Telegram Web
Forwarded from Ali Babachahi 2
🅱️⁩⁦🅰️⁩⁦🅱️⁩⁦🅰️

⁩⁩🎇مجموع مصاحبه‌ها، نوشته‌ها، نقدها،عکس‌ها،اشعار،و... شاعرو منتقد معاصر
علی‌باباچاهی
🅱️🅰️🅱️🅰️
اداره کننده‌ی کانال: عبدالله سلیمانی
هر مطلبی در ارتباط با شاعر معاصرعلی بابا چاهی داشتید برای ما بفرستید از طریق:
@soleimany52
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟦متشکرم که هوا بارانی است

🔲شعرخوانی شاعر معاصر
علی باباچاهی

🅱🅰🅱🅰
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
معتقدم جامعه بدون ادبیات یا جامعه ای که در آن ادبیات - مثل مفسده ای شرم آور - به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده می‌شود و به کیشی انزواطلب بدل می‌گردد ،جامعه ای است محکوم به توحشِ معنوی و حتی آزادی خود را به خطر می اندازد.


🟦ماریو بارگاس یوسا
پیش از

پیش از آن که بپریشاند
نه به اعجاز سر وزلف را
گفتم مهسا
در جغرافیای جهان دیگر
جایی برای من و
سوزن انداختن نیست!
.
صاعقه مامور است و رعد و برق معذور!
به خانه بر می گردیم با سر و
صورت های برباد رفته!

- در طریقت ما هم عیب است
ولی جبرا
خالی کردم گلوله را به شقیقه ای که
مرکز دایره بود!


به اینجا که رسیدم
کف دستم جای سرمستی اسب ها بود
گذاشتم رد بشوند از روی پل و
پرسش های چند پاسخی!

قبول شدگان دل شدگان شدگان
به شرط این که لگد نکنید شرط دارد ها را
از صراط غیر مستقیم که بروند ول شدگان

رسیدند به حلاوتی که آشفته نمی کند
ذائقه را
- غوطه نمی خوریم در غرقابی که
روی آن را پوشانده اند!

-بروید به بافتن طناب هایی که
خریدار دارد خیلی
زن گلگون گفت !

دار دارد و سارا بزرگ شده اما
انار دارد و
یک چشم ندارد و
حفره ای دارد در صورت!


#علی_باباچاهی
۹ابان ماه ۱۴۰۲
#زن_‌اعتراض
ادوارد سعید معتقد است هرکس به نوشتن روی می آورد نباید به اعتراض های جمعی مردم بی اعتناباشد و از کنار آن بگذرد.
عنصر اعتراض ، در عرصه زیست اجتماعی- سیاسی مطرح است.

فکر کردم و دریافتم این تعریف نه جامع است و نه مانع را که
اعتراض انواعی دارد:
وقتی در تضاد با قدرت ها قرار می گیرد
قدرتی که میشل فوکو از آن دم می زند
اعتراض به قدرت های ایدئولوژیک
اعتراض به گفتمان های مسلط هنری
اعتراض به سیطره اوامر اجتماعی-سیاسی
اعتراض به عرف ها و عادت های جامعه
اعتراض به شاعران فریبکاری که نوید رستگاری سر می‌دهند
و.....
Forwarded from Ali Babachahi
نکو داشت علی باباچاهی در ونکوور کانادا
و فرش قرمز مجازی! سال؟
🟦خاطره ها
از راست:
علی باباچاهی،
شهید محمد مختاری ( قتل های زنجیره ای)،
زنده یاد فرامرز سلیمانی،
محمد محمد علی،
علی دهباشی،
احمد محیط،
زنده یاد عظیم خلیلی،
زنده یاد غلامحسین نصیری پور، اسماعیل رها، کاظم سادات اشکوری
🔲جلسه سه شنبه ها- هرهفته یک بار- در تهران -
از ۱۳۷۰ تا....( جلسه شعر و نقد شعر)


🟦🅱🅰🅱🅰
🟦
https://www.tgoop.com/kanale_alibabachahi
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
جنگ یک شوخی ست

آتش پشت سرش راه افتاد بود
آب
آب را از کف دست خودش نوشید
تغزل پلاک خانه ام را کنده بودو
محزون بود و متفکر!
و یکلیا کنار رود ابانه قدم می زد*

تو او یا--
پاشید آب پشت سرء سرباز وظیفه ای
که زود برگردد
ازجنگی دو سه بعدی که بر صفحه ی تلویزیون
صورتکی برچهره داشت
و می رقصید با فاحشه ای که فقط
کودکان گرسنه می زاید!
تا بودریار را ‌بخنداند در آکواریومی
که فلاسفه سرگرم حل معما بودند !
و کودک مرده گفت : من گرسنه ام
پس هستم!
-سلام مادر!

اما اینجا
آن که میکروفن را به دست گرفته ست
قصد به نیش کشیدن ذرت را دارد
فلز براقی ست ذرت که می برقاند
صورت آدم های بر در حلقه ی دار و ندار را
و خیابان ها خواب ندارند!
" حالا مرا پنهان کن
لابه لای دفتر شعرت
که خانه‌ی مخروبه ی ساحلی رو به خزرم
خیره در رفت و آمد موج ها"

دید که روسری اش را انداخت در
آتشء قرمزء آبی رنگ
-دوستت دارم با این دو رنگ ء به یکرنگی ها!
محبوب مرا ندیده اید ای ای دختران اورشلیم؟

رنگ‌ به رنگ شدند
یک دو سه رنگی که به غروب پیوستند!
شیطان کنار یکلیا نشسته بود**
و رود ابانه در خودش قدم می زد!

دید که دست برماشه گذاشت
به غروبا غروب او
دیوار روبه رو " تن" من بود
و به علاوه ی منء " من" بود
وشاعرانی که" با شمشیر آخته برمی انگیختند
قرنی وحشت زده را"
مالارمه بود و یک " دیگر" ی که
رگباری می نوشت سطرهای درخشان را درخشانترانی که
زمان ایستاده بود بانوک پستان هاش!
۱۷بهمن ۱۴۰۲

* و** نگاه کنید به: یکلیا و تنهای او
تقی مدرسی

🟦🅱🅰🅱🅰🟦
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
علی باباچاهی

قاتل معصوم
 
 
وقت اعتراف رسیده        کاملاً رسیده
انجیرهای رسیده-له شده        وَ افتاده از درخت        زیر دندان مرد مراکشی     
                                                                    بیشتر مزه می‏دهد
در مراکش         هیچ زنی را به جای انجیر قورت نداده‏ام
زندگی من در سبد انجیری سپری شد         می‏شنوم جیرجیرشان را
جیغ می‏کشند: جیر جیر!
و من شده‏ام سنگی که گنجشک پریده از دهن مار در سینه دارد
راستی آن‏وقت‏ها      دنگ  دنگ  دنگ
و درخت انجیر        دور از حیاط مدرسه       رنگ به رنگ که می‏شد      
                                          دیر و زود       به سراغش می‏رفتم
جیر جیر       کمک کمک!
رحم نمی‏کردم به ریز و درشت 
و جنازه‏ها را       نه در حیاط مدرسه چال می‏کردم
نه زیر درخت        وَ در چشم آهویی که از ترس پا نگذاشته بود به فرار
هیچکس         درست         درستِ درست         ندانست که
دانه‏های انجیر       خانه و کاشانه‏ی دوشیزگان و زنانی بودند که
می‏تراوید از نُکِ انگشتانشان معصومیتی که هی می‏تراوید
یکی چشم‏هایش را جا گذاشت در کُنده‏ی درختی که دارکوبی آن را سوراخ کرده بود
یکی لاله‏ی گوشش را زیر بوته‏گل سرخی که مرغ سقا آن را آب داده بود
کدام بقیه؟       خب!         درست!
این یکی که در ته جیبم دراز کشیده       وَ در پوست یکی از پسته‏ها پنهان شده
یا برادران غیورش[1] را باید صدا بزنم
یا مردان سفیدپوش باید کمک کنند       آژیر      آمبولانس
اول لابه‏لای پوست پیاز وَ ساقه‏های نرگس       خشک می‏کردم و ترشان
بعد بی ‏آن که با فرار        قراری گذاشته باشم-
روی پیرهنم خون شتک زده بود
اولین جنایتم را اناری به گردن گرفت که از شوهر پنجم‏اش جدا شده بود
می‏دریدم و می‏قاپیدم از قفسه‏ی سینه‏ها چیزی       وَ رُپ رُپ رُپ
می‏بردم به خانه وَ مادرم از پلنگیِ پسرش      غش می‏کرد
بعداً شتردزد نشدم
طناب به گردنم نینداختند       ولی باز هم
 
قلمی‏ها را در پاکت سیگار       وَ می‏گذاشتم کنار خداحافظ
و تپلی‏ها را در قالب رباعی        وَ گناهش را به گردن خیام
 
قاتلی اما که قتل‏های مرتکب نشده را به گردن می‏گیرد
پسر تازه بالغی‏ست که فکر می‏کند
گلاب کاشانی اسم دختری‏ست که دیروز عصر       در عطاری
او را دیده        وَ سخت پسندیده.

[1] به حافظ فکر کنید.

#علی_باباچاهی
🔳قاتل معصوم

🟦🅱🅰🅱🅰🟦
@kanale_alibabachahi
#کانال_علی_باباچاهی
2025/07/13 18:15:49
Back to Top
HTML Embed Code: