Telegram Web
تکامل_آگاهیاز_دون_کیشوت_تا_فاوست.pdf
5.9 MB
📚 #تکامل_آگاهی از
دون کیشوت تا فاوست.

رابرت الکس جانسون
انبوهی از بینش‌ها ، گام‌برداشتن
در مسیر تحولی مردانه

در این کتاب هر شخصیت نماینده خصوصیات یک منش و در پس آن
یک نوع رفتار است.
به عقیده دکتر رابرت جانسون ،
دن کیشوت نشانگر کودکی
معصومانه ماست.
هملت ؛ نمایانگر تردیدهای ما
در عمل و احساس و
فاوست ؛ در بر گیرنده خویشتن
راستین ماست که برای
به‌دست آوردن آن گذار از این دو
سطح آگاهی لازم است.

نویسنده #رابرت_جانسون

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
2
هروقت نوجوانان،
دانشمندان بزرگ را آنچنان که
خوانندگان و بازیگران را
تحسین می‌کنند، تحسین کنند؛
تمدن به مرحلهٔ بالاتر خواهد رفت..

- برایان گرین


...📚
👏52👍2👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#انیمیشن کوتاه راهب و ماهی

اثر ؛ مایکل دوداک دویت
نامزد اسکار ۱۹۹۵

•• راهب و ماهی
داستان تک تک ما هست.

چه‌بسا ماهی‌هایی که هرروز نادیده‌شان
می‌گیریم و یا در پی شکار آن‌ها هستیم
و بااين کار آن‌ها را تبدیل به کوسه‌هایی
می‌کنیم که زندگی ما را می‌بلعند.


پس چه‌بهتر که ماهی‌های
زندگی‌مان را دریابیم.


@ktabdansh 📚📚
...📚
■■■
ما باید حقیقت را می‌گفتیم ..‌.
وَ حقیقت این بود:

نه، اصلا حالم خوب نیست.

اما هیچ‌کس نمی‌دانست چطور با شنیدن
این حقیقت کنار بیاید، بنابراین ما
راه‌های ديگری برای بیان آن پیدا
کردیم ...
موادمخدر، مشروبات الکلی، موادغذایی،
پول، بازوهایمان، بدن‌های دیگر،

ما به حقیقت خود، به جای
صحبت کردن از خود غیرواقعی مان ،
عمل کردیم؛
و گند همه‌چیز درآمد! اما ما فقط
می‌خواستیم صادق باشیم‌.

گلنن دویل ملتن

...📚
👍61
مَردُمِ این شهر از فرطِ بیچارگیِ
بیش از حد،
همه‌چیز را به شوخی گرفته‌اند.

👤 گیلین فیلین
...📚
👍11
Audio
ما برای این‌که بتوانیم نسبت
به بعضی‌ها نظر منصفانه‌ای
داشته باشیم اول از همه
خودمان را باید از شر
پیش‌داورانه و طرز
فکرهای رایج خلاص کنیم
در صداقت و صمیمیت حتی
اگر یک‌درصد دروغ و تزویر
باشد فوری نغمه ناسازش بلند
می‌شود و کار را به رسوایی
می‌کشاند چاپلوسی
هرچقدرهم که نتراشیده
و زننده باشد دست‌کم
نیمی از آن همیشه بنظر
حقیقت می‌آید ربطی هم به
موقعیت اجتماعی آدم‌ها و
این طبقه آن طبقه هم ندارد
همه را دربر می‌گیرد حتی یک
راهبه راهم می‌شود با تملق
از راه بدر کرد
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا به جایی خواهد رسید که ؛
افرادِ باهوش از حرف‌زدن منع می‌شوند

تا باعث رنجش اَحمق‌ها نشوند ،
اکنون دقیقا هَمان دوران اَست.

داستایفسکی


••☆📚🌘
👍10😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تماشاکنید


عارفی به‌جنابِ مولانا پیغام فرستاد؛

اگر مطلوب را یافته‌ای
سکون و قرار گیر
اگر نیافته‌ای
این شور و رقص برای چیست؟

مولانا سرود؛
اگر تو یار نداری
چرا طلب نکنی
وگر به یار رسیدی
چرا طرب نکنی ..
🍃

برای ما و همسایه
این هفته
فرخ باد و شادمان
به هر کوی و هر خانه

📚 #کتاب_دانش

...🍃🌺📚
❤‍🔥21
📚
🔹🔹🔹
#حکایت

می‌گویند روزی شاه‌عباس در اصفهان به‌خدمت عالم زمانه شیخ بهایی رسید.

پس از سلام و احوالپرسی از
شیح پرسید: در برخورد با افراد
اجتماع اصالت ذاتی آنها بهتر است
یا تربیت خانوادگی‌شان؟
شیخ بهایی گفت: هرچه‌ نظر
حضرت اشرف باشد همان است، ولی
به‌نظر من اصالت ارجح است و شاه
برخلاف او گفت شک نکنید که تربیت
مهم‌تر است. بحث میان آن دو بالا
گرفت و هیچ‌یک نتوانستند یکدیگر
را قانع کنند. به‌ناچار شاه برای اثبات
حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد
تا حرفش را به کرسی بنشاند.
فردای آن روز هنگام غروب،
شیخ‌بهایی به کاخ رسید، بعداز
تشریفات اولیه وقت شام فرارسید،
سفره‌ای بلند پهن کردند ولی چون
چراغی و برقی نبود مهمانخانه سخت
تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی
به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع
به‌دست‌ حاضر شدند و آنجا را روشن
کردند، درهنگام شام، شاه دستی پشت
شیخ زد و گفت: دیدی گفتم
تربیت از اصالت مهم‌تر است،
ما این گربه‌های نااهل را اهلی و رام
کردیم که این نتیجهٔ اهميت تربیت است.

شیخ‌بهایی در عین اینکه هاج و واج
مانده بود گفت: من فقط به‌یک شرط
حرف شما را می‌پذیرم و آن این است
که فرداهم گربه ها مثل امروز چنین کنند.
شاه که از حرف شیخ سخت
تعجب کرده بود گفت:
این چه حرفی است، فرداهم مثل
امروز و امروز هم مثل دیروز،
کار آن‌ها اکتسابی است که با تربیت
و ممارست و تمرین زیاد انجام
می‌شود.
ولی شیخ دست‌بردارنبود که نبود.
تاجایی که شاه‌عباس را مجبور کرد
تا این کار فردا تکرار کند.
لذا شیخ فکورانه به خانه رفت.
او وقتی از کاخ برگشت، بی‌درنگ
دست به‌کار شد؛ چهار جوراب
برداشت و چهار موش در آن نهاد.
فردا باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت،
تشریفات همان و سفره همان و
گربه‌های بازیگر همان.
شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز
را تأکیدی بر صحت حرفهایش می‌دید،
زیر لب برای شیخ‌بهایی رجز می‌خواند
که، در این زمان شیخ، موش‌ها را رها
کرد. در این هنگام هنگامه‌ای بپا شد ؛
یک گربه به شرق دیگری به غرب آن
یکی شمال و این یکی جنوب .‌.‌.

این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد
و گفت: شهریار یادت باشد اصالت گربه
موش گرفتن است. گرچه تربیت هم
بسیار مهم است ولی اصالت مهم‌تر است.
یادت باشد با تربیت می‌توان گربه اهلی
را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه
موش را دید به اصالت خود برمی‌گردد.

واین است حکایت بعضی تازه به
دوران رسیده ها ...

آن نخل ناخلف ک تبر شد زما نبود ؛
ما را زمانه گر شکند ساز می‌شویم.



بهاءالدین محمدبن حسین عاملی
معروف به شیخ‌بهایی؛ حکیم، عارف،
منجم، ریاضی‌دان قرن دهم و یازدهم
او مورد اعتماد شاه‌عباس بود.
ملاصدرا از شاگردان او بود.
نان سنگک از ابتکارات او برای
سربازان بود. این عالم بزرگ در اصفهان به‌کارهای معماری زیادی پرداخت...

@ktabdansh 📚📚
...📚
4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#سریال غرورآفرین شاهنشاه
کوروش بزرگ


#شاهنشاه_کوروش_بزرگ

کارگردان ; یاسمین مومیوند

قسمت پنجم

《احمد کسروی؛
آنان که تاریخ و فرهنگ خود
را ازدست داده‌اند مردم بدبختی
هستند، بدبخت تر از آن
کسانی‌هستند که در بازیافتن تاریخ
و فرهنگ ازدست‌رفته خود تلاش
نمی‌کنند. ولی این بدبخت ترین
مردم کسانی‌هستند که تاریخ و
فرهنگ خود را به ریشخند
می‌گیرند.》

@ktabdansh 📚📚
...📚
کتاب دانش
داستان‌های کوتاه نویسنده؛ کریستین بوبن 📝 دوره گرد 1 اتاق مطالعه خالی است، برای پذیرایی چندان مناسب نیست. هیچ تجملی نگاه را به‌سوی خود نمی‌کشد و سکوت درون را نمی‌شکند. بااین همه، نوری در اتاق تاریک شناور است که روشنایی روز نیست. تا لحظه‌ای دیگر…
.
داستان‌های کوتاه
نویسنده؛ کریستین بوبن
📝 دوره گرد 2

بهبود این بیماری را بیهوده خواستاریم.

شور و شوق خواندن، کودکِ
تسکین‌ناپذیر را دیگر رها نمی‌کند
و بر زخم‌هایی که او بر زانوهایش
به‌جای گذاشته، با عصارهٔ جوهرهای
وحشی مرهم می‌نهد.
ببین چه قیافه‌ای پیدا کرده‌ای، رنگت
بیش از حد پریده ، چرا نمی‌روی
بیرون بازی کنی؟

فضای کتاب، فضای نقاشی‌های
زراندود قرون وسطی است. آسمان
فرو می‌آید تا در چشم‌های زنی اشرافی
پرتو بیفکند و سیزده خورشید با
چهره‌هایی شبیه به آدمی، روی آبِ
شفافِ دنبالهٔ لباس گلدارش می‌غلتد.
دست بزرگ‌تر از اسب و قصر از راه
باریکهٔ پوشیده از فلقی که به‌آن
می‌رسد کوچک‌تر است. ساعت‌های
طولانی بدین‌سان، مبهوت تماشای
همهٔ پدیده‌ها، در امتداد نوری که
زیباترین جلوه را به آنها می‌بخشد.
سیر و تأملی در لایتناهی،
فروبست در مينياتور سکوت.

دیروز دوباره در یکی از تب و تاب های
کودکانه‌ای که تو را با کتابِ تصویری
در دست، در اتاق طبقهٔ بالا
گوشه‌نشین می‌کرد، به‌صدای مادر، به
صدای فراموشیِ نامیسر که بیرون،
در انتهای حیاط ترانه می‌خوانده،
گوش می‌سپردی. امروز روی رنگ
سیاه سر خم کرده‌ای و سوختن
کتاب‌هایت را می‌نگری و اگر برای
یک‌بار در قرن ، پنجره را بگشایی و سر
بیرون آوری، فقط پایان سرودی را
می‌شنوی که از دیرباز اسیرش هستی:
شمع من خاموش است
آتشی ندارم.

واژه‌ها از اثیری صفحه می‌گذرند.
تا می‌خواهیم از بین دو انگشت پریزاد
بگیریمشان، می‌میرند و کمی دورتر
زنده می‌شوند: مثل آن بازی که
بیشه‌ای در میان بود و از گرگ
می‌خواستیم تا حضورش را با
نشانه‌ای آشکار کند، یادتان هست؟
به‌همان ترتیب نیز هنگامی که خواننده
آنجاست، نویسنده دیگر نیست ؛
جنگل زبان زرین، در پی هم می‌گردند.

خواندن : نردبانی را که در روح است
باز می‌کنیم، پله‌های نردبان، هم در
فراز و نشیب، تا بی‌نهایت ادامه دارند.

چهرهٔ خواننده شفاف‌تر از هوا و
بدنش، رها از تنگنای حرکت و کنش،
نرم و انعطاف‌پذیر است. دست‌ها و
پاها را بی‌خیال به چند قاره تکیه داده،
دراز کشیده و در سپیدی ابرآلود
برگ‌ها، ستاره‌ها را می‌شمرد.
هرچه‌ به رؤیاهایش نزدیک‌تر می‌شود،
سکوت بیشتر اسیرش می‌کند.
آداب سادگی،
تمرین شکیبایی.
خواندن : راهی از جمله راه‌هاست.
رستن و بالیدن در پرتو بصیرت،
هدف جز این نیست ..

{ ترجمهٔ؛ خانم مهوش قویمی }

ادامه دارد

...📚
...🖊
زنانی می‌زایند

آدم‌ها را می‌ریزند توی زندگی
مردانی رئیس می‌شوند
آن‌ها را می‌ریزند توی کار
و سال‌ها بعد ...
تو عاشق شدی
قلبت را ریختی توی عشق
تنت را ریختی روی دست‌هام
و من ...

کسی آدم‌ها را نمی‌ریزد
داخل چرخ‌گوشت
کسی نمی‌ریزدشان توی دریا
برای ماهی‌ها
نمی‌ریزدشان بین رؤیا
آدم‌ها خودشان را ریخته‌اند
لابلای تن‌ها لابلای تنهایی
ریخته‌اند توی بوهای مست کننده
توی فیلم‌های جنسی
ریخته‌اند در فراموشی
کسی آن‌ها را نمی‌ریزد
توی کتاب‌های داستان
نمی‌ریزد توی فیلم
دوازده مرد خشمگین
شعرهای پابلو نروادا
نمی‌ریزد توی عشق
باید خوشحال باشم!؟
که بی‌مقدمه زیبایی‌ات را
ریختی توی زندگی‌ام
که بی‌منت خون ریخته‌شده
در رگ‌هام
که باران، گاهی بر صورتم می‌ریزد!؟
باید خوشحال باشم!؟
که روشنائی خودش را ریخته در
چشم‌هام
که عطرشان را می‌ریزند در دماغم
که اکسیژن خودش را ریخته
در زمین!؟

نه.
زندگی به‌درد نمی‌خورد
من شاعری غمگینم
باید مثل هدایت
مثل همینگوی
مثل ویرجینیا وولف
خودَم را دور بِریزَم ..

🔸محسن بیداوزی
🔸شعر " دور ریختنی
🔸 از مجموعه شعر " بیدار خوابی

••☆📚🌒
👍21
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به‌جای این‌که با زورِ زنگ ساعت
با خستگی از خواب بیدارشوید
شاید حتی حس و حال کودکی
را پیدا کنید که هر روز مانند
روز تولدش نمی‌تواند منتظر
بماند تا ببیند چه‌چیزهای
فوق‌العاده‌ای در انتظارش است.

برنده‌ها از شکست‌خوردن
نمی‌ترسند.
ولی بازنده ها چرا.
شکست بخشی از فرایند موفقیت است.
کسانی‌که از شکست دوری می‌کنند از
موفقیت نیز دوری می‌کنند.

🔅 زندگی‌تان را در 21 روز
تغییر دهید.
🖊 رابرت کیوساکی
...📚
چهار راه پول سازی کیوساکی.pdf
2 MB
آیا شما از نظر مالی در وضعیت
خوب و آرامی به‌سر می‌برید؟
جدول گردشی پول برای شما
طراحی شده.
آینده را در زمان حال کنترل کنید
مدیریت دخل و خرج
ریسک و تفکر
سرمایه‌گذاران، کارمندان،
کارگران و مشاغل آزاد و
صاحبان کسب‌وکار

#رابرت_کیوساکی کارآفرین
و سرمایه‌گذار مشهور امریکایی
نویسندهٔ کتاب‌های
📚 زندگی‌تان را 21 روز
تغییر دهید
📚 چهارراه پول سازی

www.tgoop.com/ktabdansh 📚
.
کسی‌که ديگران را می‌فهمد، خردمند
است؛ کسی‌که خود را می‌فهمد،
بیدار است.
-لائوتسه
👌32
کتاب دانش
📖 مطالعه قسمت چهارم همه خیره شدند؛ بندباز کارش را آغاز کرده بود؛ مشغول راه‌رفتن برروی طناب بود؛ معلق بالای سر مردم، یک دلقک با قدم‌های سریع به‌طرف بندباز آمد و گفت؛ راه را مسدود کرده‌ای! و یک فریاد شیطانی سرداد و از روی مرد پرید! بندباز چوب بلندش…
📖 مطالعه قسمت پنجم

چیزهای زیادی وجود دارد که برای
روح سنگین هستند؛ برای آنها که
قوی باشند، کشیدن بار روح با
احترام آغشته است.
روح حمل‌کننده می‌پرسد؛
سنگین چیست؟
ای شما قهرمانان؟ تا من بتوانم آن را بر
دوش خود بگیرم و از قدرت خودم
لذت ببرم. اجازه بدهیم حماقت ما
بدرخشد تا دانایی فرد دیگری را به
تمسخر بگیریم؟ از میوه‌های دانش
تغذیه کنیم و در روح خود از گرسنگی
رنج ببریم.
یا عاشق کسانی باشیم که از ما بیزارند.
این‌ها سنگین است و مانند شتر در
صحرا حمل می‌کنیم. در صحرا روح
به شیر تبدیل می‌شود،می‌خواهد
ارباب صحرا باشد، روح شیر
اراده میکند. - ارزش همهٔ چیزها در
وجود من است.
- برادران روح به شیر بودن نیاز دارد
برای خلق ارزش‌های جدید برای خلق
آزادی برای گفتن یک نه مقدس.
- اکنون باید فریب و استبداد را
درهرچیز که مقدس است ببیند
برای آزادی. برادران، کودک بی‌گناه
و فراموش‌ کار است. یک بله مقدس
اکنون جهان خودش را برنده می‌شود.

آموزگاران فضیلت

مردی بود که دربارهٔ خواب به‌خوبی
صحبت می‌کرد و مورد ستایش بود،
زرتشت نزد او رفت و او گفت؛
از کسانی‌که شب‌ها نمی‌خوابند
دوری کنید. حتی دزدها هم در شب بی‌سروصدا دزدی می‌کنند.
ده روز برخودتان غلبه کنید؛ بخندید،
خوب بخوابید، ده روز حقیقت را کشف
کنید. خواب هنر نیست اما فضیلت‌ها را
در پی دارد. - به مقامات احترام بگذار
و اطاعت پیشه کن. - حتی درمقابل
مقامات فاسد. قدرت دوست دارد با
پاهای فاسد راه برود‌. برای یک خواب
خوب باید با خدای همسایه در آشتی
باشی. فکر خواب را می‌رباید.
هنگامی که زرتشت این سخنان را
شنید در درون قلبش خندید و
چنين گفت: او یک احمق است اما
خواب را درک می‌کند.
مردم در پی خواب آرام بودند؛
زندگی بهتر از این را نمی‌شناختند،
برکت بر این خواب‌آلوده‌ها.

دربارهٔ اهل جهان دیگر

( به‌اصطلاح کسانی‌که باور به یک
جهان اسرار دارند. افکار پنهان،
انگیزه‌های پنهانی )
زرتشت هم خودش را با تخیل فریب
داده بود؛ جهان از نظر من در نتیجهٔ
کار و زحمت دردناک خدا به‌وجود
آمده بود. نیک و بد، لذت و رنج،
- خالق می‌خواست به چیزی غیر
از خودش نگاه کند و بنابراین
جهان را آفرید.

📚 چنین گفت زرتشت


" - فردریش نیچه طبع انسان:

︎ طبع انسان به‌گونه‌ای است که
درمورد باورها و اعتقادات خود
هیچگونه تحقیق و تفکری نداشته‌اند
و پایه‌ها و اصول اخلاقی و رفتاری
خود را از دیگران و گذشتگان وام
گرفته‌اند ،
به‌گونه‌ای است که اگر صدبار، پاره‌ای
از معتقدات‌شان را با دلیل و منطق
رد می‌کنند بازهم در صورت نیاز
بدان‌ها بازمی‌گردند و آن‌ها را
( واقعی ) می‌انگارند.

ادامه دارد
...📚
نمی‌توان به دو اَرباب خدمت کرد:
پس یا به خِرَد خدمت کنید یا
کتاب‌ِمقدس .. -شوپنهاور
👏7
#تفکر ؛

تقریبا یک قرن پس از آن‌که
داستایفسکی جنایت_و_مکافات
را نوشت، ژان_پل_سارتر
نمایشنامه‌ای نوشت که در آن اندیشهٔ
نیچه جلوهٔ بارزی داشت.
در نمایشنامه‌ی #مگس_ها ی
سارتر یکی از شخصیت‌ها الکترا
است که می‌تواند برای انتقام مرگ
پدر ، نقشهٔ قتل مادرش و معشوق
مادرش را بکشد، اما در اجرای
نقشه‌اش دچار مشکل می‌شود و
يقينا اگر نقشه‌اش را عملی کند پس
از آن نمی‌تواند زندگی کند و در پایان
خودش را تسلیم مگس‌ها احساسات
که نمایندهٔ پشیمانی هستند، می‌کند.
اما برادر او ، اورستس، قادر است
هرسه مرحله را طی کند. اندیشهٔ
عمل ، دست‌زدن به عمل ، و زیستن با
آن در ادامهٔ کار بی‌آنکه احساس تأسف
کند. اورستس قهرمان نمایشنامه و
یکی از معدود نمونه‌هایی است که
سارتر از کسی بدست داده است که
صادقانه زندگی می‌کند.

راسکولنیکف آزاد است خودش می‌گوید
همه‌چیز دست خود آدم است اما غالبا
هم منکر آن می‌شود ناگهان احساس کرد
دیگر آزادی فکر کردن و تصمیم گرفتن
ندارد، ناگهان همه‌چیز تکلیفش روشن
شده‌بود، یک‌بار برای همیشه "
او آزادانه مرتکب جنایتی هولناک شده
است و حالا باید تاوان عملش را بدهد.
به چشم داستایفسکی این اصلا بد نیست
که راسکولنیکف باید رنج ببرد چون
داستایفسکی معتقد است رنج
گرانبهاست رنج هدفی و مقصودی دارد.

[ نیچه و شوپنهاور هم زندگی را رنج بردن می‌دانستند!


- فلسفه داستایفسکی
- سوزان لی اندرسون
...📚
Audio
قصه‌اش دراز است
ببین چطور بگویم قضیه
از یک نظریه آب می‌خورد
مثل اینکه من بگویم مثلا
اگر نیتم خیر است یک
جنایت عیبی ندارد یک
کار ناثواب میکنم دستم
برای صدتا کار ثواب باز
می‌شود.
کسی خانه نیست بیخود
داد نکش صاحبخانه رفته
بیرون فقط خودت را ناراحت
می‌کنی
کلید کجاست؟ در را باز کن
بیشرف
.
2025/07/13 18:17:23
Back to Top
HTML Embed Code: