tgoop.com/irajshahbazi/3946
Last Update:
کمحرفی ناپسند
ایرج شهبازی
اگرچه در عموم ادیان و مکاتب اخلاقی و عرفانی، کمحرفی یک فضیلت بزرگ به شمار میآید و افراد کمحرف در مقایسه با اشخاص پرحرف و وراج، از ارج و احترام بیشتری برخوردارند، بااینهمه باید بدانیم که هر نوع کمحرفیی پسندیده و ارزشمند نیست و همیشه کمحرفی یک فضیلت به شمار نمیآید. باید سرچشمۀ کمحرفی را بشناسیم و بفهمیم که آیا کمحرفی از انتخاب و اقتدار انسان سرچشمه میگیرد یا از ضعف و بیماری او. همچنین باید آثار و نتایج کمحرفی را به دقت بررسی کنیم. به این ترتیب میتوانیم دریابیم که برخی از کمحرفیها و سکوتها پسندیده نیستند؛ برای مثال به این نمونهها توجه کنید.
گاهی شخص در مجالس و محافل ساکت است و به ندرت سخن میگوید؛ زیراکه دارای اعتماد به نفس و عزت نفس نیست. او به تواناییِ فکری و روحی خود اعتماد ندارد و از حرف زدن میترسد. چنین شخصی درواقع خجالتی است، اما ممکن است خجالتی بودن او به عنوان شرم و حیا تلقی شود.
گاهی هم شخص از طرد شدن میترسد و همین باعث میشود از اظهار نظر و ابراز وجود پرهیز کند. او دچار این ترس درونی است که سخن گفتن باعث میشود دیگران او را از خود برانند.
گاهی اوقات هم افسردگی باعث میشود شخص از سخن گفتن خودداری کند. چنین کسی فاقد نیرو و نشاط زندگی است و به همین سبب انگیزهای برای سخن گفتن و مشارکت در تعاملات اجتماعی ندارد.
مهرطلبی و وابستگی هم از جمله عواملی است که باعث میشود شخص از سخن گفتن پرهیز کند. این مسأله به ویژه در زمانی خود را نشان میدهد که شخص ناگزیر است با کسی که به او وابستگی دارد، مخالفت کند. در چنین مواردی ممکن است شخص مهرطلب و وابسته برای این که تکیهگاه خود را از دست ندهد، ساکت بماند و خود را سانسور کند.
اضطراب هم میتواند باعث سکوت و کمحرفی شود.
این قبیل سکوتها و کمحرفیها نه تنها ارزشمند نیستند، بلکه ناپسند و نادرستند و شخص باید خود را درمان کند تا از کمحرفی بیمارگونۀ خود رهایی یابد. این گونه کمحرفیها و سکوتهایی از آسیبهای درونی سرچشمه میگیرند و آنها را با نشانههایی میتوان شناخت.
یکی از مهمترین نشانههای کمحرفی ناپسند این است که شخص در مواردی که باید سخن بگوید و از حق خود دفاع کند، یا احساسات و اندیشههای خود را بیان کند، قادر به سخن گفتن نیست. چنین کسی معمولاً پس از پایان یافتن ملاقاتها یا جلسات، از این که نتوانسته است سخن بگوید، احساس ناراحتی و پشیمانی دارد.
یکی دیگر از نشانههای کمحرفی بیمارگونه ناتوانی شخص در پاسخ دادن به رفتارهای عاطفی دیگران است. در اینجا شخص به سبب این که هوش عاطفی رشدنیافتهای دارد، یا از عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، نمیتواند به محبتهای دیگران پاسخ بدهد و بنابراین در بده و بستانهای عاطفی خاموش میماند. همان گونه که گفتیم، چنین کمحرفیها و سکوتهایی باید درمان شود.
گاهی هم شخص کمحرف است به خاطر غرور و خودبرتربینی. او به سبب این که خود را از دیگران برتر میداند و از موضع بالاتر به انسانها نگاه میکند، در محافل و مجالس معمولاً ساکت است و کمحرف. ناگفته پیداست که چنین رفتاری نیز ارزشی ندارد.
کمحرفی ناشی از درونگرایی نیز چندان ارزشی ندارد. اشخاصی که به شدت درونگرا هستند، معمولاً از فقدان مهارتهای ارتباطی رنج میبرند. آنها به زحمت میتوانند سرِ سخن را با دیگران باز کنند و در دنیای درونیِ خود غوطهورند. سکوتهای طولانیمدت آنها ممکن است باعث رنجش اطرافیانشان شود. چنین کسانی هم باید کمحرفی خود را نشانۀ فضیلتمندی به شمار نیاورند و با تقویت مهارتهای ارتباطی و تمرینِ سخن گفتن، درونگرایی خود را متعادل کنند.
کمحرفی ناشی از بیسوادی نیز ارزشی ندارد. فراوان میبینیم افرادی را که در جمعها ساکتند و سخنی بر زبان نمیآورند، اما منشأ سکوت آنها این است که بسیار بیسوادند و اهل تفکر نیستند. چنین سکوتی هم ارزشی ندارد.
ازآنجاکه در بسیاری از فرهنگها به افراد ساکت و کمحرف احترام میگذارند، چنین کسانی ممکن است به مرور دچار این توهم شوند که افرادی فاضل و فرزانهاند. غرض از این بحث مختصر آن است که معلوم شود هر گونه کمحرفی و سکوتی پسندیده نیست و بلکه برخی از کمحرفیها نشانۀ بیماری یا رذیلتمندی هستند و باید درمان شوند.
@irajshahbazi
BY ایرج شهبازی
Share with your friend now:
tgoop.com/irajshahbazi/3946