tgoop.com/kasravi_ahmad/1672
Last Update:
📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار چهارم : زورگوییهایی که ملایان میکنند (4 از 12)
ملایان نجف و کربلا رفتارشان دیگر است :
نخست : بیشتر آنان پسر فلان سبزیفروش یا فلان گِلکار یا بَهمان کشاورز روستایی میبوده. در آغاز جوانی برای گریز از کار رو بمدرسه آورده و در آنجا با تنبلی و مفتخواری زیسته و آن را خوش داشته ، و پس از سالهایی با پول فلان حاجی «مقدس» به نجف یا بکربلا رفته و در آنجا نیز با مفتخواری روز گزارده و سالها بدانسان زیسته تا بجایی رسیده که «مجتهد» شمرده شود و «حجتالاسلام» خوانده شود. برخی نیز آقازادگانیاند که پدرانشان دستگاه «حجتالاسلامی» داشتهاند ، و اینان چشم باز کرده آن را دیده و جز آن نشناختهاند.
به هر حال ایشان مردان بیدانشی هستند که از جهان و کارهای آن باندازهی کودک دهساله آگاهی نمیدارند و چون مغزهاشان انباشته از «فقه و حدیث» و از بافندگیهای دور و دراز «اصول و فلسفه» است جایی برای دانش یا آگاهی باز نمیباشد. در جهان اینهمه تکانها پیدا شده ، دانشها پدید آمده ، دیگرگونیها رخ داده ، آنان یا ندانستهاند و یا دانسته نفهمیدهاند ، و یا فهمیده پروایی ننمودهاند. در این زمان میزیند و جهان را جز با دیدهی هزاروسیصد سال پیش نمیبینند.
بیدردانیند که شش ماه درس خوانند که «مقدمهی واجب ، واجب است یا نه؟!..». [1] سی سال و چهل سال سختی بخود دهند که روزی رسد و «حجتالاسلام» نامیده شوند. بزرگترین آرزوشان رسَد[=سهم] بردن از پول هِند و گرد آوردن «مقلدانی» از بازرگانان «مقدس» ایران باشد.
دوم : آنان خود را بیکبار از مشروطه بیگانه گرفته و همان دستگاهی را که پیش از زمان مشروطه میبوده نگه داشتهاند. در ایران آنهمه تکانها پدید آمد و جنگها رفت و قانون اساسی گزارده شد و اکنون سیوهشت سال است که دستگاه مشروطه برپاست ، آنان در نجف و کربلا همهی اینها را نادیده گرفتهاند و از مردم جز آن چشم نمیدارند که در هر کاری فرمان از ایشان برند و زکات و مال امام بایشان فرستند ، و اگر دولت جنگی خواست «فتوا» از ایشان طلبد. هنوز درسهای «فقه و اصول» را که دانسته نیست به چه کار خواهد آمد سخت دنبال میکنند. هنوز سرگرم «رسالههای عملی» [2] میباشند.
در زمان آخوند خراسانی و آن دو تن دیگر ، فروغ مشروطهخواهی به نجف و کربلا نیز تافت و تکانهایی در آنجا نیز پدید آمد. ولی همانکه آن سه تن یکایک مُردند آن تابش و فروغ از میان رفت و نشانی بازنماند. شنیدنیست که میرزا حسین نائینی که از شاگردان آخوند میبوده در زمان زندگی او کتابچهای دربارهی مشروطه و سودمندی آن نوشته و چاپ کرده بود ، سپس پشیمان گردیده و نسخههای آن را یکایک جُسته و از دستها بازگرفته ، و چنانکه گفته میشود بجای آن کتابی دربارهی روضهخوانی و سینهزنی و آن نمایشها نوشته و بیرون داده است. [3]
این نمونهای از پروای ایشان بسود خودشان ، و از بیپرواییشان بسود کشور و توده میباشد. یک جمله میباید گفت : تیرهدلانه در راهِ نگهداری دستگاه خود به بدبختی بیستملیونها مردم خرسندی میدهند.
👇
BY کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
Share with your friend now:
tgoop.com/kasravi_ahmad/1672