tgoop.com/kanale_alibabachahi/6042
Last Update:
نمایش ۲
افلاطون که به درک صحبت سقراط نائل شد
فهمیدم که از یک پیالهْ آب چند انگشتری طلا
ساخته میشود
نه زرگریْ! نه آهنگریْ!
فوت!
و سهم انگشت هر دوشیزه ی آتنی : یک حلقه ی زرین شد
شهری که مردمانش با دندان طلا کلمه می شکنند
اسم همه ی بچه هایشان سقراط است
شیر یا شوکران؟
ترسیدم و از گهواره دوپا سه پا هزار!
ایست! دوبار سه بار
از بچگی دستبند به دستم بود چار بار
شیشه ی شیر آن طرفِ آن طرف افتاده بود
شتر کم نمی آوردم در خیال
شیر قنات کبوتر پرور بود
قنات از دور طنازی بلد بود
کبوتر با شتر بازی بلد بود
نابلد بودم و در بّر و بیابان بودم
فکری رسید به سرم به سرم که رسید
کلاهم را گذاشتم وسط ریگهای بیابان
جمعیت کف زدند
دستبند را نه به دندان که به دندان!
جمعیت کف زدند
ترسیدم با افلاطون دعوایم بشود
جمعیت کف زدند
بوطیقا گوشه ای از صحنه را روشن کرد
جمعیت کف زدند
-افلاطون یا سقراط ؟
بهشت که زیر پای مادران بود
جهنم نیز سلول تاریکی نداشت که تو
کبریتی روشن کنی
و تشخیص بدهی انگشت له شده را از حلقه ی زرین
-افلاطون یا سقراط ؟
_. __
تو هم که نگویی
ما می شنویم از تو «توها» بی تو «تو» ها با تو «توها»
ها ها ها!
آذرماه ۱۳۹۱
🟫🅱🅰🅱🅰🟫
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
BY ☸️کانال علی باباچاهی،شاعرومنتقدمعاصر(شعردروضعیت دیگر)
Share with your friend now:
tgoop.com/kanale_alibabachahi/6042