tgoop.com/iut_patogh/503
Last Update:
🔹*کار برای زنده ماندن یا کار برای زندگی کردن؟*
🔻جهان متجدد با کار گره خورده است و گرد کار می گردد و به همین جهت اقتصاد در آن اینهمه اهمیت دارد. مارکس می گفت انسان با کار انسان می شود و البته معتقد بود که کار در جهان بورژوازی و سرمایه داری صورتی پیدا کرده است که لایق شان بشر نیست و او را از وجود خود دور و بیگانه کرده است. در وصف مارکس معلوم است که کار بیگانه کننده چیست، اما با اینکه در حدود یکصد و پنجاه سال از زمان انتشار جلد اول کاپیتال (کتاب مارکس) می گذرد، آدمی هنوز کار آزادی بخش را نیازموده است و نمی شناسد و البته این سرمایه داری است که همچنان در صورت های گوناگون حکومت می کند.
🔻راستی کار چیست و برای چیست؟ و چگونه زندگی به کار تحویل شده شده است؟ مگر گذشتگان و مردم جهان های قدیم کار نمی کردند؟ کار به یک معنی صرف کردن نیروی تن و جان در ازاء مزد است. شخص که کار می کند گویی توانایی خود را برای ساعات و روز ها و سالهایی می فروشد. شاید گفته شود که اهل حرفه و گروه هایی از کشاورزان هم وقت و نیروی خود را صرف می کنند تا وجه معاش فراهم آورند. مانعی ندارد که شغل آن ها را هم کار بنامیم ولی حرفه و صنعت به معنی قدیم آن ضرورتا بیگانه کننده با زندگی نبود، زیرا کنندگان کار می دانستند که چه می کنند و وجود خود را در چیزی که پدید اورده بودند می دیدند.
🔻با توجه به آنچه که گفته شد می توان کار را به دو قسم تقسیم کرد، کار برای زنده ماندن و کار برای زندگی کردن. بسیاری از صاحب نظران دو قرن اخیر برای تمیز و تشخیص این دو صورت کار تعابیر متفاوت داشتند که ما می توانیم یکی را زحمت و مشقت و دیگری را کار بنامیم. اگر از ما بپرسند که چرا و برای چه کار می کنیم پاسخمان چیست و چه می تواند باشد؟
🔻شاید بیگانه گشتگی مورد نظر را بتوان وجهی از بازگشت انسان به وضع بردگی دانست. ما امروز همه برای نان کار می کنیم. حرفه ها و صنعت های دستی هم به کار تولیدی برای ساختن اشیاء مصرفی تبدیل شده است. ما نان می خوریم که زنده بمانیم و البته از این جهت بر ما باسی نیست. ولی چه می کنیم و نتیجه کارمان چیست؟
🔻در شرایط کنونی به جای توقع بیش از حد از سیاست باید اندیشید که در آشوب کنونی در جهان چه تغییری روی داده و بر سر آدمیان چه امده است و مردم با عالم پر آشوبی که گرفتار آنند چه می توانند و باید بکنند و چگونه می توانند از قریه ای که عدل و تعادل و اعتدال دیگر در آن وجود ندارد بیرون شوند و بنایی دیگر بگذارند. این امر موکول به پدید آمدن تحولی در وجود انسان و گشایش افق زمانی دیگر است.
🔻اهل نظر باید به فکر آن زمان و فراهم اوردن شرایط انتظار و امادگی باشند و مراد از انتظار، انتظار فعال و انتظاری است که در آن بسیاری جان های غیرتمند بستوه می آیند و شاید قربانی شوند.
قسمتی از فصل نهم کتاب *خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی*
@behyaarstf_ir
BY پاطوق دانشگاه صنعتی اصفهان
Share with your friend now:
tgoop.com/iut_patogh/503