tgoop.com/kvhfn/759
Last Update:
در جدال با روح زمانه
🎙 گفتوشنود ثنا کاکاوند با کاوه فولادینسب دربارهی رمان «برلینیها»، منتشرشده در اردیبهشتماه ١۴٠١، در مجلهی تجربه، شمارهی ٧
• قولی قدیمی هست که میگوید تاریخ را فاتحان مینویسند. اگر از من بپرسید، میگویم این گزارهی دقیق و کاملی نیست. همین تاریخی هم که توسط فاتحان نوشته میشود، صرفا یکی از روایتهاست؛ روایتی که بله، میشود همان تاریخ رسمی که میخواهند با کمک پروپاگاند و رسانههای وابستهبهقدرت بکنندش توی کلهی خلقالله. اما در زمانهی ما دیگر کمترکسی است که نداند تاریخ رسمی تنها یک خوانش از چیزی است که رخ داده، نه همهی آن؛ و نه جامعیت دارد، نه شمولیت عام.
• نقش و وظیفهی اجتماعی ادبیات مستقل این است که خارج از سازوکار پروپاگاندیستی رسمی، نسبت به پدیدهها و موضوعات اعلام موضع کند. بله، همیشه در قبال پدیدهها یک موضع رسمی وجود دارد که صاحبان قدرت آن را نمایندگی میکنند. ادبیات مستقل این موضع را به چالش میکشد و نشان میدهد که میشود از منظری دیگر هم به پدیدهها نگاه کرد.
• بهرام بیضایی در آن سخنرانی معروفش در شبهای گوته دربارهی سانسور حرف میزند و مهمتر از سانسور رسمی و دولتی، از سانسور افکار عمومی و «خطرناکتر بودنش» میگوید. یک وجه سانسور همان است که ازسوی دولتها اعمال میشود و همهمان آن را خوب میشناسیم، ولی سانسوری که جامعه به آدم تحمیل میکند، وجه دیگر و معمولامغفول سانسور است. من معتقدم سانسور صرفا یک مسئلهی سیاسی نیست، امری فرهنگی است؛ اصلا از خانوادهها شروع میشود.
• منظور من ابدا تمکین به سانسور ــ چه در شکل دولتی، چه در شکل افکار عمومی ــ نیست: آنکه بر در میکوبد شباهنگام، به کشتن چراغ آمده است...، باید مبارزه کرد و ترک کردن زمین بازیْ مبارزه نیست، انفعال است. باید این را یکجور رقابت در نظر بگیریم؛ یکجور طنابکشی. باید پنجه در پنجهاش بیندازیم. راهی جز این نیست.
• در کتاب «نامههایی به یک نویسندهی جوان»، یوسا یک حرف خیلی اساسی میزند. میگوید: «این نویسنده نیست که موضوع اثر را انتخاب میکند، این موضوع است که نویسنده را بهسمت خود فرامیخواند.» همان چیزی که ما هم در ادبیات کهنمان داریم؛ آنجا که عطار بهدرخشانی میگوید: «آنچه در فهم تو آید، آن بود مفهوم تو». هر انسانی و مشخصا هر نویسندهای مجموعهای از تجربههای زیسته دارد که فهم او را از هستی شکل میدهند. بعضی بهاشتباه فکر میکنند تجربهی زیسته یعنی تجربهی شخصی. اینطور نیست.
• فکر میکنم راهحل بسیاری از ناآرامیهای روحی و ذهنی ما در ایران معاصر، بازخوانی تاریخ است. اگر بازگردیم و به تاریخ دویستسالهی اخیرمان ــ به تاریخ تجددمان ــ درستوحسابی نگاه کنیم، میبینیم که بسیاری از این یأسهای آخرالزمانی که امروز گرفتارشان شدهایم، چندان هم آخرالزمانی نیستند. در گذشته هم به شکلهای معمولا شدیدتری رخ دادهاند و دنیا هم به آخر نرسیده. ما دوام آوردهایم؛ ما، کشورمان، تمدنمان و فرهنگمان. هرچه به تاریخ نزدیکتر شویم، آرامش زمان حالمان بیشتر خواهد شد.
مشاهدهی متن کامل این #گفتوگو 👇
🖇http://kavehfouladinasab.ir/n-030309/
https://www.tgoop.com/kvhfn
BY کاوهنامه
Share with your friend now:
tgoop.com/kvhfn/759