Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
ای کرده غمت با دل من، روی به روی
زُلف تو کند حال دلم، موی به موی

اندر طلبت، چو لولیان می‌گردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی


#عراقی
چو غواصی که از صید صدف مایوس برگردد
نفس تاکی رود پایین و با افسوس برگردد

به آب دلو تا کی می‌توانی زنده‌اش داری
نهنگ مرده نتواند به اقیانوس برگردد


#حسین_جنتی
جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی به او مرا

زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا


#محتشم_کاشانی
ای اشک روان بگو دل‌افزای مرا
آن باغ و بهار و آن تماشای مرا

چون یاد کنی شبی تو شبهای مرا
اندیشه مکن بی‌ادبیهای مرا


#مولانا
بویی از خاک رهت، همره باد سحری است
رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است

دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است
سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است


#سلمان_ساوجی
می‌شود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمی‌سازد ز هم هجران جدا

زود می‌پاشد ز هم جمعیت بی نسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا


#صائب_تبریزی
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کو بی زمین من به سر آسمان من

درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من


#حسین‌_منزوی
بیا که شاهد بستان ز رخ نقاب انداخت
نسیم در سر زلف بنفشه تاب انداخت

صبا شمیم گل و بوی یار گلرخ داد
مرا و مرغ چمن را در اضطراب انداخت


#جامی
من زخمي از قصورِ زمينم که تیر غیب
از هر کمان رها شده خورده‌ست بر تنم

فرداي من تصور دنیای بهتری ‌ست
امروز اگر به دورِ خودم پيله مي‌تنم


#پوریا_شیرانی
ای دوست دم از وفای دشمن درکش
با دوست نشین و باده روشن درکش

آمیختن آفتی ست در گوشه نشین
وز نا اهلان تمام دامن درکش


#خیالی_بخارایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی


#سعدی
ای عشقِ تو عین عالـم حیرانی
سرمایهٔ سودای تو سرگردانی

حال منِ دلسوخته تـا کی پرسی
چون می‌دانم کـه بـِه ز مـن میدانی...


#مولانا
از مشک نگر که لاله بنگاه گرفت
زو طبع، غمی دراز و کوتاه گرفت

بر ماه به شست زلفکان راه گرفت
گیرند به شست ماهی او ماه گرفت


#عنصری_بلخی
فواره ای از گلاب، تقدیمت باد
آرامـش شعر ناب، تقدیمت باد

ای ماه کنار پنجره! صبح بخیر
گلبـــوسه آفتــاب تقدیمت باد


#شهراد_میدری
ای گشته من از غمِ فراوان تو پست
شد قامت من ز درد هجران تو شَست

ای شُسته من از فریب و دستان تو دست
خود هیچکسی به سیرت و سانِ تو هست؟!


#ابوشکور_بلخی
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش
آتــش بود فـراقـت حـقا و زان زیـادت

عاشق به شب بمردی والله که جان نبردی
الا خــیال خـوبـت شـب مـی‌کـند عــیادت


#مولانا
با یار جفا جوی پس از هجر دراز
کردم به تلطف سخن وصل آغاز

از هر بن موییش بر آمد آواز
کای برده دلت عشق من آوردی باز


#مجیرالدین_بیلقانی
چو دانستی که بخت از من رمیده است‎
تو هم – ای جان شیرین ! رو نهفتی‎

نگفتی از من بیدل چه دیدی‎
نگفتی – جان شیرینم ! نگفتی!‏


#ایرج_دهقان
روان گشتند جان‌ها سوی عشقت
که با عشقت روان‌ها برنتابد

درون دل نهان نقشیست از تو
که لطفش را نهان‌ها برنتابد


#مولانا
2025/07/07 19:29:35
Back to Top
HTML Embed Code: