tgoop.com/kami_tafacor/17142
Last Update:
انقلاب در آموزشوپرورش
فصل چهارم
آموزش و مذهب
درطول سههزار سال گذشته، پانزدههزار جنگ بین انسانها درگرفته
پانزدههزار جنگ در سههزار سال؟!
حتی فکرکردن به آن چقدر ناخوشایند است. اینهمه جنگ نمیتواند بدون دلیل وجود داشته باشد
هر سال پنج جنگ؟!
این چه چیزی را نشان میدهد؟
من تاریخ بشریت را به دو بخش تقسیم میکنم: یکی دوران جنگ و دیگری دوران آمادگی برای جنگ
ما واقعاً هیچ دوران صلحی را تجربه نکردهایم. در اساس مسئولیت این وضعیت، به تقسیم انسانها به بخشهای زیاد بازمیگردد
و چه کسی بشریت را تقسیم کرده است؟
آیا ادیان رسمی نیستند، ایدئولوژیها، نظریهها و فرقهها مسئول چنین تقسیمشدگیهایی نیستند؟
آیا ملیت و ملیّگرایی و زندانهای ایدئولوژی بشر را تقسیم نکردهاند؟ عمدتاً مذاهب و ادیان انسانها را تقسیم و از هم جدا کردهاند.
در پشت تمام تضادها و نزاعها “ایسم”ها وجود دارند
چه این “ایسم”ها مذهبی باشند و چه سیاسی؛ اینها تولید تضاد میکنند که در نهایت به جنگها منتهی میگردد.
حتی امروزه شوروی کمونیست و آمریکای دموکراسی به دو مذهب تبدیل شدهاند: مانند جنگ بین دو مذهب شده است
ولی من میپرسم که آیا ممکن نیست که این تقسیمات بشری را، که براساس این افکار شکل گرفته، متوقف ساخت؟ آیا درست است که بخاطر یک امر غیراساسی، مانند فکر و عقیده، ما دست به کشتار انسانها بزنیم؟
آیا درست است که فکر شما و فکر من باید قلبهایمان را دشمن همدیگر کند؟
آدلف هیتلر در جایی گفته است که اگر هر نژادی بخواهد متحد شود؛ ضرورت دارد که نفرت نسبت به نژاد دیگر خلق شود. او نهتنها این را گفت، بلکه به آن عمل کرد و آن را موثر و کارآمد یافت.
تمامی تبهکارانی که این دنیا را مسموم ساختهاند این روش را موثر یافتهاند
با شعار “اسلام در خطر است،” میتوان مسلمانان را متحد کرد و با شعار “هندویسم در خطر است” هندوها را میتوان متحد کرد
خطر تولید ترس میکند و درنتیجه نفرت از کسانی که سبب ترس ما هستند ایجاد میشود
بنابراین تمام اتحادیهها و سازمانها بر اساس نفرت و ترس شکل گرفتهاند. بنابراین درحالیکه تمام ادیان از عشق صحبت میکنند چون نیاز به وحدت دارند، در نهایت از نفرت کمک میگیرند! آنگاه عشق فقط حرف بیهوده است و نفرت پایه و اساس میگردد.
پس آن دیانت که من از آن سخن میگویم در مورد هیچ اتحادیه یا سازمان نیست،
یک جستار معنوی است
یک تجربهی فردی است که علاقهای به جمعآوری نفرات و پیروان ندارد
درواقع، تجربهی معنوی در اساس فردگرا است.
و تمام سازمانها بر اساس نفرت پایهگذاری شدهاند
نفرت چه ربطی میتواند با دیانت و معنویت داشته باشد؟
هرآنچه که بین من و شما نفرت ایجاد کند نمیتواند مذهبی باشد. فقط هرچه که بین من و شما عشق ایجاد کند میتواند معنوی باشد
بهیاد بسپارید:
هرآنچه که انسان را از انسانی دیگر جدا میکند، چگونه میتواند انسان را به خداوند وصل کند؟
این غیرممکن است. ولی آنچه ما مذهب میخوانیم ما را تقسیم میکند
با اینکه این بهاصطلاح ادیان در مورد عشق صحبت میکنند، در مورد اتحاد همگان و برادری حرف میزنند؛
عجیب است که این فقط یک حرف باقی میماند؛ و هر عملی که انجام میدهند دشمنی و نفرت را منتشر میکند. مسیحیت در مورد عشق حرف میزند، ولی هیچکس مانند مسحیان آدم نکشته است
شاید چیزهای خوب در پنهانکردن چیزهای بد ابزارهای مناسبی هستند!
اگر بخواهی آدم بکشی، میتوانی به آسانی با نام عشق چنین کنی!
اگر کسی بخواهد خشن باشد، میتواند به آسانی در محافظت از عدم خشونت به خواستهاش برسد
اگر بخواهم شما را بکُشم، میتواند به آسانی بخاط خیر خودتان این کار را بکنم زیرا در اینصورت شما خواهید مرد ولی من گناهکار شناخته نمیشوم. آنوقت شما خواهید مرد، کشته خواهید شد و شکایت نخواهید کرد!
گفته شده که انسان حیوانی روشنفکر است؛ پس طبیعتاً، هرکاری که بخواهد بکند یک راه روشنفکرانه برای انجامش پیدا میکند
شاید شیطان به او مشورت داده که یک شعار خوب برای تبهکاریهایش انتخاب کند!
عمل هرچه شیطانیتر باشد، شعار باید بهتر باشد!
ادامه دارد....
#اشو
انقلاب در آموزشوپرورش
گردآوری سخنان اشو
بین سالهای۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹
#برگردان: محسن خاتمی
@kami_tafacor 💭
BY کمی تفکر
Share with your friend now:
tgoop.com/kami_tafacor/17142