ای کرده غمت با دل من، روی به روی
زُلف تو کند حال دلم، موی به موی
اندر طلبت، چو لولیان میگردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی
#عراقی
زُلف تو کند حال دلم، موی به موی
اندر طلبت، چو لولیان میگردم
دور از در تو، دربدر و کوی به کوی
#عراقی
چو غواصی که از صید صدف مایوس برگردد
نفس تاکی رود پایین و با افسوس برگردد
به آب دلو تا کی میتوانی زندهاش داری
نهنگ مرده نتواند به اقیانوس برگردد
#حسین_جنتی
نفس تاکی رود پایین و با افسوس برگردد
به آب دلو تا کی میتوانی زندهاش داری
نهنگ مرده نتواند به اقیانوس برگردد
#حسین_جنتی
جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی به او مرا
زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
#محتشم_کاشانی
بگذار ای طبیب زمانی به او مرا
زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
#محتشم_کاشانی
ای اشک روان بگو دلافزای مرا
آن باغ و بهار و آن تماشای مرا
چون یاد کنی شبی تو شبهای مرا
اندیشه مکن بیادبیهای مرا
#مولانا
آن باغ و بهار و آن تماشای مرا
چون یاد کنی شبی تو شبهای مرا
اندیشه مکن بیادبیهای مرا
#مولانا
بویی از خاک رهت، همره باد سحری است
رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است
دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است
سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است
#سلمان_ساوجی
رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است
دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است
سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است
#سلمان_ساوجی
میشود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد ز هم هجران جدا
زود میپاشد ز هم جمعیت بی نسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
#صائب_تبریزی
آشنایان را نمیسازد ز هم هجران جدا
زود میپاشد ز هم جمعیت بی نسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
#صائب_تبریزی
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کو بی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من
#حسین_منزوی
کو بی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار ! بلایت به جان من
#حسین_منزوی
بیا که شاهد بستان ز رخ نقاب انداخت
نسیم در سر زلف بنفشه تاب انداخت
صبا شمیم گل و بوی یار گلرخ داد
مرا و مرغ چمن را در اضطراب انداخت
#جامی
نسیم در سر زلف بنفشه تاب انداخت
صبا شمیم گل و بوی یار گلرخ داد
مرا و مرغ چمن را در اضطراب انداخت
#جامی
من زخمي از قصورِ زمينم که تیر غیب
از هر کمان رها شده خوردهست بر تنم
فرداي من تصور دنیای بهتری ست
امروز اگر به دورِ خودم پيله ميتنم
#پوریا_شیرانی
از هر کمان رها شده خوردهست بر تنم
فرداي من تصور دنیای بهتری ست
امروز اگر به دورِ خودم پيله ميتنم
#پوریا_شیرانی
ای دوست دم از وفای دشمن درکش
با دوست نشین و باده روشن درکش
آمیختن آفتی ست در گوشه نشین
وز نا اهلان تمام دامن درکش
#خیالی_بخارایی
با دوست نشین و باده روشن درکش
آمیختن آفتی ست در گوشه نشین
وز نا اهلان تمام دامن درکش
#خیالی_بخارایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
#سعدی
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
#سعدی
ای عشقِ تو عین عالـم حیرانی
سرمایهٔ سودای تو سرگردانی
حال منِ دلسوخته تـا کی پرسی
چون میدانم کـه بـِه ز مـن میدانی...
#مولانا
سرمایهٔ سودای تو سرگردانی
حال منِ دلسوخته تـا کی پرسی
چون میدانم کـه بـِه ز مـن میدانی...
#مولانا
از مشک نگر که لاله بنگاه گرفت
زو طبع، غمی دراز و کوتاه گرفت
بر ماه به شست زلفکان راه گرفت
گیرند به شست ماهی او ماه گرفت
#عنصری_بلخی
زو طبع، غمی دراز و کوتاه گرفت
بر ماه به شست زلفکان راه گرفت
گیرند به شست ماهی او ماه گرفت
#عنصری_بلخی
فواره ای از گلاب، تقدیمت باد
آرامـش شعر ناب، تقدیمت باد
ای ماه کنار پنجره! صبح بخیر
گلبـــوسه آفتــاب تقدیمت باد
#شهراد_میدری
آرامـش شعر ناب، تقدیمت باد
ای ماه کنار پنجره! صبح بخیر
گلبـــوسه آفتــاب تقدیمت باد
#شهراد_میدری
ای گشته من از غمِ فراوان تو پست
شد قامت من ز درد هجران تو شَست
ای شُسته من از فریب و دستان تو دست
خود هیچکسی به سیرت و سانِ تو هست؟!
#ابوشکور_بلخی
شد قامت من ز درد هجران تو شَست
ای شُسته من از فریب و دستان تو دست
خود هیچکسی به سیرت و سانِ تو هست؟!
#ابوشکور_بلخی
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش
آتــش بود فـراقـت حـقا و زان زیـادت
عاشق به شب بمردی والله که جان نبردی
الا خــیال خـوبـت شـب مـیکـند عــیادت
#مولانا
آتــش بود فـراقـت حـقا و زان زیـادت
عاشق به شب بمردی والله که جان نبردی
الا خــیال خـوبـت شـب مـیکـند عــیادت
#مولانا
با یار جفا جوی پس از هجر دراز
کردم به تلطف سخن وصل آغاز
از هر بن موییش بر آمد آواز
کای برده دلت عشق من آوردی باز
#مجیرالدین_بیلقانی
کردم به تلطف سخن وصل آغاز
از هر بن موییش بر آمد آواز
کای برده دلت عشق من آوردی باز
#مجیرالدین_بیلقانی
چو دانستی که بخت از من رمیده است
تو هم – ای جان شیرین ! رو نهفتی
نگفتی از من بیدل چه دیدی
نگفتی – جان شیرینم ! نگفتی!
#ایرج_دهقان
تو هم – ای جان شیرین ! رو نهفتی
نگفتی از من بیدل چه دیدی
نگفتی – جان شیرینم ! نگفتی!
#ایرج_دهقان
روان گشتند جانها سوی عشقت
که با عشقت روانها برنتابد
درون دل نهان نقشیست از تو
که لطفش را نهانها برنتابد
#مولانا
که با عشقت روانها برنتابد
درون دل نهان نقشیست از تو
که لطفش را نهانها برنتابد
#مولانا