به شستنشان. ربکا زل میزند به آستینهای تا شده. به دستهایی که بشقابها را از روی میز برمیدارند، به مردی که عوض هر حرفی و قولی و وعده و وعیدی، یک گوشهی کوچک از جهان را سامان میدهد. دوربین روی لبخند شیرین ربکا میماند. ربکا پالتوش را درمیآورد و دست میبرد سمت ظرفهای مانده روی میز. حتی نمیپرسد جک کمک میخواهد یا نه. بخشی از کار و دنیای جک میشود. ظرفها را میگذارد توی سینک، میایستد کنار جک و بشقابهای گلدار شسته را ازش میگیرد، با دستمال خشک میکند و میچیند توی آبچکان. میایستد کنار مرد و مطمئن میشود جایش پیش این مرد امن است، مطمئن میشود این مرد بلد است پشت یک زن بایستد. مردی که عوض هر کار عجیب و حرف گنده و دهان پر کنی، همهی تلاشش را میکند که نزدیکترین آدمهای زندگیاش غم نداشته باشند. مردی که عارش نمیشود آستین بالا بزند و جهان را با شستن ظرفها جای بهتر و قشنگتری کند.
@horuf
BY جیغ و جار حروف
Share with your friend now:
tgoop.com/horuf/35