سرکار سرپاس_ هادی جامعی
<unknown>
🔹فایل صوتی
داستان کوتاه
سرکار سرپاس
نوشته هادی جامعی
مترجم و نویسنده
متولد ۱۳۱۵ رشت
🔸صدا: راحله ثابت نیا
داستان نویس
@kfgil
داستان کوتاه
سرکار سرپاس
نوشته هادی جامعی
مترجم و نویسنده
متولد ۱۳۱۵ رشت
🔸صدا: راحله ثابت نیا
داستان نویس
@kfgil
🔸گروه فولکلور خانه فرهنگ گیلان
نشست دوازدهم
🔹 به مدیریت: م.پ. جکتاجی
🔸 دوشنبه | ۱۱ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
📌 حضور با هماهنگی با دفترِ خانه فرهنگ گیلان آزاد است.
@kfgil
نشست دوازدهم
🔹 به مدیریت: م.پ. جکتاجی
🔸 دوشنبه | ۱۱ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
📌 حضور با هماهنگی با دفترِ خانه فرهنگ گیلان آزاد است.
@kfgil
خانه فرهنگ گیلان:
🔹️ آسیبشناسی موسیقی هنری ایران
🔸️ علی احمدیفر
🔹️چهارشنبه | ۱۳ تیر ۱۴۰۳ | ساعت: ۱۷
📌 حضوری و آنلاین
***
▫️ در این جلسه به آسیبشناسیِ مسیر آموزش آکادمیک موسیقی، مباحث تئوریک موسیقی، اجرای موسیقی هنری، هنر آهنگسازی، خلاقیت هنری و مفاهیم علمی و هنری موسیقی پرداخته میشود.
@kfgil
🔹️ آسیبشناسی موسیقی هنری ایران
🔸️ علی احمدیفر
🔹️چهارشنبه | ۱۳ تیر ۱۴۰۳ | ساعت: ۱۷
📌 حضوری و آنلاین
***
▫️ در این جلسه به آسیبشناسیِ مسیر آموزش آکادمیک موسیقی، مباحث تئوریک موسیقی، اجرای موسیقی هنری، هنر آهنگسازی، خلاقیت هنری و مفاهیم علمی و هنری موسیقی پرداخته میشود.
@kfgil
▫️عصر دوشنبه ۴ تیرماه مراسم رونمایی و نقد و بررسی کتاب "مرا دوخوانده عشق" (مرا صدا کرد عشق) که تازهترین اشعار گیلکی استاد محمد فارسی شاعر نامآشنای گیلانی بود، برگزار شد.
در این مراسم که به کوشش هیئت اجرایی شعر گیلکی خانه فرهنگ و با مساعدت و حمایت هیئت مدیرهی خانه برگزار شد تعداد کثیری از شاعران، فرهیختگان، هنرمندان و علاقهمندان به شعر گیلکی و استاد محمد فارسی حضور داشتند.
این برنامه با سخنرانی دو تن از منتقدان آقایان: عباس گلستانی و ابراهیم پیرنهاد همراه بود.
ابتدا شهرام دفاعی ضمن خوشامدگویی به حاضرین از استاد فارسی خواست تا شروع برنامه را با خوانش غزلی برنامه را آغاز کند.
پس از سخنان کوتاه و شعرخوانی استاد فارسی آقای عباس گلستانی بعنوان اولین سخنران بیان داشتند:
محمد فارسی بیش از نیمی از عمر هشتاد و پنج سالهی خود را در راه خدمت به زبان و شعر گیلکی گذاشته و یکی از سه عضو صادر کننده بیانیهای «هساشعر» نیز هست. محمد فارسی تسلط کافی به اوزان عروضی، افاعیل و تقطیع شعر فارسی و شعر گیلکی دارند. او سپس به بررسی و تحلیل دومین مجموعه شعر گیلکی او با عنوان «مرا دوخوانده عشق» پرداخت.
گلستانی بیان داشت که ایشان کلا دو کتاب شعر گیلکی منتشر کرده است. اولین کتاب او با عنوان «نسیم نرم آواز» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد و دومین کتاب که امروز مورد نقد قرار میگیرد «مرا دوخوانده عشق» میباشد که به تازهگی انتشار یافته است. اگر دو شاخص مدرن شعر امروز گیلان را با محتوای نقد شرایط و انتخاب موضوع بر مبنای همان شرایط بدانیم، میتوان گفت که اکثر شعرهای این کتاب در ردیف شعر مدرن قرار دارند.
در بررسی اشعار این کتاب، از نظر ویژگیهای مشترک، آنها را به چند گروه تقسیم کردهام
۱- شعرهای که از نظر ارجاع درون و برون شعر، گاهی در وضعیت در زمانی و گاهی در وضعیت همزمانی و تعدادی هم در هر دو وضعیت قابل بررسی هست. (شعر ص۱۱) (مثال برای این ویژگیها به علت بلند بودن شعرها در این گزارش اجتناب شده است ولی به صفحهی کتاب ارجاع داده میشود.)
۲- در صورت استفاده از کلمات فرسوده گیلکی، به نحوی بهره برده میشود که وجه نشانه شناسی خود را حفظ کرده باشند.(شعر ص۹۵)
۳- شعرهایی که دارای فضای پارادوکسیکال و متناقضنما هستند.(شعر ص۱۱۹)
۴- بیشتر شعرهای این کتاب به دور از گزارش هستند و بازآفرینی بکری دارند. (شعر ص۲۳)
۵- به نقد کشیدن مظاهر تکرار و ریتم عادت در دورهی مدرنیسم. (شعر ص ۱۳۵)
۶- شاعر از خاصیت استعاری کلمات بهره برده و به زیبایی اشعار میافزاید. همان شعر ص۱۳۵:
اگرم ابرانٚ سر گورخانه هوهو بکشه
تی دیلٚ گوشه تانی غرقا کونی دریایا
بنابراین زیباییِ یک شعر در پیام و تک تأویلی آن نیست بلکه به آن فرمی بستگی دارد که در طول و عرض شعر اجرا شود و به فرمی که محصول چگونگی استفاده از نظام نشانه شناسی است، رسیده باشد. و این نیز خود انعکاسی است از کیفیت همنشینی و جانشینی و به پیوستن نشانهها در شعر که به خوانندهی شعر توان تفسیر و تاویل شعر را میدهد که در شعر ص۱۳۵ رعایت شده است.
سخنران دوم آقای ابراهیم پیرنهاد از یاران همیشه همراه استاد فارسی بودند که سخنانشان را اینطور بیان داشتند:
همراه میشوم...
در من راه میشود و از بلندای جهانِ جاری در کلامش، به خویش و به هستی نگاهی دیگرگونه مییابم!
با "شواله" اقلیمی را در مینوردم که جز در جغرافیای شعر او در هیچ نقشهای نشانی از آن پیدا نمیشود!؛
اقلیمی که در آن بیآنکه شب و خوابِ سنگینش بر تو بدمد، صبح را بلعیدهای و اشتهای آفتاب را داری!؛ به بانگِ خروسِ بامدادش بالهای خیال را میگشایی و شب را وادار میکنی که روسیاهیاش را بگذارد و بگریزد.
شب را باور نمیکنی، خوشههای نو رستهی برنجزار هستی که پابهپای باد با زردی غروب میرقصی و بوی هر چند نارسات را به نسیم پیشکش میدهی.
پرنده میشوی و در پرواز از خاطرت نمیرود که بر شانهی پاییز تفنگ است و بر بال مرمری خیال بهار نیز قفس.
لباسهای چلهات را، بر قلههای آگاهی میآویزی و با عطر و بوی پیراهنِ تازه گلها، چشمهای یعقوبِ آرزوهای دورت را، باز میکنی!
میتوانی بر بلندای مهآلودِ هستی آینه بگذاری و ببینی و بدانی که نسیم در حسرتِ انتظارِ کیست.
سومین آیتم این برنامه اختصاص داشت به موسیقی گیلکی که استاد راحتطلب اجرا نمودند، در این موسیقی استاد زندهرخ با سنتورنوازی عالی و استاد حمید امانی در نواختن تنبک آقای راحتطلب را همراهی کردند و با اجرای ترانههای خوب و نوستالژیک گیلکی باعث به وجد آمدن حاضران شدند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
در این مراسم که به کوشش هیئت اجرایی شعر گیلکی خانه فرهنگ و با مساعدت و حمایت هیئت مدیرهی خانه برگزار شد تعداد کثیری از شاعران، فرهیختگان، هنرمندان و علاقهمندان به شعر گیلکی و استاد محمد فارسی حضور داشتند.
این برنامه با سخنرانی دو تن از منتقدان آقایان: عباس گلستانی و ابراهیم پیرنهاد همراه بود.
ابتدا شهرام دفاعی ضمن خوشامدگویی به حاضرین از استاد فارسی خواست تا شروع برنامه را با خوانش غزلی برنامه را آغاز کند.
پس از سخنان کوتاه و شعرخوانی استاد فارسی آقای عباس گلستانی بعنوان اولین سخنران بیان داشتند:
محمد فارسی بیش از نیمی از عمر هشتاد و پنج سالهی خود را در راه خدمت به زبان و شعر گیلکی گذاشته و یکی از سه عضو صادر کننده بیانیهای «هساشعر» نیز هست. محمد فارسی تسلط کافی به اوزان عروضی، افاعیل و تقطیع شعر فارسی و شعر گیلکی دارند. او سپس به بررسی و تحلیل دومین مجموعه شعر گیلکی او با عنوان «مرا دوخوانده عشق» پرداخت.
گلستانی بیان داشت که ایشان کلا دو کتاب شعر گیلکی منتشر کرده است. اولین کتاب او با عنوان «نسیم نرم آواز» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد و دومین کتاب که امروز مورد نقد قرار میگیرد «مرا دوخوانده عشق» میباشد که به تازهگی انتشار یافته است. اگر دو شاخص مدرن شعر امروز گیلان را با محتوای نقد شرایط و انتخاب موضوع بر مبنای همان شرایط بدانیم، میتوان گفت که اکثر شعرهای این کتاب در ردیف شعر مدرن قرار دارند.
در بررسی اشعار این کتاب، از نظر ویژگیهای مشترک، آنها را به چند گروه تقسیم کردهام
۱- شعرهای که از نظر ارجاع درون و برون شعر، گاهی در وضعیت در زمانی و گاهی در وضعیت همزمانی و تعدادی هم در هر دو وضعیت قابل بررسی هست. (شعر ص۱۱) (مثال برای این ویژگیها به علت بلند بودن شعرها در این گزارش اجتناب شده است ولی به صفحهی کتاب ارجاع داده میشود.)
۲- در صورت استفاده از کلمات فرسوده گیلکی، به نحوی بهره برده میشود که وجه نشانه شناسی خود را حفظ کرده باشند.(شعر ص۹۵)
۳- شعرهایی که دارای فضای پارادوکسیکال و متناقضنما هستند.(شعر ص۱۱۹)
۴- بیشتر شعرهای این کتاب به دور از گزارش هستند و بازآفرینی بکری دارند. (شعر ص۲۳)
۵- به نقد کشیدن مظاهر تکرار و ریتم عادت در دورهی مدرنیسم. (شعر ص ۱۳۵)
۶- شاعر از خاصیت استعاری کلمات بهره برده و به زیبایی اشعار میافزاید. همان شعر ص۱۳۵:
اگرم ابرانٚ سر گورخانه هوهو بکشه
تی دیلٚ گوشه تانی غرقا کونی دریایا
بنابراین زیباییِ یک شعر در پیام و تک تأویلی آن نیست بلکه به آن فرمی بستگی دارد که در طول و عرض شعر اجرا شود و به فرمی که محصول چگونگی استفاده از نظام نشانه شناسی است، رسیده باشد. و این نیز خود انعکاسی است از کیفیت همنشینی و جانشینی و به پیوستن نشانهها در شعر که به خوانندهی شعر توان تفسیر و تاویل شعر را میدهد که در شعر ص۱۳۵ رعایت شده است.
سخنران دوم آقای ابراهیم پیرنهاد از یاران همیشه همراه استاد فارسی بودند که سخنانشان را اینطور بیان داشتند:
همراه میشوم...
در من راه میشود و از بلندای جهانِ جاری در کلامش، به خویش و به هستی نگاهی دیگرگونه مییابم!
با "شواله" اقلیمی را در مینوردم که جز در جغرافیای شعر او در هیچ نقشهای نشانی از آن پیدا نمیشود!؛
اقلیمی که در آن بیآنکه شب و خوابِ سنگینش بر تو بدمد، صبح را بلعیدهای و اشتهای آفتاب را داری!؛ به بانگِ خروسِ بامدادش بالهای خیال را میگشایی و شب را وادار میکنی که روسیاهیاش را بگذارد و بگریزد.
شب را باور نمیکنی، خوشههای نو رستهی برنجزار هستی که پابهپای باد با زردی غروب میرقصی و بوی هر چند نارسات را به نسیم پیشکش میدهی.
پرنده میشوی و در پرواز از خاطرت نمیرود که بر شانهی پاییز تفنگ است و بر بال مرمری خیال بهار نیز قفس.
لباسهای چلهات را، بر قلههای آگاهی میآویزی و با عطر و بوی پیراهنِ تازه گلها، چشمهای یعقوبِ آرزوهای دورت را، باز میکنی!
میتوانی بر بلندای مهآلودِ هستی آینه بگذاری و ببینی و بدانی که نسیم در حسرتِ انتظارِ کیست.
سومین آیتم این برنامه اختصاص داشت به موسیقی گیلکی که استاد راحتطلب اجرا نمودند، در این موسیقی استاد زندهرخ با سنتورنوازی عالی و استاد حمید امانی در نواختن تنبک آقای راحتطلب را همراهی کردند و با اجرای ترانههای خوب و نوستالژیک گیلکی باعث به وجد آمدن حاضران شدند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
Telegram
➖
پس از اجرای موسیقی تعدادی از شاعران حاضر در این برنامه اشعار خود را قرائت نمودند و در پایان استاد فارسی ضمن تشکر از حضور شاعران و علاقهمندان غزلی دیگر از کتاب "مرا دوخوانده عشق" را خواندند.
برنامه پایانی این مراسم اختصاص داشت به تهیه کتاب فوق و پذیرایی از میهمان.
@kfgil
🔻🔻🔻
برنامه پایانی این مراسم اختصاص داشت به تهیه کتاب فوق و پذیرایی از میهمان.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
➖
گروه شعر فارسی خانه فرهنگ گیلان:
🔸️ شب شعر خانه فرهنگ گیلان
🔹 یکشنبه | ۱۷ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
🔸️با شعرخوانی:
#نسترن_بشردوست #کوروش_جوانروح #اسماعیل_حبیبی #پیام_رادبرد #کیوان_سلحشور #مجید_کوهکن #عباس_گلستانی #محمدرضا_میرزازاده #آرش_واقع_طلب #سحر_یحیی_پور
@kfgil
🔸️ شب شعر خانه فرهنگ گیلان
🔹 یکشنبه | ۱۷ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
🔸️با شعرخوانی:
#نسترن_بشردوست #کوروش_جوانروح #اسماعیل_حبیبی #پیام_رادبرد #کیوان_سلحشور #مجید_کوهکن #عباس_گلستانی #محمدرضا_میرزازاده #آرش_واقع_طلب #سحر_یحیی_پور
@kfgil
▫️ گزارش نشست فولکلور گیلان
۵:۳۰ عصر روز یکشنبه ۱۱ تیرماه، دوازدهمین نشست گیلان پژوهی با محوریت فولکلور گیلان با حضور ۲۵ تن شرکت کننده از دور و نزدیک استان در تالار خانه فرهنگ گیلان برگزار شد. در این نشست نخست به رویدادهای کشاورزی و فرهنگی متناسب با فصل و مرتبط با فولکلور و مردمشناسی از جمله برنج و ابریشم اشاره شد و آنگاه به تفصیل در مورد پیله ابریشم و برداشت آن و اشاره به مراسمی که اخیرا در یکی از مراکز بوم گردی در حومه شفت به همت و ابتکار خانم همتی دوزنده لباسهای عروسکی و پژوهشگر پوشاک محلی گیلان برگزار گردید، صحبت شد. سپس به ذکر و شرح چند ضربالمثل مربوط به ابریشم و خاطراتی در مورد پیله واچینی در گذشته پرداخته شد.
مراسم جوکار (آیین پاک کردن سرچشمههای آب) در اشکور یکی دیگر از مواردی بود که توسط مدیر جلسه مطرح گردید که خوشبختانه هنوز در مناطق کوهستانی گیلان رایج است.
شرح و معرفی و بررسی یک کتاب در حوزه فولکلور و مردمشناسی با عنوان "صدای شالیزار" گردآورده رحیم چراغی از دیگر مواردی بود که مطرح شد و حاضران علاقمند به خرید و تهیه آن اقدام کردند.
در پایان در مورد مقوله هویت گیلکان بحث و تبادل نظر شد و حاضران در بحث چرایی گریز از زبان گیلکی در جامعه امروز شرکت جستند و برخی از آنان آرا و عقاید خود را بیان داشتند.
@kfgil
🔻🔻🔻
۵:۳۰ عصر روز یکشنبه ۱۱ تیرماه، دوازدهمین نشست گیلان پژوهی با محوریت فولکلور گیلان با حضور ۲۵ تن شرکت کننده از دور و نزدیک استان در تالار خانه فرهنگ گیلان برگزار شد. در این نشست نخست به رویدادهای کشاورزی و فرهنگی متناسب با فصل و مرتبط با فولکلور و مردمشناسی از جمله برنج و ابریشم اشاره شد و آنگاه به تفصیل در مورد پیله ابریشم و برداشت آن و اشاره به مراسمی که اخیرا در یکی از مراکز بوم گردی در حومه شفت به همت و ابتکار خانم همتی دوزنده لباسهای عروسکی و پژوهشگر پوشاک محلی گیلان برگزار گردید، صحبت شد. سپس به ذکر و شرح چند ضربالمثل مربوط به ابریشم و خاطراتی در مورد پیله واچینی در گذشته پرداخته شد.
مراسم جوکار (آیین پاک کردن سرچشمههای آب) در اشکور یکی دیگر از مواردی بود که توسط مدیر جلسه مطرح گردید که خوشبختانه هنوز در مناطق کوهستانی گیلان رایج است.
شرح و معرفی و بررسی یک کتاب در حوزه فولکلور و مردمشناسی با عنوان "صدای شالیزار" گردآورده رحیم چراغی از دیگر مواردی بود که مطرح شد و حاضران علاقمند به خرید و تهیه آن اقدام کردند.
در پایان در مورد مقوله هویت گیلکان بحث و تبادل نظر شد و حاضران در بحث چرایی گریز از زبان گیلکی در جامعه امروز شرکت جستند و برخی از آنان آرا و عقاید خود را بیان داشتند.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
➖
گروه شعر گیلکی خانه فرهنگ گیلان:
رونمایی و نقد و بررسی
🔹گیله برازه
🔹️اَ آسماناَ نوفروشَم
🔸 مهرداد پیلهور
🔹سخنرانها:
محمدتقی پوراحمد جکتاجی
محسن آریاپاد
دکتر علی علیزاده جوبنی
دوشنبه | ۱۸ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
@kfgil
رونمایی و نقد و بررسی
🔹گیله برازه
🔹️اَ آسماناَ نوفروشَم
🔸 مهرداد پیلهور
🔹سخنرانها:
محمدتقی پوراحمد جکتاجی
محسن آریاپاد
دکتر علی علیزاده جوبنی
دوشنبه | ۱۸ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
@kfgil
▫️عصر سهشنبه ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۳، برنامه پاسداشت، هادی جامعی داستان نویس و مترجم گیلانی در گروه داستان خانه فرهنگ برگزار شد. در این عصر نویسندگان و شاعرانی چون، آقایان دانش آراسته، طیاری، پوراحمد جکتاجی، طالبی، بدر طالعی، مبرهن، جهاندیده، رضاییراد، خانجانی و خانم ها نرگس مقدسیان و سهیلا فرزاد حضور داشتند.
ابتدا سهیلا فرزاد، مجری برنامه، بیوگرافی کوتاهی از نویسنده خواند و سپس از آقای هادی جامعی درخواست کرد تا دو داستان برای دوستدارانش بخواند. اما محور سخنرانیها، پیرامون داستان نیمه بلند« گلآقا لچه گورابی» دور میزد.
اولین سخنران، خانم شهین باباعلیان بود که در خانواده ادبیات داستانی همراهِ همسر نویسنده خود آقای دانشآراسته است. ایشان ابتدا داستان «سرکار سرپاس» را خواند و بعد گفت: «هادی جامعی، مجید دانش آراسته و چند دوست دیگر در محلهی صومعه بجار (سوما بیجار) رشت هم بازی بودند و کتاب خوان و رفیق. سالها بعد هادی جامعی به بروکسل رفت. در آنتولوژی دهه چهل گیلان_ایران داستانهایی از دانش آراسته، طیاری، رادی و هادی جامعی وجود دارد
شاید در کارهای هر نویسنده بتوان جنبهای «بازتابنما» یافت. داستان «سرکار سرپاس» واجد این ویژگی است. قدرت داستان در این است که نویسنده و کاراکتر وی در نگاهِ به جهان، در هم پیوند میخورند. جامعی نقشی به «سرکار سرپاس» داد که خودش بخشی از آن بود. «گلآقا لچه گورابی» نیز همین خصلت ساده و بی پیرایه را داراست. توانایی نویسنده، نه در فرم، زبان یا بینش فلسفی، بلکه در باز تاب دادن جهانِ درونیِ سادهِ برخی کاراکترهای برگرفته از پیرامونش است. «گلآقا لچه گورابی» محصول جامعهای تبآلود و بحران زدهبود و نگاه نویسنده به مردمی خاکسترنشین و تیپا خورده. گل آقا خیلی زود به چاپ های مجدد رسید. دو سال پس از انتشار کتاب در ۱۳۵۵ هادی جامعی به مدت شش ماه، مهمان زندانِ شهربانی رشت بود. یک گروه هفت نفره از جوانان متاثر از فقر طبقاتی جامعه، وارد یک عملیات چریکی شدند. شروع کار، خلع سلاح کردن پاسبان بانک بود. عملیات شکست خورد. سه نفر از دستگیر شدگان دربازجویی اقرار کردند که تحت تاثیر کتاب «گلآقا» بودند. بعد از دستگیری نویسنده، بازجو به نویسنده گفت: تو هم خودت مسموم شدی و هم عدهای را مسموم کردی. هادی جامعی گفت: من که چیزی نخوردم، مسموم بشم. من ناهار در خانه باقلا قاتق خوردم.چه طوری مسموم شدم؟ از زوایای شخصیتی آقای جامعی آرمان گرایی و عدالت طلبی، و پاک طینتی است. وجه برجسته دیگرشان شیفتگی به داستان کوتاه و عشق به پاریس و به نویسندگانش بود.
سخنران بعدی فرامرز طالبی داستان نویس، نمایشنامهنویس ، پژوهشگر و محقق بود. طالبی از کتابی گفت که نیم قرن از عمرش گذشته و از انسان شریفی گفت که همیشه به روز بوده، همانند کتاب « گلآقا». در ادامه گفت:« هادی جامعی یکی از حساسترین نویسندگان روزگار ماست. زلالیِ ذهن جامعی برای خلق کار مرا به فکر میبرد که زلالی ذهنش فراتر از جامعهای است که او را دوره کردهاند. امروز ما در خانه فرهنگ رشت، در حال پردهبرداری از تندیسی هستیم که بیشک از گذشت زمان مصون نمانده. جامعی مانند بسیاری از نویسندگان هم سوی خود رو به ادبیات متعهد داشت. آشنایی به زبان فرانسه و ترجمه چند کار بزرگ، او را از بسیاری از نویسندگان هم سو جدا کرد. جدا از خلق ساختار منظم برای داستان «گلآقا»، عناصر دیگر داستان، هم ساز با یکدیگر حرکت میکنند. زبان «گلآقا» به زبان ترجمههای چخوف پهلو میزند. زبانی کوتاهنویس و مسلط. شخصیت خود «گلآقا» بهترین ساختار را در این مجموعه دارد. شخصیتها همه از یک جوهر هستند. در این داستان چند زن حضور دارند که ویژگیهای شخصیت زنانه را در آنها نمیبینیم. زنان در گیلان دارای ویژگیهایی هستند که آنها را همواره بزرگتر از شرایط نشان دادهاند. همسر «گلآقا » برای به دست آوردن تکه نانی باید گلآقای سیه روز را تنها بگذارد و به بجارکار برود. همسر همسایهشان، بازاردوزی میکند. توجه به این نکات،حکایت از توجه به جایگاه زن در ادبیات داستانی گیلان دارد. این ویژگیها را در داستانهای دانشآراسته، طیاری، رادی و گریگور یقیکیان میبینیم. داستان «گلآقا» بدون هیچ توضیحی شروع میشود که در دهه چهل، نوید یک داستان مدرن را دارد و در آن زوایایی وجود دارد که میتوان از آن چند رمان در آورد. متاسفانه آقای جامعی از آن به بعد دیگر ننوشتند. چون میتوانستند به ادبیات جایگاه بیشتری بدهند.
سخنران سوم، سینا جهاندیده، مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان و نویسنده کتاب، «هملت و شاملو» پس از اظهار خوشوقتی از برنامه خانه فرهنگ گفت:« شخصیتهای داستانی «گلآقا » و خود او برای من خیلی آشنا هستند.آقای جامعی تا سال ۶۹ معلم زبان فرانسه بودند. اما ایشان در یک اتمسفر و گفتمان زندگی میکردند. فضای داستانیاش متعلق به دهه چهل و پنجاه است.
ابتدا سهیلا فرزاد، مجری برنامه، بیوگرافی کوتاهی از نویسنده خواند و سپس از آقای هادی جامعی درخواست کرد تا دو داستان برای دوستدارانش بخواند. اما محور سخنرانیها، پیرامون داستان نیمه بلند« گلآقا لچه گورابی» دور میزد.
اولین سخنران، خانم شهین باباعلیان بود که در خانواده ادبیات داستانی همراهِ همسر نویسنده خود آقای دانشآراسته است. ایشان ابتدا داستان «سرکار سرپاس» را خواند و بعد گفت: «هادی جامعی، مجید دانش آراسته و چند دوست دیگر در محلهی صومعه بجار (سوما بیجار) رشت هم بازی بودند و کتاب خوان و رفیق. سالها بعد هادی جامعی به بروکسل رفت. در آنتولوژی دهه چهل گیلان_ایران داستانهایی از دانش آراسته، طیاری، رادی و هادی جامعی وجود دارد
شاید در کارهای هر نویسنده بتوان جنبهای «بازتابنما» یافت. داستان «سرکار سرپاس» واجد این ویژگی است. قدرت داستان در این است که نویسنده و کاراکتر وی در نگاهِ به جهان، در هم پیوند میخورند. جامعی نقشی به «سرکار سرپاس» داد که خودش بخشی از آن بود. «گلآقا لچه گورابی» نیز همین خصلت ساده و بی پیرایه را داراست. توانایی نویسنده، نه در فرم، زبان یا بینش فلسفی، بلکه در باز تاب دادن جهانِ درونیِ سادهِ برخی کاراکترهای برگرفته از پیرامونش است. «گلآقا لچه گورابی» محصول جامعهای تبآلود و بحران زدهبود و نگاه نویسنده به مردمی خاکسترنشین و تیپا خورده. گل آقا خیلی زود به چاپ های مجدد رسید. دو سال پس از انتشار کتاب در ۱۳۵۵ هادی جامعی به مدت شش ماه، مهمان زندانِ شهربانی رشت بود. یک گروه هفت نفره از جوانان متاثر از فقر طبقاتی جامعه، وارد یک عملیات چریکی شدند. شروع کار، خلع سلاح کردن پاسبان بانک بود. عملیات شکست خورد. سه نفر از دستگیر شدگان دربازجویی اقرار کردند که تحت تاثیر کتاب «گلآقا» بودند. بعد از دستگیری نویسنده، بازجو به نویسنده گفت: تو هم خودت مسموم شدی و هم عدهای را مسموم کردی. هادی جامعی گفت: من که چیزی نخوردم، مسموم بشم. من ناهار در خانه باقلا قاتق خوردم.چه طوری مسموم شدم؟ از زوایای شخصیتی آقای جامعی آرمان گرایی و عدالت طلبی، و پاک طینتی است. وجه برجسته دیگرشان شیفتگی به داستان کوتاه و عشق به پاریس و به نویسندگانش بود.
سخنران بعدی فرامرز طالبی داستان نویس، نمایشنامهنویس ، پژوهشگر و محقق بود. طالبی از کتابی گفت که نیم قرن از عمرش گذشته و از انسان شریفی گفت که همیشه به روز بوده، همانند کتاب « گلآقا». در ادامه گفت:« هادی جامعی یکی از حساسترین نویسندگان روزگار ماست. زلالیِ ذهن جامعی برای خلق کار مرا به فکر میبرد که زلالی ذهنش فراتر از جامعهای است که او را دوره کردهاند. امروز ما در خانه فرهنگ رشت، در حال پردهبرداری از تندیسی هستیم که بیشک از گذشت زمان مصون نمانده. جامعی مانند بسیاری از نویسندگان هم سوی خود رو به ادبیات متعهد داشت. آشنایی به زبان فرانسه و ترجمه چند کار بزرگ، او را از بسیاری از نویسندگان هم سو جدا کرد. جدا از خلق ساختار منظم برای داستان «گلآقا»، عناصر دیگر داستان، هم ساز با یکدیگر حرکت میکنند. زبان «گلآقا» به زبان ترجمههای چخوف پهلو میزند. زبانی کوتاهنویس و مسلط. شخصیت خود «گلآقا» بهترین ساختار را در این مجموعه دارد. شخصیتها همه از یک جوهر هستند. در این داستان چند زن حضور دارند که ویژگیهای شخصیت زنانه را در آنها نمیبینیم. زنان در گیلان دارای ویژگیهایی هستند که آنها را همواره بزرگتر از شرایط نشان دادهاند. همسر «گلآقا » برای به دست آوردن تکه نانی باید گلآقای سیه روز را تنها بگذارد و به بجارکار برود. همسر همسایهشان، بازاردوزی میکند. توجه به این نکات،حکایت از توجه به جایگاه زن در ادبیات داستانی گیلان دارد. این ویژگیها را در داستانهای دانشآراسته، طیاری، رادی و گریگور یقیکیان میبینیم. داستان «گلآقا» بدون هیچ توضیحی شروع میشود که در دهه چهل، نوید یک داستان مدرن را دارد و در آن زوایایی وجود دارد که میتوان از آن چند رمان در آورد. متاسفانه آقای جامعی از آن به بعد دیگر ننوشتند. چون میتوانستند به ادبیات جایگاه بیشتری بدهند.
سخنران سوم، سینا جهاندیده، مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان و نویسنده کتاب، «هملت و شاملو» پس از اظهار خوشوقتی از برنامه خانه فرهنگ گفت:« شخصیتهای داستانی «گلآقا » و خود او برای من خیلی آشنا هستند.آقای جامعی تا سال ۶۹ معلم زبان فرانسه بودند. اما ایشان در یک اتمسفر و گفتمان زندگی میکردند. فضای داستانیاش متعلق به دهه چهل و پنجاه است.
گفتمان و ادبیات کارگری ما از دوره مشروطه ۱۲۸۰ در ایران شروع شد و پنج دوره را پشت سر گذاشت. ببینیم آقای جامعی در کدام دوره است و چرا از این گفتمان این زبان را ساخت! ایشان یک نویسنده_ مترجمِ مبارز هستند که تحت تاثیر گفتمان جامعه قرار گرفتند. آنقدر تحت تاثیر «لوییگییو» بودند که آثار زیادی از او را ترجمه کردند. نویسنده ادبیات کارگری فرانسه، تا سال ۱۳۵۹ خورشیدی زنده بود. یعنی زمانی که ترجمههای آقای جامعی در ایران منتشر میشد. کتاب« گلآقا» گرتهبرداری از کتاب «همراهان» گی یو است. اما هادی جامعی از یک گفتمان ایرانی استفاده میکند تا داستانی بلند بنویسد. در دهه چهل تا ۱۳۵۷ دوره اوج ادبیات کارگری است.آثار خیلی مهمی در ایران نوشته شده؛ مِرگان، در کتاب «جای خای سَلوچ» از همین شخصیتهاست. حالا مِرگان را با انسیه مقایسه کنیم. اینجا جای خالیِ انسیه هست. چون به خاطر بجارکاری در راه دور نمیتواند به خانه برگردد. سلوچ کیست؟ همان «گلآقا»ست. خوب سلوچ کجا رفته؟ مرگ مهمترین عنصر در داستان آقای جامعی است. اینجا اگزیستانسیالیسم وارد داستان میشود. آلبر کامو یک مقدمه بر «خانه مردم و همراهان» نوشته و میگوید همان مرگِ «ایوان ایلیچ»هست؛ یعنی همان مرگِ «گلآقا»ست. آن جا « کرنول» بنا است؛ این جا «گلآقا» دلاک. خب چه چیز در دلاک در گیر است؟دستها. هوشمندانه درد را در دستهایش میگذارد. وقتی داستان را میخوانید حس بد و رقتآوری به شما دست میدهد. این همان چیزیست که براهنی در مورد رئالیسم جادویی میگوید. رئالیسم جادویی که از بدبختی و فقر است. شما تعجب میکنید که چرا باید این فقر باشد! در زمانِ دفنِ «گلآقا»،جشنهایتختجمشید برگزار میشود.ادبیات سوسیالیستی چه شخصیتی میسازد؟«گلآقا»، «مِرگان». و بعد چه موجی میآید؟ انقلاب به وجود میآید. اینجا پارادوکسی هست. آن جا جشن تختجمشید اتفاق میافتد و اینجا در ذهنِ جامعی، «گلآقا »به وجود میآید یا در ذهن دولت آبادی «مرگان و سلوچ» به وجود میآیند. نسل جوان باید بداند که چه اتفاقی افتاد و چرا انقلاب شد. حالا چرا «گلآقا» این گونه فجیع و فاجعه بار مرد! «کرنول» هم در «همراهان» فاجعه بار مرد. اما باور کنید آقای جامعی بهتر نوشته. در یک جای داستان، انسیه با یک شیشه زالو میآید و در کنارش جوجهای برای کباب آورده. دقیقا گرتهبرداری از داستان «همراهان» است. آیا آقای جامعی از ادبیات ترجمه کمک میگیرد یا از سنت داستاننویسی ساعدی یا از گفتمان ما؟ «همسایهها»(احمد محمود) جزو ادبیات کارگری بسیار غنی ایران؛ بزرگترین رمانِ ماست. نکته بسیار مهم داستان «گلآقا» مساله مرگِ وجودگرایانه و توصیفات اونتولوژیک(هستی شناسانه) هم هست، یعنی این که لحظه مرگ چگونه فرا میرسد و او چگونه میمیرد؟ کابوس دیدن گل آقا و دیوانه شدنش در واقع تقلیدی از کتاب «همراهان» است. ولی در داستان آقای جامعی یک نبوغ هست. نثرش فوق العاده عالیست و اثر جالبی را در سی سالگیاش به وجود میآورد. آقای جامعی دردی را به شکلی جامعهشناسانه روایت میکند.«گلآقا» یک اثر انسانی تاثیرگذار است که میتواند در مورد مرگ باشد.در واقع یکی از نقاط عطف ادبیات گیلان است.
مساله دیگر داستان بومی یا اقلیمی است! اینها استثماری است و نوعی تفکر بردگی ست. شهرستانیسازی است! کلمه بومی را به داستانهای جنوب و شمال وصل میکنند تا بگویند داستاننویسان، تهرانی هستند. بزرگترین داستاننویسان ما آقای گلشیری، دولت آبادی، محمود، درویشیان، تهرانی نیستند. تهرانیها به عنوان تفرقهانداز و شهرستانی، نوعی بردگی را در جامعه تحمیلی نقد ادبی که باید جزو نگاه شرق شناسانه باشد، روی داستانها نام گذاری میکنند که این داستان بومی یا اقلیمی است و هوش آنها را به زیر سوال میبرند!»
سخنران آخر کیهان خانجانی، نویسنده، منتقد و مدرس داستاننویسی، در قسمت اول سخنرانی خود از این که به اشتباه ادبیات داستانی گیلان را متاسی ادبیات روسی میدانند پرداخت. او گفت:« وقتی بحث هنری میشود باید ببینیم زبان آن هنر چیست؟ زبان نقاشی رنگ است و زبان موسیقی نت. زبان ادبیات ما، مانند پروژه مدرنیته از طریق ترجمه وارد ایران شده. برخی معتقدند که ترجمهی پروژه مدرنیته یگانه شکل اندیشیدگی بوده. به ادبیات داستانی گیلان از گذشته تا به حال نگاه کنیم؛ کدامش از زبان روسی ترجمه شده؟ خانم فرخ لمعه و آقایان کریم کشاورز، بهآذین، جکتاجی و جامعی از فرانسه ترجمه کردند. ما هیچ وقت ارتباط زبانی با روسها برقرار نکردیم. یکی از مضحکترین کلماتی که وارد ایران میشود، کلمه روسوفیل (ستایش روسیه و فرهنگش) است. هر وقت راجع به ادبیات داستانی گیلان یا بخشی از آن صحبت میشود، حرف از روسیه است. ریشههایش در چیست؟ آنچه که بر فرهنگ منطقهای از اصفهان(جلفا)، ارومیه و بندرانزلی به شدت تاثیر گذاشته، فرهنگ ارامنه بوده.
مساله دیگر داستان بومی یا اقلیمی است! اینها استثماری است و نوعی تفکر بردگی ست. شهرستانیسازی است! کلمه بومی را به داستانهای جنوب و شمال وصل میکنند تا بگویند داستاننویسان، تهرانی هستند. بزرگترین داستاننویسان ما آقای گلشیری، دولت آبادی، محمود، درویشیان، تهرانی نیستند. تهرانیها به عنوان تفرقهانداز و شهرستانی، نوعی بردگی را در جامعه تحمیلی نقد ادبی که باید جزو نگاه شرق شناسانه باشد، روی داستانها نام گذاری میکنند که این داستان بومی یا اقلیمی است و هوش آنها را به زیر سوال میبرند!»
سخنران آخر کیهان خانجانی، نویسنده، منتقد و مدرس داستاننویسی، در قسمت اول سخنرانی خود از این که به اشتباه ادبیات داستانی گیلان را متاسی ادبیات روسی میدانند پرداخت. او گفت:« وقتی بحث هنری میشود باید ببینیم زبان آن هنر چیست؟ زبان نقاشی رنگ است و زبان موسیقی نت. زبان ادبیات ما، مانند پروژه مدرنیته از طریق ترجمه وارد ایران شده. برخی معتقدند که ترجمهی پروژه مدرنیته یگانه شکل اندیشیدگی بوده. به ادبیات داستانی گیلان از گذشته تا به حال نگاه کنیم؛ کدامش از زبان روسی ترجمه شده؟ خانم فرخ لمعه و آقایان کریم کشاورز، بهآذین، جکتاجی و جامعی از فرانسه ترجمه کردند. ما هیچ وقت ارتباط زبانی با روسها برقرار نکردیم. یکی از مضحکترین کلماتی که وارد ایران میشود، کلمه روسوفیل (ستایش روسیه و فرهنگش) است. هر وقت راجع به ادبیات داستانی گیلان یا بخشی از آن صحبت میشود، حرف از روسیه است. ریشههایش در چیست؟ آنچه که بر فرهنگ منطقهای از اصفهان(جلفا)، ارومیه و بندرانزلی به شدت تاثیر گذاشته، فرهنگ ارامنه بوده.
مردمی بسیار شریف، هنردوست و صلحدوست و حامل فرهنگ. از این حیث میتوانیم دنبال مشترکات باشیم. اما پس چرا باز این گفتمان هست که ادبیات ما تحت تاثیر روسیه بوده! واقعیت امر این است که جریانهای سیاسی چپ به وجود آمده، در دورههایی در کافهها، صحبتهایی شفاهی از ادبیات روسیه میکردند و یک سری اشتراکات هم از جنس ارباب و رعیتی، زمین، فقر و ... بوده. بخش شفاهی این حرفها یا بخش تشکیلاتی و حزبی آن وارد ادبیات ما میشود. اما، ادبیات ایران، از لحاظ ساخت، شخصیت و پرسوناژ، در دوره نخستِ روشنفکری خود، یعنی پسامشروطه، تحت تاثیرزبان فرانسه و ادبیات آنجا بوده. در دوران اصلاحات ارضی هم کانونهای زبان انگلیسی به وجود آمد. ادبیات گیلان به لحاظِ ساخت، این دو سویهی فرانسه و انگیسی را همیشه دنبال کرده. گروهی از نویسندگان ما که با صحنه نمایش رفیقتر بودند، آن سویههای ادبیات امریکایی را گیلانیزه و ایرانیزه کردند. گروهی دیگر، شکلهای روایی برای داستان برمیگزیدندکه کمتر نمایشی بود؛ مثل دانشآراسته و بدرطالعی و ابراهیم رهبر که بیشتر متاثر از زبان روایی ادبیات فرانسه هستند. از جمالزاده که به ادبیات فرانسه التفات داشت تا گلستان که به ادبیات انگلیسی زبان. روشنفکری ما از پسا مشروطه، نگاه به اروپا داشتهاست. «گلآقا لچه گورابی» و آثاری که نام بردیم، متاسی روشنفکری فرانسوی هستند. در آنها رمانتیسیمی وجود دارد که بیشتر از فرانسه نشات گرفته و علاقهای مشترک بوده؛ روی سه گانهی، ادغامِ احساس، طبیعت و آرمان، بنا شده و همیشه در ادبیات و حتا سیاستورزی گیلانیها وجود داشته. به همین خاطر ترجمه ما و شیوه روایی که میبینیم، از مشترکات ماست. شیوه اندیشیدن ما هم در روشنفکرانِ نو ما، اگزیستانسیالیستی یا شیوههای سقراطی و افلاطونی بود.
در ادامه، خانجانی گفت:« نوولایِ«گلآقا لچه گورابی» کاملا به دو وجه تقسیم میشود. با اثری نود صفحهای روبرو هستیم که نیمهی اولش تحت تاثیر گفتمان شفاهی ادبیات روسی است.روشنفکریِ ما، فرانسه، روشنفکرها و سینمایش را دیدهبود. با آنها مراوده بیشتری داشت. تحت تاثیر یک سری بحثهای شفاهی آن روزها، سهگانه رمانتیسیسم نویسنده، در نیمهی اول داستان صرف آرمانگرایی میشود که بسیار سیاه و تیره است. هر بلایی که بخواهید سرِ «گلآقا»، زنش، همسایهی خیاط و شوهرش که داس میساخت، خواهرش و شوهرش میآید. به خاطر این که از سه گانه رمانتیسیسم تمام انرژیاش را روی آرمان گذاشته. و به ناگاه در صفحه ۴۶ چنان بازی عوض میشود که حیرتانگیز است! من حس کردم روح گوگول (نویسنده روس) در آقای جامعی حلول کرده. «گلآقا» پیشامرگ، دچار رویاهایی میشود. یک لحظه کنار چاه، یک نفر بر دوشش میزند و او برمیگردد؛ اما کسی نیست. دقیقا آن مرگ است! از دیگران میپرسد. میگوید:«من حس کردم، لمس کردم، منو صدا زد.» مرگ او را صدا میزند و بعد میرود. این پیچ در نیمهی کتاب، تکهای درخشان است که داستان را واقعا به اثری هنری تبدیل میکند و بعد از آن مرگِ «گلآقا» و پول جمع کردن توسط دیگران برای دفنش.آن لحظهی چاه، با شغل او در حمام و خزینه، آن صدا کردن مرگ، آن لحظه تخیل ِروانشناسیِ مرگ، بسیار درخشان است. اما چه چیزی رخ داده که مرگ بر شانه ما بزند، برگردیم و ببینیم او نیست؟
داستانهای آقای جامعی کاملا امپرسیونیسم فرانسه است؛ ثبت یک لحظه گذرا. اما چه چیزی آن لحظه را به یک لحظه هنری تبدیل میکند؟ همان چیزی که در اثر امپرسیونیستی ایشان، «سرکار سرپاس» است. در«سرکار سرپاس» و در «گلآقا» یک لحظه هنری هست! بحث «امر مازاد» را مارکس آورد و آدورنو و دیگران هم پی گرفتند که در یک اقتصاد موفق پس از حساب و کتاب چیزی زیاد میآید. مازادِ روایت «سرکار سرپاس» پلیسی است که به ماه نگاه میکند؛ به معنای تمثیلِ مبهم است و نزدیک شدن به استعاره و این چیزی نیست جز «امر مازاد». لحظهای که بر دوش «گلآقا» میزنند و هیچ کس نیست؛ نیز لحظه، لحظهی «امر مازاد» داستانی میشود. در آن لحظه ادبیتِ ادبیات رخ میدهد. در این دو داستان آقای جامعی، ادبیتِ ادبیاتی وجود دارد.
جلسه در ساعت ۸ عصر پایان یافت.
@kfgil
🔻🔻🔻
در ادامه، خانجانی گفت:« نوولایِ«گلآقا لچه گورابی» کاملا به دو وجه تقسیم میشود. با اثری نود صفحهای روبرو هستیم که نیمهی اولش تحت تاثیر گفتمان شفاهی ادبیات روسی است.روشنفکریِ ما، فرانسه، روشنفکرها و سینمایش را دیدهبود. با آنها مراوده بیشتری داشت. تحت تاثیر یک سری بحثهای شفاهی آن روزها، سهگانه رمانتیسیسم نویسنده، در نیمهی اول داستان صرف آرمانگرایی میشود که بسیار سیاه و تیره است. هر بلایی که بخواهید سرِ «گلآقا»، زنش، همسایهی خیاط و شوهرش که داس میساخت، خواهرش و شوهرش میآید. به خاطر این که از سه گانه رمانتیسیسم تمام انرژیاش را روی آرمان گذاشته. و به ناگاه در صفحه ۴۶ چنان بازی عوض میشود که حیرتانگیز است! من حس کردم روح گوگول (نویسنده روس) در آقای جامعی حلول کرده. «گلآقا» پیشامرگ، دچار رویاهایی میشود. یک لحظه کنار چاه، یک نفر بر دوشش میزند و او برمیگردد؛ اما کسی نیست. دقیقا آن مرگ است! از دیگران میپرسد. میگوید:«من حس کردم، لمس کردم، منو صدا زد.» مرگ او را صدا میزند و بعد میرود. این پیچ در نیمهی کتاب، تکهای درخشان است که داستان را واقعا به اثری هنری تبدیل میکند و بعد از آن مرگِ «گلآقا» و پول جمع کردن توسط دیگران برای دفنش.آن لحظهی چاه، با شغل او در حمام و خزینه، آن صدا کردن مرگ، آن لحظه تخیل ِروانشناسیِ مرگ، بسیار درخشان است. اما چه چیزی رخ داده که مرگ بر شانه ما بزند، برگردیم و ببینیم او نیست؟
داستانهای آقای جامعی کاملا امپرسیونیسم فرانسه است؛ ثبت یک لحظه گذرا. اما چه چیزی آن لحظه را به یک لحظه هنری تبدیل میکند؟ همان چیزی که در اثر امپرسیونیستی ایشان، «سرکار سرپاس» است. در«سرکار سرپاس» و در «گلآقا» یک لحظه هنری هست! بحث «امر مازاد» را مارکس آورد و آدورنو و دیگران هم پی گرفتند که در یک اقتصاد موفق پس از حساب و کتاب چیزی زیاد میآید. مازادِ روایت «سرکار سرپاس» پلیسی است که به ماه نگاه میکند؛ به معنای تمثیلِ مبهم است و نزدیک شدن به استعاره و این چیزی نیست جز «امر مازاد». لحظهای که بر دوش «گلآقا» میزنند و هیچ کس نیست؛ نیز لحظه، لحظهی «امر مازاد» داستانی میشود. در آن لحظه ادبیتِ ادبیات رخ میدهد. در این دو داستان آقای جامعی، ادبیتِ ادبیاتی وجود دارد.
جلسه در ساعت ۸ عصر پایان یافت.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
➖
▫️شب شعر خانهی فرهنگ گیلان به کوشش هیات اجرایی گروه شعر فارسی مزدک پنجهای، حامد بشارتی، ستار جانعلیپور و اعظم اسعدی یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳ در یک روز گرم تابستانی با حضور شاعران و علاقهمندان به شعر و خانهی فرهنگ گیلان با اجرای ستار جانعلیپور برگزار شد.
در این نشست که با استقبال علاقهمندان همراه بود شاعرانی چون نسترن بشردوست، کورش جوانروح، اسماعیل حبیبی، پیام رادبرد، کیوان سلحشور، مجید کوهکن، عباس گلستانی، محمدرضا میرزازاده، آرش واقعطلب، سحر یحییپور و غلامرضا اکبرزاده به شعرخوانی پرداختند.
@kfgil
🔻🔻🔻
در این نشست که با استقبال علاقهمندان همراه بود شاعرانی چون نسترن بشردوست، کورش جوانروح، اسماعیل حبیبی، پیام رادبرد، کیوان سلحشور، مجید کوهکن، عباس گلستانی، محمدرضا میرزازاده، آرش واقعطلب، سحر یحییپور و غلامرضا اکبرزاده به شعرخوانی پرداختند.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
➖
جناب آقای مهندس میرعباس ملکوتیان
حامی محترم خانه فرهنگ گیلان
درگذشت مادر گرامیتان را خدمت شما و خانوادهی ارجمند تسلیت میگوییم.
برای جنابعالی و خانوادهی محترم سلامتی و شکیبایی آرزو میکنیم.
خانه فرهنگ گیلان
@kfgil
حامی محترم خانه فرهنگ گیلان
درگذشت مادر گرامیتان را خدمت شما و خانوادهی ارجمند تسلیت میگوییم.
برای جنابعالی و خانوادهی محترم سلامتی و شکیبایی آرزو میکنیم.
خانه فرهنگ گیلان
@kfgil
شاعر ارجمند جناب آقای عباس گلستانی
عضو محترم خانه فرهنگ گیلان
درگذشت مادر ارجمندتان را از صمیم قلب تسلیت گفته و برای یکایک بازماندگان صبر آرزو داریم.
خانه فرهنگ گیلان
@kfgil
عضو محترم خانه فرهنگ گیلان
درگذشت مادر ارجمندتان را از صمیم قلب تسلیت گفته و برای یکایک بازماندگان صبر آرزو داریم.
خانه فرهنگ گیلان
@kfgil
▫️به گزارش گروه شعر گیلکی خانهی فرهنگ، دوشنبه ۱۸ تیرماه ۱۴۰۳ در یک عصر گرم تابستانی خانهی فرهنگ گیلان میزبان تعداد کثیری از شاعران، فرهیختگان و اهالی فرهنگ و ادب بود، این مراسم مربوط میشد به رونمایی از کتاب "گیله برازه" به کوشش مهرداد پیلهور شاعر نام آشنای گیلانی و همچنین نقد و بررسی کتاب"اَ آسمان نوفروشم" شامل مجموعه اشعار گیلکی جناب پیلهور.
ابتدا شهرام دفاعی مجری برنامه ضمن خوشآمد گویی به حاضرین در جلسه، به مهرداد پیلهور بابت چاپ این دو کتاب تبریک گفت و خانهی فرهنگ را جایگاهی برای معرفی و ارائهی آفریدههای جدید اهالی فرهنگ گیلان دانست.
در ادامه جناب محمدتقی پوراحمد جکتاجی به عنوان اولین سخنران در مورد هر دو کتاب به اختصار سخنانی را بیان داشتند، ایشان ضمن تبریک به مهرداد پیلهور برای چاپ کتابهایشان و برشمردن نکات مثبت این کتابها، مواردی را به لحاظ فنی در چاپ کتاب "گیله برازه" برشمردند.
ایشان بیان داشتند که حفظ و حراست از پایگاههای فرهنگی و ادبی گیلان و تشویق از میدان داران و برنامه ریزان و صحنه گردانان مانند نشریات، خانهی فرهنگ، گروههای ادبی، انجمنها، کافه کتابها، کسانی که گرداننده امور ادبی هستند و پیگیری امور هستند، بسیار مهم است.
جکتاجی به عنوان مثال از کانال گیله برازه یا گروه تلگرامی خاندش نام بردند که از دنیای مجازی به واقعیت پیوست و این واقعیت در چاپ کتاب گیلهبرازه ظهور کرد.
سخنران دوم، جناب محسن آریاپاد بودند که در خصوص چاپ کتاب "گیله برازه" و همچنین اشعار مربوط به کتاب شعر "اَ آسمانا نوفروشم" سخنانی ایراد نمودند.
ایشان ضمن تمجید از تلاشهای شاعر و منتقد مهرداد پیلهور، توضیحاتی در خصوص نحوهی نگارشِ صحیحِ شعرهای برگزیدهی مندرج در کتاب "گیله برازه" را بیان داشت.
آریاپاد کتاب "گیله برازه" را برآیندِ هماندیشیِ جمعیِ شماری از شاعران گیلکیسرا دانست که در گروه تلگرامی "خاندش"، در سایهی خرد جمعی، با همت چشمگیرِ جناب مهرداد پیلهور و تلاشهای بیوقفهی "شورای دبیرانِ کانال تلگرامیِ گیله برازه" و همیاری شایستهی مدیر ارجمند انتشارات یانا، جناب افشین معشوری، دانست که جمعا به صورت تیمی فعال، اقدام و دقت شایسته را در چاپ اولین کتابِ گیله برازه معمول نمودند.
آریاپاد، افزود: مهرداد پیله ور در سال ۱۳۹۷، مبادرت به تاسیس گروه تلگرامیِ "خاندش" نمود. که با کوشش و پیگیریِ شماری از دوستان پیلهور، به مرور، تبدیل به یک پایگاهِ پرتلاشِ انتشار شعر و داستان و دیگر انواع ادبی گیلکی شد و با تلاشهای هموندان گروه خاندش، تشکیلِ کانالی اختصاصیِ به منظور آرشیوِ شعر مدرنِ گیلکی، محسوس گردید و مَهروز ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی، کانال "گیله برازه"، تاسیس شد و سرودههای شاعران عضو خاندش، با هماندیشی و نظرِ شورای دبیران گیله برازه انتخاب و در فضای آن نشر داده شد و کتاب گیله برازه، شعرهای برگزیدهی کانال یادشده است که با همت هموندان و کوشش شاعرانِ عضو، نشر آن پیاپی خواهد شد.
آریاپاد در ادامه بیان داشت که مهرداد پیلهور از شاعران پیشکسوت و نکتهسنج و باریکبین و خوشاقبالِ گیلک است که از دههی هفتاد میسراید و از اوایل دههی ۸۰ در مجامع فرهنگی، ادبی، پژوهشی، حضور محسوس و پررنگ دارد و به دو زبان فارسی و گیلکی شعر میسراید.
آریاپاد، سخنرانیاش را با گفتار زیر پایان داد:
از همهی باشندگان محترم این گردهمایی و دستاندرکاران ارجمند و پرتلاش خانهی فرهنگ گیلان بهویژه از جناب شهرام دفاعی گرامی، شاعر ارجمند حوزهی کلاسیک و مدرن و کاریکاتوریست و کارتونیست خوشذوق گیلان ما که مدیریت هماهنگی و اداره این نشست صمیمی را به شایستگی عهدهدار شد، سپاسگزاری میکنم.
سخنران سوم جناب دکتر علی علیزاده جوبنی بودند که عمده سخنانشان را به کتاب "اَ اسمانا نوفروشم" اختصاص دادند.
دکتر علیزاده شعر پیلهور را به لحاظ اندیشه و احساس غنی و سرشار از شگردهای ادبی بویژه تخیل و تصویرسازی، جان بخشی و پویایی و حرکت و استعارهگرایی و نمادپردازی دانست. وی افزود پیلهور در شعرهای گیلکی از زبانی سره و پالوده استفاده میکند و سرهسرایی شاعر نشانه احاطه او به واژگان و دستور گیلکی است.
در ادامه مهرداد پیلهور ابتدا راجع به چگونگی شکلگیری گروه تلگرامی خاندش و حضور شاعران در این گروه و همچنین پیدایش ایدهیی نو در رابطه با جمعآوری اشعار شاعران خاندش و تبدیل آن به کتاب "گیله برازه" دقایقی سخن گفتند.
پیلهور کتاب "گیله برازه" را مختص اشعار شاعرانی دانست که در گروه تلگرامی خاندش فعالیت داشتند.
ابتدا شهرام دفاعی مجری برنامه ضمن خوشآمد گویی به حاضرین در جلسه، به مهرداد پیلهور بابت چاپ این دو کتاب تبریک گفت و خانهی فرهنگ را جایگاهی برای معرفی و ارائهی آفریدههای جدید اهالی فرهنگ گیلان دانست.
در ادامه جناب محمدتقی پوراحمد جکتاجی به عنوان اولین سخنران در مورد هر دو کتاب به اختصار سخنانی را بیان داشتند، ایشان ضمن تبریک به مهرداد پیلهور برای چاپ کتابهایشان و برشمردن نکات مثبت این کتابها، مواردی را به لحاظ فنی در چاپ کتاب "گیله برازه" برشمردند.
ایشان بیان داشتند که حفظ و حراست از پایگاههای فرهنگی و ادبی گیلان و تشویق از میدان داران و برنامه ریزان و صحنه گردانان مانند نشریات، خانهی فرهنگ، گروههای ادبی، انجمنها، کافه کتابها، کسانی که گرداننده امور ادبی هستند و پیگیری امور هستند، بسیار مهم است.
جکتاجی به عنوان مثال از کانال گیله برازه یا گروه تلگرامی خاندش نام بردند که از دنیای مجازی به واقعیت پیوست و این واقعیت در چاپ کتاب گیلهبرازه ظهور کرد.
سخنران دوم، جناب محسن آریاپاد بودند که در خصوص چاپ کتاب "گیله برازه" و همچنین اشعار مربوط به کتاب شعر "اَ آسمانا نوفروشم" سخنانی ایراد نمودند.
ایشان ضمن تمجید از تلاشهای شاعر و منتقد مهرداد پیلهور، توضیحاتی در خصوص نحوهی نگارشِ صحیحِ شعرهای برگزیدهی مندرج در کتاب "گیله برازه" را بیان داشت.
آریاپاد کتاب "گیله برازه" را برآیندِ هماندیشیِ جمعیِ شماری از شاعران گیلکیسرا دانست که در گروه تلگرامی "خاندش"، در سایهی خرد جمعی، با همت چشمگیرِ جناب مهرداد پیلهور و تلاشهای بیوقفهی "شورای دبیرانِ کانال تلگرامیِ گیله برازه" و همیاری شایستهی مدیر ارجمند انتشارات یانا، جناب افشین معشوری، دانست که جمعا به صورت تیمی فعال، اقدام و دقت شایسته را در چاپ اولین کتابِ گیله برازه معمول نمودند.
آریاپاد، افزود: مهرداد پیله ور در سال ۱۳۹۷، مبادرت به تاسیس گروه تلگرامیِ "خاندش" نمود. که با کوشش و پیگیریِ شماری از دوستان پیلهور، به مرور، تبدیل به یک پایگاهِ پرتلاشِ انتشار شعر و داستان و دیگر انواع ادبی گیلکی شد و با تلاشهای هموندان گروه خاندش، تشکیلِ کانالی اختصاصیِ به منظور آرشیوِ شعر مدرنِ گیلکی، محسوس گردید و مَهروز ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی، کانال "گیله برازه"، تاسیس شد و سرودههای شاعران عضو خاندش، با هماندیشی و نظرِ شورای دبیران گیله برازه انتخاب و در فضای آن نشر داده شد و کتاب گیله برازه، شعرهای برگزیدهی کانال یادشده است که با همت هموندان و کوشش شاعرانِ عضو، نشر آن پیاپی خواهد شد.
آریاپاد در ادامه بیان داشت که مهرداد پیلهور از شاعران پیشکسوت و نکتهسنج و باریکبین و خوشاقبالِ گیلک است که از دههی هفتاد میسراید و از اوایل دههی ۸۰ در مجامع فرهنگی، ادبی، پژوهشی، حضور محسوس و پررنگ دارد و به دو زبان فارسی و گیلکی شعر میسراید.
آریاپاد، سخنرانیاش را با گفتار زیر پایان داد:
از همهی باشندگان محترم این گردهمایی و دستاندرکاران ارجمند و پرتلاش خانهی فرهنگ گیلان بهویژه از جناب شهرام دفاعی گرامی، شاعر ارجمند حوزهی کلاسیک و مدرن و کاریکاتوریست و کارتونیست خوشذوق گیلان ما که مدیریت هماهنگی و اداره این نشست صمیمی را به شایستگی عهدهدار شد، سپاسگزاری میکنم.
سخنران سوم جناب دکتر علی علیزاده جوبنی بودند که عمده سخنانشان را به کتاب "اَ اسمانا نوفروشم" اختصاص دادند.
دکتر علیزاده شعر پیلهور را به لحاظ اندیشه و احساس غنی و سرشار از شگردهای ادبی بویژه تخیل و تصویرسازی، جان بخشی و پویایی و حرکت و استعارهگرایی و نمادپردازی دانست. وی افزود پیلهور در شعرهای گیلکی از زبانی سره و پالوده استفاده میکند و سرهسرایی شاعر نشانه احاطه او به واژگان و دستور گیلکی است.
در ادامه مهرداد پیلهور ابتدا راجع به چگونگی شکلگیری گروه تلگرامی خاندش و حضور شاعران در این گروه و همچنین پیدایش ایدهیی نو در رابطه با جمعآوری اشعار شاعران خاندش و تبدیل آن به کتاب "گیله برازه" دقایقی سخن گفتند.
پیلهور کتاب "گیله برازه" را مختص اشعار شاعرانی دانست که در گروه تلگرامی خاندش فعالیت داشتند.
شاعر کتاب "اَ آسمانا نوفروشم" در ادامه شعری از این کتاب را انتخاب و برای حاضرین قرائت نمود که مورد تشویق قرار گرفت.
ایشان از حاضرین در جلسه، اساتید سخنران، هیئت اجرایی شعر گیلکی و مدیریت خانهی فرهنگ و همچنین از کسانی که در این راه یاریرسان بودند، بخصوص از انتشاراتی خورشید گیل و دیلم به مدیریت دکتر بهرام علیزاده برای چاپ کتاب "اَ آسمانا نوفروشم" و انتشاراتی یانا به مدیریت آقای افشین معشوری برای چاپ کتاب "گیله برازه" تشکر کردند.
پیلهور در پایان سخنانش از آقای "مسعود پورهادی" نام برد و از ایشان خواست که دقایقی را پشت تریبون قرار بگیرد.
پورهادی بیان داشت: قبل از هر چیز باید قدردانی کنم از تلاش جناب مهرداد پیلهور برای چاپ این دو اثر و خانهی فرهنگ برای برگزاری این مراسم رونمایی و همچنین ابراز خوشحالی کنم از دیدن دوستان.
از سخنان دوستان سخنور این رونمایی لذت بردم
در مورد کتاب: آ آسمانا نوفروشم مهردادجان خواهم نوشت و برای مجله گیله وا خواهم فرستاد.
اما کتاب: "گیله برازه" که در برگیرنده شعرهای ۵۵ شاعر است مجموعهیی میباشد که در برگیرنده اشعار گروهی از شاعران گیلکیسرای فعال در کانال تلگرامی"خاندش" است که در بررسی تحول شعر گیلکی جایگاه قابل اهمیتی پیدا خواهد کرد.
این جایگاه از نظر من در فاصلهگیری از زمینههای عادتی سرایش شعر چه به لحاظ موضوعی و چه در اتفاقات و شگردهای زبانی و چه در ساختار فرمی؛ مبتنی بر نوجوییهای تاملبرانگیزی است.
این روندهای دگرگونی که در بسیاری از اشعار آمده و در"گیله برازه" دیده میشود نیاز به بررسی دارد. امیدوارم فرصتی پیش بیاید و به آن بپردازم.
پایان جلسه اختصاص داشت به تهیه کتاب توسط علاقهمندان با امضای شاعر؛ همچنین دید و بازدید صمیمانهی شاعران و حاضرین در جلسه و پذیرایی و در انتها ثبت عکسهای یادگاری.
مشروح این گزارش در کانال شعر گیلکی خانه فرهنگ منتشر خواهد شد.
@kfgil
🔻🔻🔻
ایشان از حاضرین در جلسه، اساتید سخنران، هیئت اجرایی شعر گیلکی و مدیریت خانهی فرهنگ و همچنین از کسانی که در این راه یاریرسان بودند، بخصوص از انتشاراتی خورشید گیل و دیلم به مدیریت دکتر بهرام علیزاده برای چاپ کتاب "اَ آسمانا نوفروشم" و انتشاراتی یانا به مدیریت آقای افشین معشوری برای چاپ کتاب "گیله برازه" تشکر کردند.
پیلهور در پایان سخنانش از آقای "مسعود پورهادی" نام برد و از ایشان خواست که دقایقی را پشت تریبون قرار بگیرد.
پورهادی بیان داشت: قبل از هر چیز باید قدردانی کنم از تلاش جناب مهرداد پیلهور برای چاپ این دو اثر و خانهی فرهنگ برای برگزاری این مراسم رونمایی و همچنین ابراز خوشحالی کنم از دیدن دوستان.
از سخنان دوستان سخنور این رونمایی لذت بردم
در مورد کتاب: آ آسمانا نوفروشم مهردادجان خواهم نوشت و برای مجله گیله وا خواهم فرستاد.
اما کتاب: "گیله برازه" که در برگیرنده شعرهای ۵۵ شاعر است مجموعهیی میباشد که در برگیرنده اشعار گروهی از شاعران گیلکیسرای فعال در کانال تلگرامی"خاندش" است که در بررسی تحول شعر گیلکی جایگاه قابل اهمیتی پیدا خواهد کرد.
این جایگاه از نظر من در فاصلهگیری از زمینههای عادتی سرایش شعر چه به لحاظ موضوعی و چه در اتفاقات و شگردهای زبانی و چه در ساختار فرمی؛ مبتنی بر نوجوییهای تاملبرانگیزی است.
این روندهای دگرگونی که در بسیاری از اشعار آمده و در"گیله برازه" دیده میشود نیاز به بررسی دارد. امیدوارم فرصتی پیش بیاید و به آن بپردازم.
پایان جلسه اختصاص داشت به تهیه کتاب توسط علاقهمندان با امضای شاعر؛ همچنین دید و بازدید صمیمانهی شاعران و حاضرین در جلسه و پذیرایی و در انتها ثبت عکسهای یادگاری.
مشروح این گزارش در کانال شعر گیلکی خانه فرهنگ منتشر خواهد شد.
@kfgil
🔻🔻🔻
Telegram
تصاویر
گروه شعر فارسی خانه فرهنگ گیلان
شبهای شعر جهان (۲):
🔹 ویسواوا شیمبورسکا
🔸️ سخنران: دکتر زهرا حیدری
🔸️ سخنرانی تصویری: ایونا نویسکا (ایرانشناس و مترجم لهستانی)
🔹 یکشنبه | ۳۱ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
@kfgil
شبهای شعر جهان (۲):
🔹 ویسواوا شیمبورسکا
🔸️ سخنران: دکتر زهرا حیدری
🔸️ سخنرانی تصویری: ایونا نویسکا (ایرانشناس و مترجم لهستانی)
🔹 یکشنبه | ۳۱ تیر ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
@kfgil
🔸گروه فولکلور خانه فرهنگ گیلان
نشست سیزدهم
🔹 به مدیریت: م.پ. جکتاجی
🔸 دوشنبه | ۱ مرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
📌 حضور با هماهنگی با دفترِ خانه فرهنگ گیلان آزاد است.
@kfgil
نشست سیزدهم
🔹 به مدیریت: م.پ. جکتاجی
🔸 دوشنبه | ۱ مرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰
📌 حضور با هماهنگی با دفترِ خانه فرهنگ گیلان آزاد است.
@kfgil