tgoop.com/jalalifakhr/981
Last Update:
(تهِ تباهی)
مصطفی جلالیفخر
هر وقت آدمهای به ته خط رسیدهِ کارتنخواب را کنار خیابان میبینم، پس از آه و اندوه و واکاوی دوبارهی دعای «عاقبت به خیری» دچار هجمهای از پرسشهای فلسفی و اجتماعی میشوم. حتی کنجکاو میشوم بدانم از کجا به اینجا رسیدهاند؟ و بعد مثل همیشه در هذلول بیجوابیِ جبر یا اختیار پرسه میزنم. حتی با این گزینهی برخی عارفان که ما جنس زندگی جسمانی خود را پیش از ورود به دنیا برگزیدهایم، دچار چالش جدی میشوم؛ که چگونه کسی باید چنین حال و حالتی را در دنیای خود انتخاب کرده باشد؟!
طبعا در نگاهی اومانیستی، تمام مسئولیتهای چنین نتیجهای به فرد و عملکردش بازمیگردد. نقش خانواده و اجتماع و فقر در این معادله، چه قدر پررنگ است؟ کاش میدانستم کسانی که در باتلاق اعتیاد تا ته تباهی فرو رفتهاند، در بار اول تجربه، چه تصوری از خود و آینده داشتند؟ حتی اندکی هراس از فرجامی در اینحد سیاه در ذهنشان نبود؟ گاه که میشنوم کسانی با مدارک بالای دانشگاهی و موقعیت مقبول اجتماعی و مالی به چنین وضعی میرسند، به نظرم هولناکتر میشود. هیچ وقت تصاویر مستند «آوانتاژ» در بارهی کارتنخوابها در حافظهام گم نمیشود. روزمرگی اینها جز خماری و نعشگی و تکدی یا دزدی، چه چیزهایی ست؟ مرز زندگی و مرگ در آنها چنان محو است که اصلا نمیدانی در کدام وضعاند. گاهی شبیه جسدهای ایستاده یا در خود مچاله شدهاند انگار. فرق بین حال خوب و بد در این آدمها چگونه تعریف میشود؟ گاهی فکر میکنم جز هیچ و سیاهی در افکارشان وجود ندارد. گاهی گمان می کنم زیر بار آوار حسرت و گذشته و کاشها، کرخت شدهاند. یک بار که دیدم یک زن و مرد معتاد و کارتنخواب با هم حرف می زنند و ناگهان زن خندید و چند دندان خراب و زرد باقیاش پیدا شد، به احتمال عشق در چنین حالی فکر کردم. گاهی این قدر به فرضهای جزییات زندگی آنها میاندیشم که سردرد میگیرم.
نجات آنها تا چه حد ممکن است؟ چند درصد؟ در حد معجزه؟ مثل آن خانمی که از تباهی بیرون کشیده شد و بازیگر شد. وظیفهها چگونه تفسیر میشوند؟ آیا چنین سرنوشتهایی را میتوان از سر نوشت؟
Http://www.tgoop.com/jalalifakhr
BY مصطفی جلالی فخر

Share with your friend now:
tgoop.com/jalalifakhr/981