Telegram Web
🌿 رواج حشیش در میان اصحاب شمس و مولانا

عباراتی در «مقالات شمس» هست که نشان می‌دهد سلطان ولد، فرزند مولانا حشیش مصرف می‌کرده یا به تعبیر شمس «گیاه» می‌خورده است. مطابق با آنچه از قول شمس در «مقالات» آمده، او پس از آنکه بی‌خبر، مولانا و دوستدارانش را رها می‌کند و از قونیه می‌گریزد و سپس با همراهی سلطان ولد و تعدادی از یاران مولانا از شام به قونیه بازگردانده می‌شود، در طی مسیر و یا شاید پس از رسیدن به قونیه، سلطان ولد را مشفقانه از سه چیز نهی می‌کند؛ یکی آنکه دروغ نگوید، دوم آنکه حشیش یا گیاه و یا سبزک نخورد (کاری که ظاهراً تا پیش از آن انجام می‌داده) و سوم آنکه از اختلاط با یاران بپرهیزد. (مقالات شمس، تصحیح محمدعلی موحد، ج۱، ص۱۰۲)
این توصیه شمس به سلطان ولد را در «مناقب العارفینِ» افلاکی نیز می‌یابیم. با این تفاوت که در اینجا در کنار منع از حشیش، سلطان ولد از لواط(!) نیز برحذر داشته می‌شود؛
همچنان چون حضرت مولانا، ولد را به مولانا شمس‌الدين تبريزى (قدّس اللّه سرّهم) مريدش كرد، فرمود كه بهاء‌الدينِ من حشيش نخورد و هرگز لواطه نكند كه عند اللّه الكريم اين هر دو كار، عظيم نامحمود است و ذميم‏. (مناقب العارفین، تصحیح تحسین یازیجی، جلد دوم، صص۶۳۳)
گزارش دیگری در «مناقب‌العارفین» وجود دارد که نشان می‌دهد سلطان ولد یک استثنا نبوده و مصرف حشیش (شاید به عنوان تسهیل‌کننده تجربه‌های عرفانی!) درمیان برخی دیگر از اصحاب مولانا و شمس نیز رواج داشته و البته شمس آن را «خیالِ دیو» می‌دانسته و به جِد با آن مخالف بوده است. در این گزارش، استدلال شمس در مقابل کسانی که مدعی‌اند تحریم حشیش در قرآن نیامده، جالب توجه است؛
عزيزى روايت كرد كه روزى جماعتى در باب تحريم حشيش سخن مى‌‏گفتند؛ مولانا شمس‌الدين فرمود كه ياران ما به سبزک گرم مى‌شوند؛ آن خيالِ ديوست، خيالِ فرشته اينجا خود چيزى نيست خاصّه خيال ديو؛ عين فرشته را خود راضى نباشم، خاصّه خيال فرشته؛ ديو خود چه باشد تا خيال ديو چه بود؟
چرا خود ياران ما را ذوق نباشد از عالم پاک بى‌نهايت؛ با آنک مردم را چنان كند كه هيچ فهم نكند، دنگ باشد؛ شخصى اشكال گفت كه حرامىِ خَمر در قرآن هست، حرامىِ‏ سبزک نيست؛ گفت: هر آيتى را سببى مى‌شد، آنگه وارد مى‌‏شد؛ اين سبزک را در عهد پيغامبر (عليه السلام) نمى‌خوردند و اگر نى، كُشتن فرمودى؛ هر آيت به‌قدر حاجت فرومى‌‏آمد و به‌سبب نزول فرومى‏‌آمد...
(مناقب العارفین، جلد دوم، صص۶۳۲-۶۳۳)
چنانکه استاد محمدعلی موحد یادآور شده است، شیوع حشیش‌خواری در میان اصحاب مولانا و شمس آنقدر موضوعیت داشته که برخی از پیروان طریقت مولانا بعدها احادیثی از قول پیامبر اسلام (ص) در منع خوردن حشیش در کتاب‌های خود آوردند (و درواقع جعل کردند) تا مریدان را از خوردنش بازدارند.

◾️ م. اعتمادی‌نیا
هفدهم بهمن یکهزار و چهارصد هجری شمسی
Do not be joyful about any superiority that is not your own. If the horse were to say joyfully, "I am beautiful," one could put up with it. But certainly you, when you say joyfully, "I have a beautiful horse," are joyful about the good of the horse. What, then, is your own? Your way of dealing with appearances. So whenever you are in accord with nature in your way of dealing with appearances, then be joyful, since then you are joyful about a good of your own.

از برتری و تفوّقی که از آنِ تو نیست، شادمان مباش. اگر قرار بود اسبی شادمان بگوید: «من زیبایم» قابل‌هضم بود. اما بی‌شک وقتی تو شادمان می‌گویی: «اسبی زیبا دارم» [در واقع] از خوبیِ اسب شادمانی. [اینجا می‌توان پرسید:] پس سهم تو چیست؟ [پاسخ این است که] شیوۀ مواجهه‌ات با نمودها[ی بیرونی]. پس هرگاه در شیوۀ مواجهه‌ات با نمودها[ی بیرونی] هم‌آوا با طبیعت بودی، آنگاه شادمان باش، چه آنکه در آن هنگام از خوبیِ خودت [و نه خوبی دیگران] شادمانی.

اپیکتتوس، کتاب راهنما، بند ششم، بر اساس ترجمه انگلیسی نیکولاس وایت (ترجمه فارسی از آنِ صاحب این قلم است.)


#زیستن_رواقیانه
بازنشر؛

باری من فکر می‌کنم که هر آدمی بوی مخصوص به خود را دارد. البته ما تشخیص نمی‌دهیم، چون بوها با هم مخلوط می‌شوند و ما به‌راستی نمی‌دانیم کدام یک بوی تو و کدام یک از آنِ من است... فقط می‌فهمیم که بوی گند می‌آید و این بو همان است که آن را «بشریت» می‌نامند؛ البته منظورم تعفّن بشری است. کسانی هستند که آن را به طیب خاطر بو می‌کشند، چنانکه انگار بوی اسطوخودوس است. اما به من یکی، از این بو حالت استفراغ دست می‌دهد.

برگرفته از زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس(ترجمه محمد قاضی/ انتشارات خوارزمی)/ ص۲۱۶.
👍1
🌿 چکیده سخنرانی‌‌ام با عنوان «الهیات عملی و رنج بشری؛ پیش‌نهادۀ سیمون وِی» ارائه شده در کنفرانس بین‌المللی الهیات عملی( ۱۷ اسفند ۱۴۰۰)

پرسش از معناداری و چگونگی مواجهه با رنج، به‌مثابۀ یکی ازدغدغه‌های جدی در حوزه الهیات عملی، سیمون وی، فیلسوف، الهی‌دان، عارف و مبارز فرانسوی را بر آن داشته تا در این باب، نظریۀ ویژه‌ای پیش نهد که بر اساس آن آفرینش، نوعی وانهادگی و انصراف خداوند از طبیعت است. خدا همۀ هستی ما را، غیر از حقیقت ازلی روحمان، در دستان ضرورتِ بی‌رحم ماده و خشونت شیطان وانهاده است. ازاین‌رو، آفرینش در نگاه «وی» نه خوب است و نه بد؛ بلکه «ضروری» است. بنابراین، اولین گام برای درک و کنارآمدن با چرایی رنجی که در این جهان دچار آنیم، فهم بی‌معنایی این چرایی است. این جهان بر مدار ضرورت می‌چرخد و ضرورت به ارادۀ خداوند «سازوکاری کور و کَر» است و خداوند در این میان، با ارادۀ خود، بی‌طرف باقی می‌ماند. اما از سویی دیگر، به این ضرورت می‌توان عشق ورزید و بهترین انتخاب در مواجهه با امری که ما هیچ اختیاری در قبال پذیرش یا عدم‌پذیرش آن نداریم، همین است. سیمون وی بر آن بود که آدمی اگر به بی‌طرفی خداوند و حضور قاهرانۀ ضرورت در این عالم تسلیم شود، زیبایی جهان اندک‌اندک برای او رخ می‌نماید. «وی» عقیده داشت که میان «رنج» و «محنت» تفاوتی ‌مهم وجود دارد. در این میان، رنج عمدتاً ناظر به امور جسمانی است و محنت به‌رغم آنکه از رنج انفکاک‌ناپذیر است، در ژرفای روح رسوخ می‌کند. از این منظر، محنت، نوعی ریشه‌کن‌شدن زندگی و معادل کمابیش تخفیف‌یافتۀ مرگ و فروبستگی تمام‌عیار ساحت امید است که به جای رهایی از آن، باید خود را در آن به اضمحلال کشانید. چنانکه پیداست، این دیدگاه سیمون وی با تغییر نگرش متعارف ما نسبت به رنج و محنت، در واقع راهکاری عملی در مواجهه با آن پیش روی ما قرار می‌دهد و از این حیث، به آموزه‌ای کاربردی در حوزه الهیات عملی بدل می‌شود.
◾️ اخلاق‌شناسی نیچه
تامِس اِسترن
ترجمه حمیده قَمری

نظریات نیچه درباب اخلاق از آغاز بدیع و ممتاز بود. او برخلاف مشی رایج، از اخلاق به معنا و مفهوم مصطلح آن، یعنی آنچه از یونان باستان تا دوره‌های بعدی ستایش می‌شد، دفاع نکرد. آرای خلاف‌آمد عادت نیچه همواره پژوهشگران و نظریه‌پردازان را برای شرح، نقد و تفسیر برانگیخته است و از همین جهت نظریات مختلفی در امتداد و حاشیۀ اندیشۀ وی شکل گرفته است.
این درآمد شرح اخلاق‌شناسی نیچه در آثار متأخر وی، از سال ۱۸۸۶ به بعد است. نویسنده می‌کوشد در سه بخش نخست، اصول بنیادین نظریۀ اخلاقی وی را شرح دهد. سه بخش بعدی در پی بررسی اهداف نیچه در نگارش تاریخ اخلاقیات مسیحی (برمحور تبارشناسی اخلاق) و محتوای این تاریخ است و اینکه آیا نیچه به اهدافش دست یافته است. دو بخش آخر، به‌ترتیب، به فلسفۀ جامع‌تر نیچه با توجه به اخلاق‌شناسی وی و نیز چشم‌اندازهای اخلاق‌شناسی نیچه پس از وی نگاه گسترده‌تری می‌اندازد.
🎙 لینک دسترسی به سخنرانی‌‌ام با عنوان «الهیات عملی و رنج بشری؛ پیش‌نهادۀ سیمون وِی» ارائه شده در کنفرانس بین‌المللی الهیات عملی( ۱۷ اسفند ۱۴۰۰)

http://practicaltheologyfa.isu.ac.ir/news_141.html
🌿 نُه عقیده محوری رواقیان به روایت استفان هَنسِلمَن

یک.
اگر طالب زندگی هموار هستی، به مقتضای طبیعت زندگی کن.
دو. سعادت در گرو اشیاء و رویداهای بیرونی نیست، بلکه یکسره در گرو فضیلت [ـِ بهره‌مندی از آرامش] است. ما از رهگذر انتخاب‌ها و ارزش‌گذاری‌های خود به سعادت دست می‌یابیم.
سه. ما تسلطی بر رویدادهای بیرونی نداریم، بلکه صرفاً اندیشه‌ها، دیدگاه‌ها، تصمیمات و وظایف خود را ضبط و مهار توانیم کرد.
چهار. هریک از ما از همۀ منابعی که برای پیشرفت به آن نیاز داریم بهره‌مندیم.
پنج. ما باید از عواطف مضر و ویرانگر بپرهیزیم؛ عواطف و احساساتی نظیر امید، ترس و عصبانیت از این قبیل‌اند.
شش. ما خود مسئول آن چیزی هستیم که هستیم. هرچه فریاد داریم باید بر سر خودمان بزنیم.
هفت. هیچ انسانی جزیره نیست. زندگیِ هر یک از ما به‌نحوی در گرو نحوۀ ارتباطمان با دیگران است. این قاعده طلایی رواقیان است.
هشت. پیشرفت شخصی هریک از ما رهین نحوۀ همکاری و هم‌زیستی‌مان با دیگران است.
نُه. سودای دستیابی به کمال را از سر فرو بنه و پیوسته از رهگذر اصرار بر طی طریق صواب و مقاومت در برابر بدی‌ها، در بهتری بکوش.

🔺 توضیح مربوط به هریک از این موارد نُه‌گانه را اینجا ببینید:
https://dailystoic.com/9-core-stoic-beliefs/
Audio
این دهان بستی دهانی باز شد...
🍀 شوخی را باید جدی گرفت
(درآمدی بر فلسفه شوخی)

«شوخی» (humor) را می‌توان گفتار یا موقعیتی به‌شمار آورد که آدمی را در وضعیت خنده قرار می‌دهد. برخی تحلیلگران قرار گرفتن در این وضعیت را یکی از وجوه تمایز انسان از حیوان دانسته و آن را صورت تکامل‌یافته پرخاشگری بازیگوشانه و تصنعی در میان حیواناتی مانند شامپانزه‌ها و گوریل‌ها شمرده‌اند که به‌عنوان نوعی بازی، در تثبیت و تلطیف روابط دوستانه میان حیوانات مؤثر واقع می‌شود.
فارغ از خاستگاه تکاملی خنده، شوخی به‌مثابه اصلی‌ترین عامل بروز خنده در انسان، قدمتی هزاران ساله دارد و ردپای آن را در سوابق فرهنگی همه اقوام و ملل جهان می‌توان پی‌گرفت، اما به‌رغم شیوع فراگیر شوخی در میان همه اقوام و ملل جهان، نوع مواجهه برخی یا شاید بسیاری از نخبگان فکری و فرهنگی با موضوع شوخی مثبت نبوده و اغلب، آن را به‌عنوان رذیلتی اخلاقی یا امری بیهوده و نابخردانه، مطرود و بی‌اهمیت انگاشته و موضوعی درخور بررسی و تأمل نیافته‌اند! شاید از این‌رو است که تا پیش از این فیلسوفان، روانشناسان و جامعه‌شناسان تلاش‌های چندان قابل‌‌ توجهی در تبیین چیستی و علت شکل‌گیری شوخی به خرج نداده‌اند و از این ‌رو، میراث فربهی دراین باره امروزه در اختیار ما نیست.

🔺 متن کامل نوشتار👇👇👇
http://www.irannewspaper.ir/newspaper/item/609933
♠️ در باب مواجهات ایدئولوژیک با تجربه‌های نزدیک به مرگ

با تجربه‌های نزدیک به مرگ هم مثل هر چیز دیگری می‌توان مواجهۀ‌‌ ایدئولوژیک داشت. پس از انتشار گزارش این تجربه‌ها در فضای عمومی، برخی از پیروان ادیان و مذاهب در سراسر جهان کوشیده‌اند تا آنها را شاهدی بر صدق مدعیات خود در باب کیفیت حیات پس از مرگ و نظام جزا و پاداش اخروی به‌شمار آورند. چنانکه پیداست تنوع این تجربه‌ها به‌نحوی است که پیروان هر دین، مذهب و عقیده‌ای می‌توانند با استناد به گزیده‌ای از گزارش‌ها، شاهدی بر صدق مدعیات خود بیابند، غافل از اینکه رقبای آنها هم توانایی چنین کاری دارند. گزارش‌های موجود از این تجربه‌ها حتی برای کسانی که با ادیان نهادینه رابطۀ خوبی ندارند و به جای دین و مذهبِ رسمی، به معنویتِ فارغ از الزامات شعائری و مناسکیِ ادیان و مذاهب تمایل دارند نیز دستاویزهای خوبی فراهم می‌کند. طُرفه آنکه اکنون در برخی فرهنگ‌ها گزارش‌های مؤید رویکرد اخیر در قیاس با گزارش‌هایی که مؤید آموزه‌های رسمی ادیان و مذاهب است، پربسامدتر است. غرض آنکه هرکس در این آینه نقش خود می‌خواند و آن را واقعیت عریان به‌حساب می‌آورد. حتی به‌نظرم فیزیکالیست‌ها هم در مواجهۀ سلبی با تجربه‌های نزدیک به مرگ، از مواضع خود به‌نحو ایدئولوژیک دفاع می‌کنند و به‌شکلی ناموجه از شواهدی (مانند مشاهدات عینی خارج از کالبَد) که مواضع آنها را تضعیف می‌کند، طفره می روند.
اما اینجا نکته‌ای هست که به گمانم اغلب کسانی که مواجهه‌ای غیرعالمانه و سطحی با این تجربه‌ها داشته‌اند از آن غافل بوده‌اند و آن اینکه دست‌کم بخش‌هایی از هر تجربه متأثر از پیش‌زمینه‌ها و پیش‌داشت‌های اعتقادی و فرهنگی و سائق‌های روانیِ خودآگاه و ناخودآگاه تجربه‌گران است و همۀ اینها خود از تربیت‌ها و تلقینات محیطی و حتی کهن‌الگوهای قومی و آیینی اثر می‌پذیرد. در هر تجربه این بخش‌ها محتاج «تعبیر» است و نه «تبلیغ»! اینکه کسانی فکر کنند ما آدمیان در آستانۀ مرگ و یا حتی پس از آن، شاکلۀ تفسیری خودمان را در مواجهه با آنچه بر ما عرضه می‌شود از دست می‌دهیم، نهایت خام‌اندیشی است. چنانکه پیدا است ما پس از مرگ نیز همچنان «حَیَوان مفسر» باقی خواهیم ماند.

◾️ م. اعتمادی‌نیا
سی و یکم فروردین یکهزار و چهارصد و یک هجری شمسی
تاریخ دیگری می‌داشتیم اگر...

امروز به یکی از شروح کتاب فصوص‌الحکمِ ابن عربی مراجعه کردم. دیدم که سال‌ها پیش در آغازِ «فصُّ حکمةٍ احدیةٍ فی کلمةٍ هودیة» این عبارات را نوشته‌ام: «پس از چندبار مطالعۀ مطالب این فص، هنوز چقدر مسرور و مبتهج می‌شوم از نظر کردن به این سطور».
ابن عربی در بخش‌های پایانی این فص، به حدیثی موسوم به «حدیث تحول» اشاره می‌کند و البته متن حدیث را نمی‌آورد. حدیث منسوب به پیامبر اسلام (ص) چنانکه قیصری یکی از شارحان کتاب آورده، چنین است: «أن الحق یتجلی یوم القیامة للخلق فی صورة منکرة، فیقول: أنا ربکم الاعلی. فیقولون: نعوذبالله منک. فیتجلی فی صورة عقائدهم، فیسجدون له».
معنای این به‌اصطلاح حدیث چنین است: «حق در روز قیامت در صورتی ناآشنا بر آفریدگان متجلی می‌شود. پس می‌فرماید: من پروردگار بلندمرتبۀ شمایم. آفریدگان می‌گویند: از تو به خداوند پناه می‌بریم. پس از این، خداوند در صورت عقاید آفریدگان بر آنها متجلی می‌شود. [این‌بار] در برابرش به سجده می‌افتند».
ابن عربی در شرح این معنا می‌نویسد: «فایاک أن تتقید بعقد مخصوص و تکفر بماسواه، فیَفوتک خیر کثیر بل یفوتک العلم بالامر علی ما هو علیه. فکن فی نفسک هیولی لصور المعتقدات کلها. فان الله تبارک و تعالی، أوسع و أعظم من أن یحصره عقد دون عقد فانه یقول: «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه‏» و ما ذکر أینا من أین. و ذکر أن ثم وجه الله و وجه الشیء حقیقته. فنبه بهذا قلوب العارفین لئلا تشغلهم العوارض فی الحیاة الدنیا عن استحضار مثل هذا». یعنی «مبادا به عقیده‌ای متلزم شوی و جز آن را نامقبول بشمری که [اگر چنین کنی] خیری کثیر از کفَت می‌رود، بلکه علم به‌واقع را چنانکه هست از کف می‌نهی. در نفس خویش پذیرای صورت همه معتقدات باش. خداوندِ ـ تبارک‌ و تعالی ـ وسیع‌تر و بزرگتر از آن است که در عقیده‌ای محصور شود. او می‌فرماید: «هر کجا رو کنید، آنجا وجهُ الله است». جای خاصی را در عوض جایی دیگر معین نساخت و فرمود که هرکجا وجهُ الله است و وجه یک چیز، حقیقت آن است. [خداوند] قلوب عارفان را به این حقیقت آگاه ساخت تا عوارض حیات دنیا آنان را از فهم امثال این حقیقت باز ندارد».
با خود می‌گویم: اگر پیروان ادیان و مذاهب به چنین چیزی باور داشتند، تاریخ دیگری می‌داشتیم.

◾️ م. اعتمادی‌نیا
سوم اردیبهشت یکهزار و چهارصد و یک هجری شمسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

#اسلامی_ندوشن
گفتگوی زنده اینستاگرامی با موضوع
آسیب‌شناسی مواجهات رسانه‌ای با تجارب نزدیک به مرگ

با حضور
دکتر مجتبی اعتمادی‌نیا، استاد دانشگاه
دکتر علی قاسمیان، محقق IANDS

◀️ آیا رسانه‌هایی مانند تلویزیون می‌توانند انعکاس‌دهنده پژوهش‌های علمی بی‌طرف باشند؟
◀️ محدودیت‌های رسانه‌ای در انعکاس تجارب نزدیک به مرگ کدامند؟
◀️ آسیب‌های مواجهات رسانه‌ای با تجارب نزدیک به مرگ کدامند؟

زمان: جمعه نهم اردیبهشت، ساعت ۹:۳۰ شب

پیج میزبان:
http://www.instagram.com/near_death_studies


DNDSI.ir
Join → @IranNDE
Forwarded from ماهور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اجرای مشترک:
#علیرضا_قربانی و #عالیم_قاسم_اف
#موسیقی
شعر : #مولانا

ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
بر من خسته کرده‌ای روی گران چرا چرا
🍀 آنچه درباب تجربه‌های نزدیک به مرگ نمی‌دانیم

به‌رغم نیم‌قرن مطالعه و بررسی درباب تجربه‌های نزدیک به مرگ هنوز بسیاری از پرسش‌های مرتبط با این پدیده پاسخ روشنی نیافته است. برخی از این پرسش‌ها عبارتند از:
یک. چرا صرفاً برخی از افرادی که در آستانه مرگ و یا وضعیت‌های خطرخیز قرار می‌گیرند، تجربه نزدیک به مرگ را گزارش می‌کنند و سایرین از داشتن چنین تجربه‌ای اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند؟
دو. چرا برخی از افراد تجربه‌ای خوش‌آیند و برخی دیگر تجربه‌ای ناخوش‌آیند را پشت‌سر می‌گذارند؟
سه. چه عواملی در شکل‌گیری تجربه‌های خوش‌آیند و چه عواملی در شکل‌گیری تجربه‌های ناخوش‌آیند دخالت دارد؟
چهار. چرا پس از وقوع تجربه، در برخی موارد تجربه‌گران در نظام باورها و اعتقادات پیشین خود مثلاً درباب وفاداری به ادیان نهادینه تجدیدنظر می‌کنند و درمواردی دیگر چنین نمی‌کنند؟
پنج. تجربه نزدیک به مرگ، دقیقاً متناظر با چه تغییرات و فعل و انفعالات فیزیولوژیکی است؟
شش. چه عواملی در وقوع تجربه‌های نزدیک به مرگِ عمیق دخالت دارد؟
هفت. آیا تجربه‌های نزدیک به مرگ حکایتگر نگاهی اجمالی به جهان پس از مرگ‌اند؟ اگر چنین است، اختلافات موجود در محتوا و نحوه وقوع تجربه‌ها را چگونه باید تبیین کرد؟
هشت. مشابهت تجربه‌های نزدیک به مرگ با برخی دیگر از تجربه‌های فراهنجار نظیر تجربه‌های ناشی از بعضی روانگردان‌های طبیعی چگونه قابل توضیح است؟
نُه. چگونه می‌توان نقش سائق‌های خودآگاه و ناخودآگاهِ تجربه‌گران را در نحوه وقوع، عمق و منظره‌آمیزی تجربه ردیابی کرد؟
ده. چرا برخی از تجربه‌ها مطابق با انتظارات و باورهای فرهنگی و عقیدتی تجربه‌گران و برخی دیگر برخلاف آن‌ها و یا متفاوت با آن‌ها واقع می‌شود؟
اگرچه در پاسخ به برخی از این پرسش‌ها، فرضیه‌ها و حدس و گمان‌هایی ارائه شده اما هنوز پاسخ هیچ یک از آن‌ها به‌وضوح معلوم نیست. مسیر مطالعات ناظربه تجربه‌های نزدیک به مرگ، هنوز انشعاباتِ نکاویده بسیار دارد.

◾️ م. اعتمادی‌نیا
بیست و هشتم اردیبهشت یکهزار و چهارصد و یک هجری شمسی
🔘 #همایش_تخصصی
بررسی ابعاد الهیاتی، فلسفی و روانشناسی
تجربه‌های نزدیک به مرگ

✒️ همراه با ارائه گواهی معتبر

باسخنرانی
✔️ دکتر مجتبی اعتمادی‌نیا
محقق و پژوهشگر فلسفه و عرفان
(ملاحظاتی در باب چیستی و ابعاد مختلف تجربه‌های نزدیک به مرگ)

✔️ دکتر علی قاسمیان
روانشناس و محقق تجربه‌های نزدیک به مرگ
(تجربه‌های نزدیک به مرگ و روانشناسی)

✔️ دکتر عبدالرسول مشکات
استادیار گروه معارف دانشگاه اصفهان
(بررسی دیدگاه‌های مادیگرانه به تجربه‌های نزدیک به مرگ)

🗓 زمان: دوشنبه مورخ ۲ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۹ الی ۱۲:۳۰

🏢 مکان: دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، تالار صائب



#انجمن_علمی_فلسفه_و_کلام_اسلامی_دانشگاه_اصفهان

@islamicphilosophy_isfahan
گزارشی از یک تجربه بستر مرگ

کتابی موسوم به «از جنین تا جنان» نزد من هست که چاپ نخست آن در سال ۱۳۴۴ شمسی مقارن با ۱۹۶۵ میلادی منتشر شده است. نسخه‌ای که در اختیار دارم چاپ سوم این اثر است که در سال ۱۳۵۵ شمسی (مقارن با ۱۹۷۶ میلادی) در تهران منتشر شده است. به گفته فرزند مؤلف، کتاب در فاصله سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ شمسی به نگارش درآمده است. این کتاب اثر محمد عنقا است و به شیوه‌ای نه‌چندان منظم و دقیق در دو بخش به مباحث نظری و تجربی مرتبط با مرگ و حیات پس از آن پرداخته است. کتاب آکنده است از گزارش تجربه‌های فراروان‌شناختی نظیر تجربه‌ احضار و مشاهده روح، تجربه نزدیک به مرگ و تجربه بستر مرگ. برخی از این گزارش‌ها برگرفته از منابع غربی است و برخی دیگر ناظربه مشاهدات و تجربه‌های شخصی نویسنده. این کتاب از این حیث که دربردارنده برخی گزارش‌های بستر مرگ و گاهی تجربه‌های نزدیک به مرگ است، درخور توجه است. آنچه در ادامه می‌آید روایت شخصی نویسنده کتاب از یک مشاهده بستر مرگ است که با گزارش‌های معمول از این مشاهدات تفاوت دارد و باید آن را به قوه باطن‌بینی تجربه‌گر نسبت داد. مشاهدات بستر مرگ عبارت است از تجربه‌های ادراکی فرد محتضَر و یا اطرافیانِ او در ساعات و روزهای پایانی عمر. این تجربه‌ها را اغلب خود فرد محتضَر بازگو می‌کند اما در مواردی نیز این اطرفیانِ او هستند که تجربه‌های ادراکیِ فراهنجار را در ارتباط با فرد محتضَر از سر می‌گذرانند. گزارشی که در ادامه می‌آید از قِسم دوم است.

«من اخیراً برای اولین‌بار در زندگی خود موقعیت خوبی برای مطالعه برزخ روح پیدا کردم. آنقدر چیزها از این تجربه آموخته‌ام که یقین دارم شرح آن برای دیگران هم مفید است. این موضوع به یکی از اقوام نزدیک من مربوط است که هشتاد سال داشت و به‌علت بیماری مخصوصی به سوی گور کشیده می‌شد. با بعضی علائم که ظاهراً غیرمحسوس بود، دانستم که پایان عمرش نزدیک است و برای اینکه آخرین وظایف اسفناک خود را انجام داده باشم نزد او ماندم. با کمک حس مخصوص خودم بخارِ ابرمانندی را که بایستی با روح ترکیب شده و مایه اصلی روح را تشکیل دهد، در اطراف جسم مریض قسمت بالای آن توانستم تمیز دهم و مشاهده کردم که از حیث حجم و وزن اضافه می‌شود و گاهی به‌علت کم و زیاد شدن ماده حیاتیِ جسم تغییر می‌کرد. همچنین ملاحظه کردم که بعضی اوقات به‌واسطه غذایی که به مریض محتضَر می‌دهند یا به علت مانیتیکی که از شخصی به او می‌رسد و فوراً جسد را تحریک می‌کرد، روح به عقب کشیده می‌شد و به‌نظرم می‌آمد که این بخار دائماً در جزر و مد است.
در این نمایش یکنواخت مدت دوازده شبانه‌روز حضور داشتم و پس از هفتمین روز که جسم علائم فساد واقعی خود را ظاهر کرد، رنگ بخار تغییر کرد. به‌علاوه، به همان اندازه که ساعت آزادی روح نزدیک می‌شد، یعنی ۲۴ ساعت قبل از مرگ، هنگامی که جسد بی‌حرکت افتاده و دست‌هایش صلیب‌وار روی سینه‌اش قرار گرفته بود، آن بخار شکل معینی به خود گرفت و در لحظه آخر دیدم که هیکل[هایـ]ی شبیه به نگهبانان روح ظاهر شدند و به محتضَر نزدیک گشته و بدون زحمت روح را از جسم جدا کردند. در همین لحظه گفتند مریض مرده است، زیرا نبض و قلب هیچگونه نشانه حیات نداشتند و بر روی آئینه نیز اثر تنفس دیده نمی‌شد. مع‌ذلک رشته‌های الکتریکی هنوز روح را به جسد متصل کرده بود و تا ۳۸ ساعت به همین وضع باقی بود. من تصور می‌کنم که اگر در این مدت شرایط مساعدی برقرار می‌شد و یا یک اراده خیلی قوی روی این جسد عمل کرده بود، می‌توانست روح را دوباره به جسد برگرداند. بالاخره هنگامی که رشته‌ها پاره شدند خطوط چهره مرده که رنج‌های تحمل‌شده او از آن‌ها خوانده می‌شد، تغییر کرد و یک حالت آرامش و آسایش فوق‌العاده به خود گرفت». (از جنین تا جنان، صص ۱۰۹-۱۱۰)
بررسی ابعاد الهیاتی و فلسفی تجربه های نزدیک به مرگ
دکتر مجتبی اعتمادی نیا
#گزارش_صوتی

همایش تخصصی

"بررسی ابعاد الهیاتی، فلسفی و روانشناختی تجربه‌های نزدیک به مرگ"

تاریخ برگزاری: دوشنبه دوم خرداد ۱۴۰۱


سخنران: دکتر مجتبی اعتمادی‌نیا

مدت سخنرانی: ۳۷ دقیقه

https://www.tgoop.com/Islamicphilosophy_Isfahan
سهروردی و انگاره‌ی تناسخ

سهروردی اگرچه در آثارش همانند اغلب فیلسوفان مسلمان پیش از خود، تناسخ را از حیث فلسفی نامقبول شمرده اما مواضع او در مهم‌ترین اثرش یعنی حکمة‌‌الاشراق، تردیدهایی در باب باور و یا عدم باور به او به تناسخ پدید آورده است. این تردیدها از یک سو ناشی از روایت همدلانه او از تناسخ در فصلی موسوم به «فی بیان التناسخ» در بخش دوم کتاب حکمة‌الاشراق است و از سوی دیگر، ناشی از برخی عبارات و تعابیر نسبتاً مبهم او در فصلی دیگر موسوم به «فی بیان احوال النفوس الانسانیة بعد المفارقة البدنیة» است. در این درس گفتار این مواضع تردیدبرانگیز موهمِ تناسخ، محل بحث و تأمل قرار خواهد گرفت.

هفدهمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سهروردی به «سهروردی و انگاره‌ی تناسخ» اختصاص دارد که با سخنان دکتر مجتبی اعتمادی‌نیا (پژوهشگر فلسفه و عضوهیات علمی دانشگاه فرهنگیان) در روز چهارشنبه ۸ تیرماه ساعت ۱۵ برگزار می‌شود.علاقه‌مندان می‌توانند این نشست را از اینستاگرام مرکز فرهنگی شهرکتاب به نشانی ketabofarhang، کانال تلگرام bookcitycc و صفحه‌ی این مرکز در آپارات پیگیری کنند.
@Bookcitycc
2025/07/14 18:29:14
Back to Top
HTML Embed Code: