هفته ششم با سینمای نوین آرژانتین
سرمشقها
نوشتۀ کوئنتین، ترجمۀ کسری کرباسی
کوتاه دربارۀ ویولا و سینمای ماتیاس پینیرو
فیلمهای ماتیاس پینیرو بیقیدیِ شکسپیری را به سرحدش میرسانند: در پایان هر بازیگری میتواند هر شخصیتی را - حتی با تعویضِ جنسیت - بازی کند. انگار که تمامی بدنها، اسمها و تمام شخصیتهای شکسپیر و پینیرو غیر قابل تفکیکاند. در ویولا، ماریا پیلار نقش شخصیتی به اسم ویولا را بازی میکند که – اصولاً - هیچ ارتباطی به تئاتر ندارد. اما با دختری آشنا میشود که در اجرایی از شب دوازدهم بازی میکند و از ویولا میخواهد که جایگزین او باشد. در پردۀ دوم شب دوازدهم، ویولا خود را بهشکل مردی به نام سزاریو درمیآورد، ولی در نمایشِ داخل فیلم اسمِ مرد باسانیو، شخصیتی از تاجر ونیزی است. هر عضو همهفنحریفِ این فرقهی جادویی قادر است بازی کند، بنویسد، یا حتی ساز بزند، چنان که در پایانِ ویولا به وضوح نشان داده میشود. این اغتشاشات و جابجاییهای بیپایان مدام در فیلم ادامه پیدا میکنند. پینیرو گفته که نمیخواهد از آن نوع فیلمهایی بسازد که مسیر شخصیتها بهدلیل هوشمندیِ فیلمنامه با هم برخورد میکند، بلکه فیلمی میخواهد که اجازه دهد آدمها به هر شکلی که میخواهند یا میتوانند زندگی کنند. اما، در هر صورت، تمام این تکروها که همچون ارگانهای تکسلولیِ جدا از هم زندگی میکنند، در تلاش برای موفقیت در عشق و هنر، نهایتاً در یک مجلس عیشِ سمبلیک در هم میآمیزند، جایی که فیلم و تئاتر، مرد و زن، موسیقی و ادبیات، کار و فراغت، قرارِ عشقی و گفتگو، بهشکل یک وجودِ واحد درمیآیند. فیلم به فیلم، پینیرو این عمل جادویی را بهکمال نزدیکتر کرده، و ویولا برجستهترین فیلمِ تا به امروزِ اوست.
لینک پرونده سینمای نوین آرژانتین:
https://kokermag.com/close-enctr-enctr-7/
#newargentinecinema @kokermag
سرمشقها
نوشتۀ کوئنتین، ترجمۀ کسری کرباسی
کوتاه دربارۀ ویولا و سینمای ماتیاس پینیرو
فیلمهای ماتیاس پینیرو بیقیدیِ شکسپیری را به سرحدش میرسانند: در پایان هر بازیگری میتواند هر شخصیتی را - حتی با تعویضِ جنسیت - بازی کند. انگار که تمامی بدنها، اسمها و تمام شخصیتهای شکسپیر و پینیرو غیر قابل تفکیکاند. در ویولا، ماریا پیلار نقش شخصیتی به اسم ویولا را بازی میکند که – اصولاً - هیچ ارتباطی به تئاتر ندارد. اما با دختری آشنا میشود که در اجرایی از شب دوازدهم بازی میکند و از ویولا میخواهد که جایگزین او باشد. در پردۀ دوم شب دوازدهم، ویولا خود را بهشکل مردی به نام سزاریو درمیآورد، ولی در نمایشِ داخل فیلم اسمِ مرد باسانیو، شخصیتی از تاجر ونیزی است. هر عضو همهفنحریفِ این فرقهی جادویی قادر است بازی کند، بنویسد، یا حتی ساز بزند، چنان که در پایانِ ویولا به وضوح نشان داده میشود. این اغتشاشات و جابجاییهای بیپایان مدام در فیلم ادامه پیدا میکنند. پینیرو گفته که نمیخواهد از آن نوع فیلمهایی بسازد که مسیر شخصیتها بهدلیل هوشمندیِ فیلمنامه با هم برخورد میکند، بلکه فیلمی میخواهد که اجازه دهد آدمها به هر شکلی که میخواهند یا میتوانند زندگی کنند. اما، در هر صورت، تمام این تکروها که همچون ارگانهای تکسلولیِ جدا از هم زندگی میکنند، در تلاش برای موفقیت در عشق و هنر، نهایتاً در یک مجلس عیشِ سمبلیک در هم میآمیزند، جایی که فیلم و تئاتر، مرد و زن، موسیقی و ادبیات، کار و فراغت، قرارِ عشقی و گفتگو، بهشکل یک وجودِ واحد درمیآیند. فیلم به فیلم، پینیرو این عمل جادویی را بهکمال نزدیکتر کرده، و ویولا برجستهترین فیلمِ تا به امروزِ اوست.
لینک پرونده سینمای نوین آرژانتین:
https://kokermag.com/close-enctr-enctr-7/
#newargentinecinema @kokermag
Kokermag
برخورد هفت
هفته هفتم با سینمای نوین آرژانتین
ناکجا و دگرجا
دربارۀ خلافکارها ساختۀ رودریگو مورنو
نوشتۀ آیدین خلیلی
خلافکارهای رودریگو مورنو، گرچه روایت نیمۀ اول خود و حتی نام شخصیت اصلیاش را مدیون نُوآر اصلاً خلافکار نبود به کارگردانی هوگو فرگونزه در سال ۱۹۴۹ است، اما متأثر از بحرانهای آرژانتین قرن بیستویکم، مضمون اصلی خود را تصور آزادیای فراتر از فروختن نیروی کار برای کسب دستمزد تا زمان بازنشستگی قرار میدهد. از اینرو اگر یکی از آغازگاههای سینمای نوین آرژانتین در قرن حاضر مردابِ لوکرسیا مارتل باشد، یعنی فیلمی که روزمرگی و ملال خانوادهای بورژوا و خدمتکارانشان در تعطیلات را تم مرکزی خود قرار میدهد، دستمایه قرار دادن موضوعی که مورنو سراغش رفته، بخشی از سیر منطقی محتواهای این سینما به نظر میرسد.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-57/
#newargentinecinema @kokermag
ناکجا و دگرجا
دربارۀ خلافکارها ساختۀ رودریگو مورنو
نوشتۀ آیدین خلیلی
خلافکارهای رودریگو مورنو، گرچه روایت نیمۀ اول خود و حتی نام شخصیت اصلیاش را مدیون نُوآر اصلاً خلافکار نبود به کارگردانی هوگو فرگونزه در سال ۱۹۴۹ است، اما متأثر از بحرانهای آرژانتین قرن بیستویکم، مضمون اصلی خود را تصور آزادیای فراتر از فروختن نیروی کار برای کسب دستمزد تا زمان بازنشستگی قرار میدهد. از اینرو اگر یکی از آغازگاههای سینمای نوین آرژانتین در قرن حاضر مردابِ لوکرسیا مارتل باشد، یعنی فیلمی که روزمرگی و ملال خانوادهای بورژوا و خدمتکارانشان در تعطیلات را تم مرکزی خود قرار میدهد، دستمایه قرار دادن موضوعی که مورنو سراغش رفته، بخشی از سیر منطقی محتواهای این سینما به نظر میرسد.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-57/
#newargentinecinema @kokermag
هفته هشتم با سینمای نوین آرژانتین
در بحبوحۀ آن
نوشتۀ کنت جونز
ترجمۀ آزاده جعفری
https://kokermag.com/close-encounters-58/
@kokermag #newargentinecinema
در بحبوحۀ آن
نوشتۀ کنت جونز
ترجمۀ آزاده جعفری
https://kokermag.com/close-encounters-58/
@kokermag #newargentinecinema
هفته هشتم با سینمای نوین آرژانتین
در بحبوحۀ آن
نوشتۀ کنت جونز
ترجمۀ آزاده جعفری
موضوعِ سینمای مارتل – تنها موضوعش؟ – زندگی خانوادگی است، آن هم خانوادهای سخت ناکارآمد. شگفتانگیز است وقتی میبینی مصالحی که به لطفِ میزگردهای تلویزیونی و روانشناسانِ مردمپسند به فراموشی سپرده شده، در مرداب و دختر مقدس شورمندانه به زندگی باز میگردند. حس میکنیم در نظر مارتل امکان ندارد هیچ خانوادهای بتواند به گونهای دیگر رفتار کند در این رطوبتِ هوا، در این اقتصاد، و با وجود پیشبینیناپذیری بچهها و شکوفایی غریزۀ جنسیشان. تازه اگر نخواهیم به تمایل بدن انسان به کرختی اشاره کنیم. در هر دو فیلم، کاراکترها به افقی شدن گرایش دارند، روی زمین، کاناپه یا تخت ولو میشوند تا از گرما فرار کنند یا برای مدتی زمان را بگذرانند – در این میان، برخوردهای جنسی همیشه قریبالوقوع هستند، فقط به تعویق افتادهاند تا هوا یا تیزی ادراک بهبود یابد.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-58/
#newargentinecinema @kokermag
در بحبوحۀ آن
نوشتۀ کنت جونز
ترجمۀ آزاده جعفری
موضوعِ سینمای مارتل – تنها موضوعش؟ – زندگی خانوادگی است، آن هم خانوادهای سخت ناکارآمد. شگفتانگیز است وقتی میبینی مصالحی که به لطفِ میزگردهای تلویزیونی و روانشناسانِ مردمپسند به فراموشی سپرده شده، در مرداب و دختر مقدس شورمندانه به زندگی باز میگردند. حس میکنیم در نظر مارتل امکان ندارد هیچ خانوادهای بتواند به گونهای دیگر رفتار کند در این رطوبتِ هوا، در این اقتصاد، و با وجود پیشبینیناپذیری بچهها و شکوفایی غریزۀ جنسیشان. تازه اگر نخواهیم به تمایل بدن انسان به کرختی اشاره کنیم. در هر دو فیلم، کاراکترها به افقی شدن گرایش دارند، روی زمین، کاناپه یا تخت ولو میشوند تا از گرما فرار کنند یا برای مدتی زمان را بگذرانند – در این میان، برخوردهای جنسی همیشه قریبالوقوع هستند، فقط به تعویق افتادهاند تا هوا یا تیزی ادراک بهبود یابد.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-58/
#newargentinecinema @kokermag
Kokermag
در بحبوحۀ آن
نوشتۀ کنت جونزترجمۀ آزاده جعفریمقدمۀ کوکر: این مقاله[1] پیشتر در فصلنامۀ فیلمخانه شمارۀ هشتم (بهار 1393) چاپ شده
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هفته دهم و پایانیِ کوکر با سینمای نوین آرژانتین
دگرگونیهای سینما (و شاید هم کلام)
ماریانو ژیناس و میراث داستان (و شاید هم تصویر)
نوشتۀ وحید مرتضوی
@kokermag #newargentinecinema
دگرگونیهای سینما (و شاید هم کلام)
ماریانو ژیناس و میراث داستان (و شاید هم تصویر)
نوشتۀ وحید مرتضوی
@kokermag #newargentinecinema
هفته دهم و پایانیِ کوکر با سینمای نوین آرژانتین
دگرگونیهای سینما (و شاید هم کلام)
ماریانو ژیناس و میراث داستان (و شاید هم تصویر)
نوشتۀ وحید مرتضوی
صحبت از داستانهای شگفتانگیز و گل از صحبت در مورد خالقشان جدا نیست. فیلمهای ژیناس و خود ژیناس از هم جداناپذیرند. اینجا با موردی طرف هستیم که صحبت در باب اثر ناگزیر صحبت در باب مولف را هم به میان میکشد. مولفی که موقعیتش همچون موقعیت خود سینما متناقض و چندوجهی است. ژیناس همانقدر فیلمسازی تازه است که در معنای بورخسی کلمه – و بورخس نویسندۀ محبوب اوست و شاید مهمترین منبع الهامش – انعکاس، تکرار یا حتی کپی چندین فیلمساز بزرگ تاریخ سینماست. او بیپروا از آرشیو تاریخ سینما، و به جرئت، هر شکل ممکن داستان گفتن و تجربه کردن در آن، وام میگیرد و حتی ابایی ندارد که بگوید کپی کرده یا دزدیده است. ژیناس ژاک ریوت است، ریوتیترین فیلمساز غیر از ریوت سینما، ریوتِ دهۀ هفتاد که با داستانهای شگفتانگیز و گل بر آن شده در دل تضادهایی همچون روایت در برابر نمایش، بداههسازی در برابر صناعت، مستند در برابر داستان و یا حتی فیلم در برابر سریال به همان جنس تجربههایی دست بزند که ریوت با آوت وان و سلین و ژولی به قایقسواری میروند در زمانهای دیگر به انجام رسانده بود.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-60/
#newargentinecinema @kokermag
دگرگونیهای سینما (و شاید هم کلام)
ماریانو ژیناس و میراث داستان (و شاید هم تصویر)
نوشتۀ وحید مرتضوی
صحبت از داستانهای شگفتانگیز و گل از صحبت در مورد خالقشان جدا نیست. فیلمهای ژیناس و خود ژیناس از هم جداناپذیرند. اینجا با موردی طرف هستیم که صحبت در باب اثر ناگزیر صحبت در باب مولف را هم به میان میکشد. مولفی که موقعیتش همچون موقعیت خود سینما متناقض و چندوجهی است. ژیناس همانقدر فیلمسازی تازه است که در معنای بورخسی کلمه – و بورخس نویسندۀ محبوب اوست و شاید مهمترین منبع الهامش – انعکاس، تکرار یا حتی کپی چندین فیلمساز بزرگ تاریخ سینماست. او بیپروا از آرشیو تاریخ سینما، و به جرئت، هر شکل ممکن داستان گفتن و تجربه کردن در آن، وام میگیرد و حتی ابایی ندارد که بگوید کپی کرده یا دزدیده است. ژیناس ژاک ریوت است، ریوتیترین فیلمساز غیر از ریوت سینما، ریوتِ دهۀ هفتاد که با داستانهای شگفتانگیز و گل بر آن شده در دل تضادهایی همچون روایت در برابر نمایش، بداههسازی در برابر صناعت، مستند در برابر داستان و یا حتی فیلم در برابر سریال به همان جنس تجربههایی دست بزند که ریوت با آوت وان و سلین و ژولی به قایقسواری میروند در زمانهای دیگر به انجام رسانده بود.
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/close-encounters-60/
#newargentinecinema @kokermag
متنی تازه در کوکر (سینهفیل در سفر)
داستان فیلادلفیا
معجزۀ عشق و سینما در فیلی
نوشتۀ آرتا برزنجی
#Kokermag #AbelFerrara
داستان فیلادلفیا
معجزۀ عشق و سینما در فیلی
نوشتۀ آرتا برزنجی
#Kokermag #AbelFerrara
متنی تازه در کوکر (سینهفیل در سفر)
داستان فیلادلفیا
معجزۀ عشق و سینما در فیلی
نوشتۀ آرتا برزنجی
«آشکار ساختن خود تواما ویران کردن خویش است. »
از فیلم «اعتیاد» ساختۀ ابل فرارا
زندگی در لسآنجلس بدجور به سینما رفتن عادتم داده بود. در نبود سینما، باید چارهای پیدا میکردم. پیش از رفتن به فیلی چند فیلم از ابل فرارا دیده بودم ولی زندگی در فیلادلفیا، شاید به خاطر نزدیکی نسبی فرهنگی و فیزیکی به نیویورکِ فرارا و شاید نزدیکی روحی نسبی من به فرارای دهۀ نود، جایگاهش را برایم عوض کرد و فرارا همدم آخر هفتههای سال اول زندگی تازۀ من شد.. برای چند ماهی یک شبِ هر آخر هفته را در خماری با فرارا صبح می کردم. یکی از جذابترین جنبههای فرارا برای من – که در فیلمهایی که در اواخر دهۀ نود (نظیر بلکآوت و هتل نیو رز) و اوایل دهۀ 2000 (نظیر ماری) ساخت به اوج خود میرسد، حرکت بین فضاهای ملموس و انتزاعی است. شاید بهتر باشد بگویم حضوری بین عینیت و تجرید. فرارا همچنین جزو معدود فیلمسازهایی است (شاید در کنار موریس پیالا) که توانسته پاسخی برای یک سوال به شدت دشوار پیدا کند: این که چطور زجر حاصل از نفرت از خود را به تصویر بکشیم، بدون خودتبلیغی یا دلسوزی، بدون خودآگاهی زیادی و بدون عدم آگاهی از خود. چطور تواما آزادانه و صادقانه با خود رو به رو شویم؟ برخوردی که نه زیادهگویی و نه خودسانسوری داشته باشد.
📌نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/nsounds-09/
#cinephille #cinema #film #kokermag
داستان فیلادلفیا
معجزۀ عشق و سینما در فیلی
نوشتۀ آرتا برزنجی
«آشکار ساختن خود تواما ویران کردن خویش است. »
از فیلم «اعتیاد» ساختۀ ابل فرارا
زندگی در لسآنجلس بدجور به سینما رفتن عادتم داده بود. در نبود سینما، باید چارهای پیدا میکردم. پیش از رفتن به فیلی چند فیلم از ابل فرارا دیده بودم ولی زندگی در فیلادلفیا، شاید به خاطر نزدیکی نسبی فرهنگی و فیزیکی به نیویورکِ فرارا و شاید نزدیکی روحی نسبی من به فرارای دهۀ نود، جایگاهش را برایم عوض کرد و فرارا همدم آخر هفتههای سال اول زندگی تازۀ من شد.. برای چند ماهی یک شبِ هر آخر هفته را در خماری با فرارا صبح می کردم. یکی از جذابترین جنبههای فرارا برای من – که در فیلمهایی که در اواخر دهۀ نود (نظیر بلکآوت و هتل نیو رز) و اوایل دهۀ 2000 (نظیر ماری) ساخت به اوج خود میرسد، حرکت بین فضاهای ملموس و انتزاعی است. شاید بهتر باشد بگویم حضوری بین عینیت و تجرید. فرارا همچنین جزو معدود فیلمسازهایی است (شاید در کنار موریس پیالا) که توانسته پاسخی برای یک سوال به شدت دشوار پیدا کند: این که چطور زجر حاصل از نفرت از خود را به تصویر بکشیم، بدون خودتبلیغی یا دلسوزی، بدون خودآگاهی زیادی و بدون عدم آگاهی از خود. چطور تواما آزادانه و صادقانه با خود رو به رو شویم؟ برخوردی که نه زیادهگویی و نه خودسانسوری داشته باشد.
📌نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/nsounds-09/
#cinephille #cinema #film #kokermag
Kokermag
داستان فیلادلفیا
متن تازه در #کوکر
مقاومت یا عقبنشینی؟
دربارۀ برگهای خزان ساختۀ آکی کوریسماکی
نوشتۀ محمدعلی باقری
آیا در «برگهای خزان» با یک پایان خوش به سیاق کلاسیکهای مشهور هالیوود مواجهیم؟ یا انحرافی در مسیر رئالیسم زخمخورده و آن پایان نه چندان پررمق و امیدبخشِ آخرین فیلم آکی کوریسماکی «سوی دیگر امید»؟ بگذارید پیش از پاسخ به این سؤالها، سؤالی کلیتر مطرح نماییم. آیا سینمای کوریسماکی هنوز کار میکند؟ یا شاید بهتر است بگوییم؛ آیا جهان به اصطلاح ساده و مینیمال فیلمهای او پاسخگوی جهان تبکرده و به مرز جنون رسیدۀ این روزها هست؟
لینک خواندن نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-61/
@kokermag #AkiKaurismäki #fallenleaves2023
مقاومت یا عقبنشینی؟
دربارۀ برگهای خزان ساختۀ آکی کوریسماکی
نوشتۀ محمدعلی باقری
آیا در «برگهای خزان» با یک پایان خوش به سیاق کلاسیکهای مشهور هالیوود مواجهیم؟ یا انحرافی در مسیر رئالیسم زخمخورده و آن پایان نه چندان پررمق و امیدبخشِ آخرین فیلم آکی کوریسماکی «سوی دیگر امید»؟ بگذارید پیش از پاسخ به این سؤالها، سؤالی کلیتر مطرح نماییم. آیا سینمای کوریسماکی هنوز کار میکند؟ یا شاید بهتر است بگوییم؛ آیا جهان به اصطلاح ساده و مینیمال فیلمهای او پاسخگوی جهان تبکرده و به مرز جنون رسیدۀ این روزها هست؟
لینک خواندن نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-61/
@kokermag #AkiKaurismäki #fallenleaves2023
کوکر با دو متن تازه بهروز شد.
در بخش «فیلم روز»
چیزی ورای ادای دین
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
https://kokermag.com/criticism-62/
جامانده در شهر ارواح
دربارۀ سگ سیاه، ساختۀ گوآن هو
نوشتۀ پرنیان روشن
https://kokermag.com/criticism-63/
@kokermag
در بخش «فیلم روز»
چیزی ورای ادای دین
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
https://kokermag.com/criticism-62/
جامانده در شهر ارواح
دربارۀ سگ سیاه، ساختۀ گوآن هو
نوشتۀ پرنیان روشن
https://kokermag.com/criticism-63/
@kokermag
در #کوکر بخوانید
چیزی ورای ادای دین
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
@kokermag
چیزی ورای ادای دین
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
@kokermag
در #کوکر بخوانید
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
ادای دین آیا صرفاً کپی کردن عناصری از جهان سینماییِ دیگری است؟ ادای دین به جز بزرگداشت و احترام، به چه کار دیگر میآید؟ تماشای آواز بوقلمون دوباره من را برد به بحث آن شبم با متیو رنکین، کارگردان فیلم. از قاب آغازین، من هم مثل بسیاری دیگر از بینندگان این فیلم، به «ادای دین» فکر میکردم. تماشای فیلم تجربهٔ بصری عجیبی بود: نیمی از ذهنم سعی میکرد بیواسطه چیزی را که میبیند دنبال کند، نیمی دیگر مدام داشت صحنهها را به فیلمی دیگر، کارگردانی دیگر و «جایی» دیگر وصل میکرد. فیلم آواز بوقلمون در نگاه اول سراسر ادای دین است: قابها و نماها، میزانسن، حرکتهای دوربین، ترکیب رنگها و نحوهٔ دیالوگها. فیلم از ابتدا بیدرنگ بینندهاش را به یادآوری سینمای دیگر دعوت میکند: کیارستمی و سینمای کانون، وس اندرسون، ژاک تاتی، آکی کوریسماکی، رُی اندرسون و هر اسمی که دوست دارید. به نظر میرسد پررنگترین ادای دینِ آواز بوقلمون به سینمای کیارستمی باشد. لااقل گمانم این چیزی است که کارگردان از همان تیتراژ تمایل دارد تا بیننده به آن آگاه باشد. اما...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-62/
@kokermag #MatthewRankin #universallanguage
دربارۀ آواز بوقلمون و مسأله اصالت، ساختۀ متیو رانکین
نوشتۀ عماد مرتضوی
ادای دین آیا صرفاً کپی کردن عناصری از جهان سینماییِ دیگری است؟ ادای دین به جز بزرگداشت و احترام، به چه کار دیگر میآید؟ تماشای آواز بوقلمون دوباره من را برد به بحث آن شبم با متیو رنکین، کارگردان فیلم. از قاب آغازین، من هم مثل بسیاری دیگر از بینندگان این فیلم، به «ادای دین» فکر میکردم. تماشای فیلم تجربهٔ بصری عجیبی بود: نیمی از ذهنم سعی میکرد بیواسطه چیزی را که میبیند دنبال کند، نیمی دیگر مدام داشت صحنهها را به فیلمی دیگر، کارگردانی دیگر و «جایی» دیگر وصل میکرد. فیلم آواز بوقلمون در نگاه اول سراسر ادای دین است: قابها و نماها، میزانسن، حرکتهای دوربین، ترکیب رنگها و نحوهٔ دیالوگها. فیلم از ابتدا بیدرنگ بینندهاش را به یادآوری سینمای دیگر دعوت میکند: کیارستمی و سینمای کانون، وس اندرسون، ژاک تاتی، آکی کوریسماکی، رُی اندرسون و هر اسمی که دوست دارید. به نظر میرسد پررنگترین ادای دینِ آواز بوقلمون به سینمای کیارستمی باشد. لااقل گمانم این چیزی است که کارگردان از همان تیتراژ تمایل دارد تا بیننده به آن آگاه باشد. اما...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-62/
@kokermag #MatthewRankin #universallanguage
در #کوکر بخوانید
دربارۀ سگ سیاه، ساختۀ گوآن هو
نوشتۀ پرنیان روشن
اینجا شهر ارواح فراموششده است. انسانها خانه را تنها رها کردند و هر آنچه بار اضافی به روی دوششان بود، جا گذاشتند تا در خاکهای شهر کهنه دفن شود. در میان کدری پنجرههای شکسته اما، روحی سرگردان، روح اشیاء رو به مرگ و خاکگرفته، خیابان و مرد تنهایی را که بیاجازه وارد قلمرواش شده، آرام و بیصدا، زیر نظر دارد. در حوالی این ساختمانهای خالی از سکنه، سگهای ولگرد مراقبند کسی به حریم ارواح دست درازی نکند، سگهایی که در روند تخلیۀ شهر از خانوادۀ خود طرد شدند و میان خرابههای تمدن تنها ماندند. شاید اینجا...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-63/
@kokermag #guanhu
دربارۀ سگ سیاه، ساختۀ گوآن هو
نوشتۀ پرنیان روشن
اینجا شهر ارواح فراموششده است. انسانها خانه را تنها رها کردند و هر آنچه بار اضافی به روی دوششان بود، جا گذاشتند تا در خاکهای شهر کهنه دفن شود. در میان کدری پنجرههای شکسته اما، روحی سرگردان، روح اشیاء رو به مرگ و خاکگرفته، خیابان و مرد تنهایی را که بیاجازه وارد قلمرواش شده، آرام و بیصدا، زیر نظر دارد. در حوالی این ساختمانهای خالی از سکنه، سگهای ولگرد مراقبند کسی به حریم ارواح دست درازی نکند، سگهایی که در روند تخلیۀ شهر از خانوادۀ خود طرد شدند و میان خرابههای تمدن تنها ماندند. شاید اینجا...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-63/
@kokermag #guanhu
متن تازه در #کوکر
پرسه در انتزاع لکهها و رنگها
بازخوانی چهار شب یک رؤیابینِ روبر برسون
نوشتۀ سارا قاضی اسدالهی
#مجله_کوکر #چهارشب_یک_رویابین #روبر_برسون #سینمای_جهان
@kokermag #fournightsofadreamer #robertbresson
پرسه در انتزاع لکهها و رنگها
بازخوانی چهار شب یک رؤیابینِ روبر برسون
نوشتۀ سارا قاضی اسدالهی
#مجله_کوکر #چهارشب_یک_رویابین #روبر_برسون #سینمای_جهان
@kokermag #fournightsofadreamer #robertbresson
متن تازه در #کوکر
پرسه در انتزاع لکهها و رنگها
بازخوانی چهار شب یک رؤیابینِ روبر برسون
نوشتۀ سارا قاضی اسدالهی
اواخر مارس ۲۰۲۳، در دانشگاه منچستر کنفرانسی در مورد آثار روبر برسون برگزار شد. در بخشی از آن یکی از برگزارکنندگان، گزارش یک دانشجوی سینما را از ملاقاتش با برسون میخواند که اینطور شروع میشود: «وارد شدن به خانۀ برسون مانند وارد شدن به یکی از فیلمهایش بود. حس زیباییشناسانهاش را میشد به روشنی احساس کرد.... صحبتهایش این برداشت را به شما میداد که کار کردن به شیوۀ او نه برآمده از توانمندی بلکه از ناتوانی در انجام آن به شیوهای دیگر است. هیچ راه میانبُری برای سنجش کارهای او وجود ندارد، بهجز خلوص. این کاملترین و دقیقترین چیزی است که میتوان دربارۀ آثار او گفت. تنها و یگانه دغدغه او انتزاع است....» یادداشت چند صفحهای ادامه دارد، اما به کاربردن کلمۀ انتزاع در همان ابتدا، به عنوان «تنها و یگانه» دغدغۀ او برای فکر کردن به آثارش، به اندازۀ کافی هیجانانگیز است. اما منظور برسون از انتزاع چیست؟ یا شاید بشود اینطور پرسید که انتزاع در کارهای برسون به چه معناست؟ و یا اصلاً انتزاع در معنای کلیترش چیست؟
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-64/
@kokermag #robertbresson
پرسه در انتزاع لکهها و رنگها
بازخوانی چهار شب یک رؤیابینِ روبر برسون
نوشتۀ سارا قاضی اسدالهی
اواخر مارس ۲۰۲۳، در دانشگاه منچستر کنفرانسی در مورد آثار روبر برسون برگزار شد. در بخشی از آن یکی از برگزارکنندگان، گزارش یک دانشجوی سینما را از ملاقاتش با برسون میخواند که اینطور شروع میشود: «وارد شدن به خانۀ برسون مانند وارد شدن به یکی از فیلمهایش بود. حس زیباییشناسانهاش را میشد به روشنی احساس کرد.... صحبتهایش این برداشت را به شما میداد که کار کردن به شیوۀ او نه برآمده از توانمندی بلکه از ناتوانی در انجام آن به شیوهای دیگر است. هیچ راه میانبُری برای سنجش کارهای او وجود ندارد، بهجز خلوص. این کاملترین و دقیقترین چیزی است که میتوان دربارۀ آثار او گفت. تنها و یگانه دغدغه او انتزاع است....» یادداشت چند صفحهای ادامه دارد، اما به کاربردن کلمۀ انتزاع در همان ابتدا، به عنوان «تنها و یگانه» دغدغۀ او برای فکر کردن به آثارش، به اندازۀ کافی هیجانانگیز است. اما منظور برسون از انتزاع چیست؟ یا شاید بشود اینطور پرسید که انتزاع در کارهای برسون به چه معناست؟ و یا اصلاً انتزاع در معنای کلیترش چیست؟
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-64/
@kokermag #robertbresson
Kokermag
پرسه در انتزاع لکهها و رنگها
متن تازه در #کوکر
آزادی در بین روایت
دربارۀ اُرِکا ساختۀ لیساندرو آلونسو
نوشتۀ مجید فخریان
سه داستان، در سه زمان پراکنده، و در سه قطع متفاوت؛ آلونسو در هیچکدام از فیلمهای پیشین خود به اندازۀ اُرِکا روایت مسئلهاش نبوده، قصه اگر بود، قصۀ یک پدر در پی دختر، معنا و پیغامش مشخص بود. پیچیدگیهای روایی – چنانچه نمود داشتند – همه ذیل الگوهای سبکی فیلمساز در مصاف با روایت بودند و ابهام، نتیجۀ غافلگیر کردن روایت از سوی تاریخ؛ مثلِ دیدار پدر/نقشهبردار/وسترنر با دخترش در بیابان، در حائوحا، وقتی حالا در شمایلی دیگر در پیری درون غاری زندگی میکند. ارکا که قرار نیست یک مسیر تازه برای فیلمساز باشد، چون بیشتر شبیه مرور بازیگوشانۀ آثار قبلی است در سنوسالی تازه و طبعاً تجربیاتی افزون در زندگی، الگوهای روایی مثل تعلیق روایی، دراماتیزه کردن رخداد، و جلوهنمایی در ساخت موقعیت را به عنوان نقشۀ راه برمیگزیند. قصه همان قصۀ فیلمهای پیشین است. قصۀ اضطرابانگیز دنبال کردن...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-65/
@kokermag #lisandroalonso
آزادی در بین روایت
دربارۀ اُرِکا ساختۀ لیساندرو آلونسو
نوشتۀ مجید فخریان
سه داستان، در سه زمان پراکنده، و در سه قطع متفاوت؛ آلونسو در هیچکدام از فیلمهای پیشین خود به اندازۀ اُرِکا روایت مسئلهاش نبوده، قصه اگر بود، قصۀ یک پدر در پی دختر، معنا و پیغامش مشخص بود. پیچیدگیهای روایی – چنانچه نمود داشتند – همه ذیل الگوهای سبکی فیلمساز در مصاف با روایت بودند و ابهام، نتیجۀ غافلگیر کردن روایت از سوی تاریخ؛ مثلِ دیدار پدر/نقشهبردار/وسترنر با دخترش در بیابان، در حائوحا، وقتی حالا در شمایلی دیگر در پیری درون غاری زندگی میکند. ارکا که قرار نیست یک مسیر تازه برای فیلمساز باشد، چون بیشتر شبیه مرور بازیگوشانۀ آثار قبلی است در سنوسالی تازه و طبعاً تجربیاتی افزون در زندگی، الگوهای روایی مثل تعلیق روایی، دراماتیزه کردن رخداد، و جلوهنمایی در ساخت موقعیت را به عنوان نقشۀ راه برمیگزیند. قصه همان قصۀ فیلمهای پیشین است. قصۀ اضطرابانگیز دنبال کردن...
لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com/criticism-65/
@kokermag #lisandroalonso