عارف قزوینی، اثر استاد رسام ارژنگی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3538-shenaei-ba-ostad-arjangi.html
@iranboom_ir
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3538-shenaei-ba-ostad-arjangi.html
@iranboom_ir
️دوم بهمن، سالروز درگذشت عارف قزوینی، شاعر و تصنیفساز است.
یادش گرامی باد.
«عارف»، زبان آتشین ایرانخواهان - بانو نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2628-aaref-ghazvini-zaban-irankhahan.html
عارف قزوینی، خنیاگر نغمه سکوت و آزادی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3183-aref-ghazvini-khonyagar-naghme-sokotazadi.html
از خون جوانان وطن لاله دمیده - شعری از زندهیاد عارف قزوینی
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13814-az-khon-javanan.html
نامههای عارف قزوینی منتشر شد
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/8737-name-aref-ghazvini.html
شعر درباره ایران زمین 10 - ترانه سرود آذربایجان
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1570-sorod-azarbaijan.html
فرزانگی و شیدایی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/forozesh/forozesh1/2599-farzanegi-sheidaei.html
از نهانخانۀ دل به آشکارکدۀ جامعه: (شعر مشروطه از منظر مفهومها)
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/5506-sher-mashrote-az-nazar-mafhom.html
عارف قزوینی، اثر استاد رسام ارژنگی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3538-shenaei-ba-ostad-arjangi.html
@iranboom_ir
یادش گرامی باد.
«عارف»، زبان آتشین ایرانخواهان - بانو نادره بدیعی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2628-aaref-ghazvini-zaban-irankhahan.html
عارف قزوینی، خنیاگر نغمه سکوت و آزادی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3183-aref-ghazvini-khonyagar-naghme-sokotazadi.html
از خون جوانان وطن لاله دمیده - شعری از زندهیاد عارف قزوینی
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/13814-az-khon-javanan.html
نامههای عارف قزوینی منتشر شد
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/8737-name-aref-ghazvini.html
شعر درباره ایران زمین 10 - ترانه سرود آذربایجان
https://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/1570-sorod-azarbaijan.html
فرزانگی و شیدایی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/forozesh/forozesh1/2599-farzanegi-sheidaei.html
از نهانخانۀ دل به آشکارکدۀ جامعه: (شعر مشروطه از منظر مفهومها)
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/5506-sher-mashrote-az-nazar-mafhom.html
عارف قزوینی، اثر استاد رسام ارژنگی
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3538-shenaei-ba-ostad-arjangi.html
@iranboom_ir
دیباچه گلستان
ایرج
دیباچه گلستان سعدی
ایرج
آهنگ از سیدجواد بدیع زاده
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود، ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید ..
درختان را به خلعت نوروزی، قبایِ سبزِ ورق، در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده، عصاره تاکی به قدرت او، شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
@iranboom_ir
ایرج
آهنگ از سیدجواد بدیع زاده
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود، ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید ..
درختان را به خلعت نوروزی، قبایِ سبزِ ورق، در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده، عصاره تاکی به قدرت او، شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
@iranboom_ir
دیباچه گلستان سعدی
ایرج
آهنگ از سیدجواد بدیع زاده
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود، ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید ..
درختان را به خلعت نوروزی، قبایِ سبزِ ورق، در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده، عصاره تاکی به قدرت او، شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
ایرج
آهنگ از سیدجواد بدیع زاده
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود، ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید ..
درختان را به خلعت نوروزی، قبایِ سبزِ ورق، در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده، عصاره تاکی به قدرت او، شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
استاد دکتر محمد علی سجادیه - اندک استادان راستین و انبوه استادان نمادین
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۴، سال سیزدهم، آذر و دی ماه ۱۳۹۳، رویه ۳۲
استاد دکتر محمد علی سجادیه، اکنون چند سالی بازنشسته شدهاند، دکتر سجادیه دارای دستکم ۱۶ مقالهی خارجی و کمابیش ۲۰ مقالهی داخلی که بیشینهی آنها از بیمارستان طبی کودکان، دربردارندهی مقالههایی مانند: کوری یخچال (در چند مورد) مقالهی سوپر آنتیژن در چشم پزشکی ایران ـ تحقیق و معرفی مواردی از جذام در کودکان (در وزارت امور خارجه پزشکی) گزارش مواردی از سندرمها مثل سندرم didmont که در حال حاضر بیمار با ایشان در تماس است درمان بعضی از انواع پتوز به روش تغییر یافته reese که از کشور ایتالیا به عنوان ابداع کنندهی این روش از دکتر محمد علی سجادیه نام برده شده است
فهرست مقالهها و پژوهش آقای دکتر محمد علی سجادیه به تفکیک فارسی و لاتین به شرح زیر است:
داخلی:
* نکات نامریی و بسیار کلیدی در بررسی سردرد و روابط آن با بیماریهای چشمی کودکان، هشتمین همایش بینالمللی کودکان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تهران.
21 تا 26 مهر ماه 1375 ـ دانشگاه تهران
* پیشگیری و درمان طبی آب مروارید (همراه با دکتر تراب همایون) مجله دانشکده پزشکی تهران ـ شماره دوم ـ آبان ماه 2535 تت سال سی و چهارم
* گلچینی از تحقیقات چشم پزشکی در کشورهای دیگر ـ ترجمه و تنظیم ـ مجله چشم پزشکی ایران ـ شماره 1 فروردین ماه 1360
* معرفی یک مورد بیماری اهلر دانلوس(همراه با دکتر عبدالله خیریه) مجله چشم پزشکی ایران ـ شماره 2 ـ تابستان 1360
* معرفی یک روش تازه در جراحی گلوکم (همراه با دکتر تراب همایون) جندیکا (مجله علمی مرکز پزشکی دانشگاه جندی شاپور ـ شماره 1 ـ سال اول ـ تیر ماه 2535)
* بررسی موارد آتروفی عصب باصره در بیماران مرکز طبی کودکان با توجه ویژه به بیماری ms - devic و معادلین آن در کودکان (همراه با دکتر عبدالله طبسی) ـ دهمین همایش بینالمللی بیماریهای کودکان ـ 30 ـ 25 مهر ماه 1377 ـ تالار علامه امینی ـ دانشگاه تهران
* نکاتی پیرامون گرفتگی مجرای اشک در کودکان خردسال (همراه با دکتر ضیاالدین طباطبایی و دکتر طاهره مهجور) مسایل رایج طب اطفال (20) در بیستمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب با بنیانگذار طب نوین اطفال در ایران
* پیشرفتهای دارویی و تکنیکی در درمان عوارض عمومی و چشمی بیماریهای هموسیستینوزی، آبتالیپو پروتیینی و آتروفی ژیراتا ـ مسایل رایج طب اطفال (12) دوازدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین اطفال در ایران.
* رابطه بهداشت آب و فاضلاب با بیماریهای چشم و عمومی کودکان ـ مسایل رایج طب اطفال (18) در هجدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین اطفال در ایران.
* ضرورت توجه به NUP - AVVG و بعضی بیماریهای (لثه و پریودنت) در بیماریهای عفونی و عمومی کودکان ـ همایش سالانه انجمن پزشکان کودکان ایران و بیست و سومین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب ـ 14 تا 18 اردیبهشت ماه 1381
* Linear Ig Adisease در کودکان ـ مجموعه مقالات همایش تازههای طب و اطفال و بیست و پنجمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب 5 تا 9 اردیبهشت ماه 1383
* تظاهرات چشمی آنفولانزا در سندرمهای مادرزادی توام با کار اطفال ایرانی ـ همان، 24 تا 28 اردیبهشت ماه 1384
* کوری یخچال در کودکان ایران و پتیاتیسم ـ همان، 23 تا 27 اردیبهشت ماه 1385
* بررسی نزدیکبینی حقیقی و کاذب در کودکان بر اساس آمار بینالمللی و توجه به برداشتهای کلینیکی ـ مسایل رایج طب اطفال (13) در سیزدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین
* اهمیت بالینی پتوز (افتادگی پلک) در تشخیص بیماریهای کودکان مجموعه مقالات پنجمین کنگرهی بینالمللی بیماریهای کودکان ـ 24 تا 29 مهر ماه 1372 ـ گروه کودکان دانشگاه علوم پزشکی تهران
* نگرشی به عفونتهای فرصتطلب قرینه و پلک در جریان مصرف عدسی تماسی و نیز در آبگیرها و استخرها در کودکان ایرانی ـ مجموعه مقالات همایش سالانه انجمن پزشکان کودکان ایران و دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ـ تازههای طب کودکان و ژنتیک ـ 6 تا 10 آذر ماه 1378
* سندرمهای مادرزادی توام با کاتاراکت کودکان ـ مجموعه مقالات ارائه شده در ششمین سمینار سالیانه چشم پزشکی بیمارستان فارابی ـ گردآورنده دکتر سید مهدی حسینی تهرانی
* تقسیم بندی جدید تراخم بر اساس نظریه پروفسوران و همکاران و تقسیم بندی جدید دانشگاه هانوی ویتنام ـ مجموعه مقالات ارائه شده در هفتمین سمینار سالانه بیمارستانی فارابی دانشگاه علوم پزشکی تهران ـ گردآورنده دکتر هرمز شمس.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/14829-dr-mohamad-ali-sajadie-maghale-ha.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۴، سال سیزدهم، آذر و دی ماه ۱۳۹۳، رویه ۳۲
استاد دکتر محمد علی سجادیه، اکنون چند سالی بازنشسته شدهاند، دکتر سجادیه دارای دستکم ۱۶ مقالهی خارجی و کمابیش ۲۰ مقالهی داخلی که بیشینهی آنها از بیمارستان طبی کودکان، دربردارندهی مقالههایی مانند: کوری یخچال (در چند مورد) مقالهی سوپر آنتیژن در چشم پزشکی ایران ـ تحقیق و معرفی مواردی از جذام در کودکان (در وزارت امور خارجه پزشکی) گزارش مواردی از سندرمها مثل سندرم didmont که در حال حاضر بیمار با ایشان در تماس است درمان بعضی از انواع پتوز به روش تغییر یافته reese که از کشور ایتالیا به عنوان ابداع کنندهی این روش از دکتر محمد علی سجادیه نام برده شده است
فهرست مقالهها و پژوهش آقای دکتر محمد علی سجادیه به تفکیک فارسی و لاتین به شرح زیر است:
داخلی:
* نکات نامریی و بسیار کلیدی در بررسی سردرد و روابط آن با بیماریهای چشمی کودکان، هشتمین همایش بینالمللی کودکان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تهران.
21 تا 26 مهر ماه 1375 ـ دانشگاه تهران
* پیشگیری و درمان طبی آب مروارید (همراه با دکتر تراب همایون) مجله دانشکده پزشکی تهران ـ شماره دوم ـ آبان ماه 2535 تت سال سی و چهارم
* گلچینی از تحقیقات چشم پزشکی در کشورهای دیگر ـ ترجمه و تنظیم ـ مجله چشم پزشکی ایران ـ شماره 1 فروردین ماه 1360
* معرفی یک مورد بیماری اهلر دانلوس(همراه با دکتر عبدالله خیریه) مجله چشم پزشکی ایران ـ شماره 2 ـ تابستان 1360
* معرفی یک روش تازه در جراحی گلوکم (همراه با دکتر تراب همایون) جندیکا (مجله علمی مرکز پزشکی دانشگاه جندی شاپور ـ شماره 1 ـ سال اول ـ تیر ماه 2535)
* بررسی موارد آتروفی عصب باصره در بیماران مرکز طبی کودکان با توجه ویژه به بیماری ms - devic و معادلین آن در کودکان (همراه با دکتر عبدالله طبسی) ـ دهمین همایش بینالمللی بیماریهای کودکان ـ 30 ـ 25 مهر ماه 1377 ـ تالار علامه امینی ـ دانشگاه تهران
* نکاتی پیرامون گرفتگی مجرای اشک در کودکان خردسال (همراه با دکتر ضیاالدین طباطبایی و دکتر طاهره مهجور) مسایل رایج طب اطفال (20) در بیستمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب با بنیانگذار طب نوین اطفال در ایران
* پیشرفتهای دارویی و تکنیکی در درمان عوارض عمومی و چشمی بیماریهای هموسیستینوزی، آبتالیپو پروتیینی و آتروفی ژیراتا ـ مسایل رایج طب اطفال (12) دوازدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین اطفال در ایران.
* رابطه بهداشت آب و فاضلاب با بیماریهای چشم و عمومی کودکان ـ مسایل رایج طب اطفال (18) در هجدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین اطفال در ایران.
* ضرورت توجه به NUP - AVVG و بعضی بیماریهای (لثه و پریودنت) در بیماریهای عفونی و عمومی کودکان ـ همایش سالانه انجمن پزشکان کودکان ایران و بیست و سومین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب ـ 14 تا 18 اردیبهشت ماه 1381
* Linear Ig Adisease در کودکان ـ مجموعه مقالات همایش تازههای طب و اطفال و بیست و پنجمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب 5 تا 9 اردیبهشت ماه 1383
* تظاهرات چشمی آنفولانزا در سندرمهای مادرزادی توام با کار اطفال ایرانی ـ همان، 24 تا 28 اردیبهشت ماه 1384
* کوری یخچال در کودکان ایران و پتیاتیسم ـ همان، 23 تا 27 اردیبهشت ماه 1385
* بررسی نزدیکبینی حقیقی و کاذب در کودکان بر اساس آمار بینالمللی و توجه به برداشتهای کلینیکی ـ مسایل رایج طب اطفال (13) در سیزدهمین بزرگداشت استاد دکتر محمد قریب بنیان گذار طب نوین
* اهمیت بالینی پتوز (افتادگی پلک) در تشخیص بیماریهای کودکان مجموعه مقالات پنجمین کنگرهی بینالمللی بیماریهای کودکان ـ 24 تا 29 مهر ماه 1372 ـ گروه کودکان دانشگاه علوم پزشکی تهران
* نگرشی به عفونتهای فرصتطلب قرینه و پلک در جریان مصرف عدسی تماسی و نیز در آبگیرها و استخرها در کودکان ایرانی ـ مجموعه مقالات همایش سالانه انجمن پزشکان کودکان ایران و دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ـ تازههای طب کودکان و ژنتیک ـ 6 تا 10 آذر ماه 1378
* سندرمهای مادرزادی توام با کاتاراکت کودکان ـ مجموعه مقالات ارائه شده در ششمین سمینار سالیانه چشم پزشکی بیمارستان فارابی ـ گردآورنده دکتر سید مهدی حسینی تهرانی
* تقسیم بندی جدید تراخم بر اساس نظریه پروفسوران و همکاران و تقسیم بندی جدید دانشگاه هانوی ویتنام ـ مجموعه مقالات ارائه شده در هفتمین سمینار سالانه بیمارستانی فارابی دانشگاه علوم پزشکی تهران ـ گردآورنده دکتر هرمز شمس.
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/14829-dr-mohamad-ali-sajadie-maghale-ha.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
عارف قزوینی، خنیاگر نغمه سکوت و آزادی
ابوالقاسم عارف قزوینی حدود سال 1300 ه.ق در قزوین پا به جهان نهاد. در کودکی با متون کهن و هنر خوشنویسی آشنا شد و از 13 سالگی نزد حاجی صادق خرازی به آموختن آواز و شعر مناسب هر آواز مشغل شد. او سپس به تهران آمد و مدتی در دربار مظفرالدین شاه مشغول فعالیت شد.
با شروع جنبش مشروطه و نهضت آزادی، به مشروطه خواهان پیوست و با سرودن اشعار میهنی و تصنیفهای وطنی، در مبارزات مردمی شرکت کرد.
طی این سالها تصنیفهای ساخته او با مضامین اجتماعی و سیاسی فراگیر شده بود و مردم آنها را می خواندند.
در اواخر عمر به ناچار، انزوا گزید و به همدان رفت. سالهای سکوت و انزوا، برای عارف، اندوهی عمیق به همراه داشت تا سرانجام در دوم بهمن ماه 1312 درگذشت. او را در جوار آرامگاه بوعلی سینا دفن کردند.
معروف ترین تصنیف عارف «از خون جوانان وطن» به یاد حیدرخان عمو اوغلی و به پاس بزرگداشت اولین قربانیان انقلاب مشروطه، سروده شد.
عارف در مورد هفتمین تصنیف سروده خود می نویسد: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. به واسطه عشقی که حیدرخان عمو اوغلی بدان داشت میل دارم، این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد.»
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
چه کج رفتاری ای چرخ/چه بد رفتاری ای چرخ
دیگر تصانیف میهنی و اجتماعی عارف:
1328 ه.ق: تصنیف دشتی: «گریه را به مستی» که به مناسبت آن دستور دستگیری عارف صادر شد.
1329 ه.ق: تصنیف ابوعطا: «دل هوس سبزه و صحرا ندارد.» مربوط به دعوت عارف از آزادی خواهان برای فداکاری هنگامی که محمدعلی میرزا در قصد تصاحب مجدد سلطنت بود.
1336ه.ق: تصنیف دستگاه شور: «چه شورها» که به مناسبت طمع اجانب به آذربایجان سروده و اجرا شد.
1340ه.ق: تصنیف دشتی: «گریه کن که گر»
این تصنیف را عارف به یاد دوست خود کلنل محمد تقی خان پسیان که در جریان انقلاب مشروطه در گذشت سرود. این تصنیف توسط عارف در زمستان سال 1301 (ش) در کنسرتی در سالن گراند هتل با صدایی پر احساس و تاثر انگیز اجرا شد.
گریه کن که گر، سیل خون گری ثمر ندارد/ ناله ای که ناید زنای دل اثر ندارد
البته عارف تصانیف دیگری نیز ساخته، اما به مهم ترین و مشهورترین آنها اشاره شد.
عارف از نگاه دیگران:
روح الله خالقی: یکی از خواص آهنگهای عارف، غم و اندوه است که سراسر تصنیفهای او را فرا گرفته و به خوبی نشان می دهد که این نغمات، آثار یک دل افسرده و روح پژمرده و فکر بدبین ناراضی است و این افکار را وضع روزگار در او ایجاد کرده بود. احساسات وطن پرستانه عارف بسیار شدید و او یکی از مخالفان سرسخت حکومت خود مختاری و طالب جمهوری بود. به همین جهت تصانیف خاصی برای این موضوع ساخت.
ساسان سپنتا: عارف اولین تصنیف سازی است که مضامین اجتماعی، سیاسی و انتقادی را به تصنیف وارد کرد. او چون موسیقی میدانست در ترکیب نغمههای زیبا، حسن سلیقه داشت: سبک تصنیف سازی او به این صورت بود که در گوشهای از دستگاه یا آوازی از موسیقی ایرانی مانند حجاز به دشتی یک تم کوتاه را توسعه داده و اشعار مناسبی را با آن تلفیق کرده است. به طوری که اغلب انتهای هر جمله شعری یا مصرع برگردانی هم داشته است.
حسن مشحون: عارف در طول نهضت مشروطه همه جا همگام آزادی خواهان شد و اشعار و سرودها و تصنیفهای خود را در خدمت تهییج و بیداری ملت ایران در آورد. صوت موثر عارف و نالههای جانکاه آهنگ، از داستان ملتی غمزده که در راه آزادی کوششها کرده و به نتیجه نرسیده بود حکایتها می کرد.
تصنیفهای عارف مانند دل غمگینش پر سوز بود و شاید به همین جهت مقام دشتی و افشاری را که یازده تصنیف در این دو پرده ساخته، برای ابراز احساسات خود مناسب تر دیده است.
موخره:
عارف بنیانی در موسیقی آوازی بر جای می گذارد که تا به امروز ادامه داشته و جریانهای مختلفی از موسیقی اجتماعی پدید آورد. آخرین کنسرت عارف در سال 1303 (ش)برگزار شد. پس از یک دوره 50 ساله که آن را می توان دوره فترت نامید. در دهه پنجاه رویکرد دیگری به موسیقی با مضامین اجتماعی و به شکل حماسی و ملی شکل گرفت. کانون چاوش و موسیقی دانانی نظیر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان از پیشگامان جریان اخیر بودند. شرح و بررسی آثار این گروه به تفصیل و جزییات فراوانی نیاز دارد که از حوصله این نوشتار خارج است.
اما همین نکته بس که لطفی در اولین تصانیف خود، قطعه ای در بیات ترک ساخت و آن را به یاد عارف نامید.
همچنین گروهی که به سرپرستی علیزاده و مشکاتیان شکل گرفته و تحول اساسی در موسیقی 30 سال اخیر پدید آورده گروه عارف نام داشت که فعالیت خود را رسما از سال 1355 آغاز کرد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3183-aref-ghazvini-khonyagar-naghme-sokotazadi.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
ابوالقاسم عارف قزوینی حدود سال 1300 ه.ق در قزوین پا به جهان نهاد. در کودکی با متون کهن و هنر خوشنویسی آشنا شد و از 13 سالگی نزد حاجی صادق خرازی به آموختن آواز و شعر مناسب هر آواز مشغل شد. او سپس به تهران آمد و مدتی در دربار مظفرالدین شاه مشغول فعالیت شد.
با شروع جنبش مشروطه و نهضت آزادی، به مشروطه خواهان پیوست و با سرودن اشعار میهنی و تصنیفهای وطنی، در مبارزات مردمی شرکت کرد.
طی این سالها تصنیفهای ساخته او با مضامین اجتماعی و سیاسی فراگیر شده بود و مردم آنها را می خواندند.
در اواخر عمر به ناچار، انزوا گزید و به همدان رفت. سالهای سکوت و انزوا، برای عارف، اندوهی عمیق به همراه داشت تا سرانجام در دوم بهمن ماه 1312 درگذشت. او را در جوار آرامگاه بوعلی سینا دفن کردند.
معروف ترین تصنیف عارف «از خون جوانان وطن» به یاد حیدرخان عمو اوغلی و به پاس بزرگداشت اولین قربانیان انقلاب مشروطه، سروده شد.
عارف در مورد هفتمین تصنیف سروده خود می نویسد: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است. به واسطه عشقی که حیدرخان عمو اوغلی بدان داشت میل دارم، این تصنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد.»
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
چه کج رفتاری ای چرخ/چه بد رفتاری ای چرخ
دیگر تصانیف میهنی و اجتماعی عارف:
1328 ه.ق: تصنیف دشتی: «گریه را به مستی» که به مناسبت آن دستور دستگیری عارف صادر شد.
1329 ه.ق: تصنیف ابوعطا: «دل هوس سبزه و صحرا ندارد.» مربوط به دعوت عارف از آزادی خواهان برای فداکاری هنگامی که محمدعلی میرزا در قصد تصاحب مجدد سلطنت بود.
1336ه.ق: تصنیف دستگاه شور: «چه شورها» که به مناسبت طمع اجانب به آذربایجان سروده و اجرا شد.
1340ه.ق: تصنیف دشتی: «گریه کن که گر»
این تصنیف را عارف به یاد دوست خود کلنل محمد تقی خان پسیان که در جریان انقلاب مشروطه در گذشت سرود. این تصنیف توسط عارف در زمستان سال 1301 (ش) در کنسرتی در سالن گراند هتل با صدایی پر احساس و تاثر انگیز اجرا شد.
گریه کن که گر، سیل خون گری ثمر ندارد/ ناله ای که ناید زنای دل اثر ندارد
البته عارف تصانیف دیگری نیز ساخته، اما به مهم ترین و مشهورترین آنها اشاره شد.
عارف از نگاه دیگران:
روح الله خالقی: یکی از خواص آهنگهای عارف، غم و اندوه است که سراسر تصنیفهای او را فرا گرفته و به خوبی نشان می دهد که این نغمات، آثار یک دل افسرده و روح پژمرده و فکر بدبین ناراضی است و این افکار را وضع روزگار در او ایجاد کرده بود. احساسات وطن پرستانه عارف بسیار شدید و او یکی از مخالفان سرسخت حکومت خود مختاری و طالب جمهوری بود. به همین جهت تصانیف خاصی برای این موضوع ساخت.
ساسان سپنتا: عارف اولین تصنیف سازی است که مضامین اجتماعی، سیاسی و انتقادی را به تصنیف وارد کرد. او چون موسیقی میدانست در ترکیب نغمههای زیبا، حسن سلیقه داشت: سبک تصنیف سازی او به این صورت بود که در گوشهای از دستگاه یا آوازی از موسیقی ایرانی مانند حجاز به دشتی یک تم کوتاه را توسعه داده و اشعار مناسبی را با آن تلفیق کرده است. به طوری که اغلب انتهای هر جمله شعری یا مصرع برگردانی هم داشته است.
حسن مشحون: عارف در طول نهضت مشروطه همه جا همگام آزادی خواهان شد و اشعار و سرودها و تصنیفهای خود را در خدمت تهییج و بیداری ملت ایران در آورد. صوت موثر عارف و نالههای جانکاه آهنگ، از داستان ملتی غمزده که در راه آزادی کوششها کرده و به نتیجه نرسیده بود حکایتها می کرد.
تصنیفهای عارف مانند دل غمگینش پر سوز بود و شاید به همین جهت مقام دشتی و افشاری را که یازده تصنیف در این دو پرده ساخته، برای ابراز احساسات خود مناسب تر دیده است.
موخره:
عارف بنیانی در موسیقی آوازی بر جای می گذارد که تا به امروز ادامه داشته و جریانهای مختلفی از موسیقی اجتماعی پدید آورد. آخرین کنسرت عارف در سال 1303 (ش)برگزار شد. پس از یک دوره 50 ساله که آن را می توان دوره فترت نامید. در دهه پنجاه رویکرد دیگری به موسیقی با مضامین اجتماعی و به شکل حماسی و ملی شکل گرفت. کانون چاوش و موسیقی دانانی نظیر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان از پیشگامان جریان اخیر بودند. شرح و بررسی آثار این گروه به تفصیل و جزییات فراوانی نیاز دارد که از حوصله این نوشتار خارج است.
اما همین نکته بس که لطفی در اولین تصانیف خود، قطعه ای در بیات ترک ساخت و آن را به یاد عارف نامید.
همچنین گروهی که به سرپرستی علیزاده و مشکاتیان شکل گرفته و تحول اساسی در موسیقی 30 سال اخیر پدید آورده گروه عارف نام داشت که فعالیت خود را رسما از سال 1355 آغاز کرد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3183-aref-ghazvini-khonyagar-naghme-sokotazadi.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
گریخته از سلجوقیان، فرارى از عباسیان - درباره کتاب «سفر دیدار» نوشته دکتر محمدرضا توکلی صابری
نورالدین زرین کلک
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/19964
سفر دیدار
دکتر محمدرضا توکلى صابرى
نشر اختران، ٢٢٢ صفحه ١٣٩۴
اگر قلههاى ادبیات فارسى شش تا باشد، ناصرخسرو حتما یکى از آنها است. او نه تنها شاعرى بزرگ، فیلسوف و ریاضى دان بود، که روحى بزرگ و دلى دریایى داشت. او کسى است که سفرنامه نویسى مستند و علمى را بنیان گذاشت.
آنچه مى خواهم بگویم این است که مردان بزرگ تنها متعلق به تاریخ گذشته نیستند و در هرزمان حتی در زمان ما که زندگى و آرمانها جابهجا شدهاند نیز وجود و حضور دارند. - چه ما بشناسیم و چه نشناسیم - وصد البته قصد از نوشتن این یادداشت نیز شناساندن یکى از این ابرمردان معاصر است که یقین دارم نمونه ى مثال زدنى تاریخ معاصر و آینده است.
دکتر محمدرضا ناصرخسرو (این کنیه را من به او مى دهم و از شما هم دعوت مى کنم او را چنین بشناسید). شرح آن سفر و بازگشتش را در دو جلد به نام سفر برگذشتنى (انتشارات علمى فرهنگى) در حدود هفتصد صفحه نوشته و به چاپ رسانده است.
این سفر نکته هاى بسیار نادرى که تنها در چنین مراحلى مى تواند اتفاق بیفتد پیش مى آید که ذکر برخى از آنها اشتهاى خواننده را برمى انگیزاند.
در طول سفر بسیار پیچیده و اغلب هول انگیز نویسنده از پایتخت تاجیکستان یعنى شهر دوشنبه تا پایان بازگشت او نام «ناصرخسرو قبادیانى» راز توفیق و کلید طلایى است که درهاى بسته را بروى او باز مى کند و چه از مرز ها و چه در بلایا او را نجات مى دهد که آخرینش به قرار زیراست:
«در ساختمان مرزى تاجیکستان،مرزبان پا کرده بود توى یک کفش که ویزى یک کرتى(ویزاى یک باره) دارى و نمى توانى دوباره به تاجیکستان برگردى. صورتى جدى و بى حالت داشت که هیچ حسى در آن دیده نمىشد، نه خشم،نه افسردگى، و نه خوشحالى، مانند بازجویان ک، گ، ب، شوروى... (و پس از یک صفحه توضیح): گفتم صفر حقدادف را مى شناسى؟ (که رئیس آکادمى تاجیکستان است؟) گفت: مى شناسم. گفتم مهمان او هستم. باز گفت: ویزایت یک کرتى است. پرسید از ناصرخسرو چه مى دانى؟ یک شعرش را بخوان. تا به حال ندیده بودم در مرز از کسى بخواهند شعر بخواند. شعر «درخت تو گربار دانش بگیرد/به زیر آورى چرخ نیلوفرى را خواندم. »....گل از گلش شکفت و تمام ماهیچه هاى صورتش به حرکت در آمد... لبخند وسیعى برلبانش نقش بست. خودش شعرى از ناصرخسرو خواندم من نیز شعر دیگرى خواندم، بعد از حافظ، بعد رودکى و فردوسى ....». و به این ترتیب نه تنها ویزایش را قبول کرد، بلکه حق و حسابى هم نگرفت. شصت هفت ساله و چند شب نخوابیده در جایى دیگر نویسنده ناچار است در وسط آفتاب سوزان کوهستان با راننده اش که ماشینش خراب شده، مسافت زیادى را پیاده طى کند، خسته و کوفته و تشنه از شدت بى حوصلگى قرار مى گذارد با همراهش یک شعر دو نفره با هم بسرایند. نویسنده یک مصرع و همراه و میزبانش مصراع دیگر را مىسرایند تا سر هردوشان گرم شود. هرچند که مغزشان دارد از تابش داغ آفتاب جوش مى آید!
به راه و گذرگاه مرد زمان
گذشته بسى سده ها در جهان
به دیدار آن خسرو نامدار
به سوى مزارش شدیم رهسپار
همى ره سپردیم به دشت و
به کوه پى پاى یمگانى رزمجو
بلند آفتاب بر فراز بدخشان کوه
شگفتا چه رخشنده و پرشکوه
نگه کن که شاهین کجا لانه کرد
همانجا که خسرو به کوه خانه کرد
بزرگى که از دشمن هراسد همى
به آنجا رود تا که دشمن نتابد همى
بگفتا نگاهم به ره بود سالها
درود بدخشانیان بر شما
بگفتیم نمردى و زنده اى بازهم
که نامت بلند و سرافراز هم
نمردى تو و زنده ماندى همى
تو دشمن به پستى نشاندى همى
زدیدارش آب بر چشمان نشست
زبان از سخن گویى هم باز بست
...
به پاى مزارش زدیم بوسه ها
پسودیم به سنگش همى، رویها
بگفتیم درود و درود و درود
تو با بایسته اى جاودانى
نکته هاى این کتاب چنان دلنشین و از طرفى چنان زیاد است که قابل شمارش نیست. مانند رفتار کریمانهاى که قوماندان (فرمانده) ابتداى مسیر خطرناک فیض آباد به جرم مىکند و دو وانت پلیس همراه با چهارده سرباز تفنگدار همراه او مى کند تا او را اسکورت کنند و از خطر حملات پیش بینى نشده حفظ کنند.
باید بگویم در تمام طول سفر چیزى که مانند ابر بر بالاى سر نویسنده حرکت مى کند و از او جدا نمى شود. هراس و اضطراب است. از نیروهاى امنیتى و شورشیان و طالبان و تروریست ها. و حتا وقتى از این هراس در مى آید در دام آدم هاى مشکوکى مى افتد که تا اتاق خواب و رختخواب او هم مى آیند و ناصرخسروى پاکدامن ما را در بحرانى قرار مى دهند که تصورش هم ترسناک است.
پایان کتاب با جمله اى تمام مى شود که یک شوک دیگر به خواننده مى دهد: «حال که این سفر به پایان رسید، در انتظار سفر دیگرى هستم، سفرطواف».
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16843-
https://www.tgoop.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
نورالدین زرین کلک
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/19964
سفر دیدار
دکتر محمدرضا توکلى صابرى
نشر اختران، ٢٢٢ صفحه ١٣٩۴
اگر قلههاى ادبیات فارسى شش تا باشد، ناصرخسرو حتما یکى از آنها است. او نه تنها شاعرى بزرگ، فیلسوف و ریاضى دان بود، که روحى بزرگ و دلى دریایى داشت. او کسى است که سفرنامه نویسى مستند و علمى را بنیان گذاشت.
آنچه مى خواهم بگویم این است که مردان بزرگ تنها متعلق به تاریخ گذشته نیستند و در هرزمان حتی در زمان ما که زندگى و آرمانها جابهجا شدهاند نیز وجود و حضور دارند. - چه ما بشناسیم و چه نشناسیم - وصد البته قصد از نوشتن این یادداشت نیز شناساندن یکى از این ابرمردان معاصر است که یقین دارم نمونه ى مثال زدنى تاریخ معاصر و آینده است.
دکتر محمدرضا ناصرخسرو (این کنیه را من به او مى دهم و از شما هم دعوت مى کنم او را چنین بشناسید). شرح آن سفر و بازگشتش را در دو جلد به نام سفر برگذشتنى (انتشارات علمى فرهنگى) در حدود هفتصد صفحه نوشته و به چاپ رسانده است.
این سفر نکته هاى بسیار نادرى که تنها در چنین مراحلى مى تواند اتفاق بیفتد پیش مى آید که ذکر برخى از آنها اشتهاى خواننده را برمى انگیزاند.
در طول سفر بسیار پیچیده و اغلب هول انگیز نویسنده از پایتخت تاجیکستان یعنى شهر دوشنبه تا پایان بازگشت او نام «ناصرخسرو قبادیانى» راز توفیق و کلید طلایى است که درهاى بسته را بروى او باز مى کند و چه از مرز ها و چه در بلایا او را نجات مى دهد که آخرینش به قرار زیراست:
«در ساختمان مرزى تاجیکستان،مرزبان پا کرده بود توى یک کفش که ویزى یک کرتى(ویزاى یک باره) دارى و نمى توانى دوباره به تاجیکستان برگردى. صورتى جدى و بى حالت داشت که هیچ حسى در آن دیده نمىشد، نه خشم،نه افسردگى، و نه خوشحالى، مانند بازجویان ک، گ، ب، شوروى... (و پس از یک صفحه توضیح): گفتم صفر حقدادف را مى شناسى؟ (که رئیس آکادمى تاجیکستان است؟) گفت: مى شناسم. گفتم مهمان او هستم. باز گفت: ویزایت یک کرتى است. پرسید از ناصرخسرو چه مى دانى؟ یک شعرش را بخوان. تا به حال ندیده بودم در مرز از کسى بخواهند شعر بخواند. شعر «درخت تو گربار دانش بگیرد/به زیر آورى چرخ نیلوفرى را خواندم. »....گل از گلش شکفت و تمام ماهیچه هاى صورتش به حرکت در آمد... لبخند وسیعى برلبانش نقش بست. خودش شعرى از ناصرخسرو خواندم من نیز شعر دیگرى خواندم، بعد از حافظ، بعد رودکى و فردوسى ....». و به این ترتیب نه تنها ویزایش را قبول کرد، بلکه حق و حسابى هم نگرفت. شصت هفت ساله و چند شب نخوابیده در جایى دیگر نویسنده ناچار است در وسط آفتاب سوزان کوهستان با راننده اش که ماشینش خراب شده، مسافت زیادى را پیاده طى کند، خسته و کوفته و تشنه از شدت بى حوصلگى قرار مى گذارد با همراهش یک شعر دو نفره با هم بسرایند. نویسنده یک مصرع و همراه و میزبانش مصراع دیگر را مىسرایند تا سر هردوشان گرم شود. هرچند که مغزشان دارد از تابش داغ آفتاب جوش مى آید!
به راه و گذرگاه مرد زمان
گذشته بسى سده ها در جهان
به دیدار آن خسرو نامدار
به سوى مزارش شدیم رهسپار
همى ره سپردیم به دشت و
به کوه پى پاى یمگانى رزمجو
بلند آفتاب بر فراز بدخشان کوه
شگفتا چه رخشنده و پرشکوه
نگه کن که شاهین کجا لانه کرد
همانجا که خسرو به کوه خانه کرد
بزرگى که از دشمن هراسد همى
به آنجا رود تا که دشمن نتابد همى
بگفتا نگاهم به ره بود سالها
درود بدخشانیان بر شما
بگفتیم نمردى و زنده اى بازهم
که نامت بلند و سرافراز هم
نمردى تو و زنده ماندى همى
تو دشمن به پستى نشاندى همى
زدیدارش آب بر چشمان نشست
زبان از سخن گویى هم باز بست
...
به پاى مزارش زدیم بوسه ها
پسودیم به سنگش همى، رویها
بگفتیم درود و درود و درود
تو با بایسته اى جاودانى
نکته هاى این کتاب چنان دلنشین و از طرفى چنان زیاد است که قابل شمارش نیست. مانند رفتار کریمانهاى که قوماندان (فرمانده) ابتداى مسیر خطرناک فیض آباد به جرم مىکند و دو وانت پلیس همراه با چهارده سرباز تفنگدار همراه او مى کند تا او را اسکورت کنند و از خطر حملات پیش بینى نشده حفظ کنند.
باید بگویم در تمام طول سفر چیزى که مانند ابر بر بالاى سر نویسنده حرکت مى کند و از او جدا نمى شود. هراس و اضطراب است. از نیروهاى امنیتى و شورشیان و طالبان و تروریست ها. و حتا وقتى از این هراس در مى آید در دام آدم هاى مشکوکى مى افتد که تا اتاق خواب و رختخواب او هم مى آیند و ناصرخسروى پاکدامن ما را در بحرانى قرار مى دهند که تصورش هم ترسناک است.
پایان کتاب با جمله اى تمام مى شود که یک شوک دیگر به خواننده مى دهد: «حال که این سفر به پایان رسید، در انتظار سفر دیگرى هستم، سفرطواف».
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16843-
https://www.tgoop.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
Telegram
ایران بوم
گریخته از سلجوقیان، فرارى از عباسیان - درباره کتاب «سفر دیدار» نوشته دکتر محمدرضا توکلی صابری
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16843-gorikhte-az-abbasian-farari-az-abasiam.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16843-gorikhte-az-abbasian-farari-az-abasiam.html
@iranboom_ir
پروفسور جمشید گیوناشویلی، احیاگر ریشه های فرهنگ ایرانی در گرجستان
دکتر علی علی بابایی درمنی
استاد جمشید گیوناشویلی (ایرانشناس شهیر گرجستان و سفیر پیشین این کشور در ایران)، در روز 5 بهمن 1395 درگذشت. وجه تمایز ایشان در مقایسه با دیگر ایرانشناسان گرجی، آشنایی ایشان با زبان فارسی از دوران خردسالی بود.
در ارتباط با ایرانشناسی ایشان دو رویکرد کلی داشتند که هر دو در نهایت از یک واقعیت سرچشمه می گرفتند؛ پیوندهای ژرف تاریخی ایران و گرجستان در طول تاریخ و سپس جدایی گرجستان از ایران در سال 1813م.، به موجب پیمان گلستان، سبب شد تا در دوران معاصر پژوهشگران ایرانی و گرجی از برخی از میراث مشترکی که نزد یکدیگر به امانت نهاده بودند، آگاهی نداشته باشند. استاد گیوناشویلی برای بازیابی حافظه ی تاریخی باور داشت که پژوهشگران گرجی باید برای آشنایی با فرنگ و تاریخ خود با تاریخ ایران آشنا شوند:« در واقع ایرانشناسی در گرجستان یکی از ارکان مهم گرجستان شناسی یا عامل امدادی موثر آن تلقی می شود.»(1) ایشان در مورد ارتباط میان زبان گرجی و زبان های ایرانی بر این باور بودند که : « با اینکه زبان گرجی از لحاظ دستوری کاملا متمایز از زبان فارسی است و ممکن است که گفته شود هیچ ارتباطی از این لحاظ میان این دو زبان وجود ندارد، بسیاری از واژگان گرجی در ادوار مختلفِ تطور زبان فارسی، از زبان های ایرانی وارد زبان گرجی شدند. وام گیری از واژگان ایرانی از زمان مادها و هخامنشیان آغاز شد و تقریبا تا دوران قاجار در گرجستان ادامه داشته است، مخصوصا این وام گیری در دوره اشکانی و ساسانی به بیشترین اندازه خود رسیده است. »(2) از دیگر سو پژوهشگران ایرانی را نیز به منظور بررسی برخی از زوایای تاریک تاریخ ایران به فراگیری زبان گرجی و مطالعه متون گرجی فرا می خوانند.« باید بگویم بسیاری از مسائل چه تحقیقاتی چه تاریخی و چه ادبی ایران با کمک منابع گرجی روشن تر می شود.»(3) ایشان تالیفاتی در نسخه شناسی و روابط ادبی و فرهنگی ایران و گرجستان به چاپ رساندند. که از آن میان می توانیم به «بن واژه های زبان فارسی،1964» و « تصحیح تاریخ سیستان، 1981» اشاره کنیم. ترجمه ایشان از داستان عامیانه «خاله سوسکه» در گرجستان به تیراژ 130 هزار نسخه رسید، همچنین استاد گیوناشویلی در سال 1388 موفق به دریافت جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شدند. در سال های اخیر کتاب «کارنامه پنجاه ساله» در مورد خدمات ایشان به پیوندهای فرهنگی میان ایران و گرجستان از سوی رایزنی فرنگی ایران در گرجستان به چاپ رسید.
تحصیلات و درجات علمی پروفسور گیوناشویلی:
1947 – 1939 دبیرستان البرز
1949 – 1947 دبیرستان شماره 9 (پسرانه) شهر تفلیس
1953 – 1949 دانشكده خاورشناسی دانشگاه تفلیس و دانشكده خاورشناسی دانشگاه تاشكند، رشته فیلولوژی ایرانی – افغانی
1958 درجه نامزد علوم فیلولوژی از دانشگاه دولتی تفلیس
1967 درجه دكتر علوم فیلولوژی از دانشگاه دولتی تفلیس
1970 دریافت مقام پروفسوری
1989 عضو انجمن ایران شناسان اروپا (Societas lranologica Europaea) پاریس
2007 ریاست شعبه گرجستان – انجمن مطالعات جوامع فارسی زبان (دانشگاه مینه سوتا)
1994 بنیان گذار و ریاست "انجمن روابط علمی – فرهنگی و همكاری گرجستان و ایران"
مشاغل:
1955 – 1954 آموزگار زبان روسی در دبیرستان شماره 18 شهر تاشكند
1958 – 1956 معلم زبان فارسی در دانشگاه تاشكند
1960 – 1958 كارمند علمی انستیتوی زبان شناسی آكادمی علوم گرجستان
1994 – 1960 كارمند علمی ارشد، از سال 1961 رئیس بخش زبانهای هند و ایرانی، از سال 1974 همچنین معاون رئیس انستیتوی خاور شناسی آكادمی علوم گرجستان
1994 – 1958 دانشیار، استاد زبان فارسی در دانشگاه دولتی تفلیس
آوریل 2004 – 1994 سفیر جمهوری گرجستان در جمهوری اسلامی ایران
تا امروز – 2004 مشاور علمی ارشد انستیتوی خاورشناسی تفلیس
2008 – 2004 استاد دانشگاه دولتی تفلیس
2008 – 2004 استاد انستیتوی آسیا و آفریقا (تفلیس)
راهنمایی علمی رسالهها: استاد راهنمای 17 نفر در مقطع phd
رشتههای تتبعات:
آوا شناسی، مسائل دستوری، لغات شناسی، مأخذشناسی، متن شناسی فارسی، متنون تاریخی، جغرافیای تاریخی، روابط تاریخی – فرهنگی ایران و گرجستان، اوضاع داخلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.
بعضی از كتابها:
1- بنواج شناسی زبان فارسی، تفلیس، 1964، به زبان روسی با همكاری پروفسور گاپرینداشویلی (اصوات را با اشعه مجهول، لرزه نگار و تجزیه طیفی مورد مطالعه قرار دادهاند).
2- نسخه خطی تاریخ سیستان
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/16752-dargozasht-jamshid-9511.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
دکتر علی علی بابایی درمنی
استاد جمشید گیوناشویلی (ایرانشناس شهیر گرجستان و سفیر پیشین این کشور در ایران)، در روز 5 بهمن 1395 درگذشت. وجه تمایز ایشان در مقایسه با دیگر ایرانشناسان گرجی، آشنایی ایشان با زبان فارسی از دوران خردسالی بود.
در ارتباط با ایرانشناسی ایشان دو رویکرد کلی داشتند که هر دو در نهایت از یک واقعیت سرچشمه می گرفتند؛ پیوندهای ژرف تاریخی ایران و گرجستان در طول تاریخ و سپس جدایی گرجستان از ایران در سال 1813م.، به موجب پیمان گلستان، سبب شد تا در دوران معاصر پژوهشگران ایرانی و گرجی از برخی از میراث مشترکی که نزد یکدیگر به امانت نهاده بودند، آگاهی نداشته باشند. استاد گیوناشویلی برای بازیابی حافظه ی تاریخی باور داشت که پژوهشگران گرجی باید برای آشنایی با فرنگ و تاریخ خود با تاریخ ایران آشنا شوند:« در واقع ایرانشناسی در گرجستان یکی از ارکان مهم گرجستان شناسی یا عامل امدادی موثر آن تلقی می شود.»(1) ایشان در مورد ارتباط میان زبان گرجی و زبان های ایرانی بر این باور بودند که : « با اینکه زبان گرجی از لحاظ دستوری کاملا متمایز از زبان فارسی است و ممکن است که گفته شود هیچ ارتباطی از این لحاظ میان این دو زبان وجود ندارد، بسیاری از واژگان گرجی در ادوار مختلفِ تطور زبان فارسی، از زبان های ایرانی وارد زبان گرجی شدند. وام گیری از واژگان ایرانی از زمان مادها و هخامنشیان آغاز شد و تقریبا تا دوران قاجار در گرجستان ادامه داشته است، مخصوصا این وام گیری در دوره اشکانی و ساسانی به بیشترین اندازه خود رسیده است. »(2) از دیگر سو پژوهشگران ایرانی را نیز به منظور بررسی برخی از زوایای تاریک تاریخ ایران به فراگیری زبان گرجی و مطالعه متون گرجی فرا می خوانند.« باید بگویم بسیاری از مسائل چه تحقیقاتی چه تاریخی و چه ادبی ایران با کمک منابع گرجی روشن تر می شود.»(3) ایشان تالیفاتی در نسخه شناسی و روابط ادبی و فرهنگی ایران و گرجستان به چاپ رساندند. که از آن میان می توانیم به «بن واژه های زبان فارسی،1964» و « تصحیح تاریخ سیستان، 1981» اشاره کنیم. ترجمه ایشان از داستان عامیانه «خاله سوسکه» در گرجستان به تیراژ 130 هزار نسخه رسید، همچنین استاد گیوناشویلی در سال 1388 موفق به دریافت جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شدند. در سال های اخیر کتاب «کارنامه پنجاه ساله» در مورد خدمات ایشان به پیوندهای فرهنگی میان ایران و گرجستان از سوی رایزنی فرنگی ایران در گرجستان به چاپ رسید.
تحصیلات و درجات علمی پروفسور گیوناشویلی:
1947 – 1939 دبیرستان البرز
1949 – 1947 دبیرستان شماره 9 (پسرانه) شهر تفلیس
1953 – 1949 دانشكده خاورشناسی دانشگاه تفلیس و دانشكده خاورشناسی دانشگاه تاشكند، رشته فیلولوژی ایرانی – افغانی
1958 درجه نامزد علوم فیلولوژی از دانشگاه دولتی تفلیس
1967 درجه دكتر علوم فیلولوژی از دانشگاه دولتی تفلیس
1970 دریافت مقام پروفسوری
1989 عضو انجمن ایران شناسان اروپا (Societas lranologica Europaea) پاریس
2007 ریاست شعبه گرجستان – انجمن مطالعات جوامع فارسی زبان (دانشگاه مینه سوتا)
1994 بنیان گذار و ریاست "انجمن روابط علمی – فرهنگی و همكاری گرجستان و ایران"
مشاغل:
1955 – 1954 آموزگار زبان روسی در دبیرستان شماره 18 شهر تاشكند
1958 – 1956 معلم زبان فارسی در دانشگاه تاشكند
1960 – 1958 كارمند علمی انستیتوی زبان شناسی آكادمی علوم گرجستان
1994 – 1960 كارمند علمی ارشد، از سال 1961 رئیس بخش زبانهای هند و ایرانی، از سال 1974 همچنین معاون رئیس انستیتوی خاور شناسی آكادمی علوم گرجستان
1994 – 1958 دانشیار، استاد زبان فارسی در دانشگاه دولتی تفلیس
آوریل 2004 – 1994 سفیر جمهوری گرجستان در جمهوری اسلامی ایران
تا امروز – 2004 مشاور علمی ارشد انستیتوی خاورشناسی تفلیس
2008 – 2004 استاد دانشگاه دولتی تفلیس
2008 – 2004 استاد انستیتوی آسیا و آفریقا (تفلیس)
راهنمایی علمی رسالهها: استاد راهنمای 17 نفر در مقطع phd
رشتههای تتبعات:
آوا شناسی، مسائل دستوری، لغات شناسی، مأخذشناسی، متن شناسی فارسی، متنون تاریخی، جغرافیای تاریخی، روابط تاریخی – فرهنگی ایران و گرجستان، اوضاع داخلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.
بعضی از كتابها:
1- بنواج شناسی زبان فارسی، تفلیس، 1964، به زبان روسی با همكاری پروفسور گاپرینداشویلی (اصوات را با اشعه مجهول، لرزه نگار و تجزیه طیفی مورد مطالعه قرار دادهاند).
2- نسخه خطی تاریخ سیستان
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/16752-dargozasht-jamshid-9511.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
روند هویتسازی در کشورهای پیرامون ایرانِ امروز و خویشکاری ایرانیان
دکتر علی علی بابایی
در پی مرزکشیهای سیاسی توسط دولتهای استعماری در سالیان دور، در کشورهای پیرامونی ایران امروز(ایران فرهنگی) هویتسازان به جعل تاریخ و هویتسازی برای مردم خود روی آوردند. هویتسازی و جعل تاریخ در این مناطق در تقابل با فرهنگ پیشین این هویتسازان، یعنی فرهنگ ایرانی صورت میگرفت. آنچه اینان را به این کار وا میداشت، این پندار بود که اگر آنها از این گونه هویتسازی سر باز میزدند، دیگر نمیتوانستند خود را در یک واحد سیاسی مستقل تعریف کنند و ناچار بودند فرهنگ ایرانی را بپذیرند و به زیر پرچم ایران سیاسی درآیند.
تاریخ و فرهنگ باشکوه چندینهزارسالة ایران، هویت ملی را به امری بدیهی میان ایرانیان بدل کرده است. درمقابل، هویتسازان که در برابر ارزشهای فرهنگی نیاکانشان قد علم کردهاند، ناگزیرند که یک روند چندینهزارسالة فرهنگسازی را دوباره طی کنند. از آنجا که این امر،شدنی نیست، آنها به پروژة پرشتاب «هویتسازی» روی آوردهاند. در این راستا، در این کشورها، کتابهای تاریخیای منتشر میشوند که به طرز شگفتانگیزی دیدگاههای تاریخی یکسان دارند؛ وجه مشترک همة این کتابها انکار هویت ایرانی، کتمان تجربههای تاریخی مشترک با دیگر تیرههای ایرانی، دگرگوننمودن حقایق تاریخی مورد پذیرش همة پژوهشگران تاریخ، و حتی ناسزاگویی به شخصیتهای تاریخی ایران است. این هویت سازان این واقعیت را نادیده میگیرند که انکار پیوندهای تیرههای ایرانی ساکن در خارج از مرزهای کنونی ایران امروز با ایرانیان، تنها بحران هویت را در میان مردمان آنان دامن میزند و سود دیگری برای آنها ندارد.
در این آشفتهبازار «هویتسازی» که کوششهای ضدایرانی با همکاری قدرتهای فرامنطقهای و حتی گاه با سازماندهی این قدرتها ادامه دارد، این پرسش برای برخی از ایراندوستان پیش آمده است که،چرا مسئولان فرهنگی و پژوهشگران ایرانی در پاسداری از هویت و منافع ملی ایرانیان کوتاهی میکنند؛ و پاسخی به این یاوهسرایان که دشمنی با ایران و فرهنگ ایرانی را مذهب مختار خود قرار دادهاند و حتی آن را تبلیغ میکنند،نمیدهند؟
چنان که گفته شد، تحرک کنونی کشورهای پیرامونی ایران امروز(ایران فرهنگی) به این علت است که آنان پیشینة سیاسی مستقل چندانی به عنوان یک کشور ندارند و سخت میکوشند تا یک هویت فرهنگی ساختگی برای محدودة سیاسی خود دست و پا کنند، زیرا که هویت فرهنگی پیشین آنان در مجموعهای از تجربههای گوناگون تاریخی با ملت ایران شکل گرفته است و روشن است که قابلتعریف برای مرزهای ساختگی کنونیشان نیست؛از این رو به هویتسازی منطبق با مرزهای کنونی سیاسی خود میپردازند.
در تاریخ جهان،ملت ایران از پیشینة کهن سیاسیـ فرهنگی بیمانندی برخوردار است و نیازی به کوششهای شتابزدهای از نوع کوشش هویتسازان ندارد. ایران کشوری خلقالساعه نیست که یکشبه در اثر یک پیمان بینالمللی یا توافقنامهای میان چند ابرقدرت به وجود آمده باشد. در طول تاریخ ایرانیان،آموزگاران فرهنگی ملتهای جهان بودهاند و پاسخگویی مستقیم به این هویتسازان ماجراجو در شأن آنان نیست.
با این حال خویشکاری پژوهشگران و مسئولان فرهنگی با توجه به شرایط ویژة جهان در هزارة سوم و سرعت شگفتانگیز تبادل اطلاعات،بسیار سنگینتر از گذشته است. به علت توجه ناکافی به جایگاه و ارزشهای فرهنگ ایرانی در سالهای اخیر،نسل جوان ایران دچار بحران هویت شده و شوربختانه،نیازهای فرهنگی خود را در فرهنگهای بیگانه جستجو میکنند.
این خلاء فرهنگی و جایگزینشدن عنصرهای فرهنگ بیگانه در تاریخ کهنسال ایران سابقهای ندارد؛ از این رو رسالت پژوهشگران عرصة فرهنگ و تاریخ ایران برای شناساندن ارزشهای والای فرهنگ ایران به نسل جوان ایران در این زمان دارای اهمیت بیشتری از گذشته است.
پژوهشگران عرصه فرهنگ و تاریخ ایران باید با خویشکاری سختکوشانه در راستای اعتلای فرهنگ ایران بکوشند. دیگر اینکه به طورغیرمستقیم و از راه آموزانیدن شیوههای نگاهبانی پیوندهای فرهنگی و گوشزدنمودن اهمیت این کار در حوزههای فرهنگی همچون قلمرو زبان فارسی و فرهنگ ایرانی،برای حفظ و بقای آن در برابر حوزههایی چون فرهنگ لاتینی و مانند آن،دسیسهها و نقشههای هویتسازان را نقش برآب کنند.
آگاهی و درسآموزی از کوشش نیاکان برای نگاهبانی از وجوه مادی و معنوی فرهنگ ایرانی در گذر هزارهها، سلاحی است در دست ایراندوستان برای مبارزه با این مدعیان نورسیده. کوشش همه جانبه و فراگیر پژوهشگران ایرانی برای شناساندن ارزشها،عظمت و شکوه فرهنگ نیاکانی،و گوشزد کردن خویشکاری(وظیفه) ملی برای نگاهبانی از این فرهنگ به همه تیرههای ایرانی(ساکن در ایران و کشورهای پیرامونی ایران)،میتواند سنگری به بزرگی ایران و جهان ایرانی در برابر تهدیدهای دشمنان فرهنگ ایرانی برپا کند.
@iranboom_ir
دکتر علی علی بابایی
در پی مرزکشیهای سیاسی توسط دولتهای استعماری در سالیان دور، در کشورهای پیرامونی ایران امروز(ایران فرهنگی) هویتسازان به جعل تاریخ و هویتسازی برای مردم خود روی آوردند. هویتسازی و جعل تاریخ در این مناطق در تقابل با فرهنگ پیشین این هویتسازان، یعنی فرهنگ ایرانی صورت میگرفت. آنچه اینان را به این کار وا میداشت، این پندار بود که اگر آنها از این گونه هویتسازی سر باز میزدند، دیگر نمیتوانستند خود را در یک واحد سیاسی مستقل تعریف کنند و ناچار بودند فرهنگ ایرانی را بپذیرند و به زیر پرچم ایران سیاسی درآیند.
تاریخ و فرهنگ باشکوه چندینهزارسالة ایران، هویت ملی را به امری بدیهی میان ایرانیان بدل کرده است. درمقابل، هویتسازان که در برابر ارزشهای فرهنگی نیاکانشان قد علم کردهاند، ناگزیرند که یک روند چندینهزارسالة فرهنگسازی را دوباره طی کنند. از آنجا که این امر،شدنی نیست، آنها به پروژة پرشتاب «هویتسازی» روی آوردهاند. در این راستا، در این کشورها، کتابهای تاریخیای منتشر میشوند که به طرز شگفتانگیزی دیدگاههای تاریخی یکسان دارند؛ وجه مشترک همة این کتابها انکار هویت ایرانی، کتمان تجربههای تاریخی مشترک با دیگر تیرههای ایرانی، دگرگوننمودن حقایق تاریخی مورد پذیرش همة پژوهشگران تاریخ، و حتی ناسزاگویی به شخصیتهای تاریخی ایران است. این هویت سازان این واقعیت را نادیده میگیرند که انکار پیوندهای تیرههای ایرانی ساکن در خارج از مرزهای کنونی ایران امروز با ایرانیان، تنها بحران هویت را در میان مردمان آنان دامن میزند و سود دیگری برای آنها ندارد.
در این آشفتهبازار «هویتسازی» که کوششهای ضدایرانی با همکاری قدرتهای فرامنطقهای و حتی گاه با سازماندهی این قدرتها ادامه دارد، این پرسش برای برخی از ایراندوستان پیش آمده است که،چرا مسئولان فرهنگی و پژوهشگران ایرانی در پاسداری از هویت و منافع ملی ایرانیان کوتاهی میکنند؛ و پاسخی به این یاوهسرایان که دشمنی با ایران و فرهنگ ایرانی را مذهب مختار خود قرار دادهاند و حتی آن را تبلیغ میکنند،نمیدهند؟
چنان که گفته شد، تحرک کنونی کشورهای پیرامونی ایران امروز(ایران فرهنگی) به این علت است که آنان پیشینة سیاسی مستقل چندانی به عنوان یک کشور ندارند و سخت میکوشند تا یک هویت فرهنگی ساختگی برای محدودة سیاسی خود دست و پا کنند، زیرا که هویت فرهنگی پیشین آنان در مجموعهای از تجربههای گوناگون تاریخی با ملت ایران شکل گرفته است و روشن است که قابلتعریف برای مرزهای ساختگی کنونیشان نیست؛از این رو به هویتسازی منطبق با مرزهای کنونی سیاسی خود میپردازند.
در تاریخ جهان،ملت ایران از پیشینة کهن سیاسیـ فرهنگی بیمانندی برخوردار است و نیازی به کوششهای شتابزدهای از نوع کوشش هویتسازان ندارد. ایران کشوری خلقالساعه نیست که یکشبه در اثر یک پیمان بینالمللی یا توافقنامهای میان چند ابرقدرت به وجود آمده باشد. در طول تاریخ ایرانیان،آموزگاران فرهنگی ملتهای جهان بودهاند و پاسخگویی مستقیم به این هویتسازان ماجراجو در شأن آنان نیست.
با این حال خویشکاری پژوهشگران و مسئولان فرهنگی با توجه به شرایط ویژة جهان در هزارة سوم و سرعت شگفتانگیز تبادل اطلاعات،بسیار سنگینتر از گذشته است. به علت توجه ناکافی به جایگاه و ارزشهای فرهنگ ایرانی در سالهای اخیر،نسل جوان ایران دچار بحران هویت شده و شوربختانه،نیازهای فرهنگی خود را در فرهنگهای بیگانه جستجو میکنند.
این خلاء فرهنگی و جایگزینشدن عنصرهای فرهنگ بیگانه در تاریخ کهنسال ایران سابقهای ندارد؛ از این رو رسالت پژوهشگران عرصة فرهنگ و تاریخ ایران برای شناساندن ارزشهای والای فرهنگ ایران به نسل جوان ایران در این زمان دارای اهمیت بیشتری از گذشته است.
پژوهشگران عرصه فرهنگ و تاریخ ایران باید با خویشکاری سختکوشانه در راستای اعتلای فرهنگ ایران بکوشند. دیگر اینکه به طورغیرمستقیم و از راه آموزانیدن شیوههای نگاهبانی پیوندهای فرهنگی و گوشزدنمودن اهمیت این کار در حوزههای فرهنگی همچون قلمرو زبان فارسی و فرهنگ ایرانی،برای حفظ و بقای آن در برابر حوزههایی چون فرهنگ لاتینی و مانند آن،دسیسهها و نقشههای هویتسازان را نقش برآب کنند.
آگاهی و درسآموزی از کوشش نیاکان برای نگاهبانی از وجوه مادی و معنوی فرهنگ ایرانی در گذر هزارهها، سلاحی است در دست ایراندوستان برای مبارزه با این مدعیان نورسیده. کوشش همه جانبه و فراگیر پژوهشگران ایرانی برای شناساندن ارزشها،عظمت و شکوه فرهنگ نیاکانی،و گوشزد کردن خویشکاری(وظیفه) ملی برای نگاهبانی از این فرهنگ به همه تیرههای ایرانی(ساکن در ایران و کشورهای پیرامونی ایران)،میتواند سنگری به بزرگی ایران و جهان ایرانی در برابر تهدیدهای دشمنان فرهنگ ایرانی برپا کند.
@iranboom_ir
تجلی - دکتر اصغر دادبه
تَجَلّی، در لغت به معنی جلوه کردن، آشکارا شدن و ظهور (طریحی، 1/89 ؛ زوزنی، 2/570)، و در اصطلاح عارفان به معنی جلوهگر شدنِ حقیقت در جلوهگاه جهان و نیز در جلوهگاه دل صافی انسان. ساختهای مختلف این واژه در 5 آیه از قرآن کریم (اعراف/ 7/143، 187؛ حشر/ 59/3؛ شمس/91/3؛ لیل/92/2)، آمده است، اما مشهورتر از همه این آیه است: «... فَلَمّا تَجَلّٰی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً... : چون خدای موسى(ع) بر کوه تجلی کرد، کوه را درهم شکست و موسى مدهوش بیفتاد» (اعراف/7/143) که در مباحث عرفانی به آن استناد و استشهاد میشود. صورتهایی از این واژه در احادیث نیز آمده است (نک : طریحی، 1/90) که ازجملۀ آنها میتوان به این حدیث اشاره کرد: «اِذا تَجَلَّی اللّٰهُ لِشیءٍ خَشَعَ لَهُ: چون خدا بر چیزی تجلی کند آن چیز خشوع میورزد» (قشیری، 39؛ عزالدین، 130-131).
مفسرانِ کلامگرا تجلی را «ظهور» معنی مینمایند و از «ظهور خدا در کوه یا بر کوه» (اعراف/ همانجا) در جهت رؤیت (ه م) استفاده میکنند، و سنتگرایانِ اشعری از آن به اثبات رؤیت خداوند میرسند (فخرالدین، 13/232؛ سیوطی، 3/221) و خردگرایانِ معتزلی و شیعی براساس این آیه از نفی رؤیت سخن میگویند و تجلی را دلیلی بر وجود خداوند میشمارند و نتیجۀ آن را آشکار شدن اقتدار و استیلای حقتعالى بر کوه، یا بر اهل کوه تفسیر میکنند (زمخشری، 2/ 149؛ طبرسی، 19/14، 17؛ طوسی، 4/536).
در برابر نگرش کلامی مفسران، تجلی در جهانبینیِ عرفانی اهمیت خاص دارد و از یکسو اساس هستیشناسی و جهانشناسی عرفانی، و ازسوی دیگر بنیاد معرفتشناسی آن را تشکیل میدهد. در نتیجه، عارفان ــ بهویژه اهل عشق و مکتب سُکر ــ تجلی را در دو معنا به کار میگیرند: در معنای هستی ـ شناختی یا جهان شناختی، و در معنای معرفتشناختی. همچنین از آنجا کـه زبان عرفـان زبانـی هنـری ـ رمزی است، شمس یا خورشید را به عنوان رمز حقیقت، و آیینه را به عنوان رمز جهان و رمز دل به کار میبرند و با زبان شاعرانهـ عارفانه از تجلیِ خورشید حقیقت در آیینۀ جهان (معنی هستیشناختی)، و نیز تجلیِ خورشید حقیقت در آیینۀ دل (معنی معرفتشناختی) سخن میگویند. بر همین مبنا ست که ایزوتسو بر اهمیت تجلی در اندیشۀ ابن عربی تأکید میورزد و تصریح میکند که بحث از مسائل مختلف در فلسفۀ ابن عربی چیزی جز تفسیر تجلی از منظرهای گوناگون نیست (ص 152). بدین نکتۀ بسیار مهم نیز توجه باید کرد که اگر فلسفه کلاً جهانبینیِ هستیشناسانه محسوب میشود، عرفان کلاً جهانبینیِ معرفتشناسانه است. تأمل در متون عرفانیِ پدید آمده در سدههای نخستین هجری، تا سدۀ 7، این حقیقت را مسلّم میسازد و به همین سبب، تعاریفی که در این متون از تجلی به دست داده شده است، جملگی تعاریفی معرفتشناسانهاند که میتوان از آنها به جلوهگر شدنِ حقیقت در آیینۀ دل تعبیر کرد (به عنوان نمونه، نک : سراج، 363؛ هجویری،504؛ کلابادی، 122؛ مستملی،4/ 1549). اسیری لاهیجی نیز در مفاتیح الاعجاز(ص 89) تصریح میکند که تجلی در مثنوی گلشن راز بیشتر معنای معرفت شناسانه دارد.
در سدههای 6-7ق/12-13م با ظهور یحیى سهروردی، شیخ اشراق (549-587ق/1154-1191م) و ابن عربی (د 638ق/1240م) فلسفه و عرفان سمت و سویی دیگر یافت. سهروردی در مقدمۀ «حکمةالاشراق» (ص 10)، با تأکید بر کشف و شهود عرفانی به عنوان ابزاری برتر از تعقل و استدلال در معرفتشناسی، فلسفه را عرفانی کرد و در کنار وجهۀ هستی شناختی فلسفه، بدان وجهۀ معرفتشناختی نیز بخشید. پس از او، ابن عربی تحت تأثیر فلسفه و نیز با تأثیرپذیرفتن ازمیراث حکمیـ عرفانی سهروردی، بهرغم تظاهرات ضدفلسفی خود، به وجهِ معرفتشناسیِ عرفان، وجهِ هستیشناسی و جهانشناسی نیز افزود و بدینسان، عرفان را فلسفی کرد. وی در جهانبینیِ خود به تجلی که تکیهگاه معرفتشناسی بود، مفهوم و معناییهستیشناختی و جهانشناختی داد و درتبیینِ هستیشناسیِ مبتنی بر وحدت وجود خود از تجلی بهره جُست و زمینۀ تعبیر تجلیِ اول و ثانی، و تفسیر تجلی به ثبوت اعیان ثابته، سپس ظهور اعیان ممکنات (نک : عبدالرزاق، 155-156)، و در یک کلام جلوهگر شدنِ حقیقت در آیینۀ جهان را فراهم آورد.
مسائل و مباحث هستیشناسانۀ مبتنی بر وحدت وجود، بدانسان که در فصوص الحکم آمده، و در مقدمههایی که از روزگار قیصری (د 751ق/1350م) شارح فصوص، برای تبیین و توجیه هستیشناسی و جهانشناسی ابن عربی نوشته شده است، این نکته را به روشنی اثبات میکنند. براساس این مقدمهها، سراسر هستی به 5 بخش یا به 5 عالم تقسیم میشود، و هر بخشِ فروتر مظهر یا آیینۀ بخشِ فراتر است؛ و در نهایت، کل عالم هستی مراتب ظهور و آیینۀ حق بهشمار میآید.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/13757-
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
تَجَلّی، در لغت به معنی جلوه کردن، آشکارا شدن و ظهور (طریحی، 1/89 ؛ زوزنی، 2/570)، و در اصطلاح عارفان به معنی جلوهگر شدنِ حقیقت در جلوهگاه جهان و نیز در جلوهگاه دل صافی انسان. ساختهای مختلف این واژه در 5 آیه از قرآن کریم (اعراف/ 7/143، 187؛ حشر/ 59/3؛ شمس/91/3؛ لیل/92/2)، آمده است، اما مشهورتر از همه این آیه است: «... فَلَمّا تَجَلّٰی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً... : چون خدای موسى(ع) بر کوه تجلی کرد، کوه را درهم شکست و موسى مدهوش بیفتاد» (اعراف/7/143) که در مباحث عرفانی به آن استناد و استشهاد میشود. صورتهایی از این واژه در احادیث نیز آمده است (نک : طریحی، 1/90) که ازجملۀ آنها میتوان به این حدیث اشاره کرد: «اِذا تَجَلَّی اللّٰهُ لِشیءٍ خَشَعَ لَهُ: چون خدا بر چیزی تجلی کند آن چیز خشوع میورزد» (قشیری، 39؛ عزالدین، 130-131).
مفسرانِ کلامگرا تجلی را «ظهور» معنی مینمایند و از «ظهور خدا در کوه یا بر کوه» (اعراف/ همانجا) در جهت رؤیت (ه م) استفاده میکنند، و سنتگرایانِ اشعری از آن به اثبات رؤیت خداوند میرسند (فخرالدین، 13/232؛ سیوطی، 3/221) و خردگرایانِ معتزلی و شیعی براساس این آیه از نفی رؤیت سخن میگویند و تجلی را دلیلی بر وجود خداوند میشمارند و نتیجۀ آن را آشکار شدن اقتدار و استیلای حقتعالى بر کوه، یا بر اهل کوه تفسیر میکنند (زمخشری، 2/ 149؛ طبرسی، 19/14، 17؛ طوسی، 4/536).
در برابر نگرش کلامی مفسران، تجلی در جهانبینیِ عرفانی اهمیت خاص دارد و از یکسو اساس هستیشناسی و جهانشناسی عرفانی، و ازسوی دیگر بنیاد معرفتشناسی آن را تشکیل میدهد. در نتیجه، عارفان ــ بهویژه اهل عشق و مکتب سُکر ــ تجلی را در دو معنا به کار میگیرند: در معنای هستی ـ شناختی یا جهان شناختی، و در معنای معرفتشناختی. همچنین از آنجا کـه زبان عرفـان زبانـی هنـری ـ رمزی است، شمس یا خورشید را به عنوان رمز حقیقت، و آیینه را به عنوان رمز جهان و رمز دل به کار میبرند و با زبان شاعرانهـ عارفانه از تجلیِ خورشید حقیقت در آیینۀ جهان (معنی هستیشناختی)، و نیز تجلیِ خورشید حقیقت در آیینۀ دل (معنی معرفتشناختی) سخن میگویند. بر همین مبنا ست که ایزوتسو بر اهمیت تجلی در اندیشۀ ابن عربی تأکید میورزد و تصریح میکند که بحث از مسائل مختلف در فلسفۀ ابن عربی چیزی جز تفسیر تجلی از منظرهای گوناگون نیست (ص 152). بدین نکتۀ بسیار مهم نیز توجه باید کرد که اگر فلسفه کلاً جهانبینیِ هستیشناسانه محسوب میشود، عرفان کلاً جهانبینیِ معرفتشناسانه است. تأمل در متون عرفانیِ پدید آمده در سدههای نخستین هجری، تا سدۀ 7، این حقیقت را مسلّم میسازد و به همین سبب، تعاریفی که در این متون از تجلی به دست داده شده است، جملگی تعاریفی معرفتشناسانهاند که میتوان از آنها به جلوهگر شدنِ حقیقت در آیینۀ دل تعبیر کرد (به عنوان نمونه، نک : سراج، 363؛ هجویری،504؛ کلابادی، 122؛ مستملی،4/ 1549). اسیری لاهیجی نیز در مفاتیح الاعجاز(ص 89) تصریح میکند که تجلی در مثنوی گلشن راز بیشتر معنای معرفت شناسانه دارد.
در سدههای 6-7ق/12-13م با ظهور یحیى سهروردی، شیخ اشراق (549-587ق/1154-1191م) و ابن عربی (د 638ق/1240م) فلسفه و عرفان سمت و سویی دیگر یافت. سهروردی در مقدمۀ «حکمةالاشراق» (ص 10)، با تأکید بر کشف و شهود عرفانی به عنوان ابزاری برتر از تعقل و استدلال در معرفتشناسی، فلسفه را عرفانی کرد و در کنار وجهۀ هستی شناختی فلسفه، بدان وجهۀ معرفتشناختی نیز بخشید. پس از او، ابن عربی تحت تأثیر فلسفه و نیز با تأثیرپذیرفتن ازمیراث حکمیـ عرفانی سهروردی، بهرغم تظاهرات ضدفلسفی خود، به وجهِ معرفتشناسیِ عرفان، وجهِ هستیشناسی و جهانشناسی نیز افزود و بدینسان، عرفان را فلسفی کرد. وی در جهانبینیِ خود به تجلی که تکیهگاه معرفتشناسی بود، مفهوم و معناییهستیشناختی و جهانشناختی داد و درتبیینِ هستیشناسیِ مبتنی بر وحدت وجود خود از تجلی بهره جُست و زمینۀ تعبیر تجلیِ اول و ثانی، و تفسیر تجلی به ثبوت اعیان ثابته، سپس ظهور اعیان ممکنات (نک : عبدالرزاق، 155-156)، و در یک کلام جلوهگر شدنِ حقیقت در آیینۀ جهان را فراهم آورد.
مسائل و مباحث هستیشناسانۀ مبتنی بر وحدت وجود، بدانسان که در فصوص الحکم آمده، و در مقدمههایی که از روزگار قیصری (د 751ق/1350م) شارح فصوص، برای تبیین و توجیه هستیشناسی و جهانشناسی ابن عربی نوشته شده است، این نکته را به روشنی اثبات میکنند. براساس این مقدمهها، سراسر هستی به 5 بخش یا به 5 عالم تقسیم میشود، و هر بخشِ فروتر مظهر یا آیینۀ بخشِ فراتر است؛ و در نهایت، کل عالم هستی مراتب ظهور و آیینۀ حق بهشمار میآید.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/13757-
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
هفتم بهمن ماه، سالروز درگذشت مجتبی مینوی تهرانی (۱۹ بهمن ۱۲۸۱، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران) ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم است.
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
هفتم بهمن ماه، سالروز درگذشت مجتبی مینوی تهرانی (۱۹ بهمن ۱۲۸۱، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران) ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم است.
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
از مجتبی مینوی کتابهای متعددی منتشر شدهاست که مهمترین آنها عبارتند از:
تصحیحها:
نامه تنسر (۱۳۱۱)
نوروزنامه (۱۳۱۲)
ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی (۱۳۱۴)
مصنفات افضلالدین کاشانی (با همکاری یحیی مهدوی) (دو جلد ۱۳۳۰ و ۱۳۳۷)
عیونالحکمه، ابن سینا (۱۳۳۳)
کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی (۱۳۴۳)
سیرت جلال الدین منکبرنی (۱۳۴۴)
تنکسوقنامه یا طب اهل ختا، رشیدالدین فضلالله همدانی (۱۳۵۰)
احوال و اقوال شیخ ابوالحسن خرقانی بهضمیمه منتخب نورالعلوم (۱۳۵۴)
اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی (پس از مرگش) (با همکاری علیرضا حیدری)ترجمههاویرایشکشف دو لوح تاریخی همدان، ارنست هرتسفلد (۱۳۰۵)
معلومات تاریخی دربارهٔ آثار ملی اصفهان و فارس،ارنست هرتسفلد (۱۳۰۶)
اطلال شهر پارسه، ارنست هرتسفلد (۱۳۰۸)کشف الواح تاریخی بنای تخت جمشید، ارنست هرتسفلد (۱۳۱۲)
وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، آرتور کریستنسن (۱۳۱۴)
تألیفات:
آزادی و آزادفکری (۱۳۳۸)
فردوسی و شعر او (۱۳۴۶)
سایر آثار:
مازیار (به انضمام نوشته صادق هدایت) ۱۳۱۲
پانزده گفتار (دربارهٔ چند تن از رجال ادب اروپا) ۱۳۳۵
داستانها و قصهها (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۴۹
نقد حال (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۱
تاریخ و فرهنگ (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۲
کتابخانه مینوی از جمله بخشهای وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که وقف مجتبی مینوی است و در خیابان شریعتی قرار دارد. خانوادهء مینوی در سال ۱۳۵۶ این مجموعهٔ کمنظیر و بسیار غنی را به ملت ایران هدیه کرد. ابتدا، کتابها به مالکیت بنیاد شاهنامهٔ فردوسی درآمد و سپس با ادغام بنیاد مزبور در مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کنونی)، کتابخانه تابع مؤسسهٔ مزبور شد و در سال ۱۳۶۲ رسماً بازگشایی و پذیرای محققان و دانش پژوهان شد. این کتابخانه، در حال حاضر به صورت واحدی از مدیریت کتابخانههای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اداره میشود. مجموعهٔ کتابخانه شامل تقریباً ۲۰۰۰۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی، عربی، اردو، انگلسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و . . است. این کتابخانه همچنین دارای نسخههای خطی و عکسی در زمینههای ایران شناسی، اسلامشناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیا است. در بسیاری موارد، یادداشتهای خطی مینوی نیز در حاشیهٔ کتابها ثبت شده است که بر ارزش و اهمیت کتابها میافزاید.
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
از مجتبی مینوی کتابهای متعددی منتشر شدهاست که مهمترین آنها عبارتند از:
تصحیحها:
نامه تنسر (۱۳۱۱)
نوروزنامه (۱۳۱۲)
ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی (۱۳۱۴)
مصنفات افضلالدین کاشانی (با همکاری یحیی مهدوی) (دو جلد ۱۳۳۰ و ۱۳۳۷)
عیونالحکمه، ابن سینا (۱۳۳۳)
کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی (۱۳۴۳)
سیرت جلال الدین منکبرنی (۱۳۴۴)
تنکسوقنامه یا طب اهل ختا، رشیدالدین فضلالله همدانی (۱۳۵۰)
احوال و اقوال شیخ ابوالحسن خرقانی بهضمیمه منتخب نورالعلوم (۱۳۵۴)
اخلاق ناصری، خواجه نصیرالدین طوسی (پس از مرگش) (با همکاری علیرضا حیدری)ترجمههاویرایشکشف دو لوح تاریخی همدان، ارنست هرتسفلد (۱۳۰۵)
معلومات تاریخی دربارهٔ آثار ملی اصفهان و فارس،ارنست هرتسفلد (۱۳۰۶)
اطلال شهر پارسه، ارنست هرتسفلد (۱۳۰۸)کشف الواح تاریخی بنای تخت جمشید، ارنست هرتسفلد (۱۳۱۲)
وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، آرتور کریستنسن (۱۳۱۴)
تألیفات:
آزادی و آزادفکری (۱۳۳۸)
فردوسی و شعر او (۱۳۴۶)
سایر آثار:
مازیار (به انضمام نوشته صادق هدایت) ۱۳۱۲
پانزده گفتار (دربارهٔ چند تن از رجال ادب اروپا) ۱۳۳۵
داستانها و قصهها (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۴۹
نقد حال (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۱
تاریخ و فرهنگ (مجموعه گفتارها و نوشتهها) ۱۳۵۲
کتابخانه مینوی از جمله بخشهای وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که وقف مجتبی مینوی است و در خیابان شریعتی قرار دارد. خانوادهء مینوی در سال ۱۳۵۶ این مجموعهٔ کمنظیر و بسیار غنی را به ملت ایران هدیه کرد. ابتدا، کتابها به مالکیت بنیاد شاهنامهٔ فردوسی درآمد و سپس با ادغام بنیاد مزبور در مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کنونی)، کتابخانه تابع مؤسسهٔ مزبور شد و در سال ۱۳۶۲ رسماً بازگشایی و پذیرای محققان و دانش پژوهان شد. این کتابخانه، در حال حاضر به صورت واحدی از مدیریت کتابخانههای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اداره میشود. مجموعهٔ کتابخانه شامل تقریباً ۲۰۰۰۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی، عربی، اردو، انگلسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و . . است. این کتابخانه همچنین دارای نسخههای خطی و عکسی در زمینههای ایران شناسی، اسلامشناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیا است. در بسیاری موارد، یادداشتهای خطی مینوی نیز در حاشیهٔ کتابها ثبت شده است که بر ارزش و اهمیت کتابها میافزاید.
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
وضعیت اندوه بار خانه«زینت الملک»شیراز
خانۀ تاریخی و بسیار اَرزشمند زینتُ المُلک قوامی شیراز،روزگار اَندوه باری را سپری می کند و در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی جای دارد. اما مسولان این مجموعۀ تاریخی و فرهنگی،چند سالی است که آن را به حال خود رها کرده اَند.
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20909
@iranboom_ir
وضعیت بسیار ناگوار مسجد«مشیر»شیراز
مسجد تاریخی و ملیِ«مُشیرِ»شیراز در وضعیت بسیار ناگواری به سر می برد و ترک و شکاف ها در جای جای یادمان اَرزشمند قاجارها نمایان است و در برخی بخش های بنا از جمله دیوارها و پایین تاق های شبستان ها ریزش کرده و در خطر جدی جای گرفته است.
مسجد بسیار اَرزشمند«مُشیر»از یادمان های تاریخی اوایل دورۀ قاجاریه است که در گذر تاریخی«سنگ سیاه»جای دارد و یکی از سه مسجد مهم و یگانۀ تاریخی شهر شیراز به همراه مسجد وکیل و مسجد نصیرالمُلک است. با این همه،وارون آن دو مسجد تاریخی که به محور گردشگری شیراز تبدیل شده و روزانه مسافران،گردشگران و بازدیدکنندگان بسیاری دارد،در کُنج تنهایی خود روزگار تلخی را سپری می کند.
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20910
خانۀ تاریخی و بسیار اَرزشمند زینتُ المُلک قوامی شیراز،روزگار اَندوه باری را سپری می کند و در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی جای دارد. اما مسولان این مجموعۀ تاریخی و فرهنگی،چند سالی است که آن را به حال خود رها کرده اَند.
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20909
@iranboom_ir
وضعیت بسیار ناگوار مسجد«مشیر»شیراز
مسجد تاریخی و ملیِ«مُشیرِ»شیراز در وضعیت بسیار ناگواری به سر می برد و ترک و شکاف ها در جای جای یادمان اَرزشمند قاجارها نمایان است و در برخی بخش های بنا از جمله دیوارها و پایین تاق های شبستان ها ریزش کرده و در خطر جدی جای گرفته است.
مسجد بسیار اَرزشمند«مُشیر»از یادمان های تاریخی اوایل دورۀ قاجاریه است که در گذر تاریخی«سنگ سیاه»جای دارد و یکی از سه مسجد مهم و یگانۀ تاریخی شهر شیراز به همراه مسجد وکیل و مسجد نصیرالمُلک است. با این همه،وارون آن دو مسجد تاریخی که به محور گردشگری شیراز تبدیل شده و روزانه مسافران،گردشگران و بازدیدکنندگان بسیاری دارد،در کُنج تنهایی خود روزگار تلخی را سپری می کند.
https://www.mehrganaria.ir/Maghale_View.aspx?Code=20910
Forwarded from ایران بوم
4_5938165231615214604.pdf
2.3 MB
پژوهشگر ستیهنده
گفتگو با استاد مجتبی مینوی
شرکت کنندگان در گفتگو:
نجف دریابندی
ایرج افشار
محمد رضا شفیعی کدکنی
پاییز ۱۳۵۲
@iranboom_ir
گفتگو با استاد مجتبی مینوی
شرکت کنندگان در گفتگو:
نجف دریابندی
ایرج افشار
محمد رضا شفیعی کدکنی
پاییز ۱۳۵۲
@iranboom_ir
زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی
ویراستار امید قنبری
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/34430
ویراستار امید قنبری
https://www.tgoop.com/iranboom_ir/34430
کشف ۱۰۰ قطعه شئی تاریخی در هرسین
۱۰۰ قطعه شئی تاریخی مربوط به دوره های اول و دوم قبل از میلاد که به تائید کارشناسان میراث فرهنگی هم رسیده، کشف شد.
دو نفر نیز در این راستا دستگیر و پرونده برای بررسی های تکمیلی به مراجع قضائی ارسال شد.
isna.ir/xdSKJq
@iranboom_ir
۱۰۰ قطعه شئی تاریخی مربوط به دوره های اول و دوم قبل از میلاد که به تائید کارشناسان میراث فرهنگی هم رسیده، کشف شد.
دو نفر نیز در این راستا دستگیر و پرونده برای بررسی های تکمیلی به مراجع قضائی ارسال شد.
isna.ir/xdSKJq
@iranboom_ir
مجتبی مینوی:
زبان فارسی ملکِ مشاع و میراث مشترک همه ایرانیان است و از مؤلفههای تمامیت ارضی و انسجام ملی ایران به شمار میآید. نباید زبان فارسی را تضعیف کرد. نگاهبانی از این میراث ملی وظیفه همگانی است
@iranboom_ir
زبان فارسی ملکِ مشاع و میراث مشترک همه ایرانیان است و از مؤلفههای تمامیت ارضی و انسجام ملی ایران به شمار میآید. نباید زبان فارسی را تضعیف کرد. نگاهبانی از این میراث ملی وظیفه همگانی است
@iranboom_ir
از زبان داریوش
استاد (پرفسور) هاید ماری کخ
«به خواست اهورامزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حقکشی در رنج باشد. هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد. آن چه را که درست است من آنرا دوست دارم. من دوست و بردهی دروغ نیستم. من بدخشم نیستم. حتا وقتی خشم مرا می انگیزاند، آنرا فرو می نشانم. من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم». این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگنبشتهاش اعلام میکند. چنین بیانیهای از زبان یک شاه در سده ششم پ.م. به معجزه میماند. از بررسی دقیق لوحهای دیوانی تختجمشید نتیجه میگیریم که داریوش واقعاً هم با مسایل مردم ناتوان همراه بوده است.
این لوحها میگوید که در نظام او حتا کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره میگرفتهاند، دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت وسن طبقهبندی میشده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده میکردهاند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر شود، فوقالعادهی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت میشد، حقوق زن و مرد برابر بود و زنان امکان داشتند کار نیمهوقت انتخاب کنند، تا از عهدهی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند برآیند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11723-az-zaban-daryoush.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir
استاد (پرفسور) هاید ماری کخ
«به خواست اهورامزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم. دوست ندارم که ناتوانی از حقکشی در رنج باشد. هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد. آن چه را که درست است من آنرا دوست دارم. من دوست و بردهی دروغ نیستم. من بدخشم نیستم. حتا وقتی خشم مرا می انگیزاند، آنرا فرو می نشانم. من سخت بر هوس خود فرمانروا هستم». این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگنبشتهاش اعلام میکند. چنین بیانیهای از زبان یک شاه در سده ششم پ.م. به معجزه میماند. از بررسی دقیق لوحهای دیوانی تختجمشید نتیجه میگیریم که داریوش واقعاً هم با مسایل مردم ناتوان همراه بوده است.
این لوحها میگوید که در نظام او حتا کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره میگرفتهاند، دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت وسن طبقهبندی میشده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده میکردهاند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیرههای ویژه ترمیم میشد تا گذران زندگیشان آسودهتر شود، فوقالعادهی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت میشد، حقوق زن و مرد برابر بود و زنان امکان داشتند کار نیمهوقت انتخاب کنند، تا از عهدهی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند برآیند.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11723-az-zaban-daryoush.html
https://www.tgoop.com/iranboom_ir