tgoop.com/lakposhtparandeh/2068
Last Update:
🐢 با نامزدهای دهمین دورهی اهدای نشانهای طلایی و نقرهای لاکپشت پرنده بیشتر آشنا شوید.
درخت آرزوها
نویسنده: کاترین اپلگیت
مترجم: بهار علیزاده صبور
تصویرگر: مرتضی یزدانی اصل
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
۱۸۰ صفحه
۲۲۰۰۰ تومان
#بالای_نه_سال، #خواننده_مستقل، #دبستان_دوره_دوم، #متوسطه_دوره_اول، #رمان_نوجوان، #شخصیت_داستانی_گیاهی، #ارزش_های_انسانی، #پذیرش_دیگری، #مهاجرت، #دوستی_با_طبیعت
نویسندهی یادداشت: مریم محمدخانی
قرمز، درخت بلوط کهنسالی است نزدیک یک دبستان بهترین دوستش یک کلاغ است. قرمز قصههای زیادی برای تعریف کردن دارد، چون سالها سرپا ایستاده، ریشه دوانده و آدمهای محله را تماشا کرده که میروند و میآیند، آدمهایی که هر بهار با تکههای کاغذ رنگی و پارچه و ... درخت را تزیین میکنند، تکههایی که هر کدام نشان یک آرزو است. برای همین به قرمز، درخت آرزوها هم میگویند.
خودِ قرمز اینها را تعریف میکند، او راوی این قصه است. درختی که فقط پناه آرزوها نیست، پناه حیواناتی است که روی شاخههایش لانه میسازند و در حفرهها و برگهایش زندگی میکنند.
درخت آرزوها فقط قصهی بلوطی دویست ساله نیست، قصهی آدمها هم هست، انسانهایی که در این محله زندگی میکنند و هر کدام سرگذشتی دارند. مثل سمر کودک مهاجری که همراه با خانوادهاش تازه به خانهای در همسایگی بلوط اسبابکشی کرده، یا مثل فرانچسکا که یکجورهایی صاحب درخت آرزوها محسوب میشود و میتواند هر وقت دلش خواست آن را قطع کند.
انتخاب یک درخت به عنوان راوی این امکان را به نویسنده میدهد که بیش از هر چیز مشاهدهگر باشد، درخت نمیتواند از جایش تکان بخورد، اما دویست سال است که دارد جهان را تماشا میکند و تجربیاتی دارد. او میتواند بفهمد سمر به دوستی مثل استفان نیاز دارد و شاید وقت آن رسیده قانون طبیعت را بشکند و با انسانها حرف بزند تا سمر و استفان بتوانند چیزهایی را تغییر بدهند. شاید آنها بتوانند به افراد محل کمک کنند تفاوتها را بفهمند و خانوادهای مهاجر را بین خودشان بپذیرند. شاید آنها بتوانند جلوی قطع شدن قرمز را بگیرند.
درخت آرزوها رمان لطیفی است در ستایش دوستی و مهربانی، در ستایش امید، طبیعت و زندگی آرام روزمره. درخت آرزوها در جهان پر از خشونت دعوتی است به صلح و پذیرش، دعوتی به شنیدن حرفهای درختی که قصههای زیادی برای تعریف کردن دارد، قصههایی که میتوان زیر سایهی آنها نشست و به صلح فکر کرد، صلح با خود، با دیگری، با طبیعت و با جهان.
shorturl.at/ilrA8
@lakposhtparandeh
BY لاکپشت پرنده
Share with your friend now:
tgoop.com/lakposhtparandeh/2068