Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/tgoop/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/kvhfn/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/tgoop/post.php on line 50
کاوه‌نامه@kvhfn P.773
KVHFN Telegram 773
عزیمت از واقعیت و استقرار در خیال

🎙 گزارش گفت‌وشنود زنده‌ی اینستاگرامی مسعود بربر با کاوه فولادی‌نسب، در تاریخ ٣٠ بهمن ١۴٠٠


فولادی‌نسب: بخشی از زندگی من در تهران سپری می‌شود و بخش دیگریش در برلین و به همین دلیل می‌شود گفت کیفیتی دو‌زیست و مولتی‌لوکال دارم و خیلی هم آدم شهر‌دوستی هستم... در «برلینی‌ها» بخش دیگری از زندگی من دارد سرریز می‌شود و به همین دلیل برلین به‌عنوان لوکیشن اصلی انتخاب شده... در جمعی از ایرانی‌های برلین بودم و آن‌جا گفت‌و‌گوهایی شد. یک نفر شروع کرد خاطره گفتن و بعد دهان و چانه‌ی دیگران هم گرم شد و خاطره‌هایی تعریف کردند. این روایت‌های زندگی خیلی برای من جالب بود و به این فکر کردم که این‌ها باید به‌هر‌حال جایی ثبت و ضبط بشوند. جرقه‌ی اصلی این‌طور خورد... به‌هرحال من و سیاوش، در این چیزی حدود هفت‌‌هشت سال، با همدیگر کلی کلنجار رفتیم و خلاصه به این نتیجه رسیدیم که این اثر را به این شکل منتشر کنیم.

بربر: راوی شما بیش از این‌که در ماجرا سیر بکند، در مکان داستان سیر می‌کرد. مکان داستان هویت داشت، ویژگی داشت... شما توجه ویژه‌ای به مکان دارید.

فولاد‌ی‌نسب: واقعیت این است که سال‌های‌سال ما عملا با شهر غریبه بوده‌‌ایم و زندگی‌های‌مان خلاصه می‌شده توی چهاردیواری‌ها‌ی‌مان. فکر می‌کنم زمانه‌ی ما زمانه‌ی بازپس‌گیری فضاهای شهری است. این حقی است که ما به شهر داریم. ازطرف‌‌دیگر، روح مکان به‌شدت روی ما تأثیر می‌گذارد؛ فکر می‌کنم شهر و فضاهای شهری ظرف زندگی مدرن است و طبیعتا ما نمی‌توانیم به مظروف، یعنی انسان مدرن، نگاه بکنیم بدون این‌که به ظرف آن، یعنی شهر مدرن نگاه کرده باشیم. این‌ها جدا از همدیگر نیستند. بنابه مجموعه‌ی این دلایل شهر برای من یکی از کاراکترهای خیلی مهم است.

• من خیال را از واقعیت جدا نمی‌بینم. خیال ما از فهم ما از واقعیت زاده می‌شود. آن چیزهایی که ما در زندگی انضمامی‌مان نمی‌بینیم و تجربه نمی‌کنیم در خیال‌مان هم نمی‌توانند وارد بشوند. بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین واقعیت و خیال برقرار است. براي همین هم به همین راحتی نمی‌‌شود مرزی بین واقعیت و خیال کشید... من با آدم‌های زیادی مصاحبه کردم... ولی مطمئنم که اگر آن آدم‌هایی که با آن‌‌ها مصاحبه کرده‌‌ام رمان «برلینی‌ها» را بخوانند هیچ‌کدام نمی‌توانند خودشان را در این رمان پیدا بکنند؛ درواقع کار من این است که واقعیت را بگیرم و چنان دفرمه کنم و از ریخت بیندازم که بشود محصول خیال من. موقع نوشتن یک رمان من از واقعیت عزیمت می‌کنم، ولی در خیال مستقر می‌شوم. این بوده مسیری که طی شده.

بربر: مسئله‌ی روایت قاب و روایت‌های درونی خیلی‌خیلی‌خیلی الگو و فرم کهنی است. معروف‌ترینش «هزار‌و‌یک‌ شب» است که هرجای دنیا می‌خواهند فریم‌نریتیو [چهارچوب روایی] را درس بدهند، آن را مثال می‌زنند... روایت قاب خودش داستان اصلی است... هرچه به‌‌سمت دنیای مدرن و داستان مدرن می‌آییم، انگار جای این دوتا عوض می‌شود... دوست دارم بدانم که برای شما داستان قاب‌تان و داستان‌های خرده‌روایت‌‌هایی که دارید تعریف می‌کنید برای مخاطب، چه نسبتی باهم دارند؟

فولادی‌نسب: می‌توانم حدس بزنم که ممکن است بعضی‌ها آن را داستانی شاید کمی جنایی بدانند که برای نویسنده‌ای در برلین دارد رخ می‌دهد و آن خط را دنبال بکنند. ممکن است برای بعضی‌ها وجه سیاسی رمان جالب‌تر باشد، برای بعضی‌ها مواجهه‌ی فرهنگ ایرانی با آلمانی، برای بعضی‌ها شهرنگاری برلین، برای بعضی‌ها هم رابطه‌‌ی عاشقانه‌ای که در رمان شکل می‌گیرد. می‌دانم که برای هر مخاطبی می‌تواند برداشت متفاوتی ایجاد بکند.


مشاهده‌ی متن کامل این #گفت‌وشنود 👇

🖇 http://kavehfouladinasab.ir/n-030523/


https://www.tgoop.com/kvhfn



tgoop.com/kvhfn/773
Create:
Last Update:

عزیمت از واقعیت و استقرار در خیال

🎙 گزارش گفت‌وشنود زنده‌ی اینستاگرامی مسعود بربر با کاوه فولادی‌نسب، در تاریخ ٣٠ بهمن ١۴٠٠


فولادی‌نسب: بخشی از زندگی من در تهران سپری می‌شود و بخش دیگریش در برلین و به همین دلیل می‌شود گفت کیفیتی دو‌زیست و مولتی‌لوکال دارم و خیلی هم آدم شهر‌دوستی هستم... در «برلینی‌ها» بخش دیگری از زندگی من دارد سرریز می‌شود و به همین دلیل برلین به‌عنوان لوکیشن اصلی انتخاب شده... در جمعی از ایرانی‌های برلین بودم و آن‌جا گفت‌و‌گوهایی شد. یک نفر شروع کرد خاطره گفتن و بعد دهان و چانه‌ی دیگران هم گرم شد و خاطره‌هایی تعریف کردند. این روایت‌های زندگی خیلی برای من جالب بود و به این فکر کردم که این‌ها باید به‌هر‌حال جایی ثبت و ضبط بشوند. جرقه‌ی اصلی این‌طور خورد... به‌هرحال من و سیاوش، در این چیزی حدود هفت‌‌هشت سال، با همدیگر کلی کلنجار رفتیم و خلاصه به این نتیجه رسیدیم که این اثر را به این شکل منتشر کنیم.

بربر: راوی شما بیش از این‌که در ماجرا سیر بکند، در مکان داستان سیر می‌کرد. مکان داستان هویت داشت، ویژگی داشت... شما توجه ویژه‌ای به مکان دارید.

فولاد‌ی‌نسب: واقعیت این است که سال‌های‌سال ما عملا با شهر غریبه بوده‌‌ایم و زندگی‌های‌مان خلاصه می‌شده توی چهاردیواری‌ها‌ی‌مان. فکر می‌کنم زمانه‌ی ما زمانه‌ی بازپس‌گیری فضاهای شهری است. این حقی است که ما به شهر داریم. ازطرف‌‌دیگر، روح مکان به‌شدت روی ما تأثیر می‌گذارد؛ فکر می‌کنم شهر و فضاهای شهری ظرف زندگی مدرن است و طبیعتا ما نمی‌توانیم به مظروف، یعنی انسان مدرن، نگاه بکنیم بدون این‌که به ظرف آن، یعنی شهر مدرن نگاه کرده باشیم. این‌ها جدا از همدیگر نیستند. بنابه مجموعه‌ی این دلایل شهر برای من یکی از کاراکترهای خیلی مهم است.

• من خیال را از واقعیت جدا نمی‌بینم. خیال ما از فهم ما از واقعیت زاده می‌شود. آن چیزهایی که ما در زندگی انضمامی‌مان نمی‌بینیم و تجربه نمی‌کنیم در خیال‌مان هم نمی‌توانند وارد بشوند. بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین واقعیت و خیال برقرار است. براي همین هم به همین راحتی نمی‌‌شود مرزی بین واقعیت و خیال کشید... من با آدم‌های زیادی مصاحبه کردم... ولی مطمئنم که اگر آن آدم‌هایی که با آن‌‌ها مصاحبه کرده‌‌ام رمان «برلینی‌ها» را بخوانند هیچ‌کدام نمی‌توانند خودشان را در این رمان پیدا بکنند؛ درواقع کار من این است که واقعیت را بگیرم و چنان دفرمه کنم و از ریخت بیندازم که بشود محصول خیال من. موقع نوشتن یک رمان من از واقعیت عزیمت می‌کنم، ولی در خیال مستقر می‌شوم. این بوده مسیری که طی شده.

بربر: مسئله‌ی روایت قاب و روایت‌های درونی خیلی‌خیلی‌خیلی الگو و فرم کهنی است. معروف‌ترینش «هزار‌و‌یک‌ شب» است که هرجای دنیا می‌خواهند فریم‌نریتیو [چهارچوب روایی] را درس بدهند، آن را مثال می‌زنند... روایت قاب خودش داستان اصلی است... هرچه به‌‌سمت دنیای مدرن و داستان مدرن می‌آییم، انگار جای این دوتا عوض می‌شود... دوست دارم بدانم که برای شما داستان قاب‌تان و داستان‌های خرده‌روایت‌‌هایی که دارید تعریف می‌کنید برای مخاطب، چه نسبتی باهم دارند؟

فولادی‌نسب: می‌توانم حدس بزنم که ممکن است بعضی‌ها آن را داستانی شاید کمی جنایی بدانند که برای نویسنده‌ای در برلین دارد رخ می‌دهد و آن خط را دنبال بکنند. ممکن است برای بعضی‌ها وجه سیاسی رمان جالب‌تر باشد، برای بعضی‌ها مواجهه‌ی فرهنگ ایرانی با آلمانی، برای بعضی‌ها شهرنگاری برلین، برای بعضی‌ها هم رابطه‌‌ی عاشقانه‌ای که در رمان شکل می‌گیرد. می‌دانم که برای هر مخاطبی می‌تواند برداشت متفاوتی ایجاد بکند.


مشاهده‌ی متن کامل این #گفت‌وشنود 👇

🖇 http://kavehfouladinasab.ir/n-030523/


https://www.tgoop.com/kvhfn

BY کاوه‌نامه


Share with your friend now:
tgoop.com/kvhfn/773

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said. Users are more open to new information on workdays rather than weekends. Choose quality over quantity. Remember that one high-quality post is better than five short publications of questionable value. Telegram message that reads: "Bear Market Screaming Therapy Group. You are only allowed to send screaming voice notes. Everything else = BAN. Text pics, videos, stickers, gif = BAN. Anything other than screaming = BAN. You think you are smart = BAN. Over 33,000 people sent out over 1,000 doxxing messages in the group. Although the administrators tried to delete all of the messages, the posting speed was far too much for them to keep up.
from us


Telegram کاوه‌نامه
FROM American