tgoop.com/kanale_alibabachahi/6011
Last Update:
مهم ترین شاخصه ها و پیشنهادات زبانی و ساختاری "نم نم بارانم" را می توان در خلاصه ای از مولفه های شعر پسانیماییِ مورد اشاره ی باباچاهی بازیافت: "تغذیه از زبان هر روزه، شورش علیه¬ی راحت طلبی زبان، پرهیز از تکرار تجربه های شاعران پیشین، آفرینش شعر در بازآفرینی زبان، گریز از تک معنایی، پرهیز از قهرمان گرایی و آرمان خواهی، عدم ارجاع تام و تمام به واقعیت بیرونی و توجه به ارجاع ادبی اثر، بی علاقگی نسبت به استعاره، نماد و...، نزدیکی به لحن طبیعی بیان نثری ، همراه با جرح و تعدیل های زبانی، قطع و وصل¬های بی¬تمهید، پرهیز از وحدت موضوعی، پرکردن سفیدی¬های متن به وسیله¬ی خواننده، مشارکت خواننده درکامل شدن اثر، تاکید برجنبه¬ی غیرانتفاعی زبان، تکثر معنا، چندآوایی و...."(خلاصه شده از موخره ی نم نم بارانم،صص128-134)
و البته پنهان نکنیم که بخشی از واکنش ها منفی و انکارمدارانه بود. "مثلا این که شاعر با پاک کنی به جان سطرها افتاده یا تخریب اصالت زبان فارسی هدف غایی چنین شعرهایی است" (منصور اوجی در مصاحبه ای مطبوعاتی. به نقل از حافظه)و فراتر از این برخی با یادآوری نقاط همبسته ی این شعرها با نگره های فلسفی هنری غرب، پای استعمار فرهنگی را نیز به میان می آوردند. به هرحال شعرهایی که پایه های سنت شعر نیمایی و غیرنیمایی را نشانه می رود و همسانی هایی با نگره های پست مدرنیستی دارد، طبیعی ست که واکنش سفت و سخت شاعران و منتقدان محافظه کار را به دنبال داشته باشد، پاره ای از این انکارمداری ها در حقیقت مخالفت با پست مدرنیسم یا رسوخ آن در شعر فارسی بود. ناگفته نماند که بیشتر این مخالفان در نقد و نظرهای بعدی نگاه و نظر دیگری دارند که به تایید و تحسین متمایل تر است. عبدالعلی دستغیب از جمله ی این منتقدان است که درباره ی "نم نم بارانم" و شعرهای متفاوت باباچاهی نظر مثبتی نداشته (آدینه، ش120) در این سال ها اما بخش عمده ای از جبهه گیری های پیشین را به مبانی پست مدرنیستی این آثار پیوند می زند و به تصحیح نظراتش می پردازد. ایشان می نویسد: به محض پیدایش رمان و شعر پست مدرن در دهه ی هفتاد در ایران، بدون سبب یابی به وجود آمدن آن ها و کند و کاو وضعیتِ ساخته شدنِ شان، آماج تیر طعن قرار گرفت و انکار شد. (نگارنده ی این سطور(دستغیب) نیز در این بد فهمی و داوری شتاب زده شرکت داشت!) با این همه به مدد کوشش نویسندگان، شاعران و مترجمانی مانند بابک احمدی، نوذری، علی باباچاهی و رضا براهنی، کم کم جنبش پسانوگرایی شناخته و شناسانده و فضای تازه ای در ادب معاصر ایران گشوده شد).
نمی توان با ابزار و معیارهای نقد دهه های پیشین با این شعرها روبرو شد، مثلا موضوع و درون مایه ی شعرها را بیرون کشید و به عنوان هسته ی مرکزی شعرها معرفی نمود. چرا که شعرها از یک محور عمودی منسجم یا موضوع محوری تبعیت نمی کنند. بنابراین از همه چیز و همه کس سخن می رود و در عین حال هیچ چیز و کسی چندان برجسته نمی شود که به عنوان هسته ی مرکزی شعر تلقی شود. شاعر در گزینش معنا و شخصیت ها ظاهرا خط قرمز مشخصی ندارد و گاه خودِ شعر و مولفه های شعر، در مقام سوژه می نشینند. بسیاری از مولفه های معطوف به متفاوت نویسی برای نخستین بار در این مجموعه مطرح می شوند که در مجموعه های بعد تعدیل شده و یا با تعمیق بیشتر، یا اجرای دیگری پی گرفته می شوند. مولفه هایی چون چندآوایی، مجنون نگاری، سپید نویسی و...که در مجموعه های بعدی نقطه ی عزیمت بیشترِ شعرهای باباچاهی می شوند.
پ.ن: این یادداشت در سال ۹۲ نوشته شده است
#محمدلوطیج
BY ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر)
Share with your friend now:
tgoop.com/kanale_alibabachahi/6011